امام باقر (عليه السلام) رايت دانشهارايت دانشها به مناسبت ولادت امام محمد باقر عليهالسلام عباس كوثرى از تبار نور ديگر بار چشمه سار كوثر محمّد صلىاللهعليهوآله در جويباران فضيلت و عفاف به يكديگر رسيدند تا مرجانهاى معرفت و مرواريدهاى درخشان امامت را به چشمان منتظر و دلهاى آرزومند هديه كنند. امام حسين عليهالسلام جشنى شكوهمند و معنوى را تدارك ديده تا شاهد پيوند زيبا و مقدّس فاطمه دختر برادرش امام مجتبى عليهالسلام و زيباترين روح پرستنده؛ يعنى، فرزندش علىّ باشد. خدايا، اين نامها چقدر براى اهل بيت عصمت زيبا و خاطره آفرين است! فاطمه همنام مامشان زهرا عليهماالسلام كه همواره خاطرههاى مهر و عفاف و عصمت را در يادها زنده مىكند و نام على همان كه سجّاد آل محمّد عليهمالسلام فرمود از شدّت علاقهاى كه پدرم به امام على عليهالسلام داشت همواره براى فرزندانش نام على را بر مىگزيد. حريف مجلس ما خود هميشه دل مىبرد على الخصوص كه پيرايهاى بر او بستند و اين خود فرهنگى زيبا و عشقى متعالى بود كه همچنان خاندان فاطمه عليهاالسلام با آن زندگى مىكردند و با نسيم و عطر دل انگيز اين نام، خود را شادابى و معنويّت مىبخشيدند كه حديث فاطميّات نيز جلوهاى از همين فرهنگ و عظمت را فرا راه ديدگان قرار مىدهد. پنج نفر از راويان حديث به نام فاطمه است كه هر يك از عمّههاى خويش آن را روايت مىكنند. فاطمه دختر امام موسى ابن جعفر عليهماالسلام از فاطمه دختر امام صادق عليهالسلام از فاطمه دختر امام باقر عليهالسلام از فاطمه دختر امام سجّاد عليهالسلام از فاطمه دختر امام حسين عليهالسلام و او از امّ كلثوم دختر فاطمهى زهرا عليهاالسلام و او از مادرش فاطمهى زهرا عليهاالسلام كه فرمود: «آيا فراموش نموديد سخن پيامبر صلىاللهعليهوآله را در روز غدير خم كه فرمود:,هر كس من مولاى اويم على مولاى اوست.» اين چنين است كه مىبينيم نسل كوثر خود را هميشه با اين نام در امتدادى نورانى تجلّى مىداده است و اين براساس همان فلسفهاى بود كه سبط اكبر، امام مجتبى، و امام حسين عليهماالسلام بنا نهاده بودند و جلوه و بنياد اصيل آن را در همين نامگذارى اين زوج مشاهده مىكنيم. فاطمه دختر امام مجتبى و علىّ فرزند امام حسين عليهمالسلام . فاطمه فرزند امام مجتبى عليهالسلام خود دريايى از كرامت و عفاف است به گونهاى كه امام صادق عليهالسلام دربارهاش مىفرمايد: «كانت صدّيقةً لم تُدْرَك فى آل الحسن اِمْرَاَةٌ مثلُها؛ او بسيار راستگو بود كه در خاندان امام مجتبى هيچ زنى به همتايى او نمىرسيد.» او در سايه سار نخل بالندهى امامت به مقامى رسيده كه امام باقر عليهالسلام مىفرمايد: «روزى مادرم در زير ديوارى نشسته بود كه ناگاه صدايى از ديوار برخاست و از جا كنده شد. در حال فرود آمدن بود كه مادرم با دست خود به ديوار اشاره نمود و فرمود: «لا وَ حقِّ المصطفى ما اَذِن اللّه لك فى السّقوط فَبَقِىَ مُعَلّقا فى الجوّ؛ سوگند به حق مصطفى تو نبايد فرود آيى كه حق تعالى تو را به افتادن رخصت نمىدهد پس آن ديوار در فضا معلّق باقى ماند، تا مادرم از آن جا بگذشت.» اين چنين است كه فضيلت مادرىِ پنجمين امام معصوم را دارا مىگردد و به سال 57 (پنجاه و هفت) هجرى قمرى دامنش گل وجودى باقر العلوم عليهالسلام را متجلّى مىسازد و در هالهاى از نور و عظمت قرار مىگيرد. نوهى امام على ابن ابىطالب عليهالسلام ، دختر امام حسن، عروس عمويش امام حسين، همسر امام زين العابدين، و مادر امام محمد باقر عليهالسلام عظمت و نورى كه فقط بيانگر آن اين كلام الهى است كه فرمود: «فتبارك اللّه احسن الخالقين» درخشش اين معنويّت همچنان رو به فزونى داشت تا در همراهى امام حسين و شركت در نهضت خونين ابىعبداللّه عليهالسلام در كنار امام زين العابدين عليهالسلام به اوج خويش رسيد و نورانيّت او «بَدر» تمام و كمالِ تامّ و تمام يافت. داغ شهادت سيّد الشهدا و خاندان وحى از آن جمله برادرش قاسم ابن الحسن او را مرتبتى بزرگ بخشيد و با محافظت از جان فرزندش امام باقر عليهالسلام كه بيش از چهار سال نداشت حقّ بزرگ خويش را بر امّت اسلامى و ديگر ائمهى معصومين عليهمالسلام جلوهاى ديگر بخشيد. «باقِر آل محمّد صلىاللهعليهوآله » نشانههاى صدق بشارت پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله ظهور يافته و لحظههاى ديدار جابر با امام باقر عليهالسلام نزديك شده او مشتاق است تا شاهد اعجاز عينى و خارجى سورهى كوثر باشد زيرا پيامبر گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله از پيش به جابر ابن عبداللّه انصارى بشارت داده بود كه تو زنده ميمانى و فرزندى از من را ملاقات خواهى نمود كه همنام من است و سيمايش همانند سيماى من و به صورتى عميق و شگفت علم را مىشكافد و از او خواسته بود كه سلامش را به او برساند. لحظهى موعود فرا مىرسد. در يكى از كوچههاى مدينه به او برخورد مىكند. در او به دقّت مىنگرد و مىگويد: «اين همان سيماى رسول گرامى اسلام صلىاللهعليهوآله است.» بر سرش بوسه مىزند و مىگويد: «پدر و مادرم فدايت، جدّت رسول گرامى اسلام به تو سلام رسانده است.» حضرت پاسخ مىدهد كه بر رسول گرامى اسلام سلام باد. پس از آن بود كه جابر به ديدار حضرت مىشتافت و شايد رمز و راز بعضى از اختلافاتى كه در روايات مرتبط با آن ديده مىشود، به خاطر همين ديدارهاى مختلف است. سليمان ابن ابراهيم قنْدوزى از دانشمندان اهل سنّت در كتاب خود «ينابيع المودّه» فصلى را در بيان نامهاى ائمهى دوازدهگانه گشوده و در آن رواياتى را نقل مىكند كه پيامبر گرامى اسلام اوصياى خويش را از امام على عليهالسلام تا حضرت مهدى عليهمالسلام نام برده و از امام پنجم با لقب باقر ياد مىكند و مىفرمايد: «فاذا انقضت مدّة الحسين فالامام ابنه على و يلّقّب بزين العابدين فبعده ابنه يلقّب بالباقر.» زندگى آن حضرت بحق درخشش لقب باقر العلوم بود كه رسول خاتم صلىاللهعليهوآله با ديد الهى و غيبى خويش از پيش اعلام داشته بود. او چشمهسار حكمت و دانشى بود كه خداوند متعال آن را در خاندان رسالت به وديعت نهاده بود چنان كه آن حضرت به سلمة ابن كهيل و حكم ابن عُتيبَه از فقهاى اهل سنّت فرمود: «شَرِّقا وَ غَرِّبا فَلا تَجِدان عِلما صحيحا الاّ شيئا خَرَجَ من عندنا؛ به شرق و غرب برويد ولى دانشى صحيح نخواهيد يافت، مگر آنچه از سوى ما صادر شده باشد.» و مىفرمود: «اگر حديثى را براى شما بيان كردم، از شاهد و مدرك قرآنى آن از من بپرسيد. سپس حضرت فرمود: «خداوند از قيل و قال (پرگوئى) و نابودى مال و سؤال نمودن زياد نهى نموده است، حاضران گفتند: اى فرزند رسول خدا! مدرك قرآنى اين مطلب چيست، حضرت فرمود: آن جا كه خداوند مىفرمايد: در بسيارى از سخنان در گوشى (و جلسات محرمانه) آنها خير و سودى نيست.» و نيز فرمود: «اموال خود را كه خداوند و سيلهى قوام زندگى شما قرار داده به دست سفيهان نسپاريد و در آن آيه كه مىفرمايد: از چيزهايى نپرسيد كه اگر براى شما آشكار گردد، شما را ناراحت مىكند.» محمد ابن مسلم مىگويد: «در هر يك از مسائل علمى كه برايم مشكلى پيش مىآمد، از امام محمد باقر عليهالسلام سؤال مىكردم تا آن كه سىهزار حديث از آن حضرت و شانزده هزار حديث از امام صادق عليهالسلام سؤال نمودم.» حبابهى والبيّه (از زنان پرهيزكار و داناى به مسائل حلال و حرام منظرهى شكوهمندى و جلوهى عظيم علمى امام را اين چنين بيان مىدارد: «مردى را ديدم به هنگام عصر نزديك غروب در مكان ملتزم يا ما بين درِ خانهى كعبه و حِجر دست به دعا برداشته و چون مردم بسويش شتافتند و مشكلات علمى خويش را با او در ميان گذاشتند، با آن زمان اندك از جاى برنخاست تا اين كه در هزار مسأله به آنان پاسخ گفت. سپس بسوى منزلگاه خويش حركت نمود. در اين زمان كسى با صداى بلند ندا كرد كه بدانيد اينست نور روشن و درخشان و نسيم خوشبو و حقّى كه قدرش در ميان مردم ناشناخته مانده است. عدّهاى گفتند: اين فرد كيست، در پاسخ بدانان گفته شد: «محمّد ابن على الباقر عَلَم العلم و النّاطق عن الفهم؛ او محمد ابن على شكافندهى دانش، نشانه و پرچم علم و گويندهى سخن از روى آگاهى و فهم است.» ممكن است اين سؤال مطرح شود كه در آن زمان كم چگونه حضرت به هزار سؤال پاسخ دادند؟ لا اقلّ اگر براى هر جواب نيم دقيقه زمان را در نظر بگيريم، زمانى طولانى خواهد شد كه آن وقت تناسب با آن نخواهد داشت. در پاسخ مىتوان گفت: اگر فرض كنيم، جواب سؤالات صحيح بودن و باطل بودن يا بله و خير باشد از جهت تناسب زمان مشكلى نخواهد داشت. ثانيا ممكن است تعبير به هزار سؤال نشانهى كثرت و زيادى سؤالها بوده باشد نه اين كه دقيقا هزار سؤال باشد علاوه بر اين ممكن است، افراد زيادى سؤالات مشترك داشتهاند و زمانىكه سؤال يك فرد پاسخ داده مىشد، ديگران نيز جواب خود را دريافت مىداشتهاند و بدين جهت تعبير به پاسخگويى به هزار سؤال شده است. امام باقر عليهالسلام از نگاه دانشمندان اهل سنّت ابن حجر هَيْثَمى از متعصّبان اهل سنّت درباره امام باقر عليهالسلام مىنويسد: «ابو جعفر محمّدٌ الباقر سُمِّى بذالك مِنْ بَقَرَ الاَْرضَ اى شَقَّها وَ آثارَ مُخْبَئاتِها وَ مَكامِنها فلذالك هُوَ اَظْهَرَ مِنْ مُخْبَئاتِ كُنُوزِ المعارِف و حقائق الاحكام ما لايخفى الاّ على مُنْطَمِسِ الْبَصيرة اَو فاسِدِ الطّويّة وَ مِنْ ثمّ قيل فيه هو باقِرُ العلم وَ جامعه و شاهِرُ علمِه وَ رافِعُهُ؛ لقب باقر براى ابو جعفر محمّد باقر برگرفته از شكافتن زمين و بيرون آوردن گنجهاى پنهان آن است، بدين جهت كه او از گنجهاى پنهان معارف و حقايق احكام آن قدر آشكار ساخت كه جز بر افراد بىبصيرت و دلهاى ناپاك پوشيده نيست و از اين جاست كه وى را شكافنده و جامع دانش و نشر دهنده و بر افرازندهى علم خويش ناميدهاند. وى سپس به شخصيّت امام در بعد عرفان اشاره مىكند و مىگويد: «و لَهُ من الرّسوخ فى مقامات العارفين ما يكلُّ عنه اَلْسِنَةُ الواصفين و له كلماتٌ كثيرةٌ فى السلوك و المعارف لا تَحتَمِلُها هذه الْعِجالة؛ و براى او از استوارى و ثبات در مراحل سلوك عرفانى منزلتى است كه وصف كنندگان از بيان آن عاجزند و در زمينهى اين سلوك و معارف داراى كلمات فراوانى است كه فرصت، مجال طرح آن را نمىدهد.» عبدالله عطاء مكّى از دانشمندان عصر امام مىگويد: «هيچ گاه دانشمندان را از نظر علمى بدان سان كه نزد امام محمد باقر عليهالسلام بودند كوچك و حقير نيافتم. ديدم حكم ابن عُتَيبَه را با همهى زيادى علم و منزلتى كه در نزد مردم داشت، در مقابل آن حضرت همانند كودكى بود كه در مقابل معلّم خويش نشسته باشد.» «جاحظ» ديگر دانشمند برجستهى اهل سنّت آفاق زيبا و بلنداى كلام حكيمانهى امام باقر عليهالسلام را اين گونه ترسيم مىكند: «قد جَمَع محمّد ابن على ابن الحسين عليهمالسلام صلاح حال الدّنيا بِحذافيرها فى كلمتين فقال: ,صلاح جميع المعايش وَ التّعاشر مِلاُْ مكيال: ثلثان فِطْنَة و ثُلُثُه تغافلٌ،؛ محمّد ابن علىّ ابن الحسين مصلحت تمامى زندگى دنيا را در دو كلمه جمع نموده و فرموده است: ,صلاح همهى زندگىها و روابط و معاشرت «با ديگران» در پر نمودن پيمانهاى است كه دو سوّم آن هوش و فراست و زيركى و يك سوّم آن تغافل (و خود را به غفلت زدن در بعضى از امور) است.»، قتاده فقيه بصره به امام باقر عليهالسلام گفت: «بخدا سوگند من در نزد فقيهان و ابن عبّاس نشستهام امّا اضطراربى كه در نزد شما دارم، در نزد هيچ يك از آنان نداشتهام. فقال له ابو جعفر عليهالسلام اَتَدْرى اين اَنت، انت بين يدى بيوتٍ اذن اللّه ان ترفع و يذكر فيها اسمه...؛ فرمود: آيا مىدانى كه در كدامين مكان قرار گرفتهاى؟ تو اكنون در مقابل خانههايى هستى كه خداوند به رفعت و بلند مرتبهاى آن رخصت داده است و نام خدا در آن برده مىشود و صبح و شام خداى را در آن خانهها تسبيح مىكنند و آنان مردانى هستند كه تجارت و خريد و فروش آنان را از ياد خدا و اقامهى نماز و پرداخت زكات باز نمىدارد. تو در اين گونه مكانى و ما داراى اين خانهها.» نظير همين سؤال را عكرمة ديگر دانشمند اهل سنّت از امام عليهالسلام نمود و پاسخى نظير پاسخ قتاده دريافت داشت. فخر رازى از علماى اهل سنّت در تفسير خود در بيان نظرهاى مختلف راجع به معناى كوثر مىنويسد: «سومين نظر در معناى كوثر اين است كه منظور از آن، فرزندان پيامبر اسلام صلىاللهعليهوآله است و اين به آن جهت است كه اين سوره در ردّ كسانى نازل شده است كه از آن حضرت به خاطر نداشتن فرزند عيبجويى مىكردند كه در اين صورت معناى آن اين است كه خداوند تو را فرزندان و نسلى عطا مىكند كه در طول تاريخ برقرار خواهند ماند. سپس مىگويد: ,ببين كه چقدر انسانها از اهل بيت پيامبر صلىاللهعليهوآله به شهادت رسيدهاند اما جهان همچنان شاهد رونق فزايندهى آنان است. آن گاه بنگر كه چه تعداد از بزرگان انديشمند مانند امام باقر، امام صادق، امام كاظم، امام رضا عليهمالسلام و محمّد نفس زكيّه در ميان آنها جلوهگر شده است.»، چرا او؟ مطلبى كه لازم است بدان بپردازيم، اين است كه چگونه امام پنجم عليهالسلام به باقر لقب يافت با اين كه همهى معصومين شكافندهى دانش و علم بودهاند؟ براى بررسى و تحليل آن لازم است كه به موقعيّت و زمان ويژهى امام باقر عليهالسلام توجّه نمائيم. بعد از رحلت پيامبر صلىاللهعليهوآله حوادث تلخ و ناگوارى براى جهان اسلام و اهل بيت عليهمالسلام پيش آمد كه موجب شد امام على عليهالسلام به مدّت بيست و پنج سال خانه نشين گردد و مردم نتوانند از دانش آن امام بهرهى لازم را ببرند. در دورهى پنج سالهى حكومت آن حضرت ناكثان (عهدشكنان)، قاسطين (معاويه و اصحاب او) و مارقين (خوارج نهروان) نيز با جنگهاى خود فرصت تعليم گسترده را از آن امام سلب نمودند. امام مجتبى عليهالسلام نيز پس از دورهى حكومت كوتاه خود، همين مشكلات و تنگناها را داشته و خفقان حاكم اموى و تبليغات مسموم آنان راههاى روى آورى مردم بسوى آن حضرت را سد نموده بود. اين خفقان در دوران امام حسين عليهالسلام به اوج خويش رسيد. به طورى كه هر گونه امكان تبليغ و بيان فروعات احكام را از ابى عبداللّه عليهالسلام سلب نمودند. اگر روايات فقهى را مورد مطالعه و دقّت قرار دهيم مشاهده مىكنيم كه روايات امام حسين عليهالسلام در اين زمينه اندك است، تازه همان روايات نيز از طريق فرزندان معصومش عليهمالسلام به ما رسيده است. اين خفقان در كربلا به اوج خود رسيد و پس از شهادت آن حضرت تا پايان عمر امام زين العابدين عليهالسلام نيز سايه سنگين و شوم استبداد بر امّت اسلامى گسترده بود امّا در زمان امام باقر عليهالسلام وضعيّت به گونهاى ديگر شده بود. از يك سو فرقههاى مختلف و مكتبهاى گوناگون سؤالات زيادى را در ذهنها پديدار ساخته بود كه جواب و تحقيق دربارهى آن را دنبال مىكردند كه مناظرات امام عليهالسلام گواه آن است و از سويى ديگر مظلوميّت اهل بيت عليهمالسلام براى جامعهى اسلامى به صورت روشنترى پديدار شده بود و موجب توجّه و جذب دلهاى مستعدّ بسوى آن بزرگواران شده بود و اين در حالى بود كه ضعف حكومت اموى و قيامهاى مختلفى كه در مملكت اسلامى عليه آنان انجام مىگرفت فرصت پرداختن و ايجاد حسّاسيّت نسبت به اهل بيت را از آنان گرفته بود. در اين زمان بود كه امام باقر عليهالسلام در صحنهى علمى ظهور يافت و علوم دينى و الهى را فرا راه حقّ جويان قرارداد و با تبيين درست و اصيل ديدگاه دين، جلوهى زيبايى از دانش و آگاهى و معرفت را ترسيم نمود و انسانهاى دور افتاده از ساحل را به آبهاى زلال حقيقت رهنمون شد. او بار ديگر اعجاز علمى نسل كوثر را متجلّى ساخت و گلواژههاى علم و آگاهى را از بوستان قرآن و سنّت به دلهاى حقجو هديه نموده تا همچنان به عنوان باقرالعلوم آل محمّد بر تارك قرون و اعصار هرچه شكوهمندتر بدرخشد. پىنوشتها: 9 . بحارالانوار، ج 45، ص 175. . الغدير، ج 1، ص 197. . اصول كافى، باب مولد ابى جعفر عليهالسلام ، ج 1، ص 390. . همان. . مؤمنون/ 14. . ينابيع المودّه، ج 3، باب 76 ـ فى بيان الأئمة الاثنا عشر ـ ص 284. . بحارالانوار، ج 46، ص 335. . همان. . نساء/ 114. . همان/ 5. . مائده/ 101. . اختيار معرفة الرجال (كشّى)، صص 163 و 167. . سفينة البحار، حرف حاء. . بحارالانوار، ج 46، ص 259؛ مناقب، ج 3، ص 317. . الصّواعق المحرقة، ص 201. . حلية الاولياء، ج 3، ص 186؛ ارشاد مفيد، ص 280، به نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 286 و تذكرة الخواصّ، ص 337 و البداية والنّهاية «ابن كثير»، ج 9، ص 311، به نقل از سيرهى پيشوايان، ص 308. . البيان و التّبيين، ج 1، ص 84، نقل از بحارالانوار، ج 46، ص 289. . بحارالانوار، ج 46، ص 357. . همان، ص 258. . تفسير فخر رازى، ج 32، ص 124. |
انتشار در سایت: سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود نویسنده: مدیر لینک مستقیم: http://yascms.ir/index.php?module=News&do=View&id=464 |