شهدای گمنام و مقام با عظمت آنها
| ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 679 مرتبه |
| دسته: سخنرانی | تاریخ: 1390.08.08 |
| |
سخنرانی در تشییع جنازه شهدای گمنام مورخ 89/2/27
شهدای گمنام و مقام با عظمت آنها
بسم الله الرحمن الرحیم
«السلام علیک یا صاحب الزمان یا بقیة الله یا ابا صالح ادرکنی و اغثنی»
«السلام علیک یا فاطمة الزهرا السلام علیک یا شهدا یا سعدا»
امروز شهدای شهرستان مهمان دارند. پدران شهدا، مادران شهدا، برادران شهید، خواهران شهید، رزمندگان دفاع مقدس، جوانانی که روزهای دفاع مقدس نبودید و بعدا به دنیا آمدید بعضی از این شهدا بیست و هفت سال پیش شهید شدند، خیلی از جوانها نبودند امروز شهرستان ما به عطر فاطمه زهرا(س) و به عطر شهدا معطر شده است. یک روز استثنایی است سابقه ندارد دیگر تکرار هم نخواهد شد. این شهدا خیلی بزرگوارند. این شهدا خیلی عظمت دارند ، برادران، خواهران، جوانان، پسران، دختران اولین بشارتی که به شهدا می دهند اولین خوشحالی که به این شهدا می دهند می گویند ای شهدا تمام کسانی که در تشییع جنازه شما شرکت کردند خدای متعال همه را بخشید این چه برکتی است که نصیب ما شده است؟ چه عزتی نصیب ما شده است؟
گذشت و بخشیدن شهید از قاتل خود
جمله ای را از یکی از شهدا یادداشت کردم. یکی از شهدا در وصیت نامه اش نوشته است اما تو ای برادر عراقی اگر چه تو ماموری و قاتل جان من اما من تو را برادر خود می دانم. شهدا چقدر بزرگوارند؟ چقدر اهل ایثارند؟ از تو خواهم گذشت. اگر خدا اجازه دهد اول کسی را که شفاعت کنم تو هستی اینرا به یک عراقی می گوید به یک عراقی که قاتل خودش است.واقعا شهدا چقدر بزرگند ما امروز می خواهیم یک زیارتنامه عالی برای شهدا بخوانیم دلها را متوجه شهدا کنیم این یک روز استثنایی در شهرستان ما است دیگر تکرار نمی شود.
سختی ها و مشکلات فراوان برای دفن شهدا و توسل به حضرت عباس(ع)
برادران و خواهران از روزی که بنده حقیر آمدم برای دفن شهدا پیگیر بودم جواب درستی به ما نمی دادند واقعا از سردار باقر زاده ، سردار تاجیک، برادران عزیزمان سرهنگ ابوالحسنی، جناب سرهنگ میر صادقی و همه عزیزان در شهرستان تشکر و قدردانی می کنیم یک روز به تپه شهدا رفته بودم هر چه به سردار تاجیک زنگ می زدم پیام می دادم جواب نمی داد آمدم و به آقا ابوالفضل العباس(ع) متوسل شدم. به سردار تاجیک پیام دادم تو را به ابوالفضل(ع) قسم لااقل جواب ما را بده، خدا شاهد از همان تپه شهدا پنجاه متر پایین آمدم تلفن همراه من زنگ خورد و به سردار گفتم ما شهید می خواهیم شهرستان ما این همه شهید داده است آزاده دارد شهر زیارتی و سیاحتی است. این همه دانشجو دارد، بالاخره این توسل به آقا ابوالفضل العباس(ع) این شهدا را مهمان شهر ما کرده است، سعادت نصیب ما شده است من زیارتنامه شهدای گمنام را می خوانم...
معرفت شهدا و توجه به دستورات خداوند
این شهدا دو نفرشان هیجده ساله هستند و آنهم روز شهادت حضرت زهرا(س) و یکی شان هم بیست ساله است از استان کرمان هم هستند شهدا اگر به این مقامها دست پیدا کردند بخاطر این است که خدا را شناختند وصیتنامه شهدا را مطالعه کنید حرکت برای خدا ،انجام تکلیف الهی به فقط به خاطر وطن نرفتند برای خدا شهید شدند. بچه های جبهه یادتان است نیمه شب در سنگرها سر به سجده می گذاشتید و می گفتید «سبوح قدوس و رب الملائکة و الروح» انس با خدا داشتند، شهدا نسبت به دین خدا معرفت پیدا کردند، به دستورات خدا عمل کردند، دستورات خدا را برای خودشان سعادت می دانستند، شهدا نسبت به حضرت زهرا(س) امیرالمومنین(ع) و اهل بیت معرفت پیدا کردند.
کشته شدن در راه خدا همانند شهادت امام حسین(علیه السلام)
یکی از برادران نقل می کند یکی از بچه های بسیجی می گفت حسین فاطمه(ع) خجالت می کشم روز قیامت در عرصه محشر بیایم در حالی که تو سر به بدن نداری ولی من با سر در محشر حاضر شوم من شرمنده هستم و این شهید وصیت که مرا من را در حسینیه المهدی(عج) شیراز دفن کنید. جستجو می کنند و در حسینیه قبر را پیدا می کنند اما قبر خیلی کوچک است، تعجب می کنند که چرا این قبر این اندازه کوچک است مدتی جنازه اش مفقود بود زیر آتش دشمن قرار داشت. بعد از عملیات فتح المبین این شهید را پیدا کردند در هنگام دفن رازش را فهمیدند چرا این شهید این قبر را کوچک حفر کرده است چون این شهید سر در بدن نداشته است .
از حسن روی یوسف دستها بریده باشد وز حسن دلبر ما سرها بریده باشد
عده ای که به زیارت این شهید در حسینیه المهدی(عج) رفتند قبر این شهید بوی تربت سیدالشهدا(ع) می دهد معرفت نسبت به نایب امام زمان(عج) پیدا کرده اند معرفت نسبت به امام پیدا کردند و حرف امام را حرف امام زمان(عج) می دانستند حرف امام را حرف خدا و پیغمبر(ص) می دانستند.
رضایت و خشنودی امام و رهبری از شهدا
سرهنگ شهید صیاد شیرازی از مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) وقتی سردوشی گرفت خیلی خوشحال بود گفتند که خوشحال هستی که از آقا سردوشی گرفتی گفت بخاطر سردوشی خوشحال نیستم بخاطر این خوشحالم که نایب امام زمان(عج) از من راضی است. شهدا رضایت امام و نایب امام و رضایت رهبر عزیز را برای خود دارند. شهدا هجرت کردند در خانه هایشان نماندند. دل از این دنیا بریدند. یک شهید چهارده ساله ای وقتی او را به قبر می سپارند و وارد قبر می کنند می بینند که در هنگام دفن این شهید می خندد مادرش خوابش را دید سوال کرد چه شد که شما در قبر خندیدید؟ گفت هنگام دفن یک چیزهایی نشان ما دادند که باورش نمی کردیم و در دفترچه یادداشت خود اینطور نوشته است.
روز مرگم نفسی وعده دیدار بده وانگهم تا به لحد فارغ و آزاد ببر
این کلمه فارغ و آزاد خط زده و نوشته است خرم و دلشاد ببر. مقام شهدا خیلی با عظمت است. امروز شهرستان ما، به یاد شهدا، با عطر شهدا و به مظلومیت حضرت زهرا(س) نورانی شده است من وظیفه خودم می دانم از همه دست اندرکاران، از همه برادران، از همه شما خواهران، از همه بچه های هیاتی، همه هیات ها، همه مسئولین، همه برادران عزیز سپاه، بسیج، نیروی انتظامی، آموزش و پرورش، مخصوصا برادران عزیزمان در شهرداری که چند روز زحمت کشیدند از همه شما بزرگواران از همه مسئولین تشکر و قدردانی می کنم. نگذاریم یاد شهدا فراموش شود گمنام هستند گمنام تر بمانند به زیارت این شهدا بروید هر عصر جمعه انشاءالله نماز جماعت در جوار این شهدا همراه با زیارت آل یاسین برگزار می شود همیشه به زیارت شهدای گمنام بروید یکنفر می گفت مدتها دستم درد می کرد نمی دانستم چکار کنم رفتم و دستم را روی قبر یکی از شهدای گمنامی که در نزدیک مصلی است گذاشتم. به این شهید گمنام متوسل شدم و به برکت توسل به این شهید دستم خوب شد. شهدا خیلی عظمت دارند بزرگوار هستند. خداوند را شکر می کنیم، فقط یک جمله به این شهدا عرض کنم ای شهدا ما خیلی شرمنده شما هستیم ما نتوانستیم راه شما را ادامه دهیم ولی شما بزرگوارید ما را قابل دانستید و به شهر ما تشریف فرما شدید خیلی خوش آمدید امروز مادران شهدا، پدران شهدا، برادران شهدا، خواهران شهدا به زیارت شما آمدند موفق و موید باشید .
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |
