مطالب

بسم الله الرحمن الرحيم
سخنراني حاج آقا ابراهيمي امام جمعه شهرستان بافت در جلسه تعامل بین روحانیون شهرستان و آموزش و پرورش بافت مورخه 2/11/89

پاداش کارگشایی از مردم
امام جمعه شهرستان بافت حجه الاسلام والمسلمين حاج آقا ابراهيمي بعد از ذكر نام و ياد خدا گفت:بنده به نوبه خودم از تمامي عزيزان و بزرگواران و حاج آقا حسني كه در جلسه همكاري بين حوزه و آموزش و پرورش شركت نموده ايد تقدير و تشكر ميكنم.ايشان يك حديث از امام كاظم(ع) نقل كردند و تاكيد كرد كه حديث بسيار ارزشمندي است كه به شرح زير ميباشد:«إن لله عبادا في الارض يسعون في حوائج الناس» خداوند بندگاني دارد كه در جهت رفع حاجات مردم كوشش ميكنندو تمام هم و غم ايشان آن است كه گره اي از گره هاي مردم باز كنند و مشكلات مردم را حل كنند..وپاداششان:و هم الامنون يوم القيامه:اينها در روز قيامت ايمن و در آرامش هستند.لازم به توضيح ميباشد كه زمين قيامت هوش دارد وزنده است؛همچنين زمين زير پاي مومن،منافق،كافر و...فرق ميكند و هر كدام يك جور مختلف هست.به صورتي كه زمين صاحب خودش را ميشناسد؛البته در دنيا هم همينطور است ولي الان نميباست كه زمين شهادت دهد.
حضور روحانیون در مدارس
ذكر اين حديث در اين جلسه از اين جهت بود كه هدف اين جلسه هم اين است كه مشكلي از مشكلات نوجوانان و جوانان حل شود،و روحاني در مدارس حضور پيدا كند و مسائل شرعي،ديني و در واقع بالاترين گره فكري انها حل شود.ان شاءالله كه ما هم جزء مصداق اين حديث باشيم و خداي تبارك و تعالي امنيت را هم شامل حال ما بگرداند.و ايشان اشاره به سال هاي قبل و هنگام انقلاب كردند و گفتند:منافقين در ان سالها هجمه سنگين تبليغات منفيشان را عليه روحانيت داشتند؛ما در سال 61-60 در مدرسه علمیه رضويه بوديم و اين مدرسه سال 59 در اختيار طلاب كشورهاي خارجي قرار گرفت.ما هم خيلي تلاش كرديم و به اين در و آن در زديم و حتي خدمت حضرت امام(ره) رسيديم ولي نظر شوراي عالي حوزه اين بود كه مدرسه در اختيار طلبه هاي خارجي قرار بگيرد.در ضمن درس هاي ما نيز تعطيل شده بود.ولي به هر حال به خاطر اينكه ما خدمت حضرت امام(ره) رسيده بوديم در مدرسه ماندیم.ما ارتباط خوبي هم با اين طلبه ها كه از كشوهايي مانند بحرين،عربستان،آفريقا و....بودند داشتيم.چون آنها ميخواستند فارسي ياد بگيرند و ما عربي؛پس يك تعامل بسيار خوبي وجود داشت.با ذكر اين خاطره ميخواستم به اينجا برسم كه:منافقين روي بعضي طلبه ها مخصوصا آفريقايي ها به قدري كار كرده بودند كه يكي از اين طلبه هاي آفريقايي كه يك عينك دودي آنچناني هم به صورت ميزد،عليه شهيد بهشتي شايعه پراكني و حتي توهين ميكرد!يعني منافقين اينقدر حتي روي حوزه و اين طلبه ها تاثير گذاشته بودند و انها را جذب خودشان كرده بودند و تاثيرشان روي مردم عادي ديگر جاي خودش را داشت.هر كجا مي رفتي هجمه سنگين تبليغات منفي اي كه بني صدر و دار و دسته اش و منافقين راه انداخته بودند وجود داشت جالب اينجاست كه بيشتر اين هجمه ها عليه بزرگان انقلاب،جامعه مدرسين،روحانيت و بيشتر شهيد بهشتي و مقام معظم رهبري قرار داشت.
زبان گویا و منطق در مقابل تبلیغات دشمن
ولي چون روحانيون زمان امام(ره) منطق داشتند با حرف زدن منطقي مسائل و مشكلات را حل ميكردند.الان هم دشمن كار ميكند و تبليغات دارد و فعال است.ولي اگر ان زبان گويا باشد مسائل حل خواهد شد.من يادم هست كه در مجلس خبرگان وقتي اصل 110 ولايت فقيه ميخواست تصويب شود بني صدر و دار و دسته اش شروع به تبليغات مسموم كردند مثلا "اين ديكتاتوري،استبداد و...است" وضع به گونه اي شد كه انها اينقدر توهين كردند و ناسزا گفتند كه حتي بعضي بزرگان غش كردند! آنها ميدانستند كه اصل حاكميت ولايت فقيه چه اصل مهمي است به همين علت نمي خواستند كه در قانون اساسي بيايد و تصويب شود.لازم به تذكر است كه دار و دسته بازرگان نيز از همين قماش بودند.و شهيد بهشتي هم رياست جلسه را به عهده داشت در بحبوحه بحث وقتي كه عده اي از روحانيون با اين آقايان تند برخورد كردند،شهيد بهشتي فرمود:اين كار درست نيست.بني صدر از جلسه بيرون ميرود و ميگويد من معتقد به بحث آزاد بودم و هيچيك از اينها نتوانستند كه جواب مرا بدهند.شهيد بهشتي فرمودند كه:اين جنجال ها تاثيري ندارد و با اينها كار درست نميشود؛گفتند:خوب چاره كار چيست و ما چكار بايد بكنيم؟ايشان فرمودند:يك نفر را تعين كنيم كه با نماد و رهبر اين مخالفان كه بني صدر ميباشد و معتقد به بحث آزاد ميباشد، بحث آزاد و گفتگو كند.همه به اتفاق گفتند:آقاي دكتر بهشتي پس خودتان اين بحث آزاد را انجام بدهيد.و ايشان در مدت يك ربع ساعت شيوه ها و انواع حکومتهای حال و گذشته را بیان و شیوه حاکمیت و ولایت فقیه و بركات و مزاياي آن را تشريح و تبيين كردند!به گونه اي كه در آن هنگام بني صدر مانند پرنده اي در قفس بود و هيچ كاري در مقابل حركت علمي و منطقي دكتر بهشتي نتوانست انجام دهد.عزيزان در زمان طاغوت آرزوي يك طلبه اين بود كه چند دقيقه به مدارس برود و با دانش آموزان صحبت كند.حتي در ابتداي انقلاب هم روحانيت را راه نميدادند چه برسد به زمان طاغوت!اين ها همه از بركت امام(ره) و خون شهداست كه ما بايد قدر اين نعمت را بدانيم.ايشان در قسمت پاياني سخنانشان گفت:ما افتخار ميكنيم كه در خدمت آموزش و پرورش باشيم؛كل روحانيون شهر در خدمت آموزش و پرورش هستند؛و در حقيقت در خدمت بچه هاي خودشان هستند؛و به تعبير امام معصوم اينها ايتام آل محمد(ص) هستند؛شيعه در واقع چنين است.ما وظيفه داريم نقش پدريمان را كه در لباس يك سرباز حضرت ولي عصر(عج) و نوكر آقا هستيم،انجام بدهيم.و هر خدمتي از دستمان بر مي ايد انجام دهيم؛انشاالله كه خدا قبول كند و امام زمان(عج) تاييد بفرمايد.خود بنده،روحانيون شهر و حوزه علميه كوتاهي نميكنند.به اميد خدا برنامه ريزي شود تا روحانيوني كه در حوزه علميه هستند و چند سالي درس خواندند، متناسب با توانشان و سن دانش آموز به مدارس سر بزنند و خدمت كنند.و اينكه طلبه ها و دانش آموزان هم سن و سال هم هستند شايد موثر واقع شود.ما هم در جلسات مختلف آموزش و پرورش،جلسات پرسش و پاسخ و.... همه جانبه و در هر ساعت شبانه روز در خدمتتان هستيم.

والسلام عليكم و رحمه الله و بركاته