|
|
|
|
|
|
روانشناسى و فقه الحديث
دكتر محمود گلزارى
پنجمين نشست حديث پژوهى, با عنوان «روانشناسى و فقه الحديث» به همّت مركز تحقيقات دارالحديث, به تاريخ 20/3/1378 در مدرسه عالى دارالشفا برگزار گرديد. ميهمان اين نشست, دكتر محمود گلزارى, روانشناس بالينى و عضو هيئت علمى دانشگاه علامه طباطبايى بودند.
متن حاضر, حاصل اين نشست است, با اندكى تلخيص و ويرايش.
بسم اللّه الرحمن الرحيم.
خدمت سروران و عزيزان, درباره ارتباط روانشناسى و حديث, يا بهتر بگويم استفاده اى كه روانشناسى مى تواند از حديث بكند, و نيز اين كه چگونه مى توانيم از طريق قرآن و حديث بر غناى علوم انسانى جديدْ بيفزاييم, نكاتى عرض مى كنم.
در مورد حديث و فقه الحديث, از ارائه تعريف و بحث درباره آنها مستغنى هستيم. به هر صورت, همه ما به عنوان شيعه مسلمان, معتقديم كه اگر ثابت بشود گفتارى از پيشوايان معصوم است ـ و حتّى بالاتر و وسيع تر از گفتار, آنچه در تعريف سنّت مى گويند: قول و فعل و تقرير معصوم(ع) كه قطعى الصدور باشد ـ, عِدلِ قرآن كريم است و براى ما حجّيت دارد.حديث, نه فقط در حوزه مسائل فقه, اگر حجيّت داشته باشد, در همه زمينه ها راهگشاى انسان در شناخت خود, هستى و ارتباطش با آنهاست.فقه الحديث هم به عنوان قسمتى از علوم حديث, به همين بررسى متن حديث و دلالات حديث, عنايت دارد. بحث در اين است كه ما حالا از روانشناسى چه استفاده اى مى توانيم بكنيم؟
در دايره بحث روانشناسى, لازم است كه توضيح بيشترى بدهم؛ چون حديث و فقه الحديث, در تخصّص علماى حديث است؛ امّا در مورد روانشناسى, هر چند كه احتمالاً عدّه زيادى از شما از آن آگاهى هايى داريد, امّا توضيحات مختصرى لازم است.
ما سال ها قبل, درسى را در دانشگاه داشتيم به نام «تاريخچه مكاتب روانشناسى». بنده براى دانشجويان ترم هاى سوم كارشناسى, پرسش نامه اى را تنظيم كرده بودم كه ده سؤال داشت و به دانشجويان گفتم كه علاوه بر اين كه خودشان جواب مى دهند به حدّاقلْ بيست نفر از مردم عادى, چه تحصيل كرده و چه غير تحصيلكرده, بدهند و اين كار را جزئى از درس و تكليف آنها قرار دادم.
يكى از اين سؤال ها اين بود كه: «با شنيدن كلمه روانشناسى, ياد چه مى افتيد؟» و سؤال هاى ديگر, اينها بود كه:
ـ روانشناسى, در چه موردى بحث مى كند و موضوع آن چيست؟
ـ سه روانشناس معروف دنيا را نام ببريد.
ـ چند روانشناس معروف كشور را كه مى شناسيد, نام ببريد.
ـ و آيا تا به حال به روانشناس, مراجعه كرده ايد؟ براى چه؟
عدّه قابل توجّهى از مردم, حتى بعضى از خود اين دانشجويان, در جواب اين سؤال كه با شنيدن نام روانشناسى, ياد چه مى افتيد, گفته بودند: ياد ديوانگى و بيمارى هاى روانى! البته در غرب هم كه همين پرسش مطرح شده بود, مردم, جواب هاى مشابه همين داده بودند و در جواب اين كه روانشناسْ چه كار مى كند, گفته بودند: بيمارى روانى را تشخيص مى دهد و براى درمان آن, اقدام مى كند.
در جواب پرسش از روانشناسان خارجى, بيشتر از همه, فرويد را نام برده بودند و تقريباً همه مردم عادى هم او را مى شناختند. از روانشناسان ايرانى, مردم, آنهايى را كه در صدا و سيما مطرح بودند, مى شناختند؛ چه باسابقه بودند و چه نبودند. اين, نشان دهنده آن بود كه تأثير رسانه هاى ارتباط جمعى, خيلى زياد است.
از معروف ترين روانشناسان معاصر, دانشمند انگليسى است به نام آيزِنك. امروزه در دنياى غرب, روانشناسان بسيارى وجود دارند. مثلاً فقط در امريكا, بيش از هفتاد هزار دكتر روانشناس بالينى هست. از ميان همه روانشناسان غربى شايد كمتر از ده نفر, صاحب مكتب و صاحب نظر باشند. آيزنك, يكى از اينهاست كه سه چهارتا كتاب درباره روانشناسى دارد كه در آنها سعى كرده موضوعات روانشناسى را كمى براى همگان تبيين كند. يكى از كتاب هاى او كه به فارسى هم ترجمه شده, درست و نادرست در روانشناسى است.
|
| نظرات: 0 بازدید شده: 1209 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
امام خمينى(ره) و فقه الحديث
مهدى مهريزى
شخصيت هاى بزرگ كه از جامعيت علمى و عملى برخوردارند, به سختى شناخته مى شوند؛ زيرا غالباً يك جنبه از علوم يا رفتار و خصلت هايشان, سبب پنهان ماندن ديگر زوايا و ابعاد شخصيتى آنان مى گردد.
امام خمينى(ره) در دوران معاصر از معدود انديشمندان, نظريه پردازان و مصلحانى است كه بُعد سياسى او حجاب ديگر ابعاد شخصيت وى شده است. بسيارى از پيروان ايشان در داخل كشور و نيز ارادتمندان وى در فراسوى مرزها و همچنين بسيارى مراكز علمى, از افكار و انديشه هاى او بى خبرند و او را تنها سياستمدار و يا حدّاكثر مصلحى مى دانند كه در بيدارى مسلمانان كوشيد و توانست با همدلى و همراهى امّتى غيور و فهيم, نظامى ريشه دار را سرنگون سازد.
يكصدمين سال ميلاد امام كه «سال امام خمينى» نامگذارى شد, فرصتى بود تا اندكى از زواياى علمى آن بزرگمرد, نمايانده شود.فصلنامه علوم حديث نيز به پاس ارج نهادن به خدمات امام(ره) به سنّت و حديث, شماره اى را به ديدگاه هاى حديثى ايشان اختصاص داد, بدان اميد كه در معرّفى چهره علمى آن عالم حديث شناس, سهيم باشد.
امام خمينى علاوه بر شرحهايى كه بر احاديثْ نگاشت (از قبيل: چهل حديث, شرح حديث جنود عقل و جهل, شرح دعاى سَحر), ديدگاه هاى ارزنده اى نيز در زمينه علوم حديث, در لابه لاى نوشته هاى اصولى, فقهى, عرفانى و حتى سخنرانى هاى خويش مطرح ساخته است كه گردآورى آنها مى تواند درآمدى بر مكتب حديثى او باشد. در اين ويژه نامه, همكاران علمى مجلّه تلاش كرده اند هر كدام به گوشه اى از اين ديدگاه ها بپردازند, مانند:
1ـ ديدگاه هاى فقه الحديثى امام(ره),
2ـ آراى رجالى امام(ره),
3ـ نگاه امام(ره) به كتابهاى حديثى,
4ـ معرّفى شرحهاى امام(ره) بر روايات,
و…
اين مقاله عهده دار مبحث اوّل است و مى كوشد فقه الحديث را از نگاه امام خمينى بكاود و با ارائه نمونه هاى عينى از لابه لاى آثار و گفته هاى ايشان به معرّفى روش تحقيق او در دانش فقه الحديث بپردازد.
سردبير
قواعد فقه الحديث در نگاه امام(ره)
فقه الحديث كه همان دانش فهم روايات و شرح و تفسير آنهاست, اصول و قواعدى دارد. هر كس كه به شرح و تفسير رواياتْ رو كند, مى بايد بر اين قواعدْ واقف باشد؛ گرچه آن را مدوَّن نكرده و در آغاز اثر علمى خويش, بدان نپرداخته باشد. بدين جهت, ما بر اين باوريم كه مى توان مسلك شارحان حديث را در فقه الحديث, از شروح آنان به دست آورد؛ چنانكه مى توان مسلك فقها را در فقه الحديث, از كتب فقهى و اصولى آنان استخراج نمود.
بر اين پايه, با مرورى اجمالى بر كتب فقهى, اصولى, عرفانى و شرح الحديث امام(ره) اصول و قواعدى را در فقه الحديث به دست آورديم, بدين شرح:
1. فهم حديث برپايه فهم محاورات عرفى؛
2. قاعده وضع الفاظ براى روح معنا؛
3. توجه به بُعد اجتماعى پيامبر(ص) و ائمه(ع)؛
4. ارشاد روايات به امور عقلايى؛
5. توجه به نقد محتوايى حديث؛
6. پرهيز از جمود در فهم اخبار؛
7. توجه به تحولات زمانى و مكانى در فهم حديث؛
8. شناخت روش هاى جمع بين اخبار متعارض.
اينك به شرح هر يك از اصول ياد شده با ذكر نمونه ها و تبيين تأثير هريك در فقه الحديث مى پردازيم.
يك. فهم حديث برپايه فهم محاورات عرفى
امام(ره) بر اين باور است كه محاورات كتاب و سنّت, بر پايه عرف است و شارع, جز عرف, رويّه اى در القاى سخن خود ندارد. از اين رو, فقيه و مجتهد, براى آنكه بتواند مرادِ كتاب و سنّت را به درستى فهم كند, بايد با اين محاورات, آشنايى و انس داشته باشد:
و منه الأنس بالمحاورات العرفية و فهم الموضوعات العرفية مما جرت محاورة الكتاب والسنة على طبقها والاحتراز عن الخلط بين دقائق العلوم والعقليات الدقيقة و بين المعانى العرفية العادية, فانّه كثيراً ما يقع الخطاء لأجله كما يتفق كثيراً لبعض المشتغلين بدقائق العلوم, حتى أصول الفقه بالمعنى الرائج فى أعصارنا, الخلط بين المعانى العرفية السوقية الرائجة بين أهل المحاورة ـ المبنى عليها الكتاب والسنّة ـ والدقائق الخارجة عن فهم العرف, بل قد يقع الخلط لبعضهم بين الاصطلاحات الرائجة فى العلوم الفلسفية أو الأدقّ منها و بين المعانى العرفية فى خلاف الواقع لأجله. [1]
يكى از شرايط اجتهاد, انس با محاورات عرفى و فهم موضوعات آن است؛ چرا كه روش كتاب و سنّت, محاوره بر طبق آن است. همچنين از ديگر شرايط اجتهاد, پرهيز از اختلاط بين مفاهيم عقلى دقيق و معانى عرفى است؛ چرا كه از اين راه, خطاى بسيار رُخ مى دهد؛ چنانكه براى بسيارى از دانش آموختگان مباحث عقلى و حتى اصول فقه (با معناى امروزى اش), خلط ميان معانى عرفى متداول ميان مردم (كه مبناى كتاب و سنت است) با دقت هاى بيرون از فهم عرف, اتفاق افتاده است؛ بلكه برخى با خلط اصطلاحات فلسفى و عرفانى با معانى عرفى, به همين اشتباه دچار شده اند.
ايشان در جاى ديگر گفته است:
إنّ الشارع لايكون فى القاء الأحكام على الأمّة الاّ كسائر الناس و تكون محاوراته و خطاباته كمحاورات بعض الناس بعضاً, فكما أنّ المقنّن العرفى اذا حكم بنجاسة الدم لا يكون موضوعها إلا ما يفهمه العرف مفهوماً و مصداقاً, فلا يكون اللون دماً عنده و ليس موضوعاً لها, كذلك الشارع بالنسبة الى قوانينه الملقّاة الى العرف فالمفهومات عرفية, و تشخيص مصاديقها أيضاً كذلك. [2]
شارع در القاى احكام بر امّت, مانند يكى از مردمان است. محاوره و خطاب او مانند محاوره مردمان با يكديگر است؛ همان گونه كه قانونگذار عرفى اگر به نجس بودن خونْ حكم راند, موضوع آن سخن در مفهوم و مصداق, همان است كه عرفْ داورى مى كند. از اين رو, رنگ را خون نمى داند و رنگ, موضوع نجاست قرار نمى گيرد. همچنين است شارع در قوانينى كه به عرف القا كرده است؛ مفاهيم احكامش عرفى است و شناسايى مصداقش نيز موكول به عرف است.
ايشان اين مطلب را در موارد ديگر نيز گوشزد كرده است. [3]
تأثير اين قاعده در فهم روايات فقهى, جاى ترديد ندارد؛ گرچه بعيد به نظر مى رسد غرض ايشان, تعميم اين اصل به روايات اعتقادى و معارف هم باشد.
|
| نظرات: 0 بازدید شده: 1306 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.30 بیشتر بخوانید |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
گذشت سى روز و ثبوت آن
رواياتى كه گذشت سى روز از ماه پيشين را از راههاى ثبوت هلال شمرده اند, در حدّ تواترند.
اگر از راههايى چون: ديدن هلال به وسيله خود شخص, بينه, تواتر رؤيت و حكم حاكم آغاز ماه ثابت نشد و مردم براى انجام عبادات و ساير كارهاى خود در تحير ماندند, شارع مقدس به جهت رهاندن مردم از تحير و سرگردانى, گذشت سى روز از ماه گذشته را, ملاك اثبات ماه جديد قرار داده است. همه علماى شيعه و بـيشـتـر فـقهـاى اهـل سـنـت, ايـن راه را پذيرفته اند و اعمال مردم را بر اساس عمل به آن مجزى دانسته اند.
شيخ صدوق1 و مفيد2, طوسى3, سلار4, ابن براج5, راوندى6, ابن حمزه7, ابن زهره 8, ابن ادريس 9, محقق حلى 10, ابن فهد11, علامه حلى 12, شهيد اول 13, محقق كركى 14, صاحب مدارك 15, فيض كاشانى 16, شيخ يوسف بحرانى 17, محقق نراقى 18, مقدس اردبيلى 19 و ديگر فقها 20, پس از گذشت سى روز, بر اثبات هلال فتوا داد اند.
ائمه مذاهب اربعه اهل سنت, به جز احمد بن حنبل, در اين مسأله با فقيهان شيعه همرأيند21. بدين ترتيب مسأله از مسائل ضرورى فقه و مورد اتفاق شيعه و سنى است. بر اين مسأله, دلايلى اقامه شده, بدين شرح:
1. اجماع :
افزون بر اتفاق عالمان شيعى و سنى در مسأله, برخى دعوى اجماع كرده اند و حتى مسأله را از ضروريات دين بر شمرده اند.
عاملى, صاحب مدارك, مى نويسد:
(و اما وجوب الصوم مع مضّى ثلاثين يوما من شعبان فمجمع عليه بين المسلمين بل الظاهر انّه من ضروريات الدين22)
مسلمانان اجماع دارند كه با گذشت سى روز از شعبان, روزه واجب مى شود, بلكه, ظاهراً, مسأله از ضروريات دين است.
چنين آمده در جواهر23, حدائق24 و مستمسك25 عروة الوثقى.
هر چند اجماع در اين گونه موارد به عنوان دليلى مستقل به شمار نمى آيد و به اصطلاح فقها, (مدركى) است. ولى اتفاق همه فقها, در مسأله و نبود قول مخالف, حكايت از ضرورت آن در فقه مى كند. اين خود, به ما اطمينان مى دهد كه اين حكم, از معصوم صادر شده و جزو مسلمات مذهب, بلكه ضرورت دين به شمار مى آيد.
2. روايات:
روايات بسيارى, كه در مجامع روايى فريقين آمده, بر اين مطلب دلالت دارند كه با گذشت سى روز از شعبان و رمضان, بايد روزه گرفت و يا روزه گشود و عيد فطر اعلان كرد. برخى از فقهاى شيعه, روايات اين باب را مستفيضه, بلكه متواتره دانسته اند26.
اينك برخى از روايات باب:
* امام صادق مى فرمايد:
(ان خفى عليكم فاتموا الشهر الاوّل ثلاثين27)
اگر ماه بر شما پنهان ماند, ماه پيشين را سى روز بشماريد.
* به همان مضمون, موثقه عبيد بن زراره 28
* امام باقرياامام صادق (ع)مى فرمايد:
(شهر رمضان يصيبه ما يصيب الشهور من النقصان, فاذا صُمت تسعة و عشرين يوماً ثمّ تغيّمت السماء فاتّم العدّه ثلاثين29.)
همان گونه كه ساير ماهها كمبود دارند, ماه رمضان نيز, كمبود دارد. هرگاه بيست و نه روز, روزه گرفتى و هلال شوال بر تو پنهان ماند, سى روز كامل, روزه بگير.
* امام باقر (ع) مى فرمايد:
(اذا رايتم الهلال فافطروا, او شهد عليه عدل من المسلمين و ان غم عليكم فعدوا ثلاثين ليله ثم افطروا …30)
هنگامى كه هلال ماه را ديديد و يا گروهى از مسلمانان عادل, به رؤيت آن به گواهى برخاستند, روزه بگشاييد و اگر هلال شوال بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد, آن گاه, روزه بگشاييد.
* رسول اكرم (ص) مى فرمايد:
(صوموا لرويته وافطروا لرويته, فان غمّ عليكم فعدوا ثلاثين.)
با ديدن ماه روزه بگيريد و با ديدن آن روزه بگشاييد. پس اگر بر شما پنهان ماند, سى روز را كامل كنيد31.
سيّد مرتضى علم الهدى, درباره اين خبر, چنين اظهار نظر مى كند:
(اين خبر, گرچه از اخبار آحاد است, ولى امت بر قبول آن اجماع كرده و هيچ كس از مردم, آن را رد نكرده است32.)
افزون بر اين روايات, اخبارى بسيارى, از جمله: روايت ابى خالد واسطى 33, روايت دعائم الاسلام از على (ع) 34, روايتى از امام صادق به نقل از پيامبر35 و … بر مسأله دلالت دارند36.
ذكر (غيم=ابر) در روايات فوق, موضوعيت ندارد و از باب مثال آورده شده است.
غيم=ابر, هر آنچه را كه سبب پنهان ماندن ماه گردد, در بر مى گيرد. بنابراين, اگر علت ديگرى, به غير از ابر, مانع از رؤيت هلال شود, گذشت سى روز براى ما, معيار هلال جديد خواهد بود.
چنين است اگر دستيابى به بيّنه, تواتر و … براى مكلف امكان نداشت. مانند: شخص زندانى و …
3. علم عادى:
با گذشت سى روز از ماه پيشين, علم عادى و اطمينان به آغاز ماه جديد, پيدا مى شود. زيرا ماههاى قمرى, از نظر علم هيئت و نجوم, بيش از سى روز, به طول نمى انجامد.
آية اللّه حكيم, مى نويسد:
(الطرق الاربعة الاوّل كلها راجعة الى العلم الذّى هو حجةٌ بنفسه و تعرض الاصحاب لذكرها كاشتمال النصّوص على بعضها, كان تنبيهاً على اسباب العلم و لالخصوصية فيها كما هو واضحٌ37.)
راههاى چهارگانه نخست [رؤيت, تواتر, شياع و گذشت سى روز] برگشت به علم دارد و علم نيز حجيّت ذاتى دارد. يادآورى اصحاب, راههاى ثبوت را, همان گونه كه روايات, برخى از آنها را در بر مى گيرند, منظور آگاهاندن مردم است به اسباب علم وگرنه, پر واضح است كه خصوصيتى در آن راهها نيست.
آية اللّه شهيد محمّد باقر صدر مى نويسد:
(الثالث. مضى ثلاثين يوماً من هلال الشهر السابق لانّ الشهر القمرى الشرعى لايكون اكثر من ثلاثين يوماً فاذا مضى ثلاثون يوما و لم يرالهلال الجديد, اعتبر الهلال موجوداً و يبدأ بذلك شهر قمرى جديد 38.)
راه سوّم, گذشت سى روز از هلال ماه گذشته است; چون ماه قمرى شرعى, بيش از سى روز نمى شود. زمانى كه سى روز گذشت و هلال جديد رؤيت نشد, هلال را موجود بايد فرض كرد و ماه قمرى جديد آغاز مى شود.
ديگر فقهاء نيز, در دلايلى كه بر گذشت سى روز, براى اثبات هلال اقامه كرده اند, به دليل فوق اشاره دارند. از جمله: مقدس اردبيلى, پس از آن كه مسأله را اتفاقى مى داند و يادآور مى شود كه روايات صحيحه نيز, بر اين مطلب دلالت دارند, مى نويسد:
(اذ لا يمكن الشهر الهلالى اكثر منه كما تشهد به التجربه و علم الهيئة39.)
زيرا ماه قمرى, بيش از سى روز نيست, چنانكه تجربه و علم هيئت بدان گواه است.
بر دلايل ياد شده مى شود افزود: استصحاب بقاى بر موضوع را.
استصحاب جارى است, تا هنگامى كه علم بر خلاف پيدا نشود.
روايت: (صم للروية وافطر للروية) بر اين مطلب, دلالت مى كند.
البته اين مسأله, در خصوص روزه ماه رمضان, كه روايت در مورد آن وارد شده, يقينى است, ولى براى اثبات ساير آثار ماه, مى بايد به اصول عمليه رجوع كرد40.
آملى, در مصباح الهدى, پس از اشاره به روايات باب, مى نويسد:
|
| نظرات: 0 بازدید شده: 973 مرتبه ارسال شده توسط: مدیر در تاریخ: 1388.08.20 بیشتر بخوانید |
|
|
|
|
|
|
|
|
|
مجموع 12 پست فعال - 2 صفحه و 10 پست در هر صفحه |
|
|
|
|
|
|
|
|
|