سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود

بررسی اجمالی فقاعده نفی عُسر و حَرَج


سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی در جلسه درس قواعد فقه دانشگاه علمی کاربردی مورخه95/09/11




http://yascms.ir/emam/gozaresh/bb525.JPG



الحمدلله، الصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله

السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین(ع)، السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) ، یا بقیة الله ، یا ابا صالح ،ادرکنا واغثنا.

خشنودی مولایمان صاحب الزمان(عج) ، سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان، شادی روح امام راحل عظیم الشأن، شادی ارواح طیبه شهدا ، سلامتی خودتان اجماعاً صلوات.

آغاز ماه پُرازخیر و برکت ربیع الاول را به همه شما تبریک عرض می کنم. ان شاءالله خدای متعال به همه شما صحت و سلامتی عنایت بفرماید.
قال الله الحکیم فی کتابه : « يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ » (1)

سمرة ابن جندب کیست:


اهل سنت سمرة بن جندب را از صحابۀ پيامبر صلّى اللّه عليه و آله مى‌شمارند و براى او احترام زيادى قائلند؛ حال‌آنكه او در زمان پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله به اندازه‌اى خباثت كرد كه پيغمبر صلّى اللّه عليه و آله او را طرد كرد.او پدر زن مختار ثقفی بود.(2) فرد دیگری بود به نام زیاد بن ابیه (پسر پدرش )که به او زیاد بن امّه (زیاد فرزند مادرش) و زیاد بن سمیه نیز گفته می‌شود.(3) سمیه مادرش از زنان زناکار زمان خود بود، پدر"زیاد" مشخص نبود و چند نفر بودند که احتمال می رفت ، پدر او باشند. تا آن‌که معاویه بعد از شهادت امام علی(ع) او را دعوت کرده و او را برادر خود و فرزند ابوسفیان خواند. (4) زیاد بن‌ أبیه‌ در زمان معاویه حاکم بصره و کوفه شد و از جانب‌ معاویه‌ به‌ کوفه‌ آمد و سمرة بن جندب را جانشین‌ خود در بصره‌ کرد و او در مدّت‌ شش‌ ماه‌، هشت هزار نفر‌ از مردم‌ را کشت‌. زیاد به‌ وی‌ گفت‌: آیا نترسیدی‌ از این که‌ شاید در میانشان‌ یک‌ نفر بی‌گناه‌ بوده‌ باشد؟! سَمَرَه‌ گفت‌: اگر هشت‌ هزار دیگر نیز به‌ مقدار آن ها می‌کشتم‌ هرگز باکی‌ نداشتم‌! (5)نقل شده است : مردى از اهل خراسان به بصره آمد. اموالى را که با خود داشت به بیت المال سپرد و رسید پرداخت زکات خود را گرفت و سپس وارد مسجد شد و دو رکعت نماز گزارد. در همان هنگام، سمرة که رئیس شرطه هاى زیاد بود. او را گرفت و متهم ساخت که از خوارج است و او را پیش آورد و گردنش را زد و چون به چیزهایى که همراه او بود نگاه کردند، آن رسید پرداخت زکات را که به خط سرپرست بیت المال بود، دیدند. (6) سمره چنین انسان جنایتکاری بود.

سمرة بن جندب و قاعده ی «لاضرر و لا ضرار» :

قاعده نفی عسر و حرج یعنی خداوند برای مسلمانان آسانی می خواهد و نمی خواهد آنها به سختی بیفتند. داستان از این قرار بود كه سمرة بن جندب مالك باغی بود كه آن را به یكی از انصار فروخت و از آن یك درخت نخل را كه در میان باغ بود استثنا كرد، و گفت: «این درخت برای من باقی بماند.» آن انصاری نیز موافقت كرد و بدون این كه بداند بعدها چه اتفاقی خواهد افتاد، باغ را خرید.از آن جا كه سمرة دل بیماری داشت، برای تجسس در حریم خصوصی انصاری، بدون اجازه و به بهانه­ی نخلش، وارد باغ آن انصاری می ‌شد كه خودش و همسر و خانواده اش در آن زندگی می كردند. مرد انصاری از او خواست كه به هنگام وارد شدن به باغ اجازه بگیرد، و مثلاً یا الله بگوید یا در بزند و كاری از این قبیل بكند؛ اما سمرة نپذیرفت و گفت: این نخل مال من است و راه هم راه من است، و دلیلی برای اجازه گرفتن وجود ندارد. انصاری هر چه از او خواهش كرد، او زیر بار نرفت، تا این كه مرد انصاری نزد پیامبر(ص) رفت و از دست سمرة شكایت كرد، و از ایشان برای این مشكل راه حلی خواست. پیامبر(ص) سمرة را طلبید و از او خواست كه در هنگام ورود به باغ اجازه بگیرد؛ اما او این خواسته را رد كرد و گفت: نخل، مال من است و من اختیار آن را دارم، پس هر گونه كه بخواهم وارد باغ می شوم.

پیامبر(ص) فرمودند: این درخت را در برابر درختی در بهشت به من بفروش. او گفت: نمی فروشم. پیامبر(ص) فرمود: در برابر ده درخت، گفت: نه و همین طور پافشاری می كرد، به گونه ای كه نشان می داد غرضی از این كار دارد. در این جا معروف است كه پیامبر(ص) به انصاری چنین گفت: برو و نخل را از ریشه بكن و به صورت سمرة پرتاب كن، چرا كه ضرر و زیان در اسلام راه ندارد؛ «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» و به سمرة گفت: تو مرد مضری هستی كه می خواهی به دیگران زیان برسانی، هدفت خرما گرفتن از نخل نیست. (7)اصل اول این است که سمره مالک درخت بود ولی چون رفتار او باعث عسر و حرج دیگری بود ، برای اینکه به درختش سربزند باید اجازه می گرفت. به این مطلب قاعده ی «لاضرر و لا ضرار» یا قاعده نفی عسر و حرج می گویند. آیه ای هم که در ابتدای جلسه خدمتتان عرض کردم همین است : « يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ » خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد «وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ » و براى شما دشوارى نمى‏ خواهد. (1) این قاعده کاربرد بسیار زیادی دارد. مثلاً مردی دختری را به عقد خود در می آورد ،بعد دختر را رها می کند و می رود و سالهای سال خبری از او نمی شود. در این حالت حکم اول این است که طلاق دست مرد است و فقط مرد می تواند زن را طلاق بدهد ولی وقتی مرد نیست پس قاعده «لاضرر و لا ضرار» پیش می آید و دادگاه طبق خواسته زن ، بدون حضور مرد ، حکم به طلاق می دهد. قاعده نفی حرج یا قاعده لاضرر بسیار کاربردی است.این است که رسول خدا می فرمایند: «لا ضرر و لا ضرار فی الاسلام» و قاعده لاضرر را بنیان می گذارند.

قاعده نفی عُسر وحرج:

از آیات بسیاری از قرآن مجید می توان این قاعده را استنباط کرد.در این جا به چند نمونه از این آیات اشاره می کنم:«حرج» در لغت به معناي ضيق (تنگي)، سختي، گناه و حرام است.واژه «حرج» در قرآن به معاني مختلفي آمده است؛ چنان که خداوند مي فرمايد:«ما جعل عليکم في الدين من حرج» (8) دردين، کار سخت و شاقّي براي شما جعل نکرد.و در آیه ای دیگر می فرماید: «ما يريد الله ليجعل عليکم في الدين من حرج »(9) خداوند نخواسته است براي شما مشقتي ايجاد کند. حرج دراين دو آيه به معناي «سختي و دشواري» است. قاعده نفي حرج یعنی هرگاه عمل به حکمي براي مکلف، سخت و با مشقت زياد همراه باشد، آن حکم مرتفع مي شود و عمل به آن لازم نيست؛ براي مثال، شخصي جراحتي در دستش ايجاد شده است و انجام وضو موجب زحمت و درد شديد وي مي شود، در اين هنگام، شستن دست بر چنين فردي واجب نيست. یا مثلا در سرمای شدید هوا که آب یخ زده است، لازم نیست یخ را بشکنیم و به هر نحوی شده وضو بگیریم ،در این حالت می توان تیمم کرد. یا اینکه روزه ماه رمضان واجب است اما کسی که زخم معده دارد و روزه برای او ضرر دارد، طبق قاعده نفي حرج، روزه حرجي واجب نيست. یا اینکه فردی نشستن برای او بسیار دشوار است .این فرد وقتی نماز می خواند حکم اول این است که بعد از هر سجده کامل بنشیند ولی چون حرج و سختی برای او دارد ،اگر موقع سر برداشتن از سجده ،ننشست، نماز او اشکالی ندارد. کسي که نمي تواند نماز را با شرايطش انجام دهد، به هر شکل که مي تواند بايد آن را ادا کند (در حالت ايستاده باشد يا نشسته يا خوابيده و يا...) . زیرا « يُرِيدُ اللَّهُ بِكُمُ الْيُسْرَ وَلَا يُرِيدُ بِكُمُ الْعُسْرَ » (1) خدا براى شما آسانى مى‏ خواهد و براى شما دشوارى نمى‏ خواهد.

قاعده نفی عُسر وحرج در قرآن:

قاعده نفی حرج از آیات قرآن ،روایات رسول خدا (ص) ،عقل و اجماع استباط می شود. که در اینجا به چند آیه اشاره می کنیم:

آيه اول: «وَ جاهِدُوا فِي اللَّهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجْتَباکُمْ وَ ما جَعَلَ عَلَيْکُمْ فِي الدِّينِ مِنْ حَرَجٍ » (8) و در راه خدا جهاد کنيد و حق جهادش را ادا نماييد. او شما را برگزيده و دردين، کار سنگين و شاقّي بر شما نگذارده است. این حکم ثابت وقاعده کلی است. حال اگر کسی بیمار بود و توانایی جنگ نداشت ، این حکم از گردن او برداشته می شود. چون در دین هیچ حکم حرجی وجود ندارد.دین کسی را در سختی نمی اندازد.

آيه دوم: « ... و إن کنتم مرضي أو علي سفر أو جاء أحد منکم من الغائط أو لامستم النساء فلم تجدوا ماء فتيمّموا صعيداً طيّباً فامسحوا بوجوهکم و أيديکم منه ما يريد الله ليجعل عليکم من حرج و لکن يريد ليطهّرکم و ليتمّ نعمته عليکم لعلّکم تشکرون» (9) اگر بيمار يا مسافر باشيد يا قضاي حاجت کرديد و يا با زنان همبستر شديد و آب براي تطهيرنيافتيد، با خاک پاکي تيمم کنيد و از آن بر صورت و دستها بکشيد. خداوند نخواسته است مشکلي براي شما ايجاد کند، بلکه مي خواهد شما را پاک کند و نعمتش را بر شما تمام نمايد شايد شکر او را به جا آوريد. اين آيه شريفه ، دو مطلب را بيان مي کند: مطلب اول اینکه وقتی آب نیست، وضو و غسل واجب نیست .مطلب دوم اینکه وقتی آب نیست به جای غسل و وضو، تیمم واجب می شود. قاعده نفی حرج در این قسمت از آیه بالا آمده است: «ما يريد الله ليجعل عليکم في الدين من حرج».

آيه سوم: « ... و من کان مريضاً أو علي سفر فعدّه من أيّام أخر يريد الله بکم اليسرو لايريد بکم العسر و لتکملوا العدّه..» (10) ... و آن کس که بيمار يا در سفر باشد، روزهاي ديگري را به جاي آن، روزه بگيرد. خداوند راحتي شما را مي خواهد و سختي شما را نمي خواهد تا اين روزها را تکميل کنيد... .

ابتداي آيه شريفه به دو مطلب اشاره دارد: نخست اينکه روزه بر مريض و مسافر واجب نيست (مثلاً چشمان شخصی بسیار ضعیف است و با روزه گرفتن امکان ضعیف تر شدن و نابینا شدن شخص باشد ،در این حالت روزه بر او واجب نیست. یا شخصی که زخم معده دارد نباید روزه بگیرد چون بیماری او وخیم تر می شود.) و دوم اينکه مريض و مسافر بايد در ايام ديگربه تعداد روزهايي که روزه نگرفته اند، روزه بگيرند.در ادامه خداوند استدلال می کند: «يريد الله بکم اليسرو لايريد بکم العسر» خداوند نخواسته بندگانش به زحمت بيفتند و عسر را از آنها نفي کرده است بلکه می خواهد دین را لذت بخش کندو بعد مي فرمايد: «و لتکملوا العدّه»و ايام ديگري را بايد روزه بگيرند تا تعداد روزها کامل شود .اینکه ما تا چه حد توانستیم آسانی و لطافت دین را در جامعه نشر بدهیم ، بحث دیگری است. باید تبلیغات بیشتری در این زمینه انجام شود.«ما جعل عليکم في الدين من حرج» دردين، کار سخت و شاقّي براي شما جعل نکرد.هر حکمی را که خداوند قرار داده است به نفع انسان است. روزه گرفتن فواید بسیار زیادی برای انسان داده است .این است که خداوند روزه را واجب کرده است.این لطف الهی است همانند پزشک که دارویی را تجویز می کند، این دارو برای سلامتی انسان مفید است. هر آنچه برای ما خوب و مفید باشد، خداوند برای ما حکم کرده است وهر آنچه برای انسان ضرر داشته است،خداوند آن را نفی کرده است. از این دنیاست که انسان می تواند آخرتش را بسازد و بهشتی شود. باید قدر زندگی ،حیات و سلامتی خود را بدانیم. قلب در شبانه روز حدود بیست هزار لیتر خون داخل رگ ها پمپاژ می کنند و خداوند قلب را طوری آفریده است که می تواند بیش از صد سال فعالیت داشته باشد وبافت های آن به گونه ای است که خودش را ترمیم می کند.خداوند انسان طوری آفریده است که می تواند سالهای سال عمر کند ولی انسان با اعمال و رفتار خودش عمرش را کوتاه می کند. از بدترین بیماریهای عصر ما استرس وبیماری های عصبی است که انسان را واقعا نابود و شکسته می کند وعمر انسان را نصف می کند.

آيه چهارم : «... ربّنا و لاتحمل علينا إصراً کما حملته علي الذين من قبلنا...» (11) پروردگارا! تکليف سنگيني بر ما قرار مده آن چنان که (به سبب گناه و طغيان) بر کساني که پيش از ما بودند، قرار دادي.

«اصر» دراصل به معناي نگهداري و محبوس ساختن است و به هرکارسنگين که انسان را از فعاليت باز مي دارد، گفته مي شود و نيز به عهد و پيمانهايي که آدمي را محدود مي سازد، اطلاق مي گردد. به همين دليل، مجازات و کيفر را نيز گاهي «اصر» مي گويند.در اين جمله، پيامبر از زبان مؤمنان از خداوند تقاضا مي کند که از تکاليف سنگين که گاهي موجب تخلف افراد ازاطاعت پروردگارمي گردد، آنها را معاف دارد و خداوند نيز تکاليف سخت و مشکلي را که در اديان سابق وجود داشته است، به سبب رحمتش نسبت به امت اسلام نفي کرده است.تعدادي از آصار و شدايدي که دراديان سابق بوده و در دين اسلام نفي شده، ذکرشده است؛ از جمله در اديان سابق، زن که عادت ماهیانه می شده است، مرد از او جدا می شد ویا اگر لباسی نجس می شد ، آن را قیچی می کردند و دور می ریختند و یا اینکه پنجاه نماز در پنجاه وقت واجب بوده است و حال آنکه در دين اسلام، پنج نماز قرار داده شده است و اجر پنجاه نماز به نمازگزاران داده مي شود. يا در اديان سابق، مي بايست نماز در مکانهاي مخصوصي انجام مي شد، حال آنکه در دين اسلام، در هر مکاني که نماز انجام شود، کفايت مي کند (12).

فلسفه تعداد رکعات نماز :

نقل شده است در شب معراج پس از آنکه 50 نماز بر پیامبر(ص) واجب شد، پیغمبر(ص) در مسیر بازگشت از کنار موسى(ع) گذشتند و موسی از ایشان پرسید: چند نماز بر امتت واجب شد؟ گفتند: 50 نماز، موسى گفت: به سوى خداوند بازگرد و از او بخواه که به امت تو تخفیف دهد، حضرت رسول رفت و پس از بازگشت به موسى برخورد، وى گفت: چند نماز بر امتت واجب شد؟ فرمود: فلان مقدار، موسى گفت: امت تو ضعیف‌ترین امت‌هاست به سوى خدا بازگرد و از او بخواه که به امتت تخفیف دهد، زیرا من در میان بنى اسرائیل بودم، آنان جز به کمتر از این مقدار قدرتى نداشتند، پس از آن پیامبر(ص) از خداوند درخواست تخفیف کرد تا آنکه 5 نماز به شکل فعلی مقرر شد. و چون باز موسی گفت: بازگرد، رسول خدا(ص) فرمود: دیگر از خدا شرم می‏کنم که به نزدش بازگردم.(13)خداوند برای مسلمانان آسان گرفته است و 17 رکعت نماز در شبانه روز بر آنها واجب شده است. وتوصیه به 34 ركعت مستحبی و نافله در شبانه روز شده است. نافله ها برای این است که اگر نقصی در نماز واجب باشد، آن را جبران می کند.


تاثیر خارق العاده نماز بر بدن:

شخصی تعریف می کرد که در یکی از سفرهای خود ، به یکی از دانشگاههای خارج از کشور رفتم ، هنگام اذان ظهر که شد دیدم دانشجویان رو به قبله می ایستند و حرکاتی مانند رکوع و سجود انجام می دهند، سوال کردم مگر شما مسلمان هستید که نماز می خوانید؟ گفتند نه ولی برای من این سوال پیش آمد که چرا مسلمانان هنگام ظهر ،وقتی آفتاب وسط به نیمه می رسد، رو به قبله این حرکات را انجام می دهند و نماز می خوانند. دانشمندان ما تحقیق کردند و متوجه شدند که بدن ما به ماده ای نیاز دارد که ترشح آن موجب صحت ،سلامت و طول عمر است،این ماده باید به یک مقدار مشخص تولید شود و کم و زیاد آن برای بدن مضر است.بهترین زمان و بهترین حالت برای تولید این ماده و رسیدن به آرامش هنگامی است که خورشید به نیمه آسمان می رسد ودر آن لحظه اگر انسان به خدا تمرکز کند و رکوع و سجده به جا آورد،این ماده به میزان در بدن ترشح می شود، برای این است که دانشجویان ما برای حفظ سلامت و آرامش این کارها را انجام می دهند ؛همه احکام الهی بر اساس مصلحت است که شاید ما از آن مصلحت، آگاهی نداشته باشیم، لزومی هم ندارد تا حکمت همه دستورات الهی را هم بدانیم زیرا ما اعتقاد داریم که خداوند عالم و حکیم است و تمامی دستورات او به نفع بشر است. وقتی به این باور رسیدیم، تمام احکام الهی را بدون چون و چرا می پذیریم و دنبال علت نمی گردیم. نماز تاثیرات دنیایی زیادی دارد. در یکی از بیمارستان یکی از کشورهای خارجی تجربه کردند بیمارانی که تخت آنها روبه قبله است و روبه قبله می خوابند، نسبت به بقیه زودتر بهبود پیدا می کنند ، پس توجه به خداوند و روبه قبله بودن بسیار موثر است. خداوند هستی بخش ماست و ما را آفریده است و خیر و صلاح ما را می خواهد و در هر دوره ای پیامبرانی را فرستاده است که به عنوان کارشناس احکام الهی، هدایت گر بشر باشند و ما باید هر آنچه را که از طریق قرآن و پیامبرش فرموده است را انجام بدهیم. اگر زندگی علی وار داشته باشیم در آن دنیا هم بهشتی خواهیم بود و با مولا امیرالمومنین محشور می شویم. ولی اگر اموی زندگی کنیم، نتیجه آن هم در آن دنیا آتش خواهد بود.نمی شود معاویه وار و یزیدی وار زندگی کنیم و حسینی وار محشور شویم. چنین امکانی وجود ندارد ، زندگی اخروی ما نتیجه و ماحصل اعمال و رفتار ما در این دنیاست.

آیاتی که گفته شد، مؤید قاعده نفی حرج در قرآن است . البته ایات بیشتری هم در این رابطه وجود دارد که همین مقدار اکتفا می کنیم.


قاعده نفی عُسر وحَرَج در روایات ائمه معصوم(ع):

روايات متعددي از ائمه معصومين (عليهم السلام) نقل شده که مبناي قاعده نفي عسر و حرج قرار گرفته است. اول) سنت : یعنی سکوت، اقرار وبیان معصوم مطابق با آن باشد. مثلا شخص کاری را انجام داده است و امام معصوم (ع) سکوت کرد، این سکوت به معنای تائید عمل شخص است. یا اینکه شخص کاری را انجام داد و امام معصوم او را تشویق کرد و فرمود : این کار درست است. ویا اینکه امام معصوم خود امر کند که فلان کار را انجام بده . پس سنت این است که سکوت ، بیان ویا مورد تائید معصوم باشد.

مقبولیت شعر دعبل خزاعی نزد امام رضا(ع):

مثلا دعبل از شعرای اهل بیت بود که و نزد امام رضا (ع) رفت و شعر خود را خواند. امام (ع) او را تشویق کرد وبه او فرمودند: « یا خُزاعِیَ نَطَقَ رُوحِ القُدُس عَلی لِسانِک بِهذَینِ البَیتَینِ » ای‌ خزاعی‌ این‌ دو بیت‌ را روح‌ القدس‌ بر زبان‌ تو جاری‌ کرده‌ است‌. در اینجا امام دعبل را تائید کرده است، پس شعر دعبل درست است. دعبل خزاعي در کوفه متولد شد و از خاندان طاهر ذواليمينين و ايراني بود .از شعرای دوستدار اهل بیت و آزادی خواه و حق طلب بود.امتیاز ایرانی ها نسبت به اعراب این است که ایرانی ها روحیه حق طلبی دارند.و حرف حق را از هر کس باشد می پذیرند ولی عربها اگر یک غیر عرب ،حرف حقی را بزند نمی پذیرند. برای همین روحیه حق طلبی بود که ایرانی ها اسلام را آزادانه پذیرفتند و اسلام به ایرانی ها تحمیل نشد برخلاف مردم مکه که به زور شمشیر ایمان آوردند. حضرت زینب در خطبه معروف خودشان به یزید فرمود: (یابن طلقا)اى فرزند آزادشدگان! حضرت زینب(س) با این بیان خود به یزید می‌گوید كه «تو فردی هستی كه پیامبر تو را آزاد كرد و آنچه تو به دست آورده‌ای، ذره‌ای از عنایات نبوت و ولایت ما است» . بنابراین اسلام ایرانی ها دارای امتیاز و ارزش بالاتری است زیرا ایرانی ها آزادانه اسلام آوردند. دعبل نیز روحیه آزادای طلبی داشت. آن زمان شعر رسانه بود و مانند رادیو و تلویزیون امروزی بُرد زیادی داشت. دعبل در یک شعری هارون را شرالناس خواند که بسیار برای هارون گران تمام شد. زیرا اشعار به سرعت بین مردم پخش می شد. وقتی که دعبل شعر "مدارس آیات" را سرود ؛ گفت: این شعر را جزء در محضر امام رضا(ع) نمی خوانم و به مرو نزد امام رضا (ع) رسید و شعر مدارس آیات خودش را خواند. موضوع این شعر ، اهل بیت و مشکلات آنها و همچنین خانه هایی که قبلاً در آنها قرآن تلاوت می شدو تعطیل شده بودند، بودو زمانی که شعرش که به بیتِ نحوه شهادت امام امام موسی کاظم(ع) رسید، حضرت (ع) گریه کردند وفرمودند: دعبل اجازه می دهی دو بیت هم من به شعرت اضافه کنم. گفت : بله ، ای پسر رسو ل خدا. حضرت فرمودند : "وَ قَبرِ بِطوسُ یا لَهَا مِن مُصیبَه * اَلَحتُ عَلَی اَلاَحشاءِ بِالزَّفَراتِ اِلیَ الحَشرحَتی یَبعَثَ اللُه قائِماًً * یَفرُّجُ عَنَا الغَمّ وَ الکُرُبات" (و در شهر طوس قبه ای خواهد بود و مصیبت صاحب آن قبر آتش آه و حسرت را بر دل ها می افروزد*آتش این مصیبت ها تا روز قیامت در دل ماست تا روزی که خداوند متعال قائم آل محمد(ص) را ظاهر سازد *و ظهورش این هم و غم را زایل سازد) (14).امام رضا (عليه السلام) به او فرمود: از اين قصيده کسي را با خبر مکن و چون تو را امر کردم بخوان. دعبل که خود از شاعران و مداحان اهل بيت (عليهم السلام) بود در بين مردم و سران شهرت ويژه اي داشت و هنگامي که خبر رسيدن دعبل به مأمون رسيد او را به سوي خويش فراخواند و از قصيده «مدارس آيات» سراغ گرفت. اما دعبل از اطلاع داشتن به آن انکار نمود، اما مأمون به خادم خويش فرمان داد که حضرت رضا (عليه السلام) را فراخواند چون حضرت تشريف آوردند. مأمون به عنوان گلايه به حضرت گفت از دعبل تقاضاي خواندن قصيده مدارس آيات کردم اما او انکار کرد. در اينجا امام رضا (عليه السلام) به دعبل مي فرمايند: اي دعبل بخوان آن قصيده را. پس دعبل شروع به خواندن قصيده نمود و پس از پايان قصيده مأمون بسيار تحسين نمود و جوايزي به او داد.

هدیه امام رضا(ع) به دعبل خزاعی:

نقل شده است : پس از پايان قصيده امام رضا (عليه السلام) ده هزار درهم به دعبل هديه نمودند. اما دعبل که منتظر چيز ديگري بود به امام عرض کرد براي هديه من يک پيراهن و برده از پيراهني که به بدن شما برخورد داشته است به من عطا بنماييد تا هنگام مرگ و پس از آن بعنوان کفن خويش استفاده نمايم. آنچه در تاريخ آمده اينست که ذکاوت دعبل اين بود که عرض کرد پيراهني به من هديه نماييد که با بدن شما تماس مستقيم داشته باشد که چنين پيراهني برکت ويژه اي داراست.

امام به ايشان پيراهني بخشيدند و تمام سکه هايي که به نام حضرت رضا (عليه السلام)ضرب شده و به درهم رضويه مشهور بود را نيز به وي هديه نمودند و فرمودند که به زودي اين به کارت مي آيد و مصون و محفوظ خواهي ماند. نقل است فضل بن سهل نيز که وزير مأمون بود اسب راهواري به وي بخشيد و دعبل از خراسان خارج گرديد.

عنایت امام رضا(ع) به دعبل:

در راه راهزناني که ايشان حمله مي کنند و تمام هدايا و اموال دعبل را غارت مي کنند. يکي از راهزنان زير لب براي خود زمزمه مي نمود که «أري فيئهم في غيرهم متقسما/و أيديهم من فيئهم صفرات.» ببینید بُرد شعر چقدر زیاد بود که دعبل این شعر را در مرو خوانده بود و در نزدیکی های قم، زاهزنان که حمله کردند، این شعر را حفظ بودند و می خواندند.

دعبل از او مي پرسد اين شعر که مي خواني از آن کيست؟ او مي گويد: شاعر اين قصيده بر هيچ کس پوشيده نيست، شاعر اهل بيت دعبل خزاعي. در اينجا دعبل خود را معرفي مي نمايد و چون امر برايشان آشکار مي گردد تمام اموال قافله را بر مي گردانند و سخن امام رضا (عليه السلام) تحقق مي يابد که به دعبل فرمود: اين پيراهن تو را محفوظ مي دارد.بعد دعبل به قم آمد، جوانان قمی شنیده بودند که دعبل پیراهن امام رضا(ع) را دارد گفتند : دعبل پیراهن امام را به ما بفروش و یا حداقل یک تکه از لباس را به ما بده و هر چه اصرار کردند دعبل لباس را نداد، جوانان حمله کردند وهم پولهایش و هم پیراهن را گرفتند ، دعبل گریه کنان به شهر آمد و نزد بزرگان شهر رفت و به آنهامتوسل شد که پیراهن را به من برگردانید، که قبول نکردند،با اصرار و التماس زیاد قبول کردند تا فقط یک آستین از پیراهن را به او بدهند و سی درهم از پولها را نیز به او برگرداندند. دعبل به بصره یا کوفه آمد و کنیزی داشت که مورد علاقه‌اش بود، وقتی به خانه‌اش برگشت، آن کنیز به مرض سختی مبتلا شده بود و بینایی خودش را از دست داده بود. وقتی عجز و ناتوانی پزشکان را نسبت به درمان او دید، به یاد آن قسمت (آستین) از پیراهن امام رضا (ع) افتاد که با خودش از مرو آورده بود. شبانگاهان آن بخش از لباس امام را به چشمان کنیزش بست. کنیز که صبح از خواب برخاست، دیدگانش از برکت آن شفا یافته بود . مردم که متوجه شده بودند ،دعبل سکه های شخصِ امام رضا (ع) را دارد ،از او خواستند هر سکه ای را به هزار درهم به آنها بفروشد ودعبل از این طریق زندگی عادی خودش را پیدا کرد(15) .منظور این است که اگر امام معصوم چیزی را تائید کرد نشان دهنده این است که محتوی آن درست است. همانند امام رضا که شعر دعبل را تائید کرد. پس تائید امام معصوم نشان دهند این است که ما می توانیم به آن چیز استناد کنیم. گاهی هم سکوت امام معصوم نشان درستی و شرعی بودن آن کار است.مثلا شخصی در کنار امام وضو می گیرد و امام نگاه می کند و سکوت می کند و چیزی نمی گوید این نشان می دهد که وضو فرد درست است که امام چیزی نگفتند.یا اینکه امام مستقیماً حکمی را بیان می کنند که ما باید آن را بپذیریم و انجام دهیم. به همه اینها سنت گفته می شود که این سنت سه قسم است.

قاعده نفی عُسر وحَرَج در کلام امام صادق(ع):

به یک روایت از امام صادق (ع) که مبناي قاعده نفي عسر و حرج قرار گرفته است را خدمتتان عرض می کنم.عبدالاعلی می گوید: « قلت لابی عبدالله(ع) » به امام صادق(ع) عرض کردم : « عثرت فانقطع ظفری فجعلت علی اصبعی مرارة » به زمين افتادم و ناخنم جدا شد.انگشت خود را با پارچه اي بسته ام،« فکیف اصنع بالوضوء »چگونه وضو بسازم ؟ امام( ع) در پاسخ فرمودند:« یعرف هذا واشباهه من کتاب الله عزوجل قال الله تعالی »حکم اين قضيه و نظاير آن از کتاب خدا روشن مي شود. خداوند فرموده است: «ماجعل علیکم فی الدین من حرج » ما در دین برای شما حرج و مشقت قرار نداده ایم. «امسح علیه » پس بر آن مسح کن (16). از پاسخ امام (ع) استفاده مي شود که نفي حرج، يک قاعده کلي است که مي توان از آن براي رفع احکامي که سخت و مشکل است، استفاده کرد. در اين روايت، نفي حرج علت حکم قرار داده شده است.


پی نوشت:

1- سوره مبارکه بقره، آیه 185

2- دینوری، ابو حنیفه و احمد بن داود، اخبار الطوال، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضى، 1368ش، ص309 و طبری، ابوجعفر محمد بن جریر؛ تاریخ طبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دار التراث، 1387، چاپ دوم، ج6، ص 66.

3- ابن عبد البر، أبو عمر یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فى معرفة الأصحاب، تحقیق: بجاوى، على محمد، ج ‏2، ص 523، دار الجیل، بیروت، چاپ اول، 1412ق.) (سمیه از زنان زناکار زمان خودش بود.

4- الأخبار الطوال، ص 219.

5- طبری، پیشین، ج5، ص 236و237 و بلاذری، پیشین، ج5، ص 211.

6- بلاذری، پیشین، ص 210 و ابن اثیر، الکامل، پیشین، ج3، ص 495.

7- کلینی، محمد بن یعقوب؛ الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1365ش، چاپ چهارم، ج5، ص 294 و حر عاملی، محمد بن حسن؛ وسایل الشیعه، آل البیت لاحیاء التراث، قم، 1409ق، چاپ اول، ج25، ص 428

8- سوره مبارکه حج، آیه 78

9- سوره مبارکه مائده،آیه 6

10- سوره مبارکه بقره،آیه 185

11- سوره مبارکه بقره،آیه 286

12- طبرسي، 1386: 1 /327

13- بحار ، جلد 18 ، صفحه 333 ، حدیث 36

14- اکمال الدين، ج 2، ص 372 و فرائد السمطين، ج 3، ص 337 و بحار النوار 154/51 ح

15- بحارالانوار، ج 45، ص 25 / عيون اخبار الرضا، ج2، ص 263

16- حرّ عاملي، 1403: 1 /377، ح5؛ شيخ طوسي، 1390: 1 /363

انتشار در سایت: سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود
نویسنده: عرب
لینک مستقیم: http://yascms.ir/index.php?module=News&do=View&id=7378