سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

سيماي برقي، راوي دو هزار حديث

قم شهر روايت و راويان بزرگى است كه تاريخ نظير آنان را كمتر سراغ دارد. روايانى كه حقى بزرگ بر تمامى پيروان اهل بيت(ع) دارند و «كلام نور» و «امر رشد» [1] را براى امت نقل كردند. از جمله ناقلان حديث در قم احمد بن‏محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن‏محمد بن على است كه در قرن سوم مى‏زيست و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) به شمار مى‏رود.

از او و پدرش (محمد) به عنوان برقى ياد مى‏شود ولى معمولا مقصود از برقى همان احمد است. اصل وى كوفى، كنيه‏اش «ابوجعفر» است و محمد بن‏على جد سومش، به وسيله يوسف [2] بن‏عمر ثقفى در ماجراى قيام زيد (سال 122 ه ق) به شهادت رسيد. پس از شهادت محمد بن‏على(ع) عبدالرحمان با فرزند خردسال خالد به برق رود قم گريخت. [3]

احمد در منطقه برقه چشم به دنيا گشود، اندك اندك بزرگ شد و آن سامان را با عطر حديث معطر ساخت. در باره سال تولد وى در متون رجالى و تاريخى چيزى به چشم نمى‏خورد، اما با توجه به تاريخ وفاتش مى‏توان گفت كه در حدود سال 200 ه.ق پاى به گيتى نهاد.
حياة طيبه

برقى از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) است ولى در منابع موجود، حديثى كه بدون واسطه از اين دو بزرگوار نقل كرده باشد به چشم نمى‏خورد شيخ كلينى در كتاب شريف كافى حديثى از احمد، بدون واسطه از امام رضا(ع)، نقل كرده، ولى اين حديث در اصطلاح اهل رجال «مرسل‏» شمرده مى‏شود; يعنى واسطه‏اى بوده كه ذكر نشده است، زيرا چنانچه گذشت احمد متولد سال 200 است و شهادت امام رضا(ع) در203 اتفاق افتاد پس به طور طبيعى اين راوى نمى‏تواند از آن بزرگوار حديث‏شنيده باشد. شمار استادان او در حديث از صد تن فراتر است. نام برخى از آن بزرگان چنين است:

ابو على واسطى، سعد بن‏سعد، ابوايوب مدائنى، ابوخزرج انصارى، ابوسليمان حذاء جبلى، پدرش، ابن‏فضال، ابن محبوب، احمد بن‏محمد ابى‏نصر ، صفوان بن‏يحيى، عبدالعزيز بن‏مهتدى و عبدالعظيم حسنى. [4]
شاگردان

جاى بسى تعجب است كه او شاگردان بسيارى ندارد.

ابو على اشعرى، احمد بن‏ادريس، احمد بن‏عبدالله، احمد بن‏محمد بن‏عبدالله، حسن بن‏متيل دقاق، حسين بن‏سعيد، سعد بن‏عبدالله، عبدالله بن‏جعفر حميرى، على بن‏ابراهيم، على بن‏حسين سعدآبادى، على بن‏محمد بندار، على بن‏محمد بن‏عبدالله قمى، على ماجيلويه، محمد بن ابى القاسم، محمد بن‏احمد بن‏يحيى، محمد بن‏حسن صفار، محمد بن‏عيسى، محمد بن‏يحيى، معلى بن‏محمد [5] جمعى از شاگردان وى شمرده مى‏شوند.

جوامع روايى از او با عنوانهاى «احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى‏»، «احمد بن‏ابى‏عبدالله‏»، احمد بن‏محمد ابى‏عبدالله، برقى و احمد برقى ياد كرده‏اند.

ولى تذكار اين مطلب شايسته است كه، همان گونه كه آية‏الله خويى در معجم ذكر كرده‏اند، عنوان «احمد بن‏محمد بن‏ابى عبدالله‏» براى اين راوى اشتباه است; زيرا ابوعبدالله كنيه پدرش بود نه جدش. پس در اين موارد احمد بن‏محمد ابى‏عبدالله يا احمد بن‏ابى عبدالله صحيح است. [6]

در كتب روايى شيعه حدود دو هزار حديث از او نقل شده است. در بسيارى از موارد وى را احمد يا احمد بن محمد خوانده‏اند كه معمولا با راويانى چون احمد بن‏محمد بن خالد اشتباه مى‏شود. محقق آگاه در اين گونه موارد شخص را به وسيله استاد و شاگردانش تشخيص مى‏دهد.

نظرات: 0 بازدید شده: 1043 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید

سيماي علي بن ابراهيم

شهر قم همواره خاستگاه و پناهگاه اصحاب و راويان امامان مكتب ناب تشيع و بزرگانى چون زكريا بن‏ادريس، زكريا بن‏آدم، ابراهيم بن‏هاشم و جمع بسيارى ديگر از رادمردان مكتب امامت و ولايت‏بوده است.

على بن‏ابراهيم، يكى ديگر از فرزانگان نامدار و راويان معروف و پرآوازه جهان تشيع است.

اينك به دوردستهاى تاريخ نظر افكنده، به زيارت يكى از نام‏آوران تشيع در قرن سوم و چهارم هجرى مى‏رويم و به تماشاى سيماى على بن‏ابراهيم مى‏نشينيم. على فرزند ابراهيم بن‏هاشم، از راويان مشهور و قابل اعتماد است و كنيه‏اش را ابوالحسن دانسته‏اند.

اثر بسيار معروف و ارزشمند او - تفسير على بن‏ابراهيم - موجب شده است تا وى را «مفسر قمى‏» بنامند. قبل از اينكه به شرح حال او پردازيم، به پاس احترام به مقام علمى و معنوى پدرش، ابتدا نگاهى اجمالى به سيماى پدر بزرگوارش - ابراهيم بن‏هاشم - مى‏افكنيم تا از منظر او، شناخت‏بهترى به فرزند پيدا كنيم.

نظرات: 0 بازدید شده: 1043 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید

فقه­الحديث در آثار حديث شناسان شيعه

فقه­الحديث در آثار حديث شناسان شيعه

دکتر نهله غروي نائيني

دانشکده علوم انساني،دانشگاه تربيت مدرس

چکيده

احاديث در زمانها و مکانهاي مختلف و براي مخاطبان متفاوت صادر و توسط راويان گوناگون نقل شده است و دچار تغيير و تحريفهايي شده و چون از زمان نقل اولي? آنها چندين قرن گذشته است و راويان و صاحبان کتابها براي باب بندي کتابشان، احاديث را تقطيع کرده­اند، پاره­اي از قراين که شرايط زمان و مکان را تعيين مي­کرده از بين رفته است. بنابراين براي حل تعارضات و تحريفات و اشکالها، دانشي که بتواند نقايص را حل و رفع کند ضروري است. اين دانش «مختلف الحديث» ناميده مي­شود که خود بخشي از «فقه الحديث» است.

دقت در گفتار معصومين (ع) نشانگر توجه و اهتمام آن بزرگوار به حفظ حديث سالم است. ايشان براي تشخيص احاديث درست، راههايي را به پيروان خويش ارائه فرمودند. اين مقاله با بررسي برخي از منابع حديثي و فقهي اصلي شيعه مي­خواهد نشان دهد که به رغم توجه عالمان به معناي حديث و اهتمام ايشان به از ميان بردن اختلاف و تعارضات، دقت و پژوهش بيش از پيش ضروري و اجتناب ناپذير است.

کليد واژه­ها: حديث، فقه، کتاب، متن.

مقدمه

فقه در لغت به معناي فهم دقيق و عميق و حديث به مفهوم چيز جديد و تازه، که در اصطلاح علماي اسلامي به معناي فعل و قول و تقرير معصوم است؛ پس فقه الحديث که ترکيب دو کلمه فقه و حديث مي­باشد چنين تعريف مي­شود: فهم عميق و درک استوار و شناخت ژرف از حديث. در اين مبحث متن حديث مورد توجه قرار گرفته و بررسي مي­گردد.

معاصران معناي آن را متن شناسي حديث و تغييراتي از قبيل شرح لغات حديث و نقد متن حديث ناميده­اند (آغا بزرگ طهراني، 8/54).

بنابراين، فقه الحديث علمي است که در آن از حالات مختلف متون احاديث بحث مي­کند و موضوع آن متون احاديث و غرض آن شرح واژه­ها و مشکلات آن و دسترسي به نتايج متون احاديث به منظور فهم صحيح و دقيق و عميق آنهاست.

از آن جا که در نقل حديث در طول تاريخ سهل­انگاري شده و يا افرادي به سهو و يا به عمد احاديث را تغيير داده­اند، دقت در متن احاديث از اهمّ موضوعات است و درک صحيح حديث و فهم مقصود معصوم از بيان آن امري ضروري در احکام، اخلاق و مسائل مبتلا به مي­باشد. همچنان که مجلسي اول (ره) در يکي از اجازاتش که به برترين شاگردانش داده، مي­نويسد: «آنچه مهم است پيشه کردن تقوا ست در مقام نقل حديث و صدور فتوا؛ از آن رو که جماعتي از اصحاب ما فراوان در نقل حديث سهل انگاري کرده­اند و متون احاديث را به تصحيف و دگرگوني کشيده­اند و با آن که تصحيفات فراواني هم به وسيل? نسخه­پردازان حديث پديد آمده است به اصول و امّهات اوليه مراجعه نکرده­اند تا اغلاط آن را اصلاح کنند و در نتيجه بر اساس همان اغلاط و تصحيفات فتوا داده­اند» (مجلسي، 107/77).

اين مقاله در پي آن است تا نشان فقه الحديث را در آثار علماي شيعه بجويد و بيان کند که ايشان به دنبال ائمه معصومين (ع)، سعي داشتند که ملاکهايي براي تشخيص حديث درست از نادرست ارائه کنند.

نظرات: 0 بازدید شده: 1694 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید

روانشناسى و فقه الحديث

روانشناسى و فقه الحديث

دكتر محمود گلزارى

پنجمين نشست حديث پژوهى, با عنوان «روانشناسى و فقه الحديث» به همّت مركز تحقيقات دارالحديث, به تاريخ 20/3/1378 در مدرسه عالى دارالشفا برگزار گرديد. ميهمان اين نشست, دكتر محمود گلزارى, روانشناس بالينى و عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى بودند.

متن حاضر, حاصل اين نشست است, با اندكى تلخيص و ويرايش.

بسم اللّه الرحمن الرحيم.

خدمت سروران و عزيزان, درباره ارتباط روانشناسى و حديث, يا بهتر بگويم استفاده اى كه روانشناسى مى تواند از حديث بكند, و نيز اين كه چگونه مى توانيم از طريق قرآن و حديث بر غناى علوم انسانى جديدْ بيفزاييم, نكاتى عرض مى كنم.

در مورد حديث و فقه الحديث, از ارائه تعريف و بحث درباره آنها مستغنى هستيم. به هر صورت, همه ما به عنوان شيعه مسلمان, معتقديم كه اگر ثابت بشود گفتارى از پيشوايان معصوم است ـ و حتّى بالاتر و وسيع تر از گفتار, آنچه در تعريف سنّت مى گويند: قول و فعل و تقرير معصوم(ع) كه قطعى الصدور باشد ـ, عِدلِ قرآن كريم است و براى ما حجّيت دارد.حديث, نه فقط در حوزه مسائل فقه, اگر حجيّت داشته باشد, در همه زمينه ها راهگشاى انسان در شناخت خود, هستى و ارتباطش با آنهاست.فقه الحديث هم به عنوان قسمتى از علوم حديث, به همين بررسى متن حديث و دلالات حديث, عنايت دارد. بحث در اين است كه ما حالا از روانشناسى چه استفاده اى مى توانيم بكنيم؟

در دايره بحث روانشناسى, لازم است كه توضيح بيشترى بدهم؛ چون حديث و فقه الحديث, در تخصّص علماى حديث است؛ امّا در مورد روانشناسى, هر چند كه احتمالاً عدّه زيادى از شما از آن آگاهى هايى داريد, امّا توضيحات مختصرى لازم است.

ما سال ها قبل, درسى را در دانشگاه داشتيم به نام «تاريخچه مكاتب روانشناسى». بنده براى دانشجويان ترم هاى سوم كارشناسى, پرسش نامه اى را تنظيم كرده بودم كه ده سؤال داشت و به دانشجويان گفتم كه علاوه بر اين كه خودشان جواب مى دهند به حدّاقلْ بيست نفر از مردم عادى, چه تحصيل كرده و چه غير تحصيلكرده, بدهند و اين كار را جزئى از درس و تكليف آنها قرار دادم.

يكى از اين سؤال ها اين بود كه: «با شنيدن كلمه روانشناسى, ياد چه مى افتيد؟» و سؤال هاى ديگر, اينها بود كه:

ـ روانشناسى, در چه موردى بحث مى كند و موضوع آن چيست؟

ـ سه روانشناس معروف دنيا را نام ببريد.

ـ چند روانشناس معروف كشور را كه مى شناسيد, نام ببريد.

ـ و آيا تا به حال به روانشناس, مراجعه كرده ايد؟ براى چه؟

عدّه قابل توجّهى از مردم, حتى بعضى از خود اين دانشجويان, در جواب اين سؤال كه با شنيدن نام روانشناسى, ياد چه مى افتيد, گفته بودند: ياد ديوانگى و بيمارى هاى روانى! البته در غرب هم كه همين پرسش مطرح شده بود, مردم, جواب هاى مشابه همين داده بودند و در جواب اين كه روانشناسْ چه كار مى كند, گفته بودند: بيمارى روانى را تشخيص مى دهد و براى درمان آن, اقدام مى كند.

در جواب پرسش از روانشناسان خارجى, بيشتر از همه, فرويد را نام برده بودند و تقريباً همه مردم عادى هم او را مى شناختند. از روانشناسان ايرانى, مردم, آنهايى را كه در صدا و سيما مطرح بودند, مى شناختند؛ چه باسابقه بودند و چه نبودند. اين, نشان دهنده آن بود كه تأثير رسانه هاى ارتباط جمعى, خيلى زياد است.

از معروف ترين روانشناسان معاصر, دانشمند انگليسى است به نام آيزِنك. امروزه در دنياى غرب, روانشناسان بسيارى وجود دارند. مثلاً فقط در امريكا, بيش از هفتاد هزار دكتر روانشناس بالينى هست. از ميان همه روانشناسان غربى شايد كمتر از ده نفر, صاحب مكتب و صاحب نظر باشند. آيزنك, يكى از اينهاست كه سه چهارتا كتاب درباره روانشناسى دارد كه در آنها سعى كرده موضوعات روانشناسى را كمى براى همگان تبيين كند. يكى از كتاب هاى او كه به فارسى هم ترجمه شده, درست و نادرست در روانشناسى است.

نظرات: 0 بازدید شده: 1152 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید

امام خميني (ره) و فقه الحديث

امام خمينى(ره) و فقه الحديث

مهدى مهريزى

شخصيت هاى بزرگ كه از جامعيت علمى و عملى برخوردارند, به سختى شناخته مى شوند؛ زيرا غالباً يك جنبه از علوم يا رفتار و خصلت هايشان, سبب پنهان ماندن ديگر زوايا و ابعاد شخصيتى آنان مى گردد.

امام خمينى(ره) در دوران معاصر از معدود انديشمندان, نظريه پردازان و مصلحانى است كه بُعد سياسى او حجاب ديگر ابعاد شخصيت وى شده است. بسيارى از پيروان ايشان در داخل كشور و نيز ارادتمندان وى در فراسوى مرزها و همچنين بسيارى مراكز علمى, از افكار و انديشه هاى او بى خبرند و او را تنها سياستمدار و يا حدّاكثر مصلحى مى دانند كه در بيدارى مسلمانان كوشيد و توانست با همدلى و همراهى امّتى غيور و فهيم, نظامى ريشه دار را سرنگون سازد.

يكصدمين سال ميلاد امام كه «سال امام خمينى» نامگذارى شد, فرصتى بود تا اندكى از زواياى علمى آن بزرگمرد, نمايانده شود.فصلنامه علوم حديث نيز به پاس ارج نهادن به خدمات امام(ره) به سنّت و حديث, شماره اى را به ديدگاه هاى حديثى ايشان اختصاص داد, بدان اميد كه در معرّفى چهره علمى آن عالم حديث شناس, سهيم باشد.

امام خمينى علاوه بر شرحهايى كه بر احاديثْ نگاشت (از قبيل: چهل حديث, شرح حديث جنود عقل و جهل, شرح دعاى سَحر), ديدگاه هاى ارزنده اى نيز در زمينه علوم حديث, در لابه لاى نوشته هاى اصولى, فقهى, عرفانى و حتى سخنرانى هاى خويش مطرح ساخته است كه گردآورى آنها مى تواند درآمدى بر مكتب حديثى او باشد. در اين ويژه نامه, همكاران علمى مجلّه تلاش كرده اند هر كدام به گوشه اى از اين ديدگاه ها بپردازند, مانند:

1ـ ديدگاه هاى فقه الحديثى امام(ره),

2ـ آراى رجالى امام(ره),

3ـ نگاه امام(ره) به كتابهاى حديثى,

4ـ معرّفى شرحهاى امام(ره) بر روايات,

و…

اين مقاله عهده دار مبحث اوّل است و مى كوشد فقه الحديث را از نگاه امام خمينى بكاود و با ارائه نمونه هاى عينى از لابه لاى آثار و گفته هاى ايشان به معرّفى روش تحقيق او در دانش فقه الحديث بپردازد.

سردبير

قواعد فقه الحديث در نگاه امام(ره)

فقه الحديث كه همان دانش فهم روايات و شرح و تفسير آنهاست, اصول و قواعدى دارد. هر كس كه به شرح و تفسير رواياتْ رو كند, مى بايد بر اين قواعدْ واقف باشد؛ گرچه آن را مدوَّن نكرده و در آغاز اثر علمى خويش, بدان نپرداخته باشد. بدين جهت, ما بر اين باوريم كه مى توان مسلك شارحان حديث را در فقه الحديث, از شروح آنان به دست آورد؛ چنانكه مى توان مسلك فقها را در فقه الحديث, از كتب فقهى و اصولى آنان استخراج نمود.

بر اين پايه, با مرورى اجمالى بر كتب فقهى, اصولى, عرفانى و شرح الحديث امام(ره) اصول و قواعدى را در فقه الحديث به دست آورديم, بدين شرح:

1. فهم حديث برپايه فهم محاورات عرفى؛

2. قاعده وضع الفاظ براى روح معنا؛

3. توجه به بُعد اجتماعى پيامبر(ص) و ائمه(ع)؛

4. ارشاد روايات به امور عقلايى؛

5. توجه به نقد محتوايى حديث؛

6. پرهيز از جمود در فهم اخبار؛

7. توجه به تحولات زمانى و مكانى در فهم حديث؛

8. شناخت روش هاى جمع بين اخبار متعارض.

اينك به شرح هر يك از اصول ياد شده با ذكر نمونه ها و تبيين تأثير هريك در فقه الحديث مى پردازيم.

يك. فهم حديث برپايه فهم محاورات عرفى

امام(ره) بر اين باور است كه محاورات كتاب و سنّت, بر پايه عرف است و شارع, جز عرف, رويّه اى در القاى سخن خود ندارد. از اين رو, فقيه و مجتهد, براى آنكه بتواند مرادِ كتاب و سنّت را به درستى فهم كند, بايد با اين محاورات, آشنايى و انس داشته باشد:

و منه الأنس بالمحاورات العرفية و فهم الموضوعات العرفية مما جرت محاورة الكتاب والسنة على طبقها والاحتراز عن الخلط بين دقائق العلوم والعقليات الدقيقة و بين المعانى العرفية العادية, فانّه كثيراً ما يقع الخطاء لأجله كما يتفق كثيراً لبعض المشتغلين بدقائق العلوم, حتى أصول الفقه بالمعنى الرائج فى أعصارنا, الخلط بين المعانى العرفية السوقية الرائجة بين أهل المحاورة ـ المبنى عليها الكتاب والسنّة ـ والدقائق الخارجة عن فهم العرف, بل قد يقع الخلط لبعضهم بين الاصطلاحات الرائجة فى العلوم الفلسفية أو الأدقّ منها و بين المعانى العرفية فى خلاف الواقع لأجله. [1]

يكى از شرايط اجتهاد, انس با محاورات عرفى و فهم موضوعات آن است؛ چرا كه روش كتاب و سنّت, محاوره بر طبق آن است. همچنين از ديگر شرايط اجتهاد, پرهيز از اختلاط بين مفاهيم عقلى دقيق و معانى عرفى است؛ چرا كه از اين راه, خطاى بسيار رُخ مى دهد؛ چنانكه براى بسيارى از دانش آموختگان مباحث عقلى و حتى اصول فقه (با معناى امروزى اش), خلط ميان معانى عرفى متداول ميان مردم (كه مبناى كتاب و سنت است) با دقت هاى بيرون از فهم عرف, اتفاق افتاده است؛ بلكه برخى با خلط اصطلاحات فلسفى و عرفانى با معانى عرفى, به همين اشتباه دچار شده اند.

ايشان در جاى ديگر گفته است:

إنّ الشارع لايكون فى القاء الأحكام على الأمّة الاّ كسائر الناس و تكون محاوراته و خطاباته كمحاورات بعض الناس بعضاً, فكما أنّ المقنّن العرفى اذا حكم بنجاسة الدم لا يكون موضوعها إلا ما يفهمه العرف مفهوماً و مصداقاً, فلا يكون اللون دماً عنده و ليس موضوعاً لها, كذلك الشارع بالنسبة الى قوانينه الملقّاة الى العرف فالمفهومات عرفية, و تشخيص مصاديقها أيضاً كذلك. [2]

شارع در القاى احكام بر امّت, مانند يكى از مردمان است. محاوره و خطاب او مانند محاوره مردمان با يكديگر است؛ همان گونه كه قانونگذار عرفى اگر به نجس بودن خونْ حكم راند, موضوع آن سخن در مفهوم و مصداق, همان است كه عرفْ داورى مى كند. از اين رو, رنگ را خون نمى داند و رنگ, موضوع نجاست قرار نمى گيرد. همچنين است شارع در قوانينى كه به عرف القا كرده است؛ مفاهيم احكامش عرفى است و شناسايى مصداقش نيز موكول به عرف است.

ايشان اين مطلب را در موارد ديگر نيز گوشزد كرده است. [3]

تأثير اين قاعده در فهم روايات فقهى, جاى ترديد ندارد؛ گرچه بعيد به نظر مى رسد غرض ايشان, تعميم اين اصل به روايات اعتقادى و معارف هم باشد.

نظرات: 0 بازدید شده: 1245 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید

گذشت سى روز و ثبوت آن

گذشت سى روز و ثبوت آن

رواياتى كه گذشت سى روز از ماه پيشين را از راههاى ثبوت هلال شمرده اند, در حدّ تواترند.

اگر از راههايى چون: ديدن هلال به وسيله خود شخص, بينه, تواتر رؤيت و حكم حاكم آغاز ماه ثابت نشد و مردم براى انجام عبادات و ساير كارهاى خود در تحير ماندند, شارع مقدس به جهت رهاندن مردم از تحير و سرگردانى, گذشت سى روز از ماه گذشته را, ملاك اثبات ماه جديد قرار داده است. همه علماى شيعه و بـيشـتـر فـقهـاى اهـل سـنـت, ايـن راه را پذيرفته اند و اعمال مردم را بر اساس عمل به آن مجزى دانسته اند.

شيخ صدوق1 و مفيد2, طوسى3, سلار4, ابن براج5, راوندى6, ابن حمزه7, ابن زهره 8, ابن ادريس 9, محقق حلى 10, ابن فهد11, علامه حلى 12, شهيد اول 13, محقق كركى 14, صاحب مدارك 15, فيض كاشانى 16, شيخ يوسف بحرانى 17, محقق نراقى 18, مقدس اردبيلى 19 و ديگر فقها 20, پس از گذشت سى روز, بر اثبات هلال فتوا داد اند.

ائمه مذاهب اربعه اهل سنت, به جز احمد بن حنبل, در اين مسأله با فقيهان شيعه همرأيند21. بدين ترتيب مسأله از مسائل ضرورى فقه و مورد اتفاق شيعه و سنى است. بر اين مسأله, دلايلى اقامه شده, بدين شرح:

1. اجماع :

افزون بر اتفاق عالمان شيعى و سنى در مسأله, برخى دعوى اجماع كرده اند و حتى مسأله را از ضروريات دين بر شمرده اند.

عاملى, صاحب مدارك, مى نويسد:

(و اما وجوب الصوم مع مضّى ثلاثين يوما من شعبان فمجمع عليه بين المسلمين بل الظاهر انّه من ضروريات الدين22)

مسلمانان اجماع دارند كه با گذشت سى روز از شعبان, روزه واجب مى شود, بلكه, ظاهراً, مسأله از ضروريات دين است.

چنين آمده در جواهر23, حدائق24 و مستمسك25 عروة الوثقى.

هر چند اجماع در اين گونه موارد به عنوان دليلى مستقل به شمار نمى آيد و به اصطلاح فقها, (مدركى) است. ولى اتفاق همه فقها, در مسأله و نبود قول مخالف, حكايت از ضرورت آن در فقه مى كند. اين خود, به ما اطمينان مى دهد كه اين حكم, از معصوم صادر شده و جزو مسلمات مذهب, بلكه ضرورت دين به شمار مى آيد.

2. روايات:

روايات بسيارى, كه در مجامع روايى فريقين آمده, بر اين مطلب دلالت دارند كه با گذشت سى روز از شعبان و رمضان, بايد روزه گرفت و يا روزه گشود و عيد فطر اعلان كرد. برخى از فقهاى شيعه, روايات اين باب را مستفيضه, بلكه متواتره دانسته اند26.

اينك برخى از روايات باب:

* امام صادق مى فرمايد:

(ان خفى عليكم فاتموا الشهر الاوّل ثلاثين27)

اگر ماه بر شما پنهان ماند, ماه پيشين را سى روز بشماريد.

* به همان مضمون, موثقه عبيد بن زراره 28

* امام باقرياامام صادق (ع)مى فرمايد:

(شهر رمضان يصيبه ما يصيب الشهور من النقصان, فاذا صُمت تسعة و عشرين يوماً ثمّ تغيّمت السماء فاتّم العدّه ثلاثين29.)

همان گونه كه ساير ماهها كمبود دارند, ماه رمضان نيز, كمبود دارد. هرگاه بيست و نه روز, روزه گرفتى و هلال شوال بر تو پنهان ماند, سى روز كامل, روزه بگير.

* امام باقر (ع) مى فرمايد:

(اذا رايتم الهلال فافطروا, او شهد عليه عدل من المسلمين و ان غم عليكم فعدوا ثلاثين ليله ثم افطروا …30)

هنگامى كه هلال ماه را ديديد و يا گروهى از مسلمانان عادل, به رؤيت آن به گواهى برخاستند, روزه بگشاييد و اگر هلال شوال بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد, آن گاه, روزه بگشاييد.

* رسول اكرم (ص) مى فرمايد:

(صوموا لرويته وافطروا لرويته, فان غمّ عليكم فعدوا ثلاثين.)

با ديدن ماه روزه بگيريد و با ديدن آن روزه بگشاييد. پس اگر بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد31.

سيّد مرتضى علم الهدى, درباره اين خبر, چنين اظهار نظر مى كند:

(اين خبر, گرچه از اخبار آحاد است, ولى امت بر قبول آن اجماع كرده و هيچ كس از مردم, آن را رد نكرده است32.)

افزون بر اين روايات, اخبارى بسيارى, از جمله: روايت ابى خالد واسطى 33, روايت دعائم الاسلام از على (ع) 34, روايتى از امام صادق به نقل از پيامبر35 و … بر مسأله دلالت دارند36.

ذكر (غيم=ابر) در روايات فوق, موضوعيت ندارد و از باب مثال آورده شده است.

غيم=ابر, هر آنچه را كه سبب پنهان ماندن ماه گردد, در بر مى گيرد. بنابراين, اگر علت ديگرى, به غير از ابر, مانع از رؤيت هلال شود, گذشت سى روز براى ما, معيار هلال جديد خواهد بود.

چنين است اگر دستيابى به بيّنه, تواتر و … براى مكلف امكان نداشت. مانند: شخص زندانى و …

3. علم عادى:

با گذشت سى روز از ماه پيشين, علم عادى و اطمينان به آغاز ماه جديد, پيدا مى شود. زيرا ماههاى قمرى, از نظر علم هيئت و نجوم, بيش از سى روز, به طول نمى انجامد.

آية اللّه حكيم, مى نويسد:

(الطرق الاربعة الاوّل كلها راجعة الى العلم الذّى هو حجةٌ بنفسه و تعرض الاصحاب لذكرها كاشتمال النصّوص على بعضها, كان تنبيهاً على اسباب العلم و لالخصوصية فيها كما هو واضحٌ37.)

راههاى چهارگانه نخست [رؤيت, تواتر, شياع و گذشت سى روز] برگشت به علم دارد و علم نيز حجيّت ذاتى دارد. يادآورى اصحاب, راههاى ثبوت را, همان گونه كه روايات, برخى از آنها را در بر مى گيرند, منظور آگاهاندن مردم است به اسباب علم وگرنه, پر واضح است كه خصوصيتى در آن راهها نيست.

آية اللّه شهيد محمّد باقر صدر مى نويسد:

(الثالث. مضى ثلاثين يوماً من هلال الشهر السابق لانّ الشهر القمرى الشرعى لايكون اكثر من ثلاثين يوماً فاذا مضى ثلاثون يوما و لم يرالهلال الجديد, اعتبر الهلال موجوداً و يبدأ بذلك شهر قمرى جديد 38.)

راه سوّم, گذشت سى روز از هلال ماه گذشته است; چون ماه قمرى شرعى, بيش از سى روز نمى شود. زمانى كه سى روز گذشت و هلال جديد رؤيت نشد, هلال را موجود بايد فرض كرد و ماه قمرى جديد آغاز مى شود.

ديگر فقهاء نيز, در دلايلى كه بر گذشت سى روز, براى اثبات هلال اقامه كرده اند, به دليل فوق اشاره دارند. از جمله: مقدس اردبيلى, پس از آن كه مسأله را اتفاقى مى داند و يادآور مى شود كه روايات صحيحه نيز, بر اين مطلب دلالت دارند, مى نويسد:

(اذ لا يمكن الشهر الهلالى اكثر منه كما تشهد به التجربه و علم الهيئة39.)

زيرا ماه قمرى, بيش از سى روز نيست, چنانكه تجربه و علم هيئت بدان گواه است.

بر دلايل ياد شده مى شود افزود: استصحاب بقاى بر موضوع را.

استصحاب جارى است, تا هنگامى كه علم بر خلاف پيدا نشود.

روايت: (صم للروية وافطر للروية) بر اين مطلب, دلالت مى كند.

البته اين مسأله, در خصوص روزه ماه رمضان, كه روايت در مورد آن وارد شده, يقينى است, ولى براى اثبات ساير آثار ماه, مى بايد به اصول عمليه رجوع كرد40.

آملى, در مصباح الهدى, پس از اشاره به روايات باب, مى نويسد:
نظرات: 0 بازدید شده: 916 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

مفهوم تردد در احاديث

مفهوم تردد در احاديث

محمد حسن احمدي فقيه (يزدي)

چون حدود يك سال بين نشر اولين قسمت اين بحث و مقال كنوني به عللي فاصله شده، لذا مناسب است كه بحث را بر اساس نظمي طبيعي در چند فراز پي‌گيري كنيم، گرچه مستلزم اين باشد كه بخشي از مطالب گذشته تكرار شود.

1- متن حديث

قال­الله عزوجل: ما ترددت في شيء انا فاعله كترددي في موت عبدي المؤمن يكره الموت واكره مساءته.

ترجمه: خداوند فرموده است: در هيچ امري كه من انجام مي‌دهم ترديد و ترددي مانند ترديد و تردد درباره مرگ بنده مؤمن خود ندارم، او از مرگ كراهت دارد و من نيز از ناراحتي او كراهت دارم.

2- مدرك حديث

اين حديث شريف يا عبارتي كه ياد شد و يا با مختصر تفاوت، در كتابهاي متعددي از مصادر حديثي شيعه و اهل تسنن نقل شده است كه به قسمتي از اين كتابها اشاره مي‌شود:

¯ كتاب­المؤمن، تأليف حسين­ بن سعيد اهوازي (م حدود 250 ه‍ ) نقل از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام، چاپ قم، حديث 63-61، صفحه 32 و 33.

¯ اصول كافي، تأليف ثقه­الاسلام كليني (م 328 ه‍ ) باب‌الرضا بموهبة الايمان از امام صادق عليه­­السلام با يك سند، چاپ آخوندي، جلد دوم، صفحه 246.

و نيز باب من آذي المسلمين، از امام باقر و امام جعفر صادق عليهماالسلام با سه سند، جلد دوم، صفحه 352 و 354.

¯ كتاب­المحاسن، تأليف احمد بن محمد بن خالد برقي (م 274 ه‍ )، باب 47 المحبوبات، حديث 443 از امام صادق عليه‌السلام از حضرت رسول صلي الله عليه و آله، چاپ محدث ارموي، صفحه 291 چاپ نجف، صفحه 235.

¯ صحيح بخاري (م256)، كتاب الرقاق، باب­التواضع، از رسول خدا صلي الله عليه و آله، چاپ نه جلدي، جلد هشتم، صحفه131 جلد هفتم، صحفه 190 در مجموعه هشت جلد در چهار جلد.

¯ مسند احمد حنبل (م241 ه‍ ‍) چاپ شش جلدي، جلد ششم، صحف 256.

اين پنج كتاب از تأليفات سده دوم تا چهارم است مدارك اصلي روايت تردد است. و در زمانهاي بعد در كتابهاي فراواني بطور مرسل و يا به نقل متصل (معنعن) از اين پنچ كتاب روايت شده است كه به تعدادي از آنها اشاره مي‌كنيم:

¯ القواعد و الفوائد، تأليف شهيد اول (م786 ه‍ ) چاپ دو جلدي، نجف، جلد دوم، صفحه 181 و چاپ سنگي، ايران، صفحه 271 و 272.

¯ نضد­القواعد، تأليف فاضل مقداد (م826) چاپ قم، صفحه 69.

¯ وسائل­الشيعه، حر عاملي (م1104) جلد دوم، صفحه 644 (باب عدم تحريم كراهه الموت) و جلد سوم، صفحه 53 و جلد هشتم، صفحه 588 (قسمتي از حديث)

¯ الجواهر­السنيه، تأليف شيخ حر عاملي، چاپ 1402، صفحه 98 و 121.

¯ مرآت­العقول، اثر علامه مجلسي، جلد نهم، صفحه 297، جلد دهم، صفحه 381-383.

¯ جامع احاديث­الشيعه، جلد هفتم، صفحه 99.

¯ الاحاديث­القدسيه، چاپ 1389، قاهره، صفحه 81. كتاب ظاهراً تأليف برخي از دانشمندان معاصر است.

¯ النفحات­السلفيه بشرح الاحاديث القدسيه، شرح كتاب سابق است، تأليف محمد منير دمشقي ازهري، صفحه 166 و 171.

¯ الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف تاج‌الدين بن المناوي الحدادي (م1031) صفحه 166 و 171.

در كتاب ديگري به نام الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف شيخ محمد مدني از دانشمندان سده دوازدهم در هند چاپ شده كه اين حديث در آن كتاب هم آمده است.

¯ ارشادالساري في شرح صحيح­البخاري، تأليف شهاب‌الدين قسطلاني (م923)، جلد نهم، صفحه 290.

¯ الفروق، تأليف شهاب­­الدين احمدبن ادريس القراني (م684) جلد سوم، صفحه69، چاپ بيروت در چهار جلد، و نام كامل آن البروق في انواء الفروق است.

¯ تهذيب الفروق و القواعد السنيه في الاسرار الفقهيه، تأليف شيخ محمد علي بن شيخ حسين الملكي المالكي، كه با همان كتاب الفروق قرافي چاپ شده، جلد سوم، صفحه 91.

¯ ادوار الشروق علي انواء الفروق، تأليف ابن الشاط (م723) اين كتاب و كتاب قبلي شرح و تهذيب و تنظيم همان كتاب الفروق قرافي است و با كتاب قواعد و فوائد شهيد اول نوعي هماهنگي دارد.

¯ قبسات، اثر ميرداماد (م1041) چاپ جديد، صفحه 469، چاپ قديم، صفحه 313.

¯ اسفار، اثر ملاصدرا (م 1050) جلد ششم، صفحه 392 و چاپ قديم جلد 3، صفحه 90.

¯ وافي، اثر فيض كاشاني (م1091) باب عزه المؤمن، جلد سوم، صفحه 130.

¯ اربعين، اثر شيخ بهائي (م1031) حديث سي و پنجم، صفحه 210 و 211.

شيخ بهائي پس از نقل حديث از كتاب كافي از ابان بن تغلب فرموده: «سند اين حديث صحيح است و دانشمندان اهل تسنن نيز همين حديث را با سند صحيح روايت كرده‌اند، پس اين روايت از روايات مشهور و مورد اتفاق علماي اسلام اعم از شيعه و سني است ».

و ضمناً روشن شد كه : حديث تردد در كتب حديثي و فقهي آمده، و نيز در كتب فلسفي و حكمي به تبع آن قسمت از روايت كه مربوط به تردد مي‌باشد ذكر گرديده است، علاوه اينكه در كتب ادعيه نيز با سندهاي صحيح نقل شده و نشاني دقيق آنها در فراز سوم همين مقاله خواهد آمد. بنابراين، اين توهم كه حديث مذكور در كتب روايي منشأيي ندارد، باطل شد، خصوصاً اينكه قبل از طرح آن در كتابهاي حكمي و فلسفي در كتب فقهي مطرح گشته و پيرامون آن مباحث مفصل و مستوفايي نيز انجام شده است.

نظرات: 0 بازدید شده: 1577 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

تأملي كوتاه در تراجم الرجال

تأملي كوتاه در تراجم الرجال

رحيم قاسمي

تراجم الرجال، ج1، السيد احمد الحسيني ، دليل‌ما،1422هـ ، 471ص ، وزيري.

كتاب تراجم الرجال كه سومين چاپ آن به عنوان اولين شماره از «تراث العلامة المحقّق الحسيني» به تازگي در چهار جلد در اختيار محققان قرار گرفته، مجموعه‌اي نفيس است كه نام و ياد بسياري از فرزانگان از ياد رفته را زنده كرده و گوشه‌اي از تلاش‌هاي علمي آنان را نمايانده است. مطالب كتاب برگرفته از زواياي مخطوطاتي است كه مؤلف در اثناي سير دراز مدت خويش در عالم مخطوطات به آنها دست يافته است.

شرح حال برخي از اعلام قرن حاضر نيز به مناسب حقوقي كه بر مؤلف داشته‌اند و يا آثار علمي و ديني و اعمال بارزي كه پاسداشت آن حقوق و خدمات را ضروري مي‌ساخته، در خلال اين مجموعه جاي داده شده است.

ارزش علمي كتاب بر كسي پوشيده نيست و خود بهترين معرّف خويش است. از اين رو نيازي به بازگويي مزاياي آن، نمي‌بينيم.

از آنجا كه مؤلف محترم، تصريح نموده است كه در پي تكميل اين اثر و رفع نقايص آن مي‌باشد، منش علمي استاد ارجمند حسيني اشكوري را ارج نهاده، پيشنهادات و ملاحظاتي چند، جهت كارآمدتر شدن كتاب ارائه مي‌نماييم.

آنچه در پي مي‌آيد، ارائه معلوماتي بيشتر و معرفي منابعي ديگر درباره افرادي است كه اطلاعات ذكر شده در كتاب، غبار گمنامي از چهره آنان نزدوده و نيز اشاره به برخي سهوها است كه به كتاب راه يافته است.

الف. اولين نقيصه‌اي كه در سراسر كتاب به چشم مي‌خورد، مستند نبودن آن است. مؤلف محترم جز درباره معاصرين كه مشاهدات خود را به قلم آورده است، مأخذ هيچ يك از مطالب را ذكر نكرده است.

هر چند جلالت قدر مؤلف محترم و دقت نظر ايشان جاي ترديدي در اعتبار مطالب نقل شده، باقي نمي‌گذارد؛ ولي نشان ندادن جايگاه منقولات، محققين را از دسترسي به اصل مطالب و جستجوي بيشتر محروم كرده كه اين خود نقيصه‌اي بزرگ براي كتاب است.

ب. نكته مهم ديگر اين كه رقم قابل توجهي از اسامي ياد شده در كتاب كه جزء «أعلام اكثرهم مغمورون» و يا « علماء أهمل اكثرهم التاريخ و لم يسجّل تاريخ حياتهم في كتب الرجال» قلمداد شده‌اند، از مشاهير علمي شيعه مي‌باشند و چنانچه تطبيقي بين اسامي ياد شده و كتب مختلف تراجم صورت گيرد، مجموعه حاضر خصوصيت ديگري به خود گرفته، پربارتر و كارآمدتر مي‌شود.

نظرات: 0 بازدید شده: 1185 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

فرق بين قرآن و حديث قدسي و حديث نبوي

قرآن کلامي است که بوسيله وحي بر پيغمبر اکرم صلي الله عليه و آله نازل شده است از طرفي هم آيه کريمه « و ما ينطق عني الهوي ان هو الا وحي يوحي» (آيه 3 و 4 سوره والنجم) ميفرمايد: گفتار پيغمبر اکرم از روي هوي و ميل نفساني است نيست بلکه آنچه ميگويد بر حسب وحيي است که از طرف پروردگار باو رسيده است و بنابراين احاديثي هم که از پيغمبر رسيده همه بر اثر وحي خواهد بود گرچه بعضي از مفسرين فکر کرده‌اند که ضميران هو به قرآن بر ميگردد ولي حق اين است مرجع ضميران هو نطق مدلول آيه پيش آن است. حال اگر ما تمام گفتارهاي عادي پيغمبر اکرم را هم متکي بر وحي ندانيم و بگوئيم آيه ناظر باموري است که از طرف پروردگار بيان ميکند و بخدا نسبت ميدهد مسلم است که احاديثي که در آن احکام و امور اعتقادي و علمي را بيان مينمايد متکي بر وحي است و از اين جهت است که در اخبار وارده از طرف اهل بيت باين آيه استناد شده که معرفي آن حضرت علي عليه السلام را بخلافت بموجب وحي الهي بوده است (تفسير البرهان ج4 ص244 تا 246)
نظرات: 0 بازدید شده: 5300 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید

آموزش آرایش نماز

آموزش آرایش نماز! مواد لازم: 1- ...
قال رسول الله صلی الله علیه و آله: الخُشوعُ زِينَةُ الصَلوةِ
پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: خشوع و فروتنی آرايه و زيبايى نماز است.
>----------------{حسین عسگری}----------->امیدوارم از برنامه امروز خوشتان آمده باشد و در اولین نمازی که بجا می‌آورید این دستور العمل را رعایت کرده و یک نماز خوشگل بیافرینید! راستی شنیده‌اید که در آخرت نماز به شکل یک جوان خوش‌چهره میاید و از صاحبش دستگیری می‌کند؟!
بحارالانوار ، ج 77 ، ص 131
لباسها هم مثل آدمها نماز می‌خوانند!!
عَن عَلى عَلَيهِ السلام: اِنَّ الانسانَ اِذا كانَ فِى الصَلوةِ فَانَّ جَسدَهُ وَ ثِيابَهُ وَ كُلُّ شَيى حَولَهُ يُسبِّح
هنگامى كه انسان در حال نماز است، اندام و جامه او و همه آنچه در پيرامون اوست تسبيح مى گويند.
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ پس همانطور که خود آدم باید در نماز باحال باشد. لباسهایش و هر آنچه دور و اطرافش است باید باحال باشد. خب، بعد از این برای نماز حالی بدست آور و لباس خوبی بپوش و جای خوبی را برای آن انتخاب کن. آنوقت قطعا پرواز خواهی کرد. بله نماز معرج مومن است.
علل‏الشرايع، ج 1، ص 237
آيا آخر وقت كه سر خدا خلوته، براي نماز خوندن بهتره؟
امير المومنين عليه السلام: صَلِّ الصَلوةَ لِوَقتِها المُوقت لَها وَ لا تعجل وَقتَها لِفراغٍ وَ لا تُوخرها عَن وَقتِها لِاشتِغالٍ وَاعلَم اَنَّ كُلَ شىٍ مِن عَمَلِكَ تَبعٌ لِصَلوتِك
امير مومنان علی عليه السلام فرمودند: نماز را در وقت تعيين شده آن به جاى آور، به خاطر فراغت از نماز شتاب مكن! و به بهانه كار و گرفتاری، به تاخير ميانداز! بدان كه همه اعمال تو بسته به نماز تست.
نهج ‏البلاغه، نامه 27

نظرات: 0 بازدید شده: 955 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.07.18 بیشتر بخوانید
مجموع 12 پست فعال - 2 صفحه و 10 پست در هر صفحه
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.