سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

داستانهای قرآنی:داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و امتحان بزرگ الهی

خطبه های نمازجمعه شهرستان بافت به امامت حجت الاسلام و المسلمین ابراهیمی امام جمعه 91/5/13
http://yascms.ir/emam/ebrahimi2.png

بسم الله الرحمن الرحیم
داستانهای قرآنی : داستان حضرت ابراهیم(علیه السلام) و امتحان بزرگ الهی
خطبه اول

در خطبه های گذشته موضوع داستانهای کوتاه قرآنی که دارای پیام خاص بودند خدمت شما برادران و خواهران مکرمه عرض کردم این هفته هم انشاءالله یکی از داستانهای پرهیجان قرآنی را خدمت شما برادران و خواهران مکرمه عرض می کنم. اسم این داستان را هر چه که بخواهیم بگذاریم، خدا دوستی حضرت ابراهیم خلیل(عليه السلام) یا پدر و فرزند مسلمان الگوی همه مسلمانان جهان یا اسم این داستان امتحانات بزرگ حضرت ابراهیم خلیل(عليه السلام).
حضرت ابراهيم(عليه السلام) و درخواست فرزند از خداوند
سوره صافات از آیه 100 به بعد این داستان مورد نظر را اینگونه خدای تبارک و تعالی مطرح می کنند هدف از این داستان هم خود این داستان و هم الگوگیری ما از این داستان است. خدای تبارک و تعالی در آیه 100 سوره صافات می فرماید«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» دعای حضرت ابراهیم(عليه السلام) را ذکر می کند وقتی که حضرت ابراهیم خلیل(عليه السلام) مبارزه با بت پرستان را آغاز کرد و بتها را شکست و نمرودیان حضرت را در آن آتش عظیم و سهمگین انداختند، بعد از نجات، نمرودیان را ترک کرد و به منطقه شامات يا همان فلسطین آمد وقتی به این منطقه آمدند سن و سال حضرت ابراهیم(عليه السلام) بالا بود و پیر شده بود جناب ابراهیم خلیل(عليه السلام) فرزند نداشت از خدای تبارک و تعالی درخواست فرزند می کند«رَبِّ هَبْ لِي مِنَ الصَّالِحِينَ» خدایا فرزندی صالح به من عنایت کن جای ديگر مي فرمايد خدایا مرا جزء صالحین قرار بده یعنی با یک عبارت همه خوبیها از خدا برای بچه اش خواسته است. یعنی همه چیز را برای فرزندش خواسته است خوب و پاک باشد. شما هم همیشه از خدای تبارک و تعالی درخواست فرزند صالح کنید.
نگراني مقام معظم رهبري از رشد منفي جمعيت
همین جا این نکته را عرض کنم مقام معظم رهبری چند روز گذشته در جمع كارگزاران درباب رشد جمعیت کشور فرمودند: آنطورى كه افراد متخصص و عالم و كارشناسان علمىِ اين قسمت تحقيق و بررسى كردند و گزارش دادند، ما در سال ۷۱ به همان مقاصدى كه از تحديد نسل وجود داشت، رسيديم. از سال ۷۱ به اين طرف، بايد سياست را تغيير ميداديم؛ خطا كرديم، تغيير نداديم. امروز بايد اين خطا را جبران كنيم. كشور بايد نگذارد كه غلبه‌ى نسل جوان و نماى زيباى جوانى در كشور از بين برود؛ و از بين خواهد رفت اگر به همين ترتيب پيش برويم؛ آنطورى كه كارشناسها بررسى علمى و دقيق كردند. اينها خطابيات نيست؛ اينها كارهاى علمى و دقيقِ كارشناسى‌شده است. اگر چنانچه با همين وضع پيش برويم، تا چند سال ديگر نسل جوان ما كم خواهد شد - كه امروز قاعده‌ى جمعيتى ما جوان است - و بتدريج دچار پيرى خواهيم شد؛ بعد از گذشت چند سال، جمعيت كشور هم كاهش پيدا خواهد كرد؛ چون پيرى جمعيت با كاهش زاد و ولد همراه است. يك زمانى را مشخص كردند و به من نشان دادند، كه در آن زمان، ما از جمعيت فعلى‌مان كمتر جمعيت خواهيم داشت. اينها چيزهاى خطرناكى است؛ اينها را بايستى مسئولين كشور بجد نگاه كنند و دنبال كنند. در اين سياست تحديد نسل حتماً بايستى تجديدنظر شود و كار درستى بايد انجام بگيرد. اين مسئله‌ى افزايش نسل و اينها جزو مباحث مهمى است كه واقعاً همه‌ى مسئولين كشور - نه فقط مسئولين ادارى - روحانيون، كسانى كه منبرهاى تبليغى دارند، بايد در جامعه درباره‌ى آن فرهنگ‌سازى كنند؛ از اين حالتى كه امروز وجود دارد - يك بچه، دو بچه - بايد كشور را خارج كنند. رقم صد و پنجاه ميليون و دويست ميليون را اول امام گفتند - و درست هم هست - ما بايد به آن رقمها برسيم.
استجابت دعاي خليل حق و بشارت اسماعيل حليم
حضرت ابراهیم(عليه السلام) فرمودند خدایا فرزند صالحی به من عطا كن دعای این پیرمرد موحد مستجاب شد. خدای تبارک و تعالی بشارت داد در همین آیه «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ » خداوند سه بشارت دادند، اولا: فرزندی به شما می دهیم آن هم پسر است تعبیر غلام شده است. در فارسی می گویم مثلا این کودک، بعد سنش بالاتر می شود نوجوان و بعد هم جوان می شود (غلام به معنای نوجوان است)خدای تبارک و تعالی می فرماید ابراهیم ما به شما بشارت می دهیم به یک پسر نوجوان صبور و حلیم، چرا نفرماید به یک فرزند نوزاد چرا نوجوانی ذکر کرد؟ چون حساس ترین زندگی این پسر دوران نوجوانیش است که آماده شد در راه خدا ذبح شود و گفت «افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ» هر امری که پدر خدا به شما داده من آماده ام. چون مهمترین و حساسترین دوران زندگی این نوجوان، دورانی است که تسلیم امر خدا شده در این آیه شاید به این جهت خداوند عنایت داشته است «فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ » حلم یعنی در وقت هیجان غصب خویشتن داری می تواند خودش را کنترل کند.
حليم بودن فرزند
این آیه پیام می دهد«فَبَشَّرْنَاهُ بِغُلَامٍ حَلِيمٍ» که فرزند باید خویشتن دار، صبور و حلیم باشد به مجردی که پدر او را صدا زد صدايش را کلفت نکند و زود عصبانی نشود می فرماید جناب ابراهیم ما نوجوانی را به شما می دهیم که صبور، با تحمل و اوقاتش تلخ نشود خویشتن دار است (امیدواریم که خدای تبارک و تعالی هم خودمان و هم فرزندان حلیم و با اخلاق نصیب ما و این جمع بگرداند.)
آوردن هاجر و اسماعيل به سرزمين سوزان و بي آب و علف مكه
داستان حضرت اسماعیل(عليه السلام) را به طور کامل ذکر نمی کنم. حضرت اسماعیل(عليه السلام) با آن امتحاناتی که خدا نسبت به هاجر داشت به دنیا آمد وقتی که به دنیا آمد ساره همسر دیگر حضرت ابراهیم(عليه السلام) و پیغمبر زاده بود نتوانست تحمل کند گفت بچه را باید ببری طوری بود که جناب حضرت ابراهیم(عليه السلام) هم نتوانست مخالفت کند چون گویا شرط ضمن عقد کرده بودند. این فرزند و مادر را به سرزمین سوزان مکه میان کوه آوردند. ساره گفته بود از اسب هم نمی توانید پیاده شوید همینجور که گذاشتی باید برگردی وقتی که این مادر و کودک را در سرزمین سوزان گذاشتند حضرت ابراهیم(عليه السلام) چند دعا دارد خدایا ذریه خودم را در کنار خانه ات گذاشتم تا نماز بخوانند «یقیموا الصلاة» براي آنها دعا کرد. وقتی که بچه را گذاشت و دعا کرد این مادر دنبال همسر دوید یا ابراهیم ما را در این بیابان با این توشه و غذای کم و یک کوزه آب به که می سپاری؟ جناب ابراهیم فرمودند به خدای این خانه شما را سپردم«و رب البیت» ببیند این زن چقدر موحد است با اینکه کنیز و خدمتکار است. می فرماید همان مرا کفایت میکند. اینجا در داستانها نیامده است که از زمان تولد تا نوجوانی حضرت اسماعیل(عليه السلام) چه اتفاقاتی افتاده است آیات تلگرافی است.
در ميان گذاشتن ذبح فرزند را
می فرماید«فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانظُرْ مَاذَا» (سوره صافات،آیه102) وقتی که این پسر نوجوان پا به پای پدر کار و کوشش می کند در خواب دیدم که تو را ذبح می کنم. پسر بزرگ شد دستور آمد خانه خدا را درست کنید هر دو باهم خانه خدا را درست کردند و به سراسر عالم ندا دادند خانه خدا ساخته و آماده شده است براي طواف خانه خدا بيايند پسر به سن نوجوانی و رشد رسیده است پا به پای پدر، پدر پیرمرد در حسرت داشتن فرزندی سوخته حالا خدا این نوجوانی با قد رعنا و رشید داده است در شب هشتم ذی الحجه یعنی شب ترویه می فرماید در خواب دیدم که خدا دستور داده این فرزند را قربانی کنم، وحشت زده از خواب بیدار شد خواب در شب نهم شب عرفه دوباره تکرار شد و همينطور شب عيد قربان البته قرآن در اینجا نمی گوید سه مرتبه خواب دیده است ماجرا را وقتی برای پسر تعریف می کند و شخصیت می دهد بالاخره او باید امر خدا را احتیاط کند با صداقت مطرح می کند و باید او هم امر خدا را اطاعت کند. شب سوم، شب عید قربان شب موعود خواب دید خدا به او دستور داده این فرزند را قربانی کند. بی درنگ پیش اسماعیل آمد و گفت. حالا ادب، عاطفه، تسلیم بودن را شما ببینید.
امتحانات و ابتلائات در زندگي
امتحان بزرگ را شما نگاه کنید می فرماید پیرو پدرتان حضرت ابراهیم(عليه السلام) باشید چگونه امتحاناتی در زندگی ما پیش می آید تا خدا دوستی و خدا باوری ما مشخص و محک زده شود، ما چه اندازه حاضریم برای خدا از همه چیز دل بکنیم حتی فرزند دلبندی که در سن پیری خدا داده و در حسرت او سوخته ایم این چه ابتلاء و چه امتحان بزرگی است که این پیرمرد موحد باید بدهد؟ با پسر مطرح می کند«قال یا بنی» اولا تعبیر یا بنی یعنی پسرم عزیز دلم این خودش یک لطافت و محبتی دارد در عینی که بچه اش را دوست می دارد با همین کلام یا بنی محبت خودش را برای فرزندش ابراز می کند می فرماید«اری فی المنام» من در خواب می بینم که تو را ذبح می کنم«فانظر ماذا تری» نظر شما چیست؟ حالا ببینید این نوجوان سیزده ساله چه می گوید؟
جواب حضرت اسماعيل(عليه السلام) در برابر حكم خدا
نگفت پدر خواب بوده خواب که واجب نیست، «یا ابت» پدرجان، بابای عزیزم «افعل ماتؤمر» دستور خدا را انجام بده بعد می فرماید«بشرناه بغلام حلیم» ما یک نوجوانی داریم که بشارتش دادیم که در راه خدا صبور است «افعل ما تؤمر» بابا جان دستور خدا را انجام بده«ستجدن ان شاءالله من الصابرین» بزودی می بینی من در کار خدا صبر می کنم اولا هر کاری انسان بخواهد انجام بده انشاءالله بگوید من این کار را می کنم قوت و اراده را خدا باید بدهد. انشاءالله من صبر می کنم. باید جناب ابراهیم و فرزندش را آماده کند روز عید قربان حرکت کردند طناب همراه خودش برداشت و کارد را تیز کرد چون جناب اسماعیل فرمودند پدر بنا هست که دستور خدا را انجام بدهی من خواهشی دارم که هنگام سربریدن صورت من را روی خاک بگذاری مبادا چشم شما توی چشم من بیافتد و هنگام سربریدن دستت بلرزد، دست و پای من را سفت ببند که مبادا دست و پا بزنم و نتوانی دستور خدا را انجام بدهی پیراهن من را در بیاور، هنگام ذبح كردن خون من روی لباسم ریخته نشود و اگر مادرم دل تنگ شد و خواست پیراهن من را به مادرم بدهی قطرات خون من روی پیراهن من نباشد، اگر مادرم درشتی کرد صبر کن بالاخره فرزند از دست داده است. حضرت ابراهیم(عليه السلام) حرکت کرد دستور خدا را انجام بدهد شیطان بر او ظاهر شد ابراهیم در سن پیری خدا این بچه را به تو داده یک خواب بیشتر نبوده چطور به این خواب عمل مي کنی؟ می دانید که خواب پیغمبران خواب شیطانی نیست خواب پیغمبران وحی الهی است و صحت دارد دستور بوده چه در بیداری به او امر می کردند و چه در خواب، چون خواب پیغمبران حجت است. در حالی که حرکت می کرد شیطان بر او ظاهر شد هفت سنگریزه برداشت و شیطان را از خودش دور کرد، مقداری حرکت کردند دوباره هفت سنگریزه برداشت و به او پرتاب کرد دوباره حرکت کردند شیطان بار سوم ظاهر شد که این دستور خدا انجام نگیرد و امتحان الهی جناب خلیل حق مردود شود هفت سنگريزه ديگر به طرف ابليس پرتاب كرد و او را از خود دور كرد. وقتی که وصیتها را کرد هر دو گریه کردند.
امتحان براي سنجيدن چگونگي تسليم در برابر حكم خداوند
قرآن اینجا را نقل نکرده است فقط می فرماید «فَلَمَّا أَسْلَمَا» هر دو تسلیم امر خدا شدند، هدف از نقل این قصه این است که انسان تسلیم امر خدا بشود پدر، فرزند تسلیم امر خدا در زندگی بشود سعادت و خوشبختی انسانها هم در تسلیم شدن نسبت به دستورات خداست. «فَلَمَّا أَسْلَمَا» تسلیم شدند برای انجام دستورات خدا«وَتَلَّهُ لِلْجَبِین» للجبین یعنی پیشانی او را روی خاک گذاشت طبق وصیتی جناب اسماعیل کردند پدر دارد انجام می دهد دست و پای فرزند را بسته، صورت فرزند را روی خاک گذاشته و با تمام قدرت شروع کرد به بریدن گلوی حضرت اسماعیل(عليه السلام) هفتاد مرتبه این کارد را کشید اما این کارد نمی بريد ناراحت شد و بنا بر نقل کارد را پرتاب کرد و در سنگ فرو رفت این کارد به صدا آمد «الخلیل یامرونی و الجلیل ینهانی» خلیل حق می گوید بِبُر اما خدای جلیل می گوید نَبُر، «وَنَادَيْنَاهُ أَنْ يَا إِبْرَاهِيمُ قَدْ صَدَّقْتَ الرُّؤْيَا» ندا آمد ای ابراهیم شما دستور را انجام دادی ما می خواستیم شما را امتحان كنيم كه از این فرزند دل می کنی یا نه، سر بریدن نخواستیم.
نحوه قبول و رد شدن در امتحان الهي
دل کندن تو در راه خدا از این فرزند را خواستیم این امتحان بزرگ را خواستیم ببینیم که سربلند شدی «صَدَّقْتَ» تصدیق کردی و دستور خدا را انجام دادی «إِنَّا كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ» ما اینگونه انسانهای نیکوکار را پاداش می دهیم « إِنَّ هَذَا لَهُوَ الْبَلَاء الْمُبِينُ» این امتحان بزرگ است همه امتحانات و ابتلائات را دارند منتهی نحوه امتحانات فرق می کند همه امتحان می شوند امتحان برای اینکه جوهره انسان آشکار شود برای اینکه ناخالصیها کنار رود مثل آنکه سنگ طلا را در کوره ذوب می کند تا ناخالصی طلا کنار رود و طلا خالص استخراج شود. هدف از امتحان این است که انسان خالص و پاک برای خدا شود.
قرآن می فرماید سالی یکبار، دوبار همه را امتحان می کنیم صدای اذان که بلند می شود آیا ما به این ندا توجه می کنیم یا دنبال کار دیگري می رویم. برادران و خواهران واجبات الهی همه امتحان هستند آیا ما واجبات را انجام می دهیم یا خواست خودمان را به خواست خدا ترجیح می دهیم وقتی انسان اول اذان من یا شما فرق نمی کند به اراده و خواست الهی عمل نمی کنیم یعنی به خواست هوای نفسمان عمل می کنیم وقتی واجب را ترک می کنیم به خواست نفسانیمان توجه می کنیم آن رد شدن در امتحان است.
فرياد تكبير جبرئيل و اسماعيل و ابراهيم (عليهم السلام)
«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ » بعد از اینکه دستور خدا اجرا شد جناب جبرئیل امین فریاد زد «الله اکبر» اسماعیل فریاد زد«لااله الا الله و الله اکبر» جناب ابراهیم خلیل هم فریاد زد«الله اکبر و لله الحمد» شعارهایي که روز عید قربان در حج و در موقع نماز می خواهیم بخوانیم می گویم. شعارهای که جبرئیل امین و اسماعیل ذبیح و ابراهیم خلیل حق سر دادند همین ذکرهايی است که ما می گویم«الله اکبر لااله الا الله و الله اکبر الله اکبر و لله الحمد» بعد برای اینکه قربانی صورت بگیرد کوهی در مکه به نام ثبیر است که بخشش در منا است از این کوه یک قوچ فربه سرازیر شد می فرمایند«وَفَدَيْنَاهُ بِذِبْحٍ عَظِيمٍ » یک ذبح عظیمی می گوید چون خدا قربانی کرده است. خداوند قربانی اسماعیل را فرستاده که ذبح عظیم شده است. قوچی را خدای تبارک و تعالی از این کوه سرازیر کرد فدا و بلاگردان جان اسماعیل شد.
بلند آوازه شدن ابراهيم خليل(عليه السلام)
«وَتَرَكْنَا عَلَيْهِ فِي الْآخِرِينَ » نام حضرت ابراهیم(عليه السلام) را زنده و بلند آوازه نگه داشتیم. حضرت ابراهیم(عليه السلام) در تمام دلها زنده است «سَلَامٌ عَلَى إِبْرَاهِيمَ كَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُؤْمِنِينَ» خدای بلند مرتبه بر جناب ابراهیم سلام می فرستد، پاداش ذکر می کند او از بندگان مومن ماست. تسلیم شدن در برابر درگاه خدا و خالص کردن کارها برای خدا این طور درسها برای ما این آیه می دهد.
خطبه دوم
«اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله»
درس اخلاص از خليل حق

در آغاز خطبه دوم خود و همه شما برادران و خواهران مکرمه روزه دار را دعوت به تقوای الهی می کنم انجام واجبات و ترک محرمات،اخلاص و خالص کردن همه کارها برای خدا، بزرگترین درس را از حضرت ابراهيم خلیل(علسه السلام) باید بیاموزیم که فرمود«اتَّبَعَوا مِّلَّةَ أَبِيكُمْ إِبْرَاهِيمَ»پیرو آئین پدرتان حضرت ابراهیم(عليه السلام) باشید که «سَمَّاكُمُ الْمُسْلِمينَ» او ما را به عنوان مسلمان معرفی کردند خودشان مسلمان بودند یعنی تسلیم بودند و اسم ما را هم مسلمان گذاشتند تسلیم در برابر دستورات خداوند تبارک و تعالی.
ماه، ماه مبارک رمضان است انشاءالله خدا به برکت این عبادات، به برکت شب زنده داری و روزه، توفیق تسلیم و اخلاص در برابر دستوراتش را در یازده ماه دیگر هم به همه ما كرامت بگرداند.
اهميت ليالي قدر
مناسبتها و مسائلی که در اين هفته داریم به طور اختصار عرض می کنم. اولین نکته در اين هفته شبهای قدر را داريم. دو شب قدر، شب نوزدهم و شب بيست و يكم ماه مبارك در اين هفته واقع شده است و همينطور ضربت خوردن مولاي متقيان اميرالمومنين علي(عليه السلام) به دست ابن ملجم مرادي كه پيشاپيش تسليت عرض مي كنم. در باب مهيا شدن در شبهاي قدر، شب قدر عظمت و شرافتش به بركت نزول قرآن است.به بركت رحمت عام خداوند براي نجات بشريت است. احياء در شبهاي قدر هزار ماه بالاتر است. ارزش يك شب قدر، از شب زنده داري، يك لااله الا الله گفتن، يك سبحان الله گفتن، يك ذكر خدا را گفتن از هزار ماهي كه شب قدر در آن وجود نداشته باشد شب قدر ارزشش بالاتر است وجه تسميه كه شب قدر را را شب قدر گذاشتند مقدرات خلق پايه ريزي مي شود بالاخره آنچه كه در طول سال براي انسان مي خواهد اتفاق بيافتد و دعا هم در آن تاثير گذار است در شب قدر رقم مي خورد، دعاها مي تواند سرنوشت انسانها را در شب قدر عوض كند اگر در سال آيندهبه حج رفتيم مي فهميم كه خداي تبارك و تعالي در شب قدر به بركت دعاي امام عصر(عجل الله تعالي فرجه الشريف) خداوند مقدر كرده است. بنابراين مقدرات در شب قدر رقم مي خورد با شب زنده داري و مناجات، از خداوند تبارك و تعالي مقدمات خير را بخواهيم.
ثواب اعمال در شب قدر
روايتي حضرت امام(رحمةالله عليه) درباب شب قدر ذكر مي كنند رسول خدا حضرت محمد(صلي الله عليه وآله) كه مي فرمايند: شب قدر درب آسمان بر روي خلايق باز مي شود بنده اي كه نمازبخواند خداي تبارك و تعالي براي هر سجده درختي در بهشت نصيبش مي كند كه اگر صد سال يك سوار با سرعت بخواهد از زير اين درخت عبور كند نمي تواند حتي از زير سايه اش عبور كند. هر ركعتي خانه اي در بهشت از دُر و ياقوت و زبرجد است هر آيه اي كه تلاوت مي كند تاجي از تاجهاي بهشت و همينطور روايت ادامه دارد. روايت بعدي كسي كه شب قدر را احيا بدارد تمام گناهانش آمرزيده مي شود اگر چه به تعداد ستارگان آسمانها و به تعداد وزن كوهها و به تعداد وزن آبهاي دريا باشد حالا چقدر كوهها و آبهاي دريا وزن دارد چقدر ستاره در اين جهان است باز هم خداي تبارك و تعالي او را مي بخشد.
روز خبرنگار و تجليل از خبرنگاران شهرستان و وظيفه آنان
مناسبت بعدي شهادت مظلومانه ديپلماتها و خبرگزار جمهوري اسلامي شهيد محمود صارمي در اين هفته واقع شده است در افغانستان اين نه نفر آن هم به دست گروه طالبان به شهادت رسيدند. آمريكاييها بچه هاي شهداي جنگ افغانستان را آوردند در پاكستان آموزش وهابيت دادند و گروه طالبان را راه اندازي كردند كه به جان ملت مسلمان بيافتد اسلام را در دنيا بد جلوه دهد و تيغ را در دست مرد زنگي قرار دادند عليه اسلام ناب، يكي از كارهايشان شهادت مظلومانه اين ديپلماتها و اين خبرگزار عزيز بود و به همين مناسبت روز خبرنگار نامگذاري شده است. ما هم از خبرنگارها در اين شهرستان تقدير و تشكر مي كنيم و آنها را دعوت كرديم در نمازجمعه شركت كنند و اخبار نمازجمعه، اخبار شهرستان را انعكاس مي دهند بالاخره مسئولين ادارات و نهادها بايد حال و هواي خبرنگارها را داشته باشند آنها حوائج و گرفتاري دارند بايد در واقع صبر زياد باشد بالاخره خبرنگار نبايد هميشه بله و قربانگو و مطيع باشد. خبرنگار بايد چشم تيزبين مردم باشد اگر مشكلي مي بيند اول به خود اداره تذكر بدهد اگر برطرف نشد مشكلات مردمي را مطرح كند بعضي اوقات گله مي كنند كه چرا شما چنين حرفهاي مي زنيد خوب خبرنگار نمي تواند دروغ بنويسد خبرنگار بايد امين، صادق و چشم بينا باشد حقايق را بنويسد. خبرنگاراني كه اخبار شهرستان را مي نويسند و منعكس مي كنند و اخبار و مسائل ديني و شرعي مردم را مي نويسند و زحمت مي كشند ما از همه آنها تشكر وقدرداني مي كنيم از آنها دعوت كرديم و اميدواريم آمده باشند و اين هديه ناقابل را تقديمشان كنيم.
آمريكا و بمب هسته اي
بمباران اتمي آمريكا در هيروشيما و ناكازاكي داريم كه 160 هزار نفر كشته و تعدا زيادي مجروح شدند، اين هم از جنايت كسي كه هميشه دم از حقوق بشر مي زند و ملت ايران را تهديد مي كند به جرم داشتن صلاح هسته اي، ما كه صلاح هسته اي توليد نكرديم و رهبر عزيزمان اعلام كردند ساخت و توليد و نگهداري آن حرام است البته آنها از اسلام و قرآن و از زيربار ظلم نرفتن ما مي ترسند، از بيداري اسلامي در سراسر جهان مي ترسند، اينها هم ساختند و هم استفاده كردند اسرائيل در منطقه دهها و صدها كلاهك اتمي دارد حقوق بشر حقوق غربي، حقوق بشر حقوق ظالم اينها را درست كردند بر سر ملتها محروم گذاشتند.
شب ولادت كريم اهل بيت امام حسن مجتبي(عليه السلام)
آخرين كلام پانزدهم ماه مبارك كه شنبه است ميلاد فرخنده كريم اهل بيت امام حسن مجتبي(عليه السلام) را داريم امشب شب ولادت آقايمان است از حضرت زهرا(سلام الله عليها) و اميرالمومنين علي(عليه السلام) حاجت بگيريم.
ناگفته هاي صلح امام حسن(عليه السلام) درسها و عبرتها
بنده يك جمله راجع به صلح امام حسن(عليه السلام) عرض كنم، بارها هم گفتيم امام حسن(عليه السلام) صلح كرد، امام حسين(عليه السلام) جهاد كرد. جوانهاي ما وقتي مكه مي روند يك عالمه وهابيون سوالاتي چاپ كردند و در اختيار جوانان ما قرار مي دهند شما چه اماماني داريد دم از آنها مي زنيد يكي صلح مي كند و يكي هم مي جنگد. جواب اين مطلب اين است كه صلح امام روي مصالحي پيش آمد صلح امام حسن(عليه السلام) به خاطر اين بود كه مردم همراهي نكردند و ايشان را ترك كردند بنده دو سه كلمه از بيانات امام حسن(عليه السلام) در جمع باشكوه شما عرض مي كنم تا ببينيد چه بر سر امام حسن(عليه السلام) آوردند كه امام مجبور شد صلح كند، بايد درس بگيريم اگر امام و رهبررا تنها بگذاريم همه چيز از بين مي رود اينكه امام بزرگوار ما همه اش مردم، اعتماد به مردم و حضور مردم به خاطر اينكه اگر اسلام و دستور اسلام بخواهد انجام شود وفاداري كنيم حضور داشته باشيم در راهپيماييها و انتخابات حضور داشته باشيم اگر نباشيم اسلام از بين مي رود او كه امام حسن(عليه السلام) بود و معصوم بود نتوانست كاري انجام بدهد. يك جمله اي از امام حسن(عليه السلام) عرض مي كنم يك شخصي از دشمنان و خوارج آمد خدمت امام و گفت «السلام عليك يا مذل المومنين» سلام بر شما كه مومنين را ذليل كرديد خيلي حرف بزرگي است به امام حسن(عليه السلام) بگويند اي ذليل و نابود كننده مومنين امام جواب دادند«ويحك ايها الخارجي» واي بر تو كه بر امامت خروج كردي«فان الذي احوجني الي ما فعلت» آن چيزي كه مرا مجبور كرد كه تن به صلح بدهم«قتلكم ابي» شماها پدر مرا به شهادت رسانيد علي(عليه السلام) را كشتيد «وطعنكم اياي» و مرا مي خواستيد بكشيد به پاي حضرت در مدائن ضربت زدند «و انتها بكم متاعي» تمام زندگي مرا سرقت كرديد «انكم لما سرتم الي صفين كان دينكم اما دنياكم» شما اينگونه بوديد دين رهبر شما بود دين پيشواي دنياي شما بود«وقد اصحبتم اليوم و دنياكم امام دينكم»(شريف قرشي، باقر، الامام الحسن بن علي، نجف اشرف، مطبعة الاداب،1973،جلد2،ص277) اما امروز برعكس شده است پدرم را به شهادت رسانيد، خودم را مجروح كرديد و اموالم را غارت كرديد شما مردمي دنيا طلب شده امام و پيشواي شما اگر دنيا طلبي شد معصوم كنار زده ميشود. يك خطري است مي فرمايد شما به جايي رسيديد كه دنيا طلب شديد بعد مي فرمايند«اني رأيت اهل الكوفه قوماً لا يوثق بهم، و ما اعتزبّهم الا من ذلّ، و ليس احد منهم يوافق رأي الاخر»(شريف قرشي، باقر، الامام الحسن بن علي، نجف اشرف، مطبعة الاداب،1973،جلد2،ص277)مردم كوفه را مردمي يافتم كه قابل اعتماد نيستند و هر كسي دنبال عزت و پيروزي توسط آنها باشد، نتيجه اي جز ذلت و خواري نصيبش نمي شود. اختلاف و چند دستگي و تفرقه سراسر جامعه آنها را فرار گرفته است و هيچ كس با نظر ديگري موافق نيست.
«و كنتم تتوجهون معنا و دينكم امام دنياكم و قد اصبحتم الان و دنياكم امام دينكم و كنا لكم و كنتم لنا و قد صرتم اليوم خائناً... و ان معاوية قد دعا الي امر ليس فيه عزّ و لا نصفة فان اردتم الحياة قبلناه معه و اغضينا علي القذي و ان اردتم الموت بذلناه في ذات الله و حاكمناه الي الله. فنادي القوم باجمعهم بل البقية و الحياة»(ناسخ التواريخ،امام مجتبي(عليه السلام)پيشين،ص219، ابن اثير) قبلا وقتي براي جنگ فراخوانده مي شديد دين خود را بر دنياي خود بر مي گزيديد، ولي امروز دنيا را بر دين خود انتخاب كرده ايد. قبلا ما از براي شما بوديم و شما براي ما، ولي امروز وضع ديگري پيدا كرده ايد و مسير خيانت را برگزيده ايد. معاويه شما را به امري فراخوانده كه در آن انصاف و عزتي نخواهد بود. اگر دنيا را انتخاب كرده ايد و زندگاني اين دنيا را، پس چشم خود را با خاري كه در آن است، فرو بنديم و اگر فداكاري و ايثار را انتخاب كرده ايد، ما هم بذل و جان مي كنيم در راه خداوند و داوري از خدواند بخواهيم.(در اينجا همه مردم فرياد زدند) ما زندگي و ادامه حيات و بقاي خود را مي خواهيم. ما نمي توانيم بجنگيم و دنبال زندگي خودمان هستيم.
عبدالله بن زبير آمده به امام طعنه زده چرا با معاويه صلح كردي امام جواب داده است«أتزعم اني سلمت الأمر» فكر كردي من همينجوري حكومت را واگذار كردم «وكيف يكون ذلك» فكر مي كني من ترسيدم مي فرمايد«وانا ابن اشجع العرب» من پسر شجاعترين عرب هستم من پسر علي(عليه السلام) هستم «و قد ولدتني فاطمة سيدة نساءالعالمين» مادرم فاطمه است«لم افعل ذلك جبناً ولاضعفاً» صلح را واگذار كردم از روي ترس و ضعف نبود «و لكنه بايعني مثلك»(شريف قرشي، پيشين،ص 281-280) به خاطر امثال تو با من بيعت كردند و پيمان شكن بوديد عبدالله بن زبير مثل تو با من بيعت كرد و من را تنها گذاشت. پس اگر جامعه شناسي كنيم مردم در زمان امام حسن(عليه السلام) امام را رها كردند و امام تنها شد و مجبور شد كه تن به صلح بدهد.
در جايي حجر بن عدي مي پرسد«يا بن رسول الله! لوددت اني متّ قبل ما رأيت، اخرجتنا من العدل الي الجور فتركنا الحق الذي كنا عليه و دخلنا في الباطل الذي كنا نهرب منه» يابن رسول الله! اي كاش مرده بودم و چنين روزي را نمي ديدم. حكومت عدل را از دست داديم و غول شوم حكومت جور بر سر ما سايه گستر شد. از حق فاصله گرفتيم و در دام باطل افتاديم. امام حسن(عليه السلام) مي فرمايند:«اني رايت هوي عظم الناس في الصلح، و كرهوا الحرب فلم أحبّ ان احملهم علي مايكرهون فصالحت بقياً علي شيعتنا خاصة من القتل» ناخشنودي مردم براي جنگ و خواست اكثريت مردم براي صلح را مشاهده كردم و نخواستم نظري را بر مردم تحميل كنم كه از آن گريزان بودند و علاقه اي به آن نداشتند اين صلح براي حفظ و بقاء شيعيان خصوصاً از كشته شدن آنها بود. اگر من صلح نمي كردم معاويه شيعه خلّصي كه امام علي(عليه السلام) تربيت كرده بود آنها را از بين مي برد من شماها را حفظ كردم كه بمانيد و در سراسر دنيا اسلام راه و رسم علوي را تبليغ كنيد. چنين زمانه اي بر امام حسن(عليه السلام) پيدا شد كه وفاداران رها كردند مثل زماني كه مقام معظم رهبري فرياد مي زد «اين عمار اين عمار»كو آنهايي كه پيمان بستند و همراهي كنند كجا رفتند امام حسن(عليه السلام) هم اينگونه شد كه مجبور شد با معاويه صلح كند.
والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.