مطالب

بسم الله الرحمن الرحیم

سخنرانی در مراسم جشن میلاد امام رضا (علیه السلام)
در سالن ورزشی پیامبراعظم(ص) مورخه 7/8/88
السلام علیک یا ثامن الحجج یا علی ابن موسی الرضا (علیه السلام)


نقش توسل به حضرت رضا (علیه السلام)

خدای متعال می فرماید: « اضحک و ابکی» خدا می خنداند و می گریاند. ما نیاز به مجالس شاد داریم . شادی صحیح و درست نیاز روحی ما هست . من صمیمانه از برادارن عزیزمان در بسیج دانشجویی و همه همکارانشان که این مجلس شاد را در شب میلاد امام هشتم (ع) تدارک دیدند تشکر و قدردانی می کنم.

برادران ، خواهران دلها را گره بزنیم از همینجا و رشته محبت را وصل کنیم به امام هشتم علی ابن موسی الرضا (ع) ، به صحن خوشبوی امام رضا(ع) ، به جای که زائران حضرتش ، گرفتارانش ، آنهای که دنبال شفا هستند، آنهای که دنبال برآورده شدن حاجاتشان هستند که امشب به پابوس آقا علی ابن موسی الرضا(ع) رفتند. من و شما هم ار همینجا رشته محبت و توسل را وصل کنیم به ضریع امام رضا (ع) ، به پنجره فولاد بگوییم «السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا (ع)» آقا اگر ما در مشهد مقدس نیستیم امشب در جوار شما باشیم از همین مکانی که متعلق به نام و یاد شما تشکیل شده است دلها را وصل می کنیم به پنجره فولادتان برادران، امام رضا (ع) خیلی بزرگوار است از همین جا ما را جواب می دهد، از همین مکان هم به ما عنایت می کند، نه تنها در ایران بلکه کسانی که در کشورهای خارج از ایران هم هستند با تلفن هم به حرم امام رضا (ع) مشکلاتشان را حل می کند من چند وقت پیش که در کوهبنان بودم ، شنیده بودم کسانی که مشکلی داشته باشند به حرم امام رضا (ع) زنگ می زنند بعد گوشی را به طرف گنبد امام رضا (ع) و خواسته هایشان را مطرح می کنند و از امام رضا (ع) حاجت می گیرند. یک سالی ما غدیری می خواستیم در کوهبنان برگزار کنیم مشکلات زیاد داشتیم ، پول نداشتیم ، سخنران نداشتیم من یک شبی زنگ زدم به حرم امام هشتم علی ابن موسی الرضا (ع) به خادم حرم گفتم گوشی را رو به گنبد آقا و ضریع آقا بگیرید. گفتم یا امام رضا (ع) ما می خواهیم برای جدت امیرالمومنین (ع) یک مجلس شاد و خوب داشته باشیم نه پولش داریم و نه سخنرانش را ، یک حالت بغضی بهم دست داد وقتی زنگ زدم به حرم آن کسی که گوشی را برداشت گفت چکار دارید؟ گفتم می خواهم گوشی را بر گنبد آقا بگیرید بعد وصل کرد داخل حرم گفت گوشی را می گیرم روبروی ضریع امام رضا(ع) وقتی خواسته را مطرح کردم صبح آمدم دفتر یک خانمی آمد گفت حاج آقا کاری با شما دارم گفتم حتما آمده پول بگیرد دیدم یک بقچه ای از زیر چادرش در آورد گفت: مادرم (مادر شهیدی بود) یک میلیون تومان پول داده که اینها را بدهید به حاج آقا تا در مجلس غدیر خرج کند. دنبال سخنران هر چی می گشتیم جور نمی شد یک دفعه یادم آمد به یکی از دوستانم حاج آقا سید ابراهیم حسینی که در همین بافت آمدند برای سخنرانی به ایشان زنگ زدم گفتم آقا ما مجلسی داریم .گفت امام جمعه اراک مرا دعوت کرده ، کجا دعوت کردند نمی توانم بیایم. گفتم حاج آقا اگر می شود مجلس جدت امیرالمومنین (ع) است گفت ساعت 2 صدا و سیما هستم از آنجا زنگ بزن ببینم چی می شود .