بازديد حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت از روند ساخت و ساز مصلي حضرت آيت الله العظمي خامنه اي(مد ظله العالي) شهرستان بافت مورخ 92/7/23
یکی از راه هایی که موجب دور کردن دیگران از مسیر حق به شمار می آید ، کتمان و پنهان ساختن حقایق و واقعیت ها می باشد . این کار در دین اسلام بسیار نکوهیده شده و برای عاملان چنین کاری عذاب هایی چون ؛ گرفتار آتش دوزخ شدن ،عدم تکلّم کردن خداوند با آنان و ... در نظر گرفته شده است .
" کتمان" در لغت مقابل آشکار کردن است که عبارتست از پنهان ساختن آنچه در باطن است1 و مراد از "حقّ" عبارتست از معارف و أحكام إلهی و آنچه به آن مربوط مىشود. 2
"کتمان حق" در اصطلاح عبارتست از پنهان ساختن معارف ، احکام و آیات الهی ، به این شکل که آیه نازله را طورى تأویل و یا دلالتش را طورى توجیه كنند كه آیه از آیه بودن بیفتد .3
کتمان حقایق درجایی که آشکار کردن حق ضرورت دارد قبیح و حرام است ، ولی در چند مورد پسندیده می باشد :
1. جایی که کتمان مربوط به أسرار مردم است.
2. جایی که با آشکار شدن حق ، شرّ به پا می شود.
3. جایی که مربوط به أسرار ایمانی باشد ،4 آنچنانکه خداوند متعال می فرماید:
«قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ یَكْتُمُ إِیمانَهُ ؛ مرد مؤمنى از آل فرعون كه ایمان خود را پنهان مىداشت گفت...»»5 که از آن به تقیّه نیز یاد می کنند ، چرا که تقیّه ، کتمان حق است در مقابل مخالفین ، که صادقَین، جماعتی از شیعیان خود را به آن امر نموده اند .6
رسیدن به آرامش واقعی ، یكی از خواسته های همیشگی بشر بوده که در این راستا نیز انسان در طول تاریخ تلاش ها و رنج های بسیاری را به جان دل خریده است .
باید دانست که بدون ایمان ، آرامش روحی و روانی وجود ندارد و به عبارتی ، یكی از عوامل ایجاد آرامش دارا بودن ایمان به خداست .
بسیاری از تلاش های علمی بشر و كشف رازهای ناگشوده جهان طبیعت نیز ، به منظور دسترسی به امكاناتی بوده است كه آرامش و آسایش را برای او به ارمغان آورد .
همچنین مطالعات آكادمیك و تحقیقات روانشناسی پیرامون آرامش ، اضطراب ، عوامل و موانع ، هریك بخش قابل توجهی از پژوهش های علوم انسانی را به خود اختصاص داده است .
دانشمندان و به خصوص روان شناسان کوشش های بسیاری در زمینه روان درمانی افرادی كه دچار بیماری های روانی و اضطراب های شخصیتی و عدم تعادل آن هستند ، انجام داده اند و در این زمینه نیز روش های مختلفی برای روان درمانی پدید آمده است كه هیچ كدام موفقیت مورد انتظار را در از میان بردن یا پیشگیری از بیماری های روانی به دست نیاورده است . برخی از تحقیقات بیانگر آن است كه میانگین درمان از 70 درصد تجاوز نمی كند. حال عده ای از بیماران نیز پس از روان درمانی ، گاه بدتر هم شده و یا بیماری پس از مدتی بازگشته است . از این رو روانشناسان به دنبال یافتن علت این امر برآمدند و پس از تحقیقات ، به این نتیجه رسیدند كه مهم ترین عامل در درمان بیماری های روانی «دین» است و درصد بهبودی بیمارانی كه به دین معتقدند ، بسیار بیشتر از سایرین می باشد .
آیا زمان معجزهها سپری شده است ؟ و ما دیگر شاهد وقوع آنها نخواهیم بود ؟ آیا از آنجا که معجزات انبیای گذشته مربوط به زمان و مکان خاص خودشان بوده است ما باید با استفاده از اسنادی که از گذشته به جا مانده از آن معجزات آگاه شویم تا بتوانیم به آن پیامبران ایمان بیاوریم ؟
در جستجوی یافتن پاسخی مناسب به این سوالات با کتاب آسمانی دین اسلام مواجه میشویم . قرآن ، تنها کتاب آسمانی است که با صراحت و قاطعیت تمام ادعا میکند که معجزهای است جاوید برای تمامی مردم ، در هر زمان و هر مکان و با هر ملیتی که دارند .
از هنگام نزول قرآن كریم بر نبى مكرم اسلام صلىالله علیه و آله تا امروز، موافقت و مخالفت با قرآن كریم همچنان ادامه دارد. آن هنگام كه قرآن كریم، جن و انس را به مبارزه طلبید تا اگر خیال مىكنند قرآن كریم، ساخته و پرداخته پیامبر اسلام صلىاللهعلیهوآله است مانند آن بیاورند، رویارویى با آن به اوج خود رسید و اینك با گذشت هزار و اندى سال از آمدن قرآن، این كتاب مقدس، كسى نتوانست مانند آن بیاورد.
این امر بر کسی پوشیده نیست که اسلام نهایت احترام و ارزش را برای والدین در نظر گرفته است و حتی نگاه خشم آلود به آنان باعث عدم قبول شدن نماز به درگاه خداوند متعال می شود و هر کس بر حسب ایمان و اعتقاد و شخصیت خود سعی می کند شأن پدر و مادر را بشناسد و حقوقشان را ادا کند . اما در این بین این پرسش مطرح می شود که : حقوق فرزندان چه می شود؟ آیا پدر و مادر تنها به دلیل نقش واسطه بودن و وسیله بوجود آمدن فرزندی که در بوجود امدن خود هیچ نقشی نداشته هیچ مسئولیت دیگری ندارند ؟ آیا قرآن کریم در میان ان همه سفارش که به فرزندان نسبت به والدین دارد آیا حقوقی را هم برای فرزندان قائل میشود که بر عهده والدین خود باشد ؟
آیات متعددی از قرآن کریم، حقوق فرزندان بر والدین را به صراحت و اشاره بیان کرده و ما در حد مجال، برخی از آیات را بیان میکنیم:
1. همة فرزندان، هدیه خدا هستند و باید خدای رزاق را بدین جهت شاکر بود:
"یَهَبُ لِمَن یَشَأُ إِنَاثاً وَیَهَبُ لِمَن یَشَأُ الذُّکُورَ؛ (شوری، 49) خداوند به هر کس بخواهد دختر هدیه می دهد و به هرکس بخواهد پسر می بخشد."
2. وظیفه مادر در شیر دادن به نوزاد تا دو سال:
"وَالْوَالِدَاتُ یُرْضِعْنَ أَوْلاَدَهُنَّ حَوْلَیْنِ کَامِلَیْنِ؛ (بقره، 233) مادران، فرزندان خود را تا دو سال تمام شیر بدهند."
3. وجوب حفظ جان فرزند و حرمت کشتن او به خصوص به علت فقر:
"وَلاَ تَقْتُلُوا أَوْلاَدَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاَقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کَانَ خِطْئاً کَبِیراً؛ (اسرأ، 31) از بیم تنگدستی فرزند خود را نکشید؛ ماییم که به آنها و شما روزی می بخشیم؛ آری کشتن آنها خطا و گناهی بزرگ است."
خیلی ها آرزو دارند که به طور مداوم با قرآن مأنوس باشند و از خواندن قرآن احساس لذت کنند اما همین که عزم خود را جزم میکنند که وقت خود را صرف قرآن کنند و له معارف والایش برسند بعد از خواندن چند صفحه ای از قرآن دچار یأس و دلسردی میشوند که نه نمی شود ، نمی فهمم، لذت نمی برم و ... باید گفت این ها همه بهانه است
فهم قرآن نیاز به صبر و تلاش و کوشش دارد قرآن نقشه گنج است پس باید برایش کوشید از وادی های سختی گذشت و نباید انتظار داشت همان قدم اول لذت ببری بلکه اول باید مقدمان را طی کرد . و باید گفت انس با قرآن هم مراتبی دارد بدین شرح:
مرتبه اوّل انس با قرآن:
قرآن کریم
عبارت از خواندن قرآن، حفظ قرآن و انس با مجالس قرآن است. قرآن باید در همه خانهها و در بین اقشار مختلف جامعه زنده باشد، در دانشگاهها و مقاطع مختلف تحصیلی آموزش و پرورش، بیش از این باید به مقوله انس با قرآن پرداخته شود و در مورد آن فرهنگسازی شود. پس گام اول آمدن به سمت قرآن و دست آشنایی دادن با آن است .
در مرتبه دوّم انس با قرآن:
خواندن باید همواره با معنی و تفسیر باشد. معنا ندارد کسی قرآن بخواند، امّا متوجّه معنای آن نباشد. هرکسی باید به اندازه توان خود به ترجمه و تفسیر قرآن کریم روی آورد و از معانی بلند آن بهره ببرد. بهانههایی نظیر عدم توانائی یا کمبود وقت در زندگی و ...، در این خصوص پذیرفته نمیشود. اگر به همان اندازه که جوانان عزیز برای قبولی در دانشگاه، یا فراگیری حرفه خود، تلاش میکنند، در مورد تلاوت قرآن با ترجمه و تفسیر، همت ورزند، قطعاً موفّق خواهند شد.
با قرآن چقدر انس داری؟ ... فکر کن کمی ... می دانی قرآن چند دسته از اصحاب را برایت معرفی می کند و هر یک از این اصحاب چه ویژگی و چه خصیصه ای دارند؟ ...
قرآن را که می گشایی و می خوانی، همه چیزی در آن می یابی، از بهترین داستان ها و قصه ها بگیر تا بهترین شیوه ها و تاکتیک های مبارزه با دشمن ... هر کدام از محورهایی هم که برای من و تو بیان می کند ، در هیچ دوره و اعصاری تازگی اش را از دست نخواهد داد ... و این معجزه کتاب آسمانی من و توست ... با من اگر همراه شوی هر بار یکی از اصحاب معرفی شده در قرآن را برایت می گویم.
اصحاب اُخدود
می دانی اصحاب اخدود چه کسانی هستند؟ ... اصحاب اخدود، كافرانى هستند كه گروهى از مؤمنان را به جرم یكتاپرستى در گودالى از آتش سوزاندند . قرآن آنها را این گونه معرفی می کند: «قُتِلَ أَصْحابُ اْلأُخْدُودِ النّارِ ذاتِ الْوَقُودِ إِذْ هُمْ عَلَیْها قُعُودٌ وَ هُمْ عَلی ما یَفْعَلُونَ بِالْمُؤْمِنینَ شُهُودٌ وَ ما نَقَمُوا مِنْهُمْ إِلاّ أَنْ یُؤْمِنُوا بِاللّهِ الْعَزیزِ الْحَمیدِ ؛ مرگ بر شکنجه گران صاحب گودال (آتش)، آتشی عظیم و شعله ور ، هنگامی که در کنار آن نشسته بودند و آنچه را با مؤمنان انجام می دادند (با خونسردی و قساوت) تماشا می کردند، آنها هیچ ایرادی بر مؤمنان نداشتند ، جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند.»1
قرآن به جاى پرداختن به جزئیاتى مانند هویّت شخصیت ها و زمان و مكان داستان، صبغه و تحلیل توحیدى آن را به عنوان یكى از ویژگی هاى ثابت در قصص قرآنى ، برجسته كرده است . قرآن در این روایت كه سوزاندن گروهى از مؤمنان به جرم ایمان به خدا در گودالى از آتش انبوه است، با تصویر یكى از شورانگیزترین صحنه هاى جدال حق و باطل و كفر و ایمان، مؤمنان را به پایدارى بر سر آیین خود فرا می خواند و با ترسیم جایگاه و فرجام بد كافرانِ شكنجه گر و پاداش و فرجام بسیار خوش ، مؤمنان را انذار و تبشیر مىكند .
" حادثه اخدود " مربوط به کیست ؟
در این باره روایت های مختلفی وجود دارد. براساس مشهورترین روایت، حادثه اخدود، مربوط به نصاراى نجران است كه چندى پیش از اسلام به دست «ذونواس»، آخرین پادشاه حِمیریان یمن قتل عام شدند.2 گزارش هاى حادثه نجران كه در منابع مسیحى ـ اعم از سریانى و حبشى ـ آمده است، در تحلیل تاریخى این رویداد و انطباق یا عدم انطباق آن با گزارش قرآن بسیار كارگشاست .
نامه شمعون ، اسقف «بیت اَرْشام» به رئیس دیر «جبله» از كهنترین این اسناد است كه نویسنده آن در سال 524 میلادى، به عنوان سفیر صلح «یُوستى یوسطینوم نِیانُوس» امپراطور روم شرقى به سوى مُنذر سوم، پادشاه حیره گسیل شده بود .
نجران كه از دیرباز حاصل خیز بود، رونق تجارى و صنعتى داشت و راه مهم ارتباطى میان عربستان جنوبى و شمالى بود، همواره در كانون توجه قدرتی حاكم بر منطقه قرار داشت و پیش از اسلام و پس از آن نیز كانون عمده مسیحیت در عربستان بود. در سده هاى پنجم و ششم میلادى و در پى تلاش دولت هاى ایران و بیزانس (رومشرقى) ، دو قطب قدرت آن روز ، براى توسعه نفوذ سیاسى خود در شبه جزیره عرب، ایران با در انحصار داشتن تجارت ابریشم از رسیدن آن به بیزانس، به ویژه در زمان جنگ جلوگیرى مى كرد، از این رو بیزانس با هدف تأمین راهى جایگزین براى جاده زمینى، درصدد برقرارى امنیت راه دریایى شرق به غرب از طریق دریاى سرخ برآمد.
آیا قرآن از فرهنگ عصر و مکان خود تاثیر گرفته است؟ مثلاً اگر جای دیگری نازل میشد به جای خرما و شتر چیز دیگری در قرآن میآمد؟
پرسش هایی از این قبیل این روزها از طرف افراد شبهه پراکنی که خود را روشنفکر معرفی می کنند بسیار مطرح می شود و این ها با این ترفندها در صدد هستند که معارف والای اسلام و قرآن را زیر سؤال ببرند تا بهتر بتوانند در راستای اهداف خود به جامعه جهت دهند و باید گفت این ترفند متأسفانه بر روی کسانی که آگاهی چندانی در مورد دین و قرآن ندارند کارگر افتاده است و ما باید به هوش باشیم که این تأثیر پذیری عده ای مربوط به بی سوادی و بی اطلاعی خود ایشان است و نه خلل و نقص در دین مبین اسلام .
باید دقت شود که گاهی در طرح یک بحث، با خلط مبحث ظریف و جا به جایی یک واژه که شاید ابتدا زیاد هم مهم به نظر نرسد، یک معنای کاملاً انحرافی و غلط را بیان و القا میکنند، که از جمله همین واژهی «تأثیر پذیری» به جای واژههای چون «انطباق، هماهنگی و ...» است.
به عنوان مثال: اگر منظور از سؤال این باشد که در هر حال آیات الهی در هر دینی منطبق با زبان پیامبر آن دین و هماهنگ و مفهوم قوم مخاطب و محیط رسالتش (محدود و یا جهانی) نازل میگردد، درست است و حرف جدیدی نیست. چنان چه خداوند متعال خود در کلام وحی میفرماید:
ترجمه: هیچ پیغمبرى را جز به زبان مردمش نفرستادیم، تا (احكام را) براى آنان بیان كند، و خدا هر كه را بخواهد گمراه، و هر كه را بخواهد هدایت مىنماید، و او عزیز و حكیم است.