سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

خنده های حکیمانه

خانه اضافه

 شادی ممدوح در اسلام

پرسش:
شادي ممدوح از نظر اسلام كدام است؟

شادي همانند امور ديگر مرز و حدي دارد كه اگر داخل همان حد و مرز بماند، ممدوح ؛ و مباح است؛ و اگر از حد و مرز خارج شود، مذموم خواهد بود
> (اقرب الموارد گويد: (كلمه) سرور و حبور در شادى ممدوح بكار ميرود ولى فرح در شادى مذموم كه موجب تكبّر است, سرور و حبور از تفكّر ناشى است و فرح از قوّه شهوت)
شادي ممدوح يا سرور، خود انواعي دارد : گاه كلامي و لفظي و گاه جسمي و بدني و گاه روحي و معنوي است .

الف)شاديهاي كلامي ولفظي:
مزاح و شوخي در حد متعادل و بدون آن كه معيارهاي اخلاقي مخدوش گردد، اشكالي ندارد؛ بلكه به آن توصيه نيز شده است. يونس شيباني گويد: امام‏صادق(ع) به من فرمود: شوخي و مزاح شما با يكديگر چگونه است؟ گفتم اندك است. فرمود: چرا با يكديگر مزاح نمي‏كنيد. همانا مزاح از نشانه‏هاي حسن خلق است و تو به واسطه آن شادماني در دل برادرت ايجاد مي‏كني.
همانا پيامبر(ص) شوخي مي‏كردند تا به وسيله آن دل افراد را شاد كنند، (مكارم‏الاخلاق، ص 21). بنابراين شوخي‏هاي بدون گناه (دروغ، تمسخر، غيبت و...) در حد متعادل لغو نيست. مقصود از لغو، كارهاي بيهوده‏اي است كه عمر را ضايع كرده و منفعت خردمندانه‏اي بر آن بار نمي‏شود؛ مثلاً كسي كه ساعت‏هاي متمادي به تماشاي تلويزيون مي‏نشيند، يا بي‏كار مي‏ماند و يا به حرف‏ها و كارهاي بيهوده خود را مشغول مي‏كند مرتكب لغو شده است.
مزاح را توجه به جهت هاي زير به اقسام گوناگون مي توان تقسيم كرد:
الف) انگيزه و هدف از مزاح
ب) چگونگي عبارت ها و كلمات در مزاح
ج) چگونگي لحن در مزاح
الف) تقسيم مزاح از جهت انگيزه و هدف:
انسان در انجام هر رفتار ارادي، انگيزه و هدفي را پي مي گيرد. شوخي و بذله گويي نيز از اين قاعده مستثني نبوده، هدف و انگيزه اي در آن دنبال مي شود كه به دو نوع، قابل تقسيم است:
1. هدف حق 2. هدف باطل
1. هدف حق: اهداف ذيل را مي توان از جمله انگيزه هاي حق در مزاح به شمار آورد:
يك. جرأت دادن به مخاطب براي پرسش يا بيان مطلب: آدمي زماني كه در برابر بزرگي قرار مي گيرد، چه بسا از بيان مطلب خويش يا پرسش از نادانسته هايش احساس ناتواني كند و هيبت و شكوه آن بزرگ،‌ او را به سكوت وا دارد. در اين حال، اگر آن بزرگ براي رفع اين احساس،‌ شوخي كند، هدف درستي را دنبال كرده است. در روايات آمده كه هدف پيامبر(ص) براي شوخي با افراد، از بين بردن اين حالت در ايشان نبوده است كه در نتيجه فضايي مناسب را براي پرسش و طرح مطلب پديد مي آورد و به اين ترتيب،‌ جرأت بازگفتن مسائل،‌ پيدا مي شد.
يكي از اصحاب امام صادق(ع) به ايشان عرض كرد: جعلت فداك هل كانت في النبي(ص) مداعبه فقال: لقد وصفه الله بخلق عظيم في المداعبه و ان الله تعالي بعث انبياه فكانت فيهم كزازه و بعث محمدا(ص) بالرأفه و الرحمه و كان من رأفته لامته مداعبته لهم لكيلا يبلغ باحد منهم التعظيم حتي لاينظر اليه. محدث نوري، مستدرك الوسائل، ج8، ص408، ح 9817)
فدايت شوم! آيا شوخي در (رفتار) پيامبر بود؟ حضرت فرمود: همانا خداوند او را به خلقي بزرگ در شوخي وصف كرده است و خداوند متعالي پيامبرانش را برانگيخت، پس در رفتار ايشان خشكي و انقباض بود و محمد(ص) را با مهرباني و رحمت برانگيخت و از مهرباني او با امتش، شوخي او با آنان بود؛ براي آن كه بزرگ شمردن او از سوي امت، به اندازه اي نرسد كه ديگر(حتي) به چهره او هم نگاه نكنند.
دو. زدودن اندوه: گاه بذله گويي براي زدودن غبار غم و اندوه از دل شخص غمگين است كه اين انگيزه نيز از اهداف نيك به شمار مي رود؛ چنان كه امام صادق(ع) فرمود: حدثني ابي محمد عن ابيه علي عن ابيه الحسين عن ابيه علي(ع) قال كان رسول الله(ص) ليسر الرجل من اصحابه اذا راه مغموما بالمداعبه. (همان)
پدرم محمد(=امام محمد باقر(ع)) از پدرش(=امام زين العابدين(ع)) از نزد پدرش حسين(= امام حسين(ع)) از پدرش علي(ع) براي من نقل فرمود كه پيامبر خدا(ص) وقتي شخصي از يارانش را اندوهگين مي ديد،‌ همانا او را با شوخي، شاد مي كرد.
امام صادق(ع) از يكي از اصحابش پرسيد:
كيف مداعبه بعضكم بعضا قلت قليل قال فلا تفعلوا فان المداعبه من حسن الخلق و انك لتدخل بها السرور علي اخيك و لقد كان رسول الله(ص) يداعب الرجل يريد ان يسره. (حر عاملي، وسائل الشيعه، ج12، ص113، ح15794)
چگونه با يكديگر شوخي مي كنيد؟ (آن شخص پاسخ داد): كم. حضرت فرمود: اين چنين نكنيد. همانا شوخي از نيكويي خلق است و همانا تا با آن، شادي را در قلب برادرت وارد مي سازي و به تحقيق رسول خدا(ص) به قصد شاد كردن شخص با او شوخي مي كرد.
پيرزني نزد پيامبر آمد حضرت به او فرمود: پير به بهشت نمي رود، پير زن گريست. حضرت فرمود: در آن روز تو پير نخواهي بود. خداي متعال مي فرمايد: « ما آنان را پديد آورديم پديد آوردني و ايشان را دوشيزه گردانيم.» (واقعه/35و36)
امام كاظم(ع) نقل مي كند كه باديه نشيني بود كه نزد رسول خدا(ص) مي آمد و براي آن حضرت هديه مي آورد و همان جا مي گفت: «پول هديه ما را بده و رسول خدا(ص) مي خنديد آن حضرت هرگاه اندوهگين مي شد، مي فرمود آن باديه نشين چه شد؟ كاش نزد ما مي آمد.»
مردي نزد پيامبر(ص) آمد عرض كرد: اي رسول خدا! به من مركبي بده كه سوارش شوم، پيامبر(ص) فرمود: ما تو را بر فرزند ناقه اي سوار مي كنيم. مرد عرض كرد: فرزند ناقه را مي خواهم چه كنم؟ پيامبر(ص) فرمود: مگر شتر را جز ناقه مي زايد!
زيد بن اسلم: نقل مي كند زني به نام ام ايمن نزد رسول خدا صلي الله عليه و آله آمد و عرض كرد: شوهرم شما را دعوت مي كند. پيامبر فرمود: شوهرت كيست، همان كه در چشمش سفيدي است؟ زن گفت: به خدا در چشم او سفيدي نيست! پيامبر فرمود: چرا، هست. گفت: نه به خدا. پيامبر(ص) فرمود: هر كسي در چشمش سفيدي هست. منظور حضرت سفيدي دور سياهي چشم بود.
امام باقر(ع) خداي عزوجل دوست دارد كسي را كه در ميان جمعي شوخي و بذله گويي كند،‌ به شرط آنكه ناسزا نباشد. اگر در شوخي افراط نشود و حرف زشت يا تمسخر آميز نباشد و به قصد نشاط و خوشحالي فرد يا جمعي باشد كار خوبي است. (ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث ج11، ص5546- ح18854 تا 18862)

ب)شاديهاي جسمي وبدني
ج)شاديهاي روحي ومعنوي
تفريح و سرگرمي ممدوح را مي توان از توصيه هايي كه ائمه عليهم السلام به اصحاب و مؤمنين كرده اند به دست آورد.
به عنوان نمونه امام باقر(ع) مي فرمايد: سرگرمي مؤمن در سه چيز است :«لذت بردن از زنان- بذله گويي با برادران و نماز شب.»
از قول پيامبر(ص) نقل شده كه تفريح و بازي كنيد، زيرا من خوش ندارم كه در دين شما، سختي و خشونت ديده شود. نكته مهم ديگر در موضوع تفريحات زندگي معصومين(ع) سوق دادن مردم به لذت هاي پايدار است. يعني اصولا تفريح به معني مصطلح امروزي كمتر مورد داشته است. تفريحات دو گونه بوده است:
1. تفريحات معنوي، انس با خدا، درك لذت هاي معنوي و روح آرام و نفس مطمئن در سايه معنويات كه لذتي عميق و پايدار است.
2. لذت هاي ظاهري‌، در اين بخش بيشتر توجه به ارتباط با همسر و التذاذهاي حاصل از اين ارتباط و ديدار با اقوام و نزديكان و دوستان و به طور كلي صله ارحام و تزاور و اخوان معطوف گشته است.
به طور كلي تفريحات هدفدار مورد توجه معصومين(ع) بوده است. تفريحات و لذت هاي غفلت آور در زندگي آنها مطرح نبوده است. بخشي از آنها جنبه صله رحم و ارتباط با اقوام و نزديكان و بعضي هم پيوند با مؤمنان و بخشي ديگر مسائل خانوادگي و عاطفي. در مجموع لذتهايي مورد توجه بوده كه پيوند و همبستگي اجتماعي را به دنبال داشته باشد.
ملاقات با برادران ديني و دوستان و خوش و بش كردن با آنان يكي از تفريحات ائمه(ع) بوده كه سفارش به آن كرده اند.
پيامبر خدا(ص): ديد و بازديد بذر محبت را مي روياند.
امام علي(ع) ديدار با برادران گرچه اندك باشد غنيمت بزرگي است.
امام علي(ع): ديدار نيكان مايه آباداني دل است.
امام جواد(ع) مي فرمايد: ملاقات با برادران، هر چند كوتاه باشد موجب رويش و باروري عقل مي شود.
مسابقه دادن يكي ديگر از تفريحات مورد توجه معصومين(ع) بوده است. پيامبراكرم(ص): به زودي زمين به روي شما گشوده مي شود و دنيا در اختيارتان قرار خواهد گرفت، پس هيچ يك از شما از بازي كردن با تيرهايش(تمرينات رزمي) خسته و مانده نشود. (ميزان الحكمه، ج11، ص5360، ح18367-18371)
بدون ترديد لذت هاي معنوي عميق تر و پايدارتر است زيرا اگر مقصود از تفريح آرامش روح و روان است و زدودن آثار خستگي است اين مهم در سايه معنويات محقق مي شود.
ائمه عليهم السلام ضمن توجه به سرگرمي ها و تفريحات سالم و اهتمام به آنها و صرف بخشي از شبانه روز به تأمين لذت هاي حلال كه كمك كننده انسان در ساير امور است: ضمن توجه به اينها عنايت ويژه اي به معنويات و لذتهاي معنوي دعا و مناجات و راز و نياز با خدا داشتند زيرا تأثير رواني نيايش و آرامش به وجود آمده از آن غيرقابل انكار است و امروزه روانشناسان مباحث زيادي پيرامون دعا درماني و نماز درماني و به طور كلي تأثير اين امور بر حل مسائل و مشكلات رواني مطرح نموده اند.
از منظر عقل و دين, ورزش براى تقويت و سلامتى جسم ضرورت دارد. ملتى كه بدنى سالم, بانشاط و نيرومند ندارد از عقل و تفكر شايسته كمتر بهره مند است. مثلى است معروف كه مى گويد: (عقل سالم در بدن سالم! است), زيرا تأثير متقابل جسم و جان, مسئله اى ثابت شده و مسلّم است. انسان هايى كه بر اثر تنبلى و عدم تحركات جسمى, بدنى نحيف و عليل دارند و يا بيش از حد فربه و چاق هستند, نمى توانند روحيه اى آرام و بانشاط داشته باشند. اين گونه افراد معمولاً عصبى مزاج, كم حوصله, بهانه گير و داراى روحيه اى ناهنجار و فكرى بيمار هستند و همين مسائل در جسم آنان نيز اثر سويى مى گذارد. پيامبر(ص) مى فرمايد: خوشا به حال كسى كه سالم و زندگى اش در حد كفايت و قوى و نيرومند باشد. از همين رو در تاريخ اديان مى خوانيم: وقتى قوم بنى اسرائيل پادشاهى از خدا خواستند, طالوت با دو ويژگى معرفى مى شود: (خداوند طالوت را براى شما برگزيد و قدرت علمى و جسمى فزون ترى به او عطا فرمود).1
درباره قدرت موسى بن عمران قرآن مى فرمايد كه در نزاع دو قبيله (قِبطى و سِبطى) حضرت موسى تنها يك مشت به آن مرد زد و او درگذشت: (فوكزه موسى فقضى عليه2). معلوم مى شود حضرت موسى از قدرت جسمانى و مشت پولادين برخوردار بوده است. دختر حضرت شعيب هم به پدرش گفت: اى پدر, موسى را استخدام كن, زيرا آدمى نيرومند و امين است.3 قرآن درباره حضرت هود هم به قدرت جسمانى او اشاره مى كند: (وزادكم فى الخلق بَصْطَةً4).
اسلام به مسئله سلامت و قدرت جسم و جان اهميت خاصى مى دهد تا آن جا كه بر اين باور است كه رهبران اسلام بايد در سلامت جسم, اعتدال خلقت و قدرت علم و معنويت سرآمد ديگران باشند. رسول گرامى اسلام(ص) مى فرمايد: به سرگرمى و بازى بپردازيد, زيرا دوست ندارم كه در دين شما خشكى و خشونت ديده شود.
ائمه معصومين(ع) با اين كه تحت نظر شديد بودند ولى گاه گاهى قدرت علمى و احياناً قدرت و مهارت جسمى خود را در تيراندازى و اسب دوانى به نمايش مى گذاشتند و اعجاب و تحسين حاضران را برمى انگيختند. امام على(ع) در مسابقات كشتى, پشت تمام اقران خود را به زمين مى زد.
رسول خدا(ص) نيز گاهى در مسابقات اسب سوارى و شتر دوانى شركت مى كردند. بعضى اوقات از رسول خدا(ص) تقاضا مى شد كه در يك مسابقه, داور باشند و حضرت آن را مى پذيرفتند.
پيامبر گرامى اسلام(ص) دستور اكيد داده اند كه كودكان را رها سازيد تا هفت سال بازى كنند.
پيامبر(ص) فرمود: هركس در كنارش كودكى باشد لازم است با او كودكى كند (با او هم زبان و هم بازى شود).چون كه با كودك سر و كارت فتادپس زبان كودكى بايد گشاد . ورزش در اديان الهى, ريشه تاريخى دارد. برادران يوسف براى بردن او به پدر گفتند: او را با ما بفرست تا بگردد و بازى كند. در سيره پيامبر است كه با امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) بازى مى كردند; آن ها را روى دوش خود سوار مى كردند و به كشتى گرفتن تشويقشان مى نمودند.5
در فقه اسلامى بحثى با عنوان (سَبق و رِمايه) مطرح شده است, كه يكى از مسائل آن, مسئله شرط بندى در مسابقات است. مى فرمايند: شرط بندى با پول در مسابقات اسب دوانى, تيراندازى و شمشيربازى جايز است. پيامبر(ص) فرمود: در هيچ مسابقه اى شرط بندى پولى جايز نيست مگر در تيراندازى, شمشيربازى, پرتاب نيزه, شتردوانى و حتى مسابقه با فيل و كليه حيوانات سم دار.
از اين نكته نبايد غفلت كرد كه ورزش فقط منحصر در ورزش هاى رايج و معمول امروزى نيست, بلكه كشاورزى, آهنگرى, درخت كاري… نيز از ورزش هايى هستند كه به عضلات بدن استحكام مى بخشند. به واقع هركار مشروعى كه به قوت جسم و قدرت روح منتهى شود, ورزش است.
هدف از ورزش چيست؟
در اسلام هدف از ورزش, جمع مال و ثروت و كسب وجهه و شهرت نيست; بلكه وسيله اى براى سالم زيستن, قوي بودن, بهتر عبادت كردن و خدمت بهينه به خلق است. در دعاى كميل مى خوانيم: ((قوّ على خدمتك جوارحى; بار پروردگارا, اعضا و جوارحم را براى خدمت به تو نيرومند گردان) و يا در دعاى روز چهارم ماه مبارك رمضان مى خوانيم: (اللهم قوّنى فيه على اقامة امرك; خدايا, در اين روز مرا براى اقامه فرمانت نيرومند گردان). بدون ترديد تقويت جسم, بدون تمرين و ورزش ممكن نيست. در واقع ما از خدا توفيق ورزش كردن مى طلبيم.
با وجود اين كه ورزش كردن داراى محاسن و امتيازات فراوانى است, اما اين نكته را نبايد از ذهن دور نگه داشت كه اگر ورزش با اخلاق و اعتدال همراه نباشد, نتيجه مطلوبى را باز پس نخواهد داد. هم چنان كه دين اسلام, دين اعتدال است, به اعتدال در همه امور نيز سفارش كرده است. ورزش كاران باستانى كار ديروز و امروز همواره در خط اعتدال قرار داشته و دارند. فرهنگ حاكم بر اين ورزش, فرهنگ علوى است. نام خدا و ياد خدا, رعايت آداب ويژه باستانى و نيز رعايت اخلاق اسلامى از ويژگى هاى بارز اين رشته ورزشى است. در اين ورزش, پيش كسوتان تقدم دارند و نوآموزان و جوانان مورد احترام مى باشند. روحيه قهرمانى در تمام حركات آنان مشهود است. آنان همواره يار مظلومان و خصم ستم گران بوده اند.
ورزش هدفمند مورد توجه پيشوايان دين اسلام بوده و هست. ورزشي كه باعث تقويت قدرت جسماني انسان شود و يا او را در جهت مبارزه دشمنان دين ياري كند (مانند تيراندازي و سواركاري) در دين مبين اسلام بيشتر مورد توجه است. قرآن كريم به مناسبت هاي مختلف قدرت جسماني را يكي از مشخصه هاي انسان هاي برگزيده اعلام مي فرمايد. به عنوان مثال علت انتخاب طالوت به فرماندهي و رهبري عده از بني اسرائيل قدرت علمي و جسمي او عنوان شده (بقره، آيه 247).
و يا قدرت جسماني قوم هود به عنوان يك نعمت «ارزشمند» يادآوري شده (تفسير نمونه، ج 6، ص 228).
در بعضي از رشته هاي ورزشي هدفمند روايات خاص وارد شده كه در ذيل تقديم مي گردد:
تيراندازي و سواركاري:
آيه شريفه «واعدو لهم ماستطعتم من قوه...؛ هر چه در توان داريد از نيرو و اسب هاي آماده بسيج كنيد...» (انفال، آيه 60).
رسول خدا(ص) در تفسير «قوه» فرمودند: قوه يعني تيراندازي. و فرمودند: «محبوب ترين سرگرمي (بندگان) نزد خداي متعال اسب سواري و تيراندازي است» و نيز فرمودند: «كسي كه تيراندازي را ياد بگيرد و سپس از روي بي علاقگي آن را رها كند كفران نعمت كرده است».
و نيز در فرمايش ديگري فرمود: «... بدانيد خداي عز وجل به سبب يك تير صد نفر را به بهشت مي برد: كسي آن را بسازد و كسي كه آن را براي مجاهدان خريداري كند و كسي كه آن را در راه خدا پرتاب كند» (محمدي ري شهري، محمد، ميزان الحكمه، ج 5، ص 2138).
كشتي:
رسول خدا(ص) شبي وارد خانه حضرت فاطمه زهرا(س) شد و به امام حسن و امام حسين(ع) فرمودند: برخيزيد و كشتي بگيريد و آن دو برخاستند و كشتي گرفتند.
براي آگاهي بيشتر ر.ك:
- محمد صادقي جهانبان، تحيل روان شناختي نيايش، دعا تكنيكي در روان درماني، انتشارات طريق الكمال
- ميزان الحكمه، ترجمه حميدرضا شيخي، نشر دارالحديث، ج5، ص2278، ح7937-7938-7939

ارسال شده توسط: yasser1234 دسته: پرسش و پاسخ در خصوص خنده و شادی تاریخ: 1390.04.20

 حتما ببین!

پرسش:
شادي چيست و ما مي بينيم کساني که اين قدر از لحاظ روانشناسي در حول و حوش شادي صحبت مي کنند،از توفيقات معنوي مثل نماز شب، لذت کمک به محرومان و لذت طمأنينه نماز و ... بهره اي ندارند و فقط روحيه شادي دارند؟ آيا اين کافي است؟

با سلامي گرم به شما که زندگيتان را با اسلام عزيز مي سنجيد.
شادي چيزي است که باعث انبساط روح و نشاط و سرزندگي مي شود. در حديثى از اميرمؤمنان (ع) آمده است: «السرور يبسط النفس و يصير النشاط؛ شادمانى انبساط خاطر و نشاط و سرزندگى مى‏آورد». (1)
از آن جا که ما انسان ها موجودات دو بعدي هستيم براي نشاط روحي خود نياز به شادي داريم. پرسش شما اين بود که شادي چيست؟ شادي همان است که انسان را به وجد آورده و به او نشاط مي بخشد. چه بسا منظورتان اين مي باشد که نظر اسلام درباره شادي چيست؟ يا در اسلام چه شادي هايي وجود دارد؟

«نظر اسلام درباره شادي»
اسلام با توجه به نيازهاي اساسي انسان، شادي و نشاط را تحسين و تاييد كرده است. خداوند در قرآن به عنوان يك نفرين مي‏گويد:«فَلْيَضْحَكُوا قَليلاً وَ لْيَبْكُوا كَثيرًا [اين گروه نافرمان] از اين پس كم بخندند و زياد بگريند». اين كه خداوند آرزوي كم خنديدن و زياد گريستن براي نافرمانان مي‏كند، حكايت از اين حقيقت دارد كه خنده به عنوان يكي از عوامل نشاط،امر طبيعي و فطري است و او مي‏خواهد به عنوان كيفر، نافرمانان از اين نعمت محروم باشند (2)
توصيفات قرآن در خصوص بهشت نيز حاكي از اين واقعيت است كه اسلام، بر نشاط و شادي مهر تأييد نهاده است.قرآن در آيه اي، برخي عوامل شادي و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛«بگو [در برابر كساني كه بسياري از مواهب زندگي را تحريم مي‏كردند] اي پيغمبر! چه كسي حرام كرده است زينت و آرايش و زيبايي‏هايي را كه خداوند از درون طبيعت‏، براي بندگانش بيرون كشيده; چه كسي حرام كرده است روزي‏هاي پاك و مواهب پاك را; بگو: اين مواهب پاك و اين زيبايي‏ها براي مردم با ايمان در همين زندگي دنيا و در زندگاني جاويد آخرت قرار داده شده است»(3).
> با اين تفاوت كه در اين دنيا، زيبايي‏ها به زشتي‏ها و شادي‏ها به رنج‏ها آميخته است; ولي در دنياي ديگر و در روز رستاخيز، اين زيبايي‏ها و اين مواهب پاك، براي مردم با ايمان به صورت خالص وجود دارد.(4)
رسول اكرم(ص) مي‏فرمايد: «مؤمن شوخ و شاداب است »(5). بايد اوقاتي را هر فردي براي انبساط روحي و رواني در نظر بگيرد، از اين رو امام رضا(ع) فرمودند: «كوشش كنيد اوقات شما چهار زمان باشد: وقتي براي عبادت و خلوت با خدا، زماني براي تأمين معاش، ساعتي براي معاشرت با برادران مورد اعتماد و كساني كه شما را به عيب‏هايتان واقف مي‏سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتي را هم به تفريحات و لذايذ خود اختصاص دهيد و از شادي ساعت‏هاي تفريح، نيروي لازم براي عمل به وظايف وقت‏هاي ديگر را تأمين كنيد.»(6)

«انواع شادي در هستي و اسلام»
اساس جهان هستي و پديده‏هاي آن به گونه‏اي طراحي شده‏ است كه در آدمي شادي ايجاد کند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبيعت‏با ظرافت، آبشارهاي زيبا، گل‏هاي رنگارنگ، ديدار دوستان، ازدواج و پيوند دو انسان و ... همه شادي آور و سرور انگيز است. از آنجا كه شادي، ناكامي، نااميدي، ترس و نگراني را از آدمي دور مي‏سازد، روان‏شناسان به ايجاد و تثبيت آن در انسان دستور اكيد داده‏اند و اين نشانگراين حقيقت است كه شادي، نياز اساسي و ضروري آدمي است(7).
استفاده از طبيعت زيبا، ديدن طلوع دل‏انگيز آفتاب، لذت بردن از منظره‏هاى دل نواز و باغ‏هاى مصفا و سير و سفر، ديدار با دوستان و سخن گفتن با آنها، پرداختن به ادبيات و شعر و نمايش و خوشنويسى و نقاشى و ورزش و بازى‏هاى سالم، استفاده از نعمت‏هاى خدادادي و غذاهاى متنوع و لباس‏هاى رنگارنگ و صدها امر لذت‏ بخش ديگر كه همگى شادى‏ بخش مى‏باشند از شادى‏هاى شايسته است. چنان چه لذت بردن از گفتگو با خداوند در حال نماز و مناجات و عبادت و داشتن حال خوش در حال ذكر و توجه به پروردگار از مقوله لذت‏هاى معنوى باشند كه از نظر عمق و كيفيت بسيار والاتر و فراتر از لذت‏هاى مادى مى‏باشد.
توصيه به نظافت، سير و سفر، شركت در مجالس شادي مثل مجالس عروسي و وليمه و اطعام دادن در هنگام ازدواج و تولد فرزند و برگشت از حج و زيارت، تأكيد بر صله ارحام و ديد و بازديد و دست دادن (مصافحه) با مومنان و... همه از لوازم و زمينه‌هاي يك اجتماع شاد و پر تحرك است كه تاكيد بر اين موارد از سوي اسلام گواه بر اهميت دادن دين مبين اسلام به مقوله شادي و سرور است و بودن در اجتماع است.
عوامل معنوي چون تلاوت قرآن، دعا، نماز، تفكر در آفريده‏هاى خداوند، ايمان، صدقه دادن و پرهيز از گناه، از جمله عواملى‏اند كه زمينه‏هاى روانى و روحى شادى را فراهم مى‏آورند و عواملى چون، تغذيه مناسب، ورزش، بوى خوش، خودآرايى، پوشيدن لباس‏هاى روشن، پياده روى و نگاه كردن به سبزه‏ها از آن دست عواملى‏اند كه زمينه‏هاى مادى و جسمانى نشاط را فراهم مى‏آورند؛ هر چند كه پس از برخوردارى از نشاط جسمانى، شادى روحى نيز نصيب انسان مى‏شود.

«روان شناسي، شادي و معنويت»
اگر شادي را به صورت سکولار و جداي از دين تفسير کرديم و به آن معتقد شديم، بديهي است که دستمايه اي غير از شادي ظاهري و موقتي ندارد. شادي سکولار يا به لذت معنوي اعتقاد ندارد و يا اگر هم اعتقاد داشته باشد لذت معنوي را به چيزي جداي لذت با معبود حقيقي و مناجات با او و لذت کمک به محرومان تفسير مي کند.
روان شناسي علمي است كه به مطالعه ي رفتار انساني مي پردازد. از زاويه علم روان شناسي ممکن است راهکار برخي مسائل با راهکار دين متفاوت باشد. ما با روان شناسي به طور كلي مخالف نيستيم اما براي آن محدوده اي قائل هستيم که عده اي اين حدّ را براي آن قبول ندارند.
برخي با روان شناسي و روان کاوي حتي دين را هم تجزيه و تحليل مي کنند. به عنوان مثال، فرويد، مذهب را يک افسانه با ريشه هاي تاريخي واقعي مي دانست. مي گفت: قبايل انساني اوليه نسبت به رهبر خود و دسترسي او به زنان قبيله حسادت ورزيدند و افراد ناراضي، حتي پسر رئيس قبيله عليه او قيام کرده و او را کشتند، اما پس از کشتن او، احساس گناه کرده به همين خاطر مجسمه اي براي رهبرشان ساختند و او را نوعي از خدا لقب دادند پس از آن به اطاعت از اوامرش ادامه دادند و او«من آرماني » آن ها شد. اين خدا در طول زمان ها در چشم مردم قدرتمندتر شد.
پس در نظر فرويد که موسس روان کاوي است، ريشه هاي مذهب در گناه جمعي قبيله هاي وحشي است. آيا نبايد با اين اعتقاد مخالفت ورزيد؟
انساني که هنوز در عجايب و جزئيات بدن خودش متحير مانده و بسياري از بيماري هاي اين بدن را نمي تواند مداوا کند، چطور مي خواهد دين و فلسفه دين که دستورات پروردگار متعال است را با اين ذهن کوچک و قاصر خود درک کند .هنوز هزاران سال مانده تا انسان ها بتوانند مقداري از ظرايف دين مبين اسلام که هزار و چهار صد و اندي سال پيش آمده را دريابند.
از تجربيات روان شناسان و دانشمندان ديگر كه به طور قطعي ثابت شده است بايد بهره برد، اما اگر در جايي دستاوردهاي اين علوم، در تضاد با آموزه هاي ديني ما باشد، آموزه هاي ديني جاي براي خود نماي آنان نمي گذارد. زيرا خالق ما به تمام جوانب انسان و جامعه ي انساني آگاه است و با در نظر گرفتن تمام شئونات آدمي حكمي را بيان مي نمايد.
از طرفي فقط داشتن روحيه ي شاد کافي نيست. افرادي هستند كه داراي روحيه ي شاد بوده اند اما در يك حادثه اي يكي از عزيزان خود را از دست داده است و تمام زندگي او براي مدت طولاني تحت تأثير آن قرار گرفته است. بنابراين در اين دنيا براي اينكه از شادي ها ماندگار بهره برد بايد داراي جهان بيني الهي گشت، تا از زندگي خود همواره احساس رضايت كنيم. يكي از عوامل اصلي شادي رضايت از زندگي است. يك انسان مومن در اوج لذت از زندگي مي تواند قرار بگيرد، و از شادي هاي روحي كه تأثير پايدارتري و فرح بخش تري براي انسان در پي دارد بهره مند شود. انسان مؤمن از درون و برون شاد است و از ارتباط با خالق هستي لذت مي برد و اين ارتباط و هم كلام شدن با او نهايت انبساط روح را براي او در پي خواهد داشت.
انسان مؤمن از آن جا كه در محدوده دين زندگي مي کند، اگر نوعي از شادي، خارج از حيطه دين باشد نه تنها سراغ آن نمي رود، بلکه در حقيقت آن را شادي نمي داند. شاديي که انسان را از خدا دور کند يک شادي ظاهري و زود گذر است که مي رود اما عذابي را براي انسان باقي مي گذارد.
اميرالمؤمنين عليه السلام مي فرمايد: چقدر ميان دو عمل تفاوت است، عملي که لذتش مي رود و عذابش مي ماند و عملي که سختي اش مي رود و پاداشش مي ماند.(8)

منابع
(1) ميزان الحكمه، چاپ دفتر تبليغات اسلامى، ج 4، ص 436، ح 8448
(2) گفتارها، ج 2 ص 225 و ، 226
(3) اعراف، آيه 32
(4) گفتارها، ج 2، ص 227 و 228
(5) حراني، تحف العقول، ص‏49
(6) بحارالانوار، ج‏75، ص‏321
(7) نگا: روان‏شناسي شادي، روان‏شناسي كمال، راز شاد زيستن و ...
(8) .(نهج البلاغة حکمت 121)

ارسال شده توسط: yasser1234 دسته: پرسش و پاسخ در خصوص خنده و شادی تاریخ: 1390.04.20
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.