سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

عدم محاسبه نفس,سبب هلاکت انسان

بسم الله الرحمن الرحيم
خطبه نمازجمعه 6/12/89
به امامت حجت الاسلام و المسلمين حاج آقا ابراهيمي
http://yascms.ir/emam/ebrahimi1.png

خطبه اول
محاسبه نفس
برادران و خواهران مكرمه يكي از مباحثي كه هر لحظه انسان به آن نياز دارد هم براي آخرت و هم براي خوشبختي خود و خانواده و جامعه اش مباحث اخلاقي است و همه ما به مباحث اخلاقي نيازمنديم . امام معصوم(ع) هم بعضي اوقات به اصحاب خود مي فرمودند كه تذكر دهيد كه راه را نشان ما مي دهند انسان هيچ وقت از تذكر خالي نيست.
يكي از سوالاتي كه از حضرت آيت الله بهجت(ره) در باب خودسازي سوال شد ايشان فرمودند يكي از كتابهاي مرحوم شيخ حر آملي كتاب جهاد با نفس است. از اين كتاب روزي يك حديث را شما مطالعه و سعي كنيد كه به اين حديث عمل كنيد مثل يك دارويي كه كم كم انسان مصرف مي كند بعد مي ببيند كه مداوا شده است. شما اگر هر روزي به يك حديث از اين احاديث كتاب جهاد با نفس مراجعه و عمل كنيد اين بهترين داروي درمان امراض روحي و درس خودسازي است. اين كتاب جهاد با نفس ترجمه شده و جدا چاپ شده و در كتابفروشي ها فراوان است. انشاءالله اگر يك كتابفروشي رفتيد اين كتاب جهاد با نفس مرحوم شيخ حرآملي كه از بزرگان و علما است كه هر فقيهي اگر بخواهد فتوا دهد و بخواهد مجتهد شود سر و كارش با اين كتاب بايد داشته باشد. هر دانشمندي شيعي كه بخواهد فتواي حلال و حرام و مسائل ديني و شرعي را بدهد به اين كتاب محتاج است.
يكي از بحثهاي اين كتاب كه خدمت شما عرض مي كنم كه امروز دواي جامعه ما است و ما به آن نياز داريم بحث محاسبه با نفس است.اين رواياتش را چند مورد را من يادداشت كردم كه خدمت شما بزرگواران عرضه مي دارم خود گوينده نيازش به اين روايات از همه شما بيشتر است اميدواريم كه پاي كلاس درس معصوم در اين خطبه نمازجمعه بنشينيم و دواي درد خودمان را برادران و خواهران از اين كلمات اهل بيت و پيامبر (ص) جستجو كنيم.
شرط ایمان:محاسبه نفس
اولين روايت از رسول خداحضرت محمد(ص) اين است « لا يكون العبد مومنا حتي يحاسب نفسه» رسول خدا(ص) مي فرمايند : عبد مومن شمرده نمي شود مگر اينكه نفس خودش را محاسبه كند حسابگر باشد و از نفسش حساب بكشد خودش را يله و رها نكند زندگيش را به غفلت نگذراند.
در باب مسائل اخلاقي مي فرمايند مشارطه ،مراقبه و محاسبه داريم . مشارطه يعني با نفس خودش شرط بگذارد كه اي نفس بايد اين كار را انجام بدهي بايد اين گناه را ترك بكني. بعد از آن هم مراقبه كند يعني مراقبت داشته باشد اين شرطي را كه گذاشته است به آن عمل كند. بعد شب هم كه مي خواهد بخوابد نفس را محاسبه كند يعني از نفسش حساب بكشد از نفس سوال كند اي نفس,آيا تو,امروز اين راه خدا را انجام دادي يا انجام ندادي؟ اين روز ديگر بر نمي گردد اين شب ديگر رفت و ديگر بر نمي گردد. عمر تو از امروز گذشت و شب هم به پايان رسيد. نسبت به دستورات خداوند چگونه بودي؟
اين را محاسبه گويند آقا رسول خدا(ص) مي فرمايند چه موقع ما مومن هستيم وقتيكه از نفس حسابگري كنيم از نفسمان حساب بگيريم«لا يكون العبد مومنا حتي يحاسب نفسه» تا از نفسش محاسبه و حسابگري كند «اشد من محاسبه الشريك شريكه» دو نفر در معامله با هم شريك هستند. همانطوري كه اين شريك مي گويد مال را چه كار كردي آن شريك هم مي گويد تو مال را چه كار كردي؟ پيغمبر خدا (ص) مي فرمايند سخت تر از شريك بايد از نفس حساب بگيري و محاسبه داشته باشي «و السيد عبده» همانطور كه مولا از نوكر خودش سوال مي كند امروز تو چكار كردي چه خدمتي كردي، به گوسفندان سر زده اي یا نه؟ همانطور كه مولا از عبد خودش مواخذه مي كند و سوال مي كند يك مومن بايد شديدتر نفسش را محاكمه كند. پس در اين حديث شرط مومن بودن را دانسته است كه ما از نفس خودمان حساب بگيريم.
شرط شیعه بودن:محاسبه نفس
در همين زمينه باز حديث از آقا موسي بن جعفر(ع) داريم مي فرمايد «ليس منا من لم يحاسب نفسه» شيعه ما نيست كسي كه از نفسش محاسبه نكند پيغمبرخدا(ص) مي فرمايد شرط مومن اين است كه نفس خود را محاسبه كند. امام موسي بن جعفر(ع) هم مي فرمايند شرط شيعه بودن با ما اهل بيت بودن اين است كه از نفسش حسابگري كند «في كل يوم» هر روز بايد از نفسش حساب بگيرد «فان عمل حسنا استذاد الله عليه» ببينيد اگر امروز كار خوبي انجام داده است بگويد خدايا تو را شكر مي كنم خدايا باز هم توفيق كار خير را نصيبم كن. گره اي از كاري را باز كن، مشكلي از يك مومني بردار، در اداره يك مومني مشكلي داشته است گره از كارش باز كرده است، همسايه اش قرضي نيازداشته قرضش را ادا كرده است، مشكلي داشته است گره اي از كار مومني باز كرده است، عمل خيري انجام داده است، خدا را شكر بكند طلب بيشتري را از خدا بخواهد «و من عمل سيئا» اگر ديد كار بدي كرده ، غيبتي كرده است «استغفر الله منه و تاب علیه» از او استغفار كند.
از اين روايت چه استفاده مي كنيم؟ اولین نکته شرط شيعه بودن حسابگري است.
نكته دوم اين است كه هر روز بايد از نفس محاسبه كرد.
نكته سوم كار خوبي را كه انجام داده است شكر خدا را بكند و كار بدي كه اگر انجام داده است از آن توبه كند.
كتابي است كه مرحوم شيخ عباس قمي آنرا خلاصه كرده به نام معراج السعادة است خدا شيخ عباس قمي را رحمت كند خيلي اهل خير بودند واقعا اين مرد اهل خير بوده است، صفحات كتابش را بشماري از عمرش بيشتر مي شود خدا مي داند روزي چند صفحه كتاب نوشته است. ايشان آمده است کتاب معراج السعادة كه در باب كتاب اخلاقي است را خلاصه كرده است. بعد دو يا سه كلمه اش را حالا من يادداشت كردم خدمت شما عرض مي كنم شما هم برايش دعا كنيد ان شاء الله روح ايشان از مطالبي كه نوشته است شاد شود.
عدم محاسبه نفس,سبب هلاکت انسان
ايشان نوشته اند يكي از صفات رذيله نفس اين است كه فراموشي از اعمال و غفلت از محاسبه است. در اين فكر نيست كه يك روزي بدتر از اينها را بايد محاسبه كند، در اين دنيا بايد انسان خودش را محاسبه كند تا روز قيامت گرفتار محاسبه سخت خداوند نشود. مي فرمايند غفلت از محاسبه و اين سبب كلي هلاكت اكثر مردمان است. سبب اصلي نابودي و هلاكت انساني اين است كه آدم در فكر حساب نيست يعني هر روز از خودش حساب پس نمي گيرد يعني امروز تو چكار كردي؟ چه قدمي در راه خدا برداشتي؟ حالا چه بگويد در همين روايات همه آمده است روايات بقدري زيبا همه را توضيح داده است كه آدمي وقتي مي خواند راه را نشان مي دهند. خودشان فرمودند شما روايات را براي مردم بخوانيد چون كلام ما زيبا است. روايات ما را بخوانيد مردم خودشان راه صحيح را انتخاب مي كنند. مي فرمايد سبب کلی هلاكت اكثر مردم اين است كه غافلند اهل محاسبه نيستند. مي فرمايد چنانچه تاجر هر چند مدت يكدفعه به حساب خود نرسد و از سود و زيان و دخل و خرج كاركنان غفلت كند سرمايه اش از دست مي رود. انسان هم اگر با خودش هر شب محاسبه نكند از نفس خودش حساب پس نگيرد تو امروز چكار كردي؟ عمرش را تباه مي كند و دچار غفلت مي شود.
در چه مسایلی حسابرسی کنیم؟
روايت بعدي را خدمت شما بزرگواران عرض بكنم موضوعش را من اينطور يادداشت كردم در چه مسائلي ما حسابرسي كنيم؟ يعني از نفس چه بپرسيم؟ در چه مسائلي را از خودمان سوال كنيم؟ از حلال و حرام سوال كنيم روايتي را خدمت شما بزرگواران بخوانم «عن ابی ذر في وصيه النبي(ص)» پيغمبر خدا(ص) اين را به يار صميمي خودشان سفارش مي فرمودند «يا اباذر حاسب نفسك» نفس خودت را از آن حساب بگير محاسبه كن «قبل عن تحاسب» قبل از آنكه روز قيامت شود و در صحنه قيامت حاضر شوي و در برابر انظار پيغمبران ، شهدا ، ائمه از تو حساب كشي كننددر همين دنيا خودت از خودت حساب كشي كن «و وزن نفسك قبل عن توزن» خودت را وزن كن ببين چه مقدار در راه خدا حركت كردي «و تجهز» خودت را آماده كن «للعرض الاكبر» خودت را آماده كن ببين با اين وضع مي تواني در قيامت حضور پيدا كني «يوم تعرض لا تخفی علي الله خافيه» روزي كه هيچ چيز بر خدا مخفي نمي ماند پيش خدا همه چيز آشكار است.
حساب گری در حلال خوری و حلال پوشی
«يا اباذر لا يكون الرجل من المتقين حتي يحاسب نفسه» اي اباذر وقتي با تقوا شمرده مي شوي كه محاسبه كني «اشد من محاسبة الشريك شريكه» همانطوري كه شريك ؛ حساب از شريك خودش مي گيرد تو بايد بيشتر مواظب باشي و خودت را محاسبه كني «فيعلم من اين مطعمه و من اين مشربه و من اين ملبسه» از خودت شب حساب بگير ببين اين غذايي كه آورده اي خوراكي و غذايي كه خورده اي از كجاست؟ «و من اين مشربه» نوشيدني ات از كجاست؟ «و من اين ملبسه» لباست از كجاست؟ خوردن، نوشيدن و پوشيدن «امن حلال او من حرام» آيا اينهايي كه خوردي، اينهايي كه نوشيدي، لباسي كه پوشيدي آيا حلال است يا از حرام؟ يا اباذر كسيكه باكي ندارد از كجا مال را جمع كرده است خدا روز قيامت هم باكي ندارد از چه راهي او را وارد جهنم كند. پس از چه مسائلي بايد حسابرسي كنيم؟ طبق فرمايش پيامبر(ص) و توصيه ايشان از حلال و حرام بايد حسابرسي كنيم. اين آخرين كلام من در اين خطبه است چگونه حسابرسي كنيم؟
چگونه باید از نفس محاسبه گری کرد؟
امام حسن عسكري (ع) در تفسير خودشان از پدران خود از امير المومنين(ع) فرمودند كه مي فرمايند: رسول خدا(ص) فرمودند «اكيس الكيسين من حاسب نفسه» پيغمبر خدا(ص) فرمود زيركترين انسانها آن كسي است كه خودش را محاسبه كند «و عمل لما بعد الموت» براي بعد از مرگ خودش ببيند چكاره است آن لحظه اي كه او را در قبر مي گذارند و او و اعمالش است. زيزكترين انسانها آن كسي نيست كه مال جمع كند بهترين ماشين ، بهترين پوشيدنی، نوشيدني ، خانه و زندگي را داشته باشد زيركترين انسان آن كسي است كه نفس خودش در دستش باشد و آنرا محاسبه كند و براي بعد از مرگش كار كند.
بعد يك نفر بلند شد و گفت يا امير المومنين(ع) شما كه اين جمله را از پيغمبر خدا (ص) فرموديد «يا اميرالمومنين (ع) كيف يحاسب نفسه» چگونه ما خود را محاسبه كنيم. فرمودند مومن و شیعه آن كسي است كه حسابگري كند و حسابگريش هم از حلال و حرام باشد. حالا اين چگونه است؟ چگونگي اش را در اين حديث امير المومنين(ع) توضيح مي دهند «اذا اصبح ثم امسی» صبح كرد و روز را گذراند حالا شب خلوت است مي خواهد در رختخواب استراحت كند «رجع الي نفسه» به خودش مراجعه كند «و قال يا نفسي» به خودش خطاب كند اي نفس من «ان هذا يوم مضی عليك» امروز گذشت در رختخواب خوابيده است به خودش خطاب كند اي نفس امروز گذشت «لا يعود اليك ابدا» ديگر بر هم نمي گردد «و الله يسألك عنه بما افنيته» خدا سوال مي كند اين روز را چگونه گذراندي حالا الان من دارم از تو سوال مي كنم «فما الذي عملت فيه» امروز چكار كردي اين يك سوال «اذكرت الله» آيا امروز به ياد خداوند بودي «ان حمدته» آيا حمد خداوند را كردي اين همه نعمت خداوند به تو داد يا مرتب غر زدي «اقضیت حوائج مومن فیه؟» آيا گره اي از كار مسلماني را امروز باز كردي نيازمندي مومني كه گره اي در كارش بود «انفست فیه کربه» آيا از دلش برداشتي ؟ «احفضتیه بظهر الغيب في اهله و ولده» آيا پشت سرش او را حفظ كردي؟ غيبتش را نكردي، خانواده و فرزندان و هم پشت سر خودش هم پشت سرخانواده اش فرزندانش آيا حرفي صحبتي زدي آيا آبرويش را حفظ كردي يا نكردي؟ « احفظیته بعد الموت من مخلفيه؟» اين مومن كه از دنيا رفت بعد از مرگش نسبت به خانواده و ايتامش توجه داشتی؟ بچه صغير و اموال داشت، آيا اگر حقي به گردنت بود پرداختي؟ آيا به بچه يتيم رسيدگي كردي اينها چگونگي حسابرسي است كه اميرالمومنين(ع) مي فرمايند: « اكفيت عن غيبة اخ مومن اعنت مسلما ما الذي صنعت فيه» پشت سرش داشت غيبت مي شد تو هم داشتي مي شنيدي آيا غيبت را از او دفع كردي؟ يا اينكه نه تو هم شريكش شدي و آبرويش را بردي «فيذكر ما كان منه فان ذكر انه جری منه خيرا حمدالله» اگر جواب نفس به تو جواب داد امروز شكر خدا را كردي، امروز يك غمي از دلي برداشتي، يك گره اي و مشكلي را حل كردي، به يك مسلماني كمك كردي، نماز خواندي، اعمال خير انجام دادي، بگو خدايا شكرت از اينكه توفيق دادي كه امروز كار خير انجام دهم تو را سپاسگذارم خدا اين نعمتها را زياد كند خدا توفيق بيشتري به من بده «وان ذكر معصية» و اگر كه نه ديد كه امروز معصيت و غيبتي كردي، گناهي كردي «او تقصيرا» وظيفه ات را انجام ندادي نسبت به بيت المال، خانواده، مردم و همسايه كوتاهي كرده است«استغفرالله» استغفار كنيد «و عزم علي ترك معاودته» و تصميم بگيريد كه ديگر فردا به اين چنين گناهي برنگرديد اين بحثي در باب محاسبه نفس بود. كه گوينده خود از همه شما برادران و خواهران مكرمه به اين تذكرات از معصومين محتاج تر بود. آن روزي كه پاي ما را رو به قبله مي كنند ما هستيم و اعمال بد خود ما هستیم و اين نفس بدكردار.
خطبه دوم
«او صيكم عبادالله و نفسي به تقوي الله»
اولا از حضور همه شما برادران و خواهران مكرمه در نماز جماعت و نماز جمعه و حضور در همه صحنه هاي كه انقلاب اسلامي نياز به حضور شما برادران دارد از همه شما عزيزان بزرگواران تشكر و قدرداني مي كنم مسئوليني كه شرف حضور دارند مومنين و متدينين الحمدلله كه در نماز جمعه با شكوه برگزار مي شود انشاءالله خدا از همه قبول كند و ذخيره دنيا و آخرتمان قرار دهد.
توجه به حضرت صاحب الامر
در توصيه به تقوا توجه به حضرت صاحب الامر(عج) را توصيه مي كنم هميشه نام ياد امام زمان(عج) را در دل زنده نگه داريد. حضور بزرگوار را احساس كنيم خودمان را به محبت به امام زمان(عج) نزديكتر كنيم با توسلات با سلام با يادشان كتابهايي كه درباره امام زمان(عج) است بيشتر مطالعه كنيم بيشتر به ياد حضرت صاحب الامر(عج) باشيم. آخر ما بي كس نيستيم ما آقا و مولا داريم همه كس ما حضرت صاحب الامر(عج) است. هر كاري كه ما انجام مي دهيم ببينيم كه آيا اين كار ما را بيشتر به امام زمان(عج) نزديك مي كند، بيشتر محبت امام زمان(عج) را در دل ما جاي مي دهد، ما را بيشتر مورد محبت امام زمان(عج) قرار مي دهد آن كار را انجام دهيم و بيشتر هم انجام دهيم و هر كاري كه ما را از امام زمان(عج) دور مي كند موجب خشم و سخت امام زمان(عج) مي شود خودمان را از آن دور نگه داريم.
داستان تشرف حاج احمد عسکری کرمانشاهی خدمت امام زمان(عج)
يكي از داستانهايي كه يكي از بندگاني كه خدمت امام زمان(عج) رسيد عرض مي كنم با اينكه در خطبه دوم مسائل سياسي را بايد عرض بكنيم ولي از باب اينكه زير بناي همه مسائل سياسي تقوا و توجه به خداي متعال و توجه به حضرت صاحب الامر(عج) است اين داستان را خدمتتان عرض مي كنم. كه از كتاب آخرين امید جهان است كه آقاي جزایري نوشتند اين داستان را ذكر كرده اند كه ايشان نوشتند كه من خودم پيش صاحب اين داستان رفتم و از دو لب او ملاقاتش را با حضرت صاحب الامر(عج) شنيدم. شخصي بنام حاج احمدعسكري كرمانشاهي ساكن تهران ايشان منبري مي رفت و شاگرداني داشت مسائل حلال و حرام بيان مي كرد ايشان مي فرمايند كه يكروزي شد و دو سه تا از شاگردان من گفتند كه آقا به جمكران برويم هر چه از آنها اصرار من هم نه مي گفتم زمان طاغوت بود اصرار كردند كه بياييد و برويم بالاخره نتوانستم مخالفت كنم و همراهشان حركت كرديم به ده كيلومتري قم كه رسيديم ماشين يكدفعه خاموش شد اين جوانها آمدند و گفتند الان درستش مي كنيم در اين فاصله عذرخواهي مي كنم مي گويد من ظرف را آب كردم و آفتابه را برداشتم كه براي تطهير بروم همين كه رفتم و از اين آقايان دور شدم ديدم كه يك سيد جوان عظيم الشاني صورتش مثل قرص ماه شب چهارده عمامه سبزي بر سر و قباي عربي بلند و سفيد پوشيده است در دستش هم نيزه بلندي است تمام فضا معطر از بوي مشك و عنبر اين سيد عالي مقام بود مي گويد من سلام كردم و گفتم سلام بر شما اي سرورم الان وقت نيزه بر دست گرفتن نيست الان وقت توپ وتانك است اين نيزه بلند را براي چه بدست گرفته ايد آنهم در اين بيابان خشك و سوزان!گفتند با اين نيزه دارم محدوده مسجدي را در اينجا با اين نيزه مشخص مي كنم تعجب كردم گفتم آقا در اين بيابان خشك و سوزان چه كسي مي خواهد بيايد اينجا و نماز بخواند و از ايشان دور شدم تا براي تطهير بروم يك مقدار كه رفتم آمدم بنشينم گفت آقاي عسگري مگر نگفتم اينجا محدوده مسجد است مي خواهي مسجد را نجس كني مي گويد من تعجب كردم اين اسم مرا از كجا مي داند گفتم حالا حتما يكي از طلبه هاي قم است و بالاخره با هم آشنايم مي گويد رفتم و در ذهنم گفتم سه تا سوال از ايشان بپرسم سوال اول اين بود كه براي چه كسي مي خواهي اينجا مسجد درست كني اينجا جنبده اي نيست؟ دوم چه كسي مي خواهد مسجد را بسازد ؟نجس كردم مسجد وقتي است كه مسجد بشود؟آقا فرمودند كه مگر مي خواهي مسجد را نجس بكني چون هنوز مسجد نيست. چگونه آقا مي فرمايد اينجا را مي خواهي نجس كني مي گويد وقتي كه قضاي حاجت رفتم و برگشتم به ايشان گفتم سرورم براي چه كسي مي خواهي مسجد را بسازي؟ براي جنها مي خواهي بسازي اينجا آدم كه نمي آيد فرمودند انشاءالله آقاي عسگري براي انسانها است كه بيايند و در اين مسجد نماز بخوانند اينجا آباد خواهد شد و خانه هاي زيادي اينجا ساخته مي شود و مومنين همه اينجا مي آيند و در اين مسجد نماز مي خوانند .
سوال دوم در ذهنم بود كه باني اش چه كسي است؟ ايشان فرمودند «يدالله فوق ايديهم» گفتم آقا اين آيه را معنايش را مي دانم چه كسي اينرا مي خواهد بنا كند فرمودند باز هم «يدالله فوق ايديهم» مي گويد.
من سوال سوم ديگر يادم رفت بعد همين جور نيزه در دستش گرفته بود گفتم سيد بيا برو درس و بحثت را بخوان خودت را از درس و بحث باز كردي از حوزه و حالا در بيابان داري خط مي کشي، جن هم نمي آيد اينجا نماز بخواند بيا برو درس و بحثت را بخوان الان هم وقت توپ و تانك است آمدم جدا شوم مي گويد من را بغل گرفت از بوي عطر و بوي مشكش سرم گيج رفت و سيد به من اينجور گفت آقاي عسگري سوال سوم يادت رفت و راجع به نجس كردني كه هنوز مسجد نيست. يكي از سادات عظيم الشان با تعدادي از يارانش در اين نقطه به شهادت رسيده اند و خداوند اراده كرده است اينجا مسجد ساخته شود. آنجايي كه سيد از اسبش زمين افتاده است محراب مي شود محل شهادت ياران و ريختن خون يارانش سالن مسجد مي شود محوطه مسجد و خود مسجد كه مومنين در آن نماز مي خوانند اين نقطه هم منبري گذاشته ميشود كه مصيبات جدم حسين(ع) در آن خوانده مي شود و بعد آقا شروع به گريه كردن كرد مي گويد اينقدر گريه كرد كه محاسن امام از اين گريه اي كه كردند خیس شد مي گويد من هم همراهشان گريه كردم .بعد گفتند آقاي عسگري گفتم بله گفتند در كنار اين مسجد كتابخانه ساخته مي شود و تو هم يك مقدار كتاب بياور و در اين كتابخانه مسجد بگذار تا جوانها بيايند و استفاده كنند اينكار را مي كني گفتم بله آقا حتما گفتند قول مي دهي اينكار را بكني گفتم كه بله آقا قول مي دهم كه مسجد را كه ساخته شود مقداري كتاب بياورم و در كتابخانه اين مسجد بگذارم. مي گويد از ايشان جدا شدم تا كه رسيدم ديدم كه ماشين روشن شد. به جوانها گفتم كه ماشين درست شد گفتند اصلا نمي دانيم كه چه طور شد يك دفعه خاموش شد الان هم چه جوري يكدفعه ماشين روشن شد. بعد به من گفتند كه آقاي عسگري با چه كسي صحبت مي كردي تنها ايستاده بودي گفتم مگر آن سيد لباس عربي پوشيده بود آنكه عمامه سبزي داشت و نيزه بلند در دستش بود شما نه ديدید گفتند نه ما كسي را نديدم ما ديدم شما داريد تنها حرف مي زنيد مي گويد يك دفعه نگاه كردم ديدم كسي نيست از اينجا حركت كرديم و مسجد جمكران رفتيم مشغول نماز امام زمان(عج) شدم ديدم همان بوی خوش دوباره در مسجد پيچيد يكدفعه متوجه شدم آقا كنار من است گفم اين بار ديگر به پاي آقا مي افتم پاي آقا را مي بوسم عذرخواهي مي كنم جسارت كردم و گفتم سيد برو درس و بحثت را بخوان حتي يك جايي دارد كه گفتم مگر حالا چهارشنبه است كه حالا تو آمدي اين هم مي گويد توهين كردم و گفتم كه بعد از نماز به دست و پاي آقا مي افتم و عذر خواهي مي كنم مي گويد ايشان نمازش را زودتر تمام كرد و بعد گفت آقاي عسگري قولي كه دادي نسبت به اهداي كتاب به كتابخانه يادت نرود بعد تا نماز تمام كردم ديدم كه در مسجد جمكران كسي نيست هر چه هم گشتم كسي را پيدا نكردم مدتي گذشت مي آمدم و مي رفتم ديدم كه خبري از اين حرف نيست بعد از يك مدتي ديدم دارند اينجا مسجد مي سازند. بنا دارد كار مي كند دو مناره اش را دارد مي گذارند پيش بنا آمدم گفتم اينجا را چه كسي دارد مي سازد گفت يكي از تجار قم مي سازد گفتم كه اسمش چيست؟ گفت حاج يدالله آن وقت به ياد اين جمله حضرت صاحب افتادم كه آقا فرموده بودند «يدالله فوق ايديهم»
گفتم آقاي معمار هيچ چيزي عجيبي تو نديدي گفت يك روز يك سيد با ابهتي آمد و به من گفت اين پول را بگير و به حاج يدالله بده گفتم آقا حاج يدالله پولداره تاجر قم است به پول نيازي ندارد گفت هر چه به تو مي گويم گوش بده گفتم چشم مي گويد دست كرد و از داخل جيبش پنجاه تومان به من داد و من گرفتم بعد هم رفت بعد يكدفعه به خودم آمدم ديدم فاصله من تا زمين خيلي زياد است اين چه جوري دست دراز كرد و اين پول را به من داد و به كارگر گفتم بدو برو مي گويد رفت و كارگرها هر چند گشتند نديدند تا اينكه مسجد ساخته شد. مقداری کتاب خریداری کردم و برای کتابخانه آوردم قولی که داده بودم پیش بانی مسجد حاج یدالله رفتم گفت آقا از کجا آمدی؟ گفتم از تهران و سرگذشتم را برایش تعریف کردم و ایشان هم صحبتهایی کرد بعد سوال کردم آقای حاج یدالله می خواهم یک چیز از شما بپرسم اگر می شود آن را به من جواب دهید گفت چه می خواهی بپرسی آن پنجاه تومان چی شد؟ گفت آن بنا پنجاه تومان را به من داد و من آن را ذخیره در دفترم گذاشتم تا اینکه یک روز درب خانه را زدند یک فقیری آمد گفت من در حرم حضرت معصومه(س) رفتم گفتم یا حضرت معصومه(س)من سادات هستم شوهرم هم از سادات بود از دنیا رفت چند تا بچه یتیم سید دارم از تو درخواست می کنم به من کمک کنی و متوسل به حضرت معصومه(س) که شدم یک سید نورانی به من گفت که پیش حاج یدالله می روی می گویی که او کمکت کند می گوید این خانم که درب زد وقتی که من رفتم درب را باز کردم در جیبم سه هزار تومان بود هر چه آن لحظه گشتم دیدم نیست به خانواده گفتم پولی دارید که من به این سید فقیر بدهم آنها هم گفتند نه نداریم یک دفعه دفتر یادداشتم را باز کردم دیدم همان پنجاه تومان را دارم بعد یکدفعه یادم آمد این پنجاه تومان هدیه صاحب الزمان(ع) بوده است و بعد هم دیدم از آن سید هم خبری نیست حتی به دفتر اموات هم رفتم بگردم که ببینم آن سید چه کسی بود؟ چه موقع از دنیا رفته است؟ دیگر رفت و حسرتش به دلم ماند الان این مسجد امام حسن مجتبی(ع) ساخته شده است در کنار شهرک دارالعلم شهرکی برای طلبه ها ساخته شده است و این مسجد هم در کنارش است و خود این شهرک را خدا رحمت کند آیت الله خوئی برای طلبه ها ساخته شده است و این مسجد هم درکنارش است و که امروز مومنین و متدینین از آن استفاده می کنند. خوب برادران و خواهران غرض این است که ما صاحب داریم ما کس داریم نباید در زندگیمان ناامید شویم و بیشتر باید به یاد حضرت صاحب الزمان(عج) باشیم .
دورنمای انقلاب اسلامی و طلوع آفتاب ولایت از افق مکه
من چند نکته درباب مسائلی که در روزهای جاری داریم خدمت شما عرض می کنیم و خطبه را تمام کنیم. اولین نکته را از حضرت امام(ره) خدمت شما نقل می کنم امام می فرمایند: ما امروز دور نمای صدور انقلاب اسلامی را در جهان مستضعفان و مظلومان بیش از پیش می بینیم. دور نمای انقلاب اسلامی را الان امام می فرمایند ما داریم درک می کنیم می فهمیم جنبشی که از طرف مستضعفان و مظلومان جهان علیه مستکبرین و زورمندان شروع شده است و در حال گسترش است امید بخش است اینکه مردم مصر و تونس و کشورهای اسلامی، لبنان و غزه به حرکت در آمدند این امید بخش چه امیدی به ما می دهد؟
از نظر حضرت امام(ره) وعده خداوند تعالی نزدیک و نزدیکتر است گویی جهان برای طلوع آفتاب ولایت از افق مکه معظمه و کعبه آمال محرومان و حکومت مستضعفان، حکومت جهانی حضرت صاحب الامر مهدی موعود(عج) محیا می شود. اینکه ما می بینیم در چهار گوشه کشورهای اسلامی جنبش را ما مشاهده می کنیم نوید حکومت جهانی حضرت صاحب الامر(عج) است. منشاء این بیداری برادران و خواهران از برکت امام ، انقلاب اسلامی ، شهدا، بسیج, رزمندگان و رزم رزم آوران است زحمات هدر نرفته است دارد به بار می نشینند.
موج بیداری اسلامی از برکت انقلاب اسلامی
موج بیداری که امروز در خاورمیانه را ما مشاهده می کنیم بلکه سراسر جهان مثل مصر، تونس، لیبی، یمن، بحرین و اردن اینها همه از انقلاب اسلامی است. انقلاب اسلامی چه داشت که حالا الهام بخش شده است؟ الهام بخش انقلاب متکی بر لا اله الا الله است همان شعارهای الله اکبری که ما می گفتیم می بینیم که مردم مسلمان رجعت به اسلام کردند. اول که آزاد می شوند نماز می خوانند نمازجمعه می خوانند. با ظلم و ستم و ظلم ستیزی مبارزه می کنند. طاغوت را هدف قرار داده اند مقاومت تا پیروزی، خون می دهند، اینها از انقلاب شروع شده است، اینها همه از جمهوری اسلامی است، شهادت طلبی، شما نگاه کنید یک خار در دستش می رود آدم چقدر ناراحت است حالا خودش و خانواده اش و زندگیش را جلوی گلوله قرار می دهد همه از برکت جمهوری اسلامی است خانواده های معظم شهدا وقتیکه شهیدشان را می آوردند آنگونه استقبال می کردند اینها آثارش در دنیا آمده است که مردم مسلمان برای اسلام خون می دهند آنها هم اهل شهادت شدند آنها هم شهادت را در آغوش می گیرند استقلال اینها همه از فریاد امام و امروز هم از برکت مقام معظم رهبری است.
شما بحرین را ببینید بحرین بعد از عربستان مهمترین کشور برای آمریکا است چون در عربستان هر چه نیرو آمریکائیها داشتند به بحرین آورده بود چهار هزار تفنگدار و سرباز در بحرین دارد. ولی می بینید چه مردم دارند خودجوش انقلاب اسلامی را شما هر روز مشاهده می کنید خون و جان می دهند آمریکائیها واقعا روز به روز تضعیف شدند.
هدف مسلمین:اخراج آمریکا از منطقه
مهمترین نکته ای که مقام معظم رهبری یعنی استراتژیک از مواضع مقام معظم رهبری این بود که نوک حمله جوانان مسلمانان در سراسر دنیا باید اخراج آمریکا از منطقه خاورمیانه باشد چون هر مشکلی که ما داریم از ناحیه آمریکا است. آمریکا بود که این خائنین را بر مردم مسلط کردند. بن علی را آمریکائیها آوردند تجهیزش کردند و تا آخرین نفس هم از او دفاع کردند. همینطور سلاطینی که در کشورهای اسلامی به کار گمارده شدند ریشه ریشه آمریکاست که مقام معظم رهبری در سخنرانی اخیرشان در جمع علمای کشورهای اسلامی و روزی هم که مردم به دیدارشان رفتند فرمودند که عامل تحقیر مسلمین آمریکا است و مسلمانان هدفشان باید این باشد که دست آمریکا را قطع کنند و آمریکا را اخراج کنند امیدواریم که آنروزی برسد که سایه شوم آمریکا از سر ملتهای مسلمان کوتاه شود.
روز امور تربیتی را هم داریم آقا می فرمایند نیمی از کار آموزش و پرورش تربیت و پرورش است. امیدواریم که معلمین در این هدف موفق باشند .
آخرین نکته و آخرین کلام، شعار مقام معظم رهبری همت مضاعف و کار مضاعف، هر کسی کلاه خودش را قاضی کند هر کسی در اداره اش ببینید نسبت به این فرمایش ولی فقیه چه کار کرده است، نسبت همت مضاعف و کار مضاعف چه کاری را انجام داده است و بیاید کارش را عرضه کند.
رسواتر شدن سران فتنه
بله در باب قضایای 25 بهمن این نکته را خدمت شما عرض کنم سران فتنه با توجه به اینکه به میدان آمدند و به نظر من آخرین تیر خلاص را بر خودشان زدند و مقام معظم رهبری از روز اول جذب حداکثری و دفع حداقلی به بار نشست. سران فتنه خودشان ماندند و ضد انقلاب,کسانی که به آنها رای داده بودند کسانیکه شعار به نفعشان داده بودند . کسانیکه تاییدشان کردند مرحله به مرحله به خیانت اینها پی بردند به جنایت اینها پی بردند به سرسپرده گیشان پی بردند چه کسانی تا آخر باقی ماندند شما ببینید دیشب وزیر محترم اطلاعات گفت کسانی ماندند که جاسوس بودند بهائی و ضد انقلاب بودند و آخرین تیرخلاص را به لطف خدا به خودشان زدند و ما هم مثل جای جای ایران اسلامی از دستگاه قضایی می خواهیم که هر چه زودتر اینها را محاکمه کند و به سزای اعمالشان برسانند و نکته دیگر از مردم شریف بافت هم صمیمانه تشکر می کنیم از سلایق مختلف که الحمدلله در صحنه بودند و روز جمعه راهپیمایی کردند بعدش هم تجمعی داشتند مثل همه جای ایران اسلامی الحمدلله مردم در صحنه و بیدار و پشت سر ولی فقیه هستند.
والسلام علیکم و رحمة الله
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.