سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود

حضور وسخنرانی امام جمعه محترم در مراسم رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)


حضور وسخنرانی امام جمعه محترم در مراسم رحلت رسول اکرم(ص) و شهادت امام حسن مجتبی(ع)در محل موقوفه حاجیه بی بی احمدی مورخه98/08/06




سخنرانی حجت السلام والمسلمین ابراهیمی در مراسم روضه خوانی موقوفه مرحومه بی بی احمدی مورخه98/08/06


الحمدلله، الصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله.

قال الامام الحسن(ع) : « إِنْ أَحْسَنَ اَلْحَسَنِ اَلْخُلُقُ اَلْحَسَنُ »(1)

السلام علیک یا رسول الله، السلام علیک یا حبیب الله،السلام علیک یا خاتم النبییین(ص)،السلام علیک یا حسن ابن علی(ع)،السلام علیک یا ثامن الحجج(ع) یا علی ابن موسی الرضا(ع).

عرض تسلیت دارم به مناسبت شام غریبان پیامبراعظم(ص) وسبط اکبرش امام حسن مجتبی(ع)،استفاده کردیم از قرائت زیارت عاشورا توسط برادران عزیز وهمچنین فرمایشات جناب حجت الاسلام والمسلمین حاج آقای قادری مسئول محترم اوقاف شهرستان وباید از ایشان تشکرکنم بخاطر اینکه حضورشان درمَسند مسئولین اوقاف یک تحرک بسیار خوبی در باب زنده کردن موقوفات انجام داده اند. ان شاء الله که خداوند به ایشان توفیق بدهد وهمه کسانی که موقوفه در دستشان است قدر این موقوفه را بدانند و در زنده نگه داشتن موقوفه و وقف کوشش کنند تامردم احساس کنند اموالی که وقف می کنند به نیت واقف عمل می شود .

امشب در این حسینیه که واقف حاجیه بی بی احمدی دو مغازه را وقف کرده است خداوند ان شاء الله روح ایشان را شاد کند وتا قیامت هر کسی که درمراسمات این حسینیه شرکت می کند این موحومه یک ذخیره بانکی برای خودش درست کرده است وتا زمانی که این موقوفه برپاست ثواب هم به روح ایشان عائد و واصل می شود،چقدر افرادی بودند که از دنیا رفته اندوهیچ خبری از آنها نیست و پولدار وکم پول بودند.

نام خودتان را ابدی کنید:

برادران وخواهران انسان می تواند باوقف خود ونیتش را زنده نگه دارد، اسمش ممکن است بپوسد ولی نیتش کارساز است ومی تواند اثرگذار باشد، چگونه انسان خودش را ابدی کند ؟خدای تبارک وتعالی با یک ذخیره بانکی به نام وقف که انسان می تواند خودش ونیات واهداف خودش را زنده نگه دارد،وقف مخصوص اسلام هم نیست و در سراسر دنیا موقوفات فراوان است مثلاً در کشورهای اروپایی برای سگ وگربه شان وقف می کنند ولی اسلام به وقف جهت ودر جهت خدمت به مردم قرار داده است حتی خدمت به اولاد ، بخشی از موقوفه گنجعلی خان وقف هزینه های اولاد می شود ودر طول تاریخ فرزندانی که از ایشان بوجود بیاید وقف کرده واکنون هم متولی دارد که هزینه آن ر امی گیرند و به اولاد می رسانند وهمچنین انسان می تواند درکارهای خیر دیگر وقف کند وان شاء الله که خدای متعال به ما هم توفیق بدهد که ما هم بتوانیم در زندگیمان اهل وقف باشیم وکارهای خیر ماندگاری به نیت خدای تبارک وتعالی بتوانیم انجام بدهیم یک صلواتی را مرحمت بفرمائید .

بهترین عمل در بیان امام حسن مجتبی(ع):

حدیثی را که خدمت شما عرض کردم حدیث نورانی از سبط اکبر حضرت امام حسین مجتبی(ع)است که خیلی جالب است و در کتاب خصال مرحوم صدوق ( این یک کتاب استثنایی است و مرحوم صدوق خصلت های بسیارخوب را در این کتاب جمع کرده است ) از جمله این حدیث که از امام حسن (ع) است، جالب است کسانی که این حدیث را نقل کرده اند سه نفر که نامشان هم حسن است تا اینکه می رسد به امام حسن (ع)که همین حدیث را بیان فرموده اند؛ قال الامام الحسن(ع) : «إنَّ أحْسَنَ الْحَسَنِ، الْخُلْقُ الْحَسَنُ »(1) این حدیث از کریم اهل بیت امام حسن (ع) به ما رسیده است می فرمایند: بعضی ها در زندگیشان کثرة العمل هستند ومی خواهند کار فراوان داشته باشند ،امام نظر به کثرت ندارد بلکه به احسن العمل یعنی بهترین عمل نظر دارد یک وقت می بینیم انسان بهترین کار را انجام می دهد ولی نیت هایش مشخص نیست، کیفیت کار خیلی مهم است،کثرت کار یک چیز است ولی احسن العمل وبهترین کار را انجام دادن مهم است، می فرماید: بهترین زیبایی چیست؟ احسن الحسن،چهره ای زیبا وخوشگل باشد و لباس شیکی داشته باشد، از دید امام (ع)بهترین زیبایی این است که انسان اخلاق خوبی داشته باشد ،اخلاق خوب چهره زشت را زیبا می کند ولی از ان طرف انسان زیبا ولی بداخلاق چهره اش هم زشت می شود ، امام می فرماید: بهترین زیبایی در زندگی چیست؟اینکه افراد اخلاق خوش داشته باشند از یک فرد فقیر و خوش اخلاق اگر یک لقمه نان هم بگیریم وبخوریم لذت می بریم ولی از انسان زیبای بد اخلاق اگر یک بار چلو کباب هم بگیرند خوششان نمی آید یک وقت می بینیم یک مغازه ای بسیار شیک وخوب است وهمه چیزهم دارد ولی انسان خوشش نمی آید از آن خرید کند ومی گوید چون بداخلاق است، فلان خیاط ویا فلان تاجر بداخلاق است. امام می فرماید: بهترین و زیباترین خوبیها این است که انسان اخلاق خوبی داشته باشد.

اهل بیت سرآمد همه خوبیها:

خودِ امام حسن (ع)سرآمد است وامام حسن(ع) سرآمد است ،رسول خدا حضرت محمد(ص)سرآمد اخلاق هستند ،امیرالمومنین(ع) سرآمد اخلاق هستند, حضرت زهرا(س) سرآمد اخلاق هستند،اخلاق است که جامعه را حفظ می کند، پیغمبرخدا(ص)می فرمایند: « انما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ الْأَخْلَاقِ »(2)من مبعوث شده ام تا اخلاق خوب و والا در جامعه تکمیل بشود والِّا اوقات تلخی وغضبناک بودن زندگی ها را مختل ومشکل ساز می کند، معاویه شخصی را به مدینه فرستاد که همه شما این داستان را شنیده اید واز امام حسین(ع) هم نقل شده است و در این ایام معمولاً تلویزیون وسخنرانان این داستان را نقل می کنندعمل کردن به اخلاق والا مشکل است ،انسان حرفش را می زند ولی در بزنگاه انسان بتواند خودش را کنترل کند وبتواند این اخلاق والا را از خودش نشان بدهد واین هنر است و همه ما فقط حرف می زنیم و وقتی هم که می شنویم لذت می بریم ولی انسان باید خودش اهل عمل باشد آن مردی که معاویه فرستاده بود به مدینه آمد وشروع به توهین وجسارت به امام حسن وامیرالمومنین(ع) و حضرت زهرا (س)کرد، معاویه داعشی وناصبی وخارجی ودشمن اهل بیت پرورش می داد، امام فهمید که این فرد گول خورده است یک دفعه یک نفر به آدم توهین می کند ومشخص است که این یک شخصیتی است وجلویش می ایستد وحرفش را هم می زند ولی یک انسان گول خورده را باید هدایت کنیم ,امام باید بدنه جامعه را هدایت کند , درست است که آن مرد شامی مذهب بود ولی امام می خواهد که روی اواثر بگذارد .

تاثیر تبلیغات روی ذهن افراد:

در جامعه تبلیغات خیلی زود اثر می گذارد ، خدا رحمت کند شهید بهشتی را ، خیلی از جوانانی که امروز پیرمرد و خیلی هم حزب اللهی شدند اول انقلاب به شهید بهشتی بد می گفتند چون او را نمی شناختند و اطلاع هم نداشتند، تبلیغات ذهن ها ودلها وبینش ها را عوض می کند ومردم تحت تاثیر تبلیغات بد قرار می گیرند تا جایی که نسبت به این شهید مظلوم آنقدر تبلیغ کرده بودند که وقتی در تاکسی می نشستیم حرفهای بسیاری را می زدند مثلاً همسر بهشتی اهل فلان کشور است و یا اینکه چقدر سرمایه دار است درحالی که ایشان حتی پولی که دندانش را درست کند نداشت چنان شخصیت والایی بودندکه با سرانگشت تدبیرش مشکلات کشور را حل می کرد ولی همان جوانان هم شعار می دادند" بهشتی بهشتی طالقانی را هم توکشتی" ایشان به بافق یزد آمده بود و جوانان دور ماشین او را گرفته بودند وهمین شعار را می دادند و شعار مرگ بر بهشتی سرمی دادند، تحت تاثیر تبلیغات و بنی صدر هم که نفوذ داشت ومردم هم به او رأی داده بودند وعجیب تبلیغات سویی بود منظورم این است که تبلیغات چقدر می تواند افکار افراد را تغییر بدهد و واقعیت ها را عوض کند وانسان الکی با شخصی دشمن می شود واین مرد شامی هم با همین تبلیغات سوء دشمن اهل بیت شده بود وبه امام حسن(ع) وامیرالمومنین(ع) ناسزا می گفت ودرشتی می کرد وبعد از اینکه دشنامهایش را داد امام فرمودند: ای مرد گویا در این شهر غریب هستی وآن مرد انتظار داشت که امام برخورد تندی با او داشته باشند و به یارانش بگویند او را دستگیر نموده و با او برخورد کنند ولی امام فرمودند اگر جایی نداری به منزل من بیا واگر گرسنه هستی بر سر سفره ما بیا واگر لباس می خواهی به تو لباس می دهم واگر مرکب خوب می خواهی مرکب در اختیارتو قرار می دهم وهر چه که می خواهی در اختیار تو قرار می دهم وآن چیزی که برای او نسبت به خاندان امیرالمومنین(ع)واهل بیت گفته بودند باآن چیزی که اکنون در برخورد با امام می دید یک مرتبه تمام افکار او را برهم ریخت ، ما یک سفری را به مکه رفتیم ودر روزهای آخر سفر بود که یک روز پزشکی به اتاق ما آمد وشروع به گریه کردن کرد وگفت: ما نسبت به شما روحانیت بدبین بودیم ولی الان که با شما همسفر شدیم متوجه شدم که چقدر اشتباه کردم وآن بنده خدا چقدرگریه کردن و درخواست بخشش داشت پس ببینید که تبلیغات اینگونه همه چیز را وارونه جلوه می دهد ، آن مرد شامی هم وقتی که این صحنه وبرخورد امام را دید عاشق امام شد وگفت: ای کاش زمین دهان باز می کرد ومن درآن فرو می رفتم وبعدهمراه امام آمد ویکی از یاران با وفای امام شد وتا وقتی هم که در شهر مدینه بود محب ودوستدار امام حسن(ع) واهل بیت بود(3) این نتیجه اخلاق خوب ونیکو است .

برخورد نرم امام حسن(ع) با خدمتکاران خود:

یكى از خدمتكاران حضرت تخلفى كرد و امام خواستند او را تنبيه كنند او بدون درنگ اين قسمت از آيه 134 سوره آل عمران را خواند: « و الكاظمين الغيظ» كسانى كه خشم خود را فرو مى خورند. امام به محض شنيدن آيه فرمودند: خشم خود را فرو خوردم! خدمتكار قسمت بعدى آيه را خواند: «و العافين عن الناس » و كسانى كه از خطاى مردم درمى گذرند امام فرمودند: از تقصير تو درگذشتم و سپس قسمت آخر آيه را خواند: «و الله يحب المحسنين » و خداوند احسان كنندگان را دوست دارد. امام فرمودند : تو را آزاد كردم و از اين پس، دو برابر آنچه از من مى گرفتى به تو خواهم داد! (4) و یا نمونه ای دیگر : انس بن مالک روایت کرده که گوید: من در خدمت حسن بن علی(ع)بودم که کنیزکی آمد و شاخه گلی را به آن حضرت هدیه کرد. حسن بن علی بدو گفت: «انت حرة لوجه الله »(تو در راه خدا آزادی!) من که آن ماجرا را دیدم به آن حضرت عرض کردم: کنیزکی شاخه گل بی ارزشی به شما هدیه کرد و تو او را آزاد کردی؟ در پاسخ فرمود: «هکذا ادبنا الله تعالی «اذا حییتم بتحیة فحیوا باحسن منها»و کان احسن منها اعتاقها» (5) (اینگونه خدای تعالی ما را ادب کرده که فرمود: «وقتی تحیه ای به شما دادند، تحیتی بهتر دهید»و بهتر از آن آزادی اوست.) این شیوه اخلاقی امام بود .

ماجرای برخورد تند مرد یهودی با رسول اکرم(ص):

پیغمبر خدا(ص) هم همینگونه بودند ،برادران اسلام با زور شمشیر پیش نرفته است بلکه با اخلاق خوش رسول خدا(ص) وبا صبر وتحمل پیش رفته است حتما همه شما این داستان را شنیده اید که نمازگزاران دیدند نماز طول کشیدوآقا هنوز نیامده اند ومردم هم منتظربودند ومرتب پچ پچ می کردند که چرا رسول خدا(ص) دیر کرده اند و به دنبال پیامبر(ص) آمدند ودیدند که یک یهودی با پیغمبر(ص) درگیر شده است ومی گویدمن از شما طلبکار هستم وحضرت هم می فرمودند شما از من طلبی نداری واگر هم طلبی داشته باشید در کوچه وخیابان که من پولی ندارم تا به تو بدهم وآن یهودی هم می گفت: باید پول من را درهمین جا بدهی که اصحاب آمدند تا با آن یهودی برخورد کنند حضرت فرمودند شما دخالت نکنید من خودم می دانم که چکارکنم وآن یهود تندی می کرد ولی رسول خدا(ص) با ملایمت برخورد می کردندتا اینکه عبای پیامبر را گرفت ودور گردن آن حضرت پیچاند به طوری که گردن پیغمبر را زخم کرد ولی باز هم حضرت با ملایمت برخورد کردند(6)وحضرت می خواهند جامعه را اصلاح کنند ونمی خواست که انتقام بگیرد بلکه می خواهند که مردم را هدایت کنند واز جهل وگرفتاری نجات بدهد ودستشان را بگیرد ودر دست خدا بگذارد،کار پیغمبر هدایتگری ونجات جامعه است وهدایت هم سخت است هدایتگری این است که تا بخواهی یک فکر باطلی را از مردم بگیری ویک فکر درست را جایگزین کند خیلی مشکل است .

تاثیر افکار غلط در جامعه:


یک زمانی من در بافت بودم ماهمه قربانی را درروز عید قربان انجام می دهیم درست است؟ ولی دربافت برای امواتی که از دنیا رفته اند اولین قربانی آنها را درروز عرفه قربانی می کنند وام هرچه می گفتیم که عرفه روز قربانی نیست وی آنها گوش نمی کردند پس ببینید تا بخواهیم یک فکر باطل را از افراد یک جامعه بگیریم ویک فکر درستی را جایگزین آن بکنیم خیلی مشکل است ؛کار پیغمبران خیلی سخت است، هدایت گری خیلی سخت است ؛ شما فکر نکنید ما شیعه امیرالمومنین(ع) وپیرو علی(ع) هستیم به همین راحتی همه ما شیعه شده ایم، علمای بزرگ پوست انداخته اند تا توانستند فکر ما را عوض کنند ما که از همان ابتدامسلمان نبودیم بلکه پیرو دین زرتشت وآتش پرست بودیم واکنون از آتش پرستی به توحید ومسلمانی وبعد ازمسلمانی هم به شیعه امیرالمومنین(ع) روی آورده ایم ،ببینیدکه چقدرکارشده است،این امامزادگان بزرگی که در این شهر واطراف هستند این بزرگان زحمت کشیده اند تا ما شیعه امیرالمومنین(ع) شده ایم وامروز سینه می زنیم وعزاداری می کنیم واینها برای ما راحت است اما شما در پاکستان وافغانستان ویا درخود شهر مدینه ببینیداصلاَ نامی از فاطمه است؟ آیا مسجدی به نام حضرت فاطمه پیدا می کنید؟یک مسجدی به نام حضرت زهرا(س) در منطقه خندق سال 62 که ما توفیق داشتیم ومشرف شدیم تنها یک چهاردیواری بود ویک فرش کهنه ای که انگار چند هزار سال است انداخته بودند ومی گفتند اینجا مسجد فاطمه است والان همین را هم بسته اند وشما نمی توانید داخل آن بروید و یک مسجدی نزدیک حرکت پیغمبر (ص) دارد ونام آن مسجد سیدنا علی(ع) است وحضرت در آن مکان نماز خواندند والان سالهای سال است که درب آن را بسته اند.

علما سختی کشیده اند تا افکارخوب دردل ماجای بگیرد:

بعد از آن هم عزیزان دلم وفرزندان عزیز به این آسانی نبوده که افکار خوب دردل ما جای بگیردچقدرعلما سختی کشیده اندپیامبر(ص)کارش هدایتگری است وخیلی سخت است،امام حسن (ع) هم کارشان هدایتگری ودستگیری است وبا مظلومیت خون وجان می دادند تا بتوانند انسانها را هدایت کنند، هدایتگری به قدری سخت است، حضرت نوح نهصد وپنجاه سال پیغمبری کرده ومی گویند هر صد سالی یک نفر مسلمان می شده است خیلی مشکل است حالا که الحمدلله پای منبرما صدها جوان نشسته است ولی حضرت نوح نیرو نداشت در زمان امیرالمومنین (ع) مگر چقدر جمعیت داشت والحمدلله امروز مقام معظم رهبری چقدر یاور دارد ولی درزمان خودِ رسول خدا اینگونه نبود ودر طول این سالیان علما وپیغمبران ومراجع زحمت کشیده اند؛ با چه زحمتی؟ با اخلاق خوب ونیکو در همین شهر زرند ما می بینیم این همه مجالس روضه خوانی برپا می شود انسانهای صاحب نفس در این هر زحمت کشیده وکارکرده اند تا عشق علاقه به سیدالشهداء (ع) را در دلها ماندگار کرده اند،بزرگانی در این شهربوده اند که خون دل خورده اند و زحمت کشیده اند وکار کرده اند تا کار به اینجاها کشیده است واینها نعمتهای خدا هستند وخصوصاً انسانهای مبلغ ؛کسی که می خواهد تبلیغ دین خدا را بکند نباید تند خود باشد اگر تند باشد مردم می گریزند، پیغمبر ما اخلاقشان خیلی نرم بود وخدا می فرماید: « وَ لَوْ کنْتَ فَظًّا غَلِیظَ اَلْقَلْبِ لاَنْفَضُّوا مِنْ حَوْلِک » (7)اگر شما سید تند وبداخلاقی بودید مردم از دور تو پراکنده می شدند ، اینکه مردم دور شما هستند « وَ إِنَّک لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ »(8) به خاطر این است که اخلاق شما والاست،پس اینکه امام حسن(ع) می فرماید: بهترین زیبایی این است که انسان اخلاق خوبی داشته باشد، حضرت زهرا(س)اخلاق خوبی داشتند، امیرالمومنین (ع) می فرماید: من هرگاه به خانه می آمدم نگاه به چهره زیبای فاطمه (س) می کردم خستگی از تن من در می آمد وهر مشکلی که داشتم مشکلات من برطرف می شد به خاطر اخلاق خوش حضرت زهرا(س) بود وهیچگاه با من مخالفت نکرد وحتی از قلب من با خبر بودم دانست در قلب من چه می گذشت ؛ ولو اینکه من چیزی را بر زبان جاری نمی کردم ولی حضرت زهرا(س) طبق خواسته قلبی من عمل می کرد(9) این شیوه زندگی اهل بیت ورسول خدا(ص)بوده است .

در زندگی گذشت داشته باشید:

امروز در جامعه ما به این نیز داریم اینکه من مرتب دارم مانور می دهم وتاکید می کنم ؛اگر پسران ودخترانی که تازه ازدواج کرده اند در ابتدای زندگی یک مقدار داندان روی جگر بگذارند وکمی صبور باشند مشکلات حل می شوند واگر جوانان کمی تحمل داشته باشند وفوراً به پدر و مادر بی احترامی نکنند وبه دوست و رفیق هم منتقل نکنند آمار طلاق پایین می آید وبعد با اخلاق یکدیگر آشنا می شوند وبعد هم عاشق هم می شوند ویکدیگر را تحمل می کنند وزندگی روی روال می افتد ولی متاسفانه همه مشکلات همان ابتدای زندگی است، اگر یک مقداری اخلاق رسول خدا(ص) وآن گذشتی که پیغمبر(ص) می خواست وآن گذشت و صبر و تحملی که امام حسن(ع) می گویند همان اخلاق زیبا اگردر زندگی باشد خیلی از مشکلات جامعه ما حل می شود .

مهمترین مشکل جامعه امروز:

مهمترین مشکلات ما امروز مشکلات اخلاقی است ، جامعه ما از بی اخلاقی رنج می برد وقتی به دادگاه می رویم مهمترین مشکلات ما بر سر دعواهایی است که از یک مسئله کوچک شروع می شود وبعد کم کم بزرگ شده است و روی آنها به روی هم باز شده است ولی وقتی که مسئله را بررسی می کنیم می بینیم که از یک مسئله کوچک شروع شده است؛ روانشناسان می گویند کوچکهای بزرگنما،که کوچک است ولی آثار بزرگی دارد پس در زندگی بااخلاق و رفتار خوش تحمل کنند زندگی ها واقعاً گلستان می کند.

پایان عمر پیامبراکرم(ص):

بخشی از تاریخ اسلام را هم خدمت شما عزیزان وبزرگواران خصوصاً شما عزیزان ونوجوانان وجوانان عرض می کنم:اواخر عمر پیغمبرخدا(ص)حضرت به شدت مریض شدندومنشأ مریضی حضرت هم جنگ خیبر بود که دراین جنگ یک زن یهودی غذایی درست کرده بود وبرای پیامبر(ص) آوردند وپیامبر هم هدیه را می پذیرفتندوحضرت آن غذا را نزدیک دهان آوردند وروی زبان گذاشتند جبرئیل ویا خودِ آن غذا اعلام کردکه من مسموم هستم و پیامبر ازآن غذا نخوردند ولی یکی از همراهان حضرت ازاین غذا خوردوشهید شد وآن زهر اثرش را بر بدن پیغمبر(ص)گذاشت وتا اخر عمر پیامبرکه می گویند حضرت شهید شده اند به خاطر همین زهری است که به حضرت دادند.

توطئه منافقان در پایان عمر رسول خدا(ص):

حضرت تب بسیار شدیدی داشتند واصحاب اطراف پیغمبر نشسته بودند وحضرت یک لشکری را به سرپرستی اسامه آماده کرده بودند که می خواستند سران نفاق نباشند وفرموده بودند که همه باید بیرون از شهر به لشکر اسامه بپیوندند،اولی ودومی وسومی وابوعبیده جرار مطلع شدند که پیغمبر(ص)مریض هستند،اینها تخلف کردند و حضرت کسانی که از جِیش و لشکر اسامه تخلف کنند وحضور پیدا نکنند را نفرین کردند، اینها در لشکر اسامه حضور پیدا نکردند ونزد پیغمبر(ص) آمدند، آقا فرمودند قلم وکاغذی به من بدهید تا یک وصیتی را برای شمابنویسم که بعد از من گمراه نشویدهرچند که پیغمبر(ص)هفتاد روز قبل وصیتشان را کرده بودند وامیرالمومنین (ع) را به جانشینی بعداز خودشان منصوب کرده بودند و120هزارنفر باامیرالمومنین(ع) بیعت کرده بودند ومسئله تمام شده بود منتهی پیامبر می خواستند همین را هم مکتوب بنویسند وهمین که خواستند بنویسند عُمَر اعلام کرد( شیعه وسنی این مطلب را نوشته اند) که این مرد در حال تب است وکسی هم که تب داشته باشد هذیان می گوید و این مرد هم هذیان میگوید واین بالاترین توهین به پیغمبر(ص)است قرآن می فرماید: « وَمَا يَنْطِقُ عَنِ الْهَوَى * إِنْ هُوَ إِلَّا وَحْيٌ يُوحَى »(10) پیغمبر عادی هم که حرف می زنند سخن خدا را برای مردم بیان می کنند،پیامبر که نعوذ بالله هذیان نمی گویدولی عُمر این توهین رابه پیغمبر(ص) کرد وعده ای گفتند بروید وکاغذ بیاروید وعده ای هم گفتند نیازی نیست و وقتی که در محضرپیغمبر(ص) بگو مگو شد حضرت فرمودند تمام شد من حرفی ندارم بلندشوید وبیرون بروید(11)،وقت نماز شد و اولی را آوردند تا نماز بخواند تا همان اول کار را تمام کند وبعد اصحاب به پیغمبر(ص) خبر دادند که وقت نماز رسیده اولی را هم برای اقامه نماز آورده اندوحضرت که بسیار رنجور شده بودند وفرمودند زیرشانه های من را بگیرید و حضرت را بلند کردند وآوردند وبه اولی گفتندکنار برو ؛ابوبکررا کنارفرستادند وخودِ رسول خدا (ص) نماز را اقامه کردند اینها یک حزب بودند وحساب شده کارمی کردند، یک حزب منسجم و برنامه ریز که بعد از پیغمبر (ص) کودتا کنند ونگذارند امامت امیرالمومنین(ع) شکل بگیرد خودشان رهبر بشوند واصلاً اسلامی را هم که آورده بودند که به آن اسلام طمعی می گویند یعنی به طمع رسیدن حکم اینها مسلمان شده بودند ،کتابی به نام سقیفه که علامه عسکری آن را نوشته است ولازم است که این کتاب در هر خانه شیعه ای باشد تا با تاریخ اسلام خصوصاً اواخر عمر رسول خدا(ص)آشنا شوند،حضرت رحلت کردند وسفارش کرده بودند که یا علی تا بدن من روی زمین است شماحق نداری بدن من را ترک کنی و باید مشغول غسل وکفن ودفن من باشید(12)، امیرالمومنین (ع)مشغول غسل وکفن ودفن پیامبر(ص) شدند وحضرت را غسل دادند وکفن کردند وبحث نماز پیش آمدونزد علی(ع) آمدند وگفتند چگونه نماز بخوانیم وفرمودند بدون امام (یعنی نباید امام باشد)گروه گروه بیائید وبر پیغمبرنماز بخوانید وهیچ کس حق ندارد بر پیغمبر(ص) امام باشد وبعد گفتند کجا باید پیامبر را دفن کنیم؟فرمودند: پیامبر(ص) هرکجا که ازدنیا رفته اند باید در همان مکان هم دفن شوند؛ برادران وخواهران وجوانان عزیز مهم اینجاست بااینکه پیغمبر(ص) اعلام کرده بودند علی(ع) جانشین من است ،مردم مدینه دریک محلی بنام سقیفه بنی ساعده آمدند وجمع شدند(سقیفه یعنی مکان مسقف که جای خوش آب وهوایی ومثل یک مجلس شورا بوده است و مردم مدینه قبل از اسلام در این مکان می آمدند ومی نشستند وشور ومشورت می کردند وتصمیم می گرفتند که چکار کنند ) و بنی سقیفه آن طایفه ای که این مکان برای آنها بود انصار در این مکان جمع شدندوگفتند پیغمبر(ص)که از دنیا رفت وما یاور پیغمبر بودیم و همه جا او را یاری می کردیم وما او را پناه دادیم ، مردم مکه که پیغمبر(ص) را بیرون کردند وباید امام ورهبر از میان ما انتخاب بشود وگفتند چه کسی باید انتخاب بشود ؟ گفتند بزرگ ما به نام سعد ابن عباده باید بگوید وبعد او را که پیرمرد ومریض بود را دریک گلیمی گذاشتند وبه محل سقیفه آوردند،در شهر مدینه دو قبیله به نام اوس وخزرج بودند واینهایی که به سقیفه آمده بودند از خزرجی ها بودند وقبیله اوس از قبل با آنها دشمن بودند که به ابوبکر وعمرخبردادند که چرا نشسته اید؟مردم مدینه در حال انتخاب پیشوا وجانشین برای رسول خدا(ص) هستند واین دو نفر بلافاصله حرکت کردند وبه محل سقیفه آمدند وگفتند به چه دلیلی رهبر باید از میان شما باشد؟گفتند پیغمبر ازشما بوده و جانشینش باید از بین ما باشد،عمر گفت: این حرف قبول نیست پیغمبر(ص) فرمودند : جانشینان ماهمه از قریش هستند وخودِ مردم مدینه هم شنیده بودند که جانشینان پیامبر(ص) همه از قریش هستند یعنی اینگونه استدلال کردند وخزرجی ها نتوانستند دلیلی بیاورند و کنار رفتند وسعد ابن عباده هم به زیردست وپا افتاد وبعد هم او را کشتند وگفتند یک تیرغیبی بود که او را کشت، قبیله اوس در همان صحنه به کمک عمر وابوبکرآمدند وآنها به هم تعارف کردندعمر می گوید انتخاب ابوبکر یک مرتبه بودوخودِ عمرمی گوید اگر یک بار دیگر چنین مسئله ای پیش آمد و خواستند اینگونه رهبر انتخاب کنند گردن آنها را بزنید و ابوبکروعمر به هم تعارف کردند که تو رهبر بشو وعمر در اینجا یک مقداری زرنگی کردو گفت: ابوبکر الان وقت تعارف نیست ونامت را به عنوان خلیفه وجانشین بعد از پیغبمر(ص) بده وبعد سلام کرد و قبیله اوس که مخالف قبیله خزرج بودند آمدند و سلام دادند وابوبکر را به عنوان خلیفه وجانشین پیامبر(ص) تعیین کردند ولی کار تمام نمی شد واشخاص بزرگی مثل سلمان و ابوذر وزبیر بودندکه قبول نمی کردند ، جای که قرار است کودتا بشود اولین کاری که می کنند این است که رسانه را می گیرند واین کودتاگران هم اولین کاری که انجام دادند این بود که رسانه پیغمبر(ص) که مسجد ومنبر بود را در دست گرفتند وکار هم تمام نمی شد ، یک قبیله ای به نام اَسلم به مدینه آمده بود وبا کمک اینها کار را تمام کردند واینگونه بودکه ابوبکررا به عنوان خلیفه بعد از پیغمبر(ص) انتخاب کردندوامیرالمومنین(ع) هم درمنزل مشغول غسل وکفن ودفن رسول خدا(ص) است واینها وقتی که ابوبکر را انتخاب کردند وتمام شدند برای خواندن نماز بر پیکر پیامبر(ص) آمدند،عایشه می گوید ما دیدیم که صدای کلنگ می آید ولی نمی دانستیم چه خبر است ، گفتندباید بدن پیامبررا ازقبر بیرون بیارویم وبر آن نماز بخوانیم و امیرالمومنین(ع) پیشانی بندی که در جنگها استفاده می کردند را بستند وذوالفقار را به دست گرفتند وگفتند کوچکترین جسارتی که به قبر رسول خدا(ص) بکنید باید باذوالفقار علی روبرو بشوید واینها دیگر ترسیدند ومقاومتی نکردند ولی کار را تمام کردند وشد آنچه که نباید می شد، سلمان یک جمله ای به فارسی دارد که در تاریخ هم ذکرشده است که گفت: " کردیدونکردید" یعنی خودتان آمدید خلیفه تعیین کردید ولی آن خلیفه ای که پیغمبر تعیین کرده بود کنار گذاشتید.

دشمنان به زور از امیر المومنین(ع) بیعت گرفتند:

این غصب خلافت وکنار گذاشتن امیرالمومنین(ع)واین دوران خیلی برامیرالمومنین(ع)سخت گذشت ودیدن که کارتمام نمی شود وتا علی (ع) نیاید وتائید نکند کار خلیفه سامان نمی گیردواینجا بودکه امدند وخانه علی(ع) وحضرت زهرا(س) را آتش زدند وسیلی به حضرت زهرا(س) زدند وپهلوی ایشان را شکستند وامیرالمومنین(ع) را به زور به مسجد بردند ونتوانستند دست علی را بگیرند وبه دست ابوبکر بزنند ولی دست ابوبکر را گرفتند وبه دست علی(ع) زدند واینگونه خلیفه اول را انتخاب کردند وچه مشکلاتی را برای جامعه اسلامی بوجود آوردند، توصیه می کنم که کتاب سقیفه که بخشی ازتاریخ اسلام است را حتماً مطالعه کنیدو آشنابشوید تا وقتی که با اهل سنت مواجه می شوید بتوانید پاسخی داشته باشید و از منطق خودتان دفاع کنید، گاهی اوقات می بینیم که در همین زرند فردی بوده که نزد من آورده اندکه وهابیون حرفهایی را زده اند واین فرد هم پذیرفته است،وهابی که هیچ سنی ها هم اعتقادات اینها را قبول ندارند ولی این فرد تفکر یک وهابی را پذیرفته است وازآن طرف هم هستند اهل سنتی که باخانواده مراجعه کرده وشیعه شده اندوبالاخره این ریزش ورویش همیشه بوده وهست وباز هم خواهد بود ،یک زمانی بودکه مادانشجوها را از اینجا به برای عمره دانشجویی به مکه می بردیم، وهابیون هم بهترین کتابها را چاپ می کردند وهنگامی بازگشت هم یک کوله باری از کتاب وسی دی به اومی دادند واز اینطرف شیعه میبردیم واز آن طرف لرزان برمی گشتند چرا؟ چون تاریخ اسلام را مطالعه نکرده بودند ونمی دانیم که چه اتفاقاتی رخ داده است و چیزهایی که از پدر ومادر شنیده عمق ندارد وبه اندک چیزی مذبذب می شود ونمی تواند پاسخ درستی ارائه بدهد برخی از شبهات مانند خار که به پای انسان فرو می رود وپا را دردناک می کند این شبهه را هم باید پاسخ بدهیم تا آسایش وآرامش داشته باشیم بنابراین لازم است که خصوصاً دراین ایام رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص) ما بیشتر مطالعه کنیم .

والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته


پی نوشت:

1- بحار الأنوار: 68/ 386، باب 92، حديث 30؛ وسائل الشيعة: 12/ 153، باب 104، حديث 15929.

2- بحار، ج 16، ص 210؛ ج 70، ص 372

3- مبرد، الکامل فی الادب، ج 1، بیروت 1407 هجری، ص 235؛ ابن عساکر، ترجمه امام الحسن، بیروت 1400 هجری، ص 149؛

4- مجلسی، بحار الأنوار، ۱۳۶۳ش، ج۴۳، ص۳۵۲.

5- ملحقات احقاق الحق، ج 11، ص 149.

6- سیمای پر فروغ محمد «ص» ،ص 160

7- سوره مباارکه آل عمران ، آیه 159

8- سوره مبارکه القلم ، آیه 4

9- حسینی، سیدعلی، کرامات و مقامات عرفانی حضرت زهرا(س)، ص44./ حسینی شاهرودی، سید محمد، الگوهای رفتاری حضرت زهرا(س)، تربیت فرزند، ص 16.

10- سوره مبارکه نجم ،آیه 3-4

11- صحیح بخاری ج 1، باب کتابت العلم حدیث 3 ص 37 دارالفکر

12- شیخ مفید، پیشین، ج 1، ص 186


http://yascms.ir/emam/gozaresh/u3237.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/u3238.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/u3239.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/u3240.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/u3241.jpg

انتشار در سایت: سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود
نویسنده: عرب
لینک مستقیم: http://yascms.ir/index.php?module=News&do=View&id=9227