تأملي كوتاه در تراجم الرجال
ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 1182 مرتبه |
دسته: حديث | تاریخ: 1388.08.20 |
  |
تأملي كوتاه در تراجم الرجال
رحيم قاسمي
تراجم الرجال، ج1، السيد احمد الحسيني ، دليلما،1422هـ ، 471ص ، وزيري.
كتاب تراجم الرجال كه سومين چاپ آن به عنوان اولين شماره از «تراث العلامة المحقّق الحسيني» به تازگي در چهار جلد در اختيار محققان قرار گرفته، مجموعهاي نفيس است كه نام و ياد بسياري از فرزانگان از ياد رفته را زنده كرده و گوشهاي از تلاشهاي علمي آنان را نمايانده است. مطالب كتاب برگرفته از زواياي مخطوطاتي است كه مؤلف در اثناي سير دراز مدت خويش در عالم مخطوطات به آنها دست يافته است.
شرح حال برخي از اعلام قرن حاضر نيز به مناسب حقوقي كه بر مؤلف داشتهاند و يا آثار علمي و ديني و اعمال بارزي كه پاسداشت آن حقوق و خدمات را ضروري ميساخته، در خلال اين مجموعه جاي داده شده است.
ارزش علمي كتاب بر كسي پوشيده نيست و خود بهترين معرّف خويش است. از اين رو نيازي به بازگويي مزاياي آن، نميبينيم.
از آنجا كه مؤلف محترم، تصريح نموده است كه در پي تكميل اين اثر و رفع نقايص آن ميباشد، منش علمي استاد ارجمند حسيني اشكوري را ارج نهاده، پيشنهادات و ملاحظاتي چند، جهت كارآمدتر شدن كتاب ارائه مينماييم.
آنچه در پي ميآيد، ارائه معلوماتي بيشتر و معرفي منابعي ديگر درباره افرادي است كه اطلاعات ذكر شده در كتاب، غبار گمنامي از چهره آنان نزدوده و نيز اشاره به برخي سهوها است كه به كتاب راه يافته است.
الف. اولين نقيصهاي كه در سراسر كتاب به چشم ميخورد، مستند نبودن آن است. مؤلف محترم جز درباره معاصرين كه مشاهدات خود را به قلم آورده است، مأخذ هيچ يك از مطالب را ذكر نكرده است.
هر چند جلالت قدر مؤلف محترم و دقت نظر ايشان جاي ترديدي در اعتبار مطالب نقل شده، باقي نميگذارد؛ ولي نشان ندادن جايگاه منقولات، محققين را از دسترسي به اصل مطالب و جستجوي بيشتر محروم كرده كه اين خود نقيصهاي بزرگ براي كتاب است.
ب. نكته مهم ديگر اين كه رقم قابل توجهي از اسامي ياد شده در كتاب كه جزء «أعلام اكثرهم مغمورون» و يا « علماء أهمل اكثرهم التاريخ و لم يسجّل تاريخ حياتهم في كتب الرجال» قلمداد شدهاند، از مشاهير علمي شيعه ميباشند و چنانچه تطبيقي بين اسامي ياد شده و كتب مختلف تراجم صورت گيرد، مجموعه حاضر خصوصيت ديگري به خود گرفته، پربارتر و كارآمدتر ميشود.
گفتني است كه در مواردي اين تطبيق، با طبقات اعلامالشيعه و چند كتاب ديگر، انجام شده كه چنانچه خواهد آمد، چندان نيز دقيق و كارگشا نميباشد.
ج.نقيصه ديگر كتاب، تكرار عناوين و متعدد پنداشتن شخصيتهاي واحد است و در مواردي نيز يكي دانستن دو شخصيت متفاوت كه به آن اشاره خواهد شد.
د. مشخص نكردن تاريخ دقيق حيات بسياري از اشخاص با وجود ثبت تاريخ تولد و وفات آنان در منابع مربوطه، از ديگر نقايص كتاب است.
برخي از موارد ياد شده كه در نگاهي گذرا به چشم نگارنده آمد، بدين قرار است:
1. ج1، ص 162: « ملا اسماعيل واحدالعين(ق12-1277) … مترجم في« الكرم البررة» ص 140 و نقول … له غير ما هو مذكور في ترجمة «وحدة الوجود» و «جبل قاف» و «نوم الملائكة» و كلّها فارسيّة.»
سال فوت مرحوم واحدالعين كه ظاهراً از « الكرام البررة» نقل شده، قطعاً اشتباه است و سالها پيش مرحوم علامه همايي با تحقيقي عميق، سال فوت آن حكيم الهي را استظهاراً سال 1243 هـ دانست.[1] اخيراً نيز جناب صدرايي خويي به نقل از نسخه شرح دعاي صباح موجود در كتابخانه مجلس، آن را محرمالحرام سنه 1242 ه در گيلان يافتهاند.[2]
و اما سه رساله نامبرده كه مؤلف به ملا اسماعيل واحدالعين نسبت داده، هيچيك از او نيست، و هر سه از تأليفات علامه محقق ملا اسماعيل خواجويي مازندراني (م 1173 ھ) است.
2. ج1، ص 224 :« السيد حبيب الله الهاشمي( … -ق13) … من اساتذته السيّد حسين الحسيني … لم يصرّح باسم ابيه … و نظن انّه محمد. له تقريرات السيد حسين الحسيني» شخصيت مورد اشاره، آيةالله ميرزا حبيب الله خويي، شارح معروف نهجالبلاغه به نام منهاج البراعه ميباشد كه در 14 جلد به چاپ رسيده و استاد علامه حسنزاده آملي و مرحوم شيخ محمدباقر كمرهاي، آن را تكميل كردهاند.
وي- چنانچه در مقدمه شرح فوق آمده- علامه مؤيّد مسدّد متبحّر اديب حاج مير حبيب الله بن سيّد محمد ملقب به امينالرعايا بن سيد هاشم خويي، متوفاي سال 1324 ھ است. استاد مورد اشاره وي نيز فقيه محقق شهير آيه الله سيد حسين كوهكمري است.
3. ج1، ص 230: «ميرزا حسن الاصبهاني (ق13-بعد1323) مترجم في نقباء البشر» فوت اين عالم جليل در نقباء به سال 1320 ذكر شده كه صحيح نيست. مرحوم علامه گزي مينويسد:«هذه السنة (1324) آقا ميرزا حسن ميرزا ابراهيم (عراقي) مرحوم شد؛ عالمي غيور در نهي از منكر و رفع ظلم و در اشتغال به تدريس و امور شرعيه طريقه زهد و تقوي ممتاز … » و مرحوم استاد مهدوي در پاورقي آورده: وفاتش در سال 1323ھ بوده و 24 غلط است.[3]
4. ج1، ص 274: « السيد حسين الموسوي (ق12-ق12) حسين بن ابي القاسم الموسوي يروي عن مولانا محمد صادق بن محمد بن عبدالفتاح التنكابني.»
وي فقيه نامدار سيد حسين خوانساري، فرزند علامه مير سيد ابوالقاسم جعفر موسوي خوانساري (معروف به ميركبير، مؤلف مناهجالمعارف) متوفاي رجب سال 1191 ھ است.[4]
خود مؤلف در جلد سوم كتاب، صفحه 280 در ذيل شاگردان مولي محمد صادق تنكابني آورده است:« يروي عنه السيد حسين بن ابي القاسم الموسوي الخوانساري … ».
5. ج1، ص 423:« الشيخ ضياءالدين الدري (ق14-ق14) … من اساتذته ملّا محمد الكاشاني و ميرزا محمد حسن الكاشاني و جهانگيرخان القشقائي. له محاضرات البلغاء». وي حكيم نامي آقا ضياءالدين درّي (1293-1375) است كه شرح حال و نام سي جلد از آثار وي را مرحوم مهدوي در كتاب خود آورده است.[5]
در بين اساتيد وي كه خود نام برده است، كسي به نام ميرزا محمد حسن كاشاني به چشم نميخورد. بلكه وي « از محضر رئيس الحكماء و المتألهين و نخبة الاساتيد و المدققين مرحوم مغفور آقا ميرزا حسن كرمانشاهي اعلي الله مقامه» استفاده كرده است.[6]
6. ج2، ص 41:« عبدالرحيم بن محمد يونس الدماوندي … من تلامذة المولي محمد صادق الاردكاني الذي توفي سنة 1134 … له شرح حديث صورته عاريتة عن المواد».
استاد ياد شده، حكيم متأله شهير مولي محمد صادق اردستاني است، نه اردكاني. اين تصحيف در ص 272، جلد 3 نيز صورت گرفته و در آنجا عنواني به نام « المولي محمد صادق الاردكاني» ذكر شده و از شاگرديِ مولي عبدالرحيم دماوندي نزد وي ياد شده است. عبارت حديثي كه دماوندي شرح كرده « صور عارية عن المواد» است كه در كتاب غررالحكم آمدي از اميرالمؤمنين(ع) نقل شده است.[7]
در صفحه 289، جلد 3 نيز شرح حديث مزبور از سيد محمد صالح خلخالي، به همان صورت محرّف «صورته» به جاي « صور» آمده و نيز در جلد 1، صفحه 261.
7. ج2، ص 77: « ميرزا عبدالغفار التويسركاني (ق12- بعد 1320) … و الظاهر انّه غير السيد عبدالغفار الحسيني التويسركاني المترجم في نقباء البشر، ص 1147، له احياء القلوب».
و همان جلد، ص 80:« السيد عبدالغفار التويسركاني (ق13-1319)مترجم في نقباء البشر، ص 1147، له غير ما هو مذكور في ترجمته ... احياء القلوب ارّخت وفاته في المصدر السابق بسنة 1319 ولكن ارّخ اتمام كتابه روح الايمان بسنة 1320.»
چنانكه مشاهده ميشود، مؤلف هر دو شخصيت را به عنوان مؤلف « احياءالقلوب» ذكر كرده و در عين حال يكبار وي را همان شخص مترجَم در نقباء دانسته و يكبار او را غير از سيد عبدالغفار مترجَم در نقباء ميداند! و در مورد دوم در عين حال كه تصريح به حيات وي در سال 1320 نموده، در عنوان ذكر شده، وي را متوفاي 1319 ميداند!
حقيقت اين است كه سيد عبدالغفار حسيني تويسركانيِ مترجم، در نقباء البشر غير از مؤلف احياءالقلوب است؛ چرا كه وي كه «محققي جليل و مجتهدي بارع» بوده، به تصريح كتب تراجم « در 22 ربيعالثاني سال 1319 وفات يافته و در تخت فولاد در تكيهاي مخصوص به نام خود، مدفون گرديده».[8]
مرحوم سيد عبدالعزيز طباطبايي در فهرس مكتبة اميرالمؤمنين(ع) آورده:
«احياء القلوب في الاخلاق و العرفان، تأليف عبدالغفار التويسركاني فرغ منها 25 شعبان سنه 1320 وله جواهر المعارف و كتاب برهانالدين كلّها عرفانيّة. يظهر من مشار في فهرس المؤلفين انّ كتابه الاخير مطبوع.»[9]
با توجه به سال فراغت از تأليف احياء القلوب و عدم ذكر سيادت براي مؤلف ، معلوم ميشود كه وي، غير از سيد عبدالغفار حسيني است و مشرب وي نيز عرفاني و مغاير با مشرب سيد نامبرده است كه از اجله فقها بوده است.
نكته ديگر اين كه همه كساني كه جواهر المعارف را به سيد عبدالغفار تويسركاني اصفهاني نسبت دادهاند، بر اثر تشابه اسمي دچار اشتباه گرديدهاند و جواهر المعارف كه كتابي عرفاني است، از همان عبدالغفار تويسركاني مؤلف احياء القلوب است كه يكسال پس از فوت همنام فقيه وي تأليف شده است.[10]
مرحوم استاد محمدتقي دانش پژوه نيز در فهرست كتابخانه مركزي، مؤلف روح الايمان را سيد عبدالغفار حسيني ذكر كرده، در حالي كه در عباراتي كه از مقدمه كتاب نقل نموده، چنين آمده است:
«اين گنه كار عبدالغفار تويسركاني … »[11] كه دلالتي بر سيادت مؤلف ندارد.
8. ج2، ص 347: « السيد محمد قطبالدين(ق12-ق12) … اديب شاعر بالفارسيّه … له شرح دعاء الصباح و ترجمه و نظم دعاء الصباح توفّي بعد سنة 1159 ھ ».
و ج2، ص 356: «قطبالدين محمد الشيرازي (ق12-ق12)محمدبنابيطالب الحسيني الصفوي الشيرازي، قطبالدين، اديب شاعر … يتخلص في شعره بقطب و قطبالدين» … اديب شاعر نامبرده، عارف شهير ذهبي، سيد قطبالدين محمد حسيني نيريزي(م1173 ھ) است. مرحوم علامه معلم حبيب آبادي، پس از ذكر نسب اين عارف جليل مينويسد:« از عرفاي بزرگوار و اهل علم و ادب و سير و سلوك و رياضت و تهذيب نفس و ارشاد و هدايت بوده و با اين وصف در علوم ادبيّت و عربيّت يدي طولي داشته و چندين كتاب تأليف نموده و به عربي و فارسي شعر هم ميگفته و تخلص قطب مينموده.» با وجود تجليل علامه معلم كه از اساتيد مسلم ادبيات عرب بودهاند، از مقام ادبي مترجم، مؤلف درباره او مينويسد: « ضعيف في الشعر العربي»!
9. ج3، ص 74:« الشيخ محمدباقر الكرماني (ق13-بعد1365)محمدباقر بن رضا زند السيرجاني الكرماني الاصبهاني. مذكور في نقباء البشر، ص 187.»
متأسفانه در عنوان فوق، مؤلف دو تن از علماي همنام را يكي پنداشتهاند. محمدباقر سيرجاني كرماني مذكور در صفحه 187 نقباءالبشر، كسي جز عالم فرزانه آيةالله شيخ محمدباقر زند كرماني است. مؤلف، شيخ محمدباقر سيرجاني را در صفحه 86، همين جلد، تحت عنوان «الشيخ محمدباقر اليزدي» ذكر كرده است. اما مرحوم زند كرماني از علماي برجسته و كمنظير دوره اخير در اصفهان و از شاگردان مبرّز مرحوم حاج شيخ عبدالكريم حائري يزدي بوده است. شرح حال و خدمات فرهنگي و اجتماعي ايشان به ضميمه دو شرح حال خودنوشت و اسناد و تصاوير ارزشمند تحت عنوان«فطرت بيدار زمان» تدوين و اخيراً به چاپ رسيده.
10. ج3، ص 92 :« محمدباقر بن محمد جعفر الشيخي البهاري الهمذاني (ق 13-1319) مذكور في نقباء البشر، ص 200 … » و همين جلد، ص 91 :« آقا محمدباقر الاصبهاني». مؤلف در اينجا نيز دچار دو سهو گشته و دو شخصيت همنام را يكي پنداشته، و علاوه بر آن، شخص واحدي را دوبار عنوان كرده است. مرحوم آيةالله شيخ محمدباقر بن جعفر بهاري همداني، عالم معروف (متوفاي سال 1333) كه در صفحه 201 نقباء البشر ياد شده، غير از عالم شيخي معروف محمدباقر بن محمدجعفر همداني قهي متوفاي 1319 ھ است كه نامش در صفحه 200 نقباء آمده است.
مؤلف در ذيل عنوان ميرزا محمدباقر بهاري، علاوه بر اضافه نمودن كلمه شيخي، سال فوت و شرح حال شيخ محمدباقر شيخي همداني را آورده و بين دو عالم «شيعي» و «شيخي» خلط نموده است. از طرف ديگر چون شرح حال محمدباقر شيخي هم در نقباء البشر ، ص 200، تحت عنوان الشيخ الميرزا محمدباقر الهمداني م 1319 ذكر شده و هم در الكرام البرره ص 176 تحت عنوان الشيخ اﻵغا محمدباقر الاصفهاني(بعد 1281) با عبارت « هو الشيخ الآغا محمدباقر بن محمدجعفر القهي الاصفهاني»، مؤلف نيز در صفحه 91 شرح حال او را تحت عنوان « آقا محمدباقر الاصبهاني» آورده و به صفحه 176 الكرام البرره، ارجاع داده و در صفحه بعد دوباره او را با تعبير مصحّفِ ياد شده، ضبط نموده است.
شرح حال مفصل مرحوم بهاري همداني در مقدمه كتاب القضاء و الشهادات ايشان به چاپ رسيده و شرح حال ميرزا محمدباقر قهي اصفهاني همداني از رؤساي علماي شيخيّه، در كتاب «خاندان شيخالاسلام» مرحوم مهدوي به مناسبت ارتباط نسبي وي با مرحوم محقق سبزواري آمده است.
11. ج3، ص 355: «محمد كاظم رحمت (1206-بعد1268)، صاحب نظم المصائب»، و همان جلد، ص 363: « ملامحمد كاظم رحمت اليزدي(1205-ق13) صاحب عقد الثريا و السبع المثاني … » و همان جلد، ص 358: « مولانا محمد كاظم (ق13-ق13) محمد كاظم بن الحاج صادق … له «عقد الثريا» و « السبع المثاني». بسيار جاي تعجب است كه فرد واحدي، سه بار معرفي شود و هر سه بار نيز به گونهاي ناقص.
در فهرست نسخ خطي كتابخانه جامع گوهرشاد مشهد، مجموعهاي از سرودههاي محمد كاظم بن حاج محمد صادق بن حاج محمدرضا اصفهاني متخلص به «رحمت» شامل 22 رساله به خط ناظم معرفي شده كه از جمله رسائل ياد شده «نظم المصائب» و «عقد الثريا» و «سبع المثاني» است و با توجه به تاريخ نظم يكي از رسائل كه در سن 19 سالگي سروده، معلوم ميشود كه سال 1206 سال تولد شاعر است.[12]
مرحوم استاد مهدوي در كتاب دانشمندان و بزرگان اصفهان، به نقل از صاحب الذريعه، وي را مولي محمد كاظم كاشاني ابن محمد صادق اصفهاني، ضبط و معرفي نموده است.[13]
12. ج1، ص 409: « آقا صادق اطوار الكرماني(ق13- بعد 1311) صادق بن علي الخراساني الكرماني اطوار.» و ج 3، ص 274: « محمد صادق الخراساني(ق13-ق14) و الظاهر انّه يتخلّص في شعره باطوار … » و همان جلد، ص 279: «محمد صادق اطوار الخراساني(ق13-ق13) … ».
12-1. ج2، ص 419: «عماد الحكيم البافقي(ق11-ق12) محمد بن عبدالله المعروف بعماد الحكيم عمادالدين، ابوالخير البافقي … » و ج3، ص 218: «ميرزا عمادالدين البافقي(ق11-بعد1071) محمد حكيم بن عبدالله البافقي، عمادالدين، ابوالخير.»
12-2. ج2، ص 407: « رشيدالدين محمد السپهري (ق10-1076) محمد بن صفيالدين الزواري الملقب بالسپهري، رشيدالدين … » و همان جلد، ص 458: «الشيخ رشيدالدين محمد السپهري (ق11-ق11) محمد بن محمد (صفيالدين) المرشدي السبهري (كذا) الزواري، رشيدالدين … »
12-3. ج3، ص 88:« مير محمدباقر الرضوي (نحو 1140-ق12)محمدباقر بن محمدتقي الحسيني الرضوي اللاصفهاني القمي … » و همان جلد، ص 90«سيد محمدباقر الشريف القمي (ق12-بعد1177)
12-4. ج3، ص 126:« السيد محمد تقي الحسيني (ق12-ق13) … » و همان جلد، ص 132« السيد محمد تقي القزويني ( … -1270) … ».
12-5. ج 3، ص 73:« مير محمد باقر الخاتون آبادي (ق11-ق12) … له ترجمة الاناجيل الاربعة» و همان جلد، ص 87: «ميرمحمد باقر الخاتون آبادي(ق11-1127) … مترجم في الكواكب المنتثره ص 87 … » كه در منبع نامبرده ترجمه اناجيل اربعه براي مترجم ذكر شده.
12-6. ج3، ص 39: « المولي محمد ابراهيم القزويني (ق13-1261) … » و همان جلد، ص 50:« الشيخ محمد ابراهيم القزويني (ق13-ق13) … » كه در هر دو مورد به شاگردي مترجم نزد مرحوم سيد حجةالاسلام شفتي اشاره شده. مترجم از اعاظم علماي اصفهان بوده است.[14]
12-7. ج3، ص 308:« ميرزا محمدعلي القائني (ق13-ق13) … » و همان جلد، ص 327 « السيد ميرزا محمد علي القائني (ق13-1305) … » با اشاره به مقام بلند وي در علم رياضيات و نجوم، در هر دو جا.[15]
12-8. ج3، ص 315:« المولي محمد علي النوري (ق13-ق14) … له نخبة الاصول» و همان جلد، ص 328:« المولي محمد علي النوري (ق13-بعد 1237) … له نخبة الاصول» وي «حاج ملامحمد علي، عالم فاضل حكيم عارف فقيه … در 22 ذيقعدهالحرام سال 1253 وفات يافته در صحن تكيه بابا ركنالدين مدفون گرديد.»[16]
عناوين مكرر ديگري نيز در كتاب يافت ميشود كه به همين اكتفا مي گردد.
13. ج3، ص 234:«ميرزا محمدرضا النصيري … لقّب صاحب الترجمة نفسه بـ «منشي الممالك» … و هذا لاينافي كونه و ميرزا رضا الامامي الخاتون آبادي كلاهما يلقّبان بهذا اللقب … ». لقب منشي الممالك، متعلق به مفسر كبير ميرزا محمدرضا نصيري طوسي بوده و نسبت آن به مرحوم سيد محمدرضا حسيني خاتون آبادي (ملقّب به مدرّس) ناشي از اشتباهي است كه در «امل اﻵمل» رخ داده و سپس در « طبقات اعلام الشيعه» تكرار گشته.
در جلد دوم امل الآمل، چنين آمده:
« الامير الكبير السيد محمدرضا الحسيني. منشي الممالك … له كتاب كشف الآيات، عجيب و تفسير القرآن اكثر من ثلاثين مجلّداً عربي و فارسي.»[17]
علامه خبير، ميرزا عبدالله افندي صاحب رياض العلماء در تعليقه امل اﻵمل به اشتباه صاحب امل، توجه داده و نوشته است:
«هو من احفاد المحقق الخواجه نصيرالدين الطوسي و ليس بسيّد فالشيخ المؤلف قد غلط. و نسبه هكذا: محمدرضا بن عبدالحسين بن ادهم بن بهرام النصيري. (منشي الممالك) و الساعة هو «واقعنويس» … (تفسير القرآن) سمّاه تفسير الائمة لهداية الامّة و هو ثمانية عشر مجلّداً.»[18]
پس صاحب امل، تنها در ذكر نام صحيح مؤلف تفسير كه ملقب به منشي الممالك يا واقعهنويش نيز ميباشد، دچار سهو گشته و وي را سيد پنداشته؛ ولي مرحوم علامه طهراني در طبقات پس از نقل عبارت امل مينويسد:
«اقول كشف اﻵيات العجيب و التفسير الكبير كلاهما للميرزا محمدرضا بن عبدالحسين النصيري فلعلّ منشي الممالك هو ابي محمد مؤمن الحسيني الامامي.»[19]
چنانكه مشاهده ميشود ايشان بدون هيچ دليلي عبارت صاحب امل را تفكيك نموده و بخشي از آن (نسبت تفسير به سيّد) را رد كرده و بخش ديگر ( نسبت لقب به سيّد) را محتمل دانسته و سپس در جلد 5 طبقات، صريحاً ميرزا رضا بن محمد مؤمن المدرس الامامي الخاتون آبادي را ملقب به منشي الممالك ذكر كرده، [20] كه صحيح نيست.[21]
14. ج3، ص23:« صدرالدين محمد الحسيني ( … ) محمد بن محمد نصيرالحسيني صدرالدين فقيه جامع له تفسير سورة الاخلاص». وي مير صدرالدين محمد بن سيد نصير بن مير محمد صالح اردكاني يزدي (جدّ سادات مدرّسي يزدي) متوفاي 1154 ھ است.[22]
تفسير مورد اشاره « عين الحقيقه» نام دارد كه سالها قبل همراه رساله ديگر مترجم به نام «لسانالصدق در تفسير سوره دهر و قدر» با تصحيح حفيد وي، حضرت آيةالله سيد جواد مدرسي يزدي، ضميمه كتاب «بينش غرض آفرينش» از تأليفات علامه فاضل هندي (ره) چاپ شده است.
15. ج3، ص 382:« محمد مفيد البحراني(ق11-ق12) محمد مفيد بن الحسين (الحسن) البحراني.» و همان جلد، ص 472:« الشيخ المفيد البحراني (ق12-ق12) مفيد بن الحسن البحراني الشيرازي مذكور في « الكواكب المنتثرة، ص 734 … ». مؤلف در ذيل عنوان اوّل از فرزند مترجم به «شيخ عبدالغني شيرازي» تعبير كرده و در عنوان دوم، « شيخ عبدالنبي شيرازي»، كه دومي صحيح است. نام پدر علامه مفيد شيرازي (متوفاي حدود 1150) نيز به نوشته فارسنامه ناصري و ريحانة الادب،[23] «شيخ حسين» است و ضبط «حسن» در كتاب و نيز در «الكواكب المنتثره» غلط است.
نام شيخ مفيد شيرازي دوبار ديگر نيز در جلد دوم، ذكر شده است؛ به اين شرح:
ج2، ص 343:« محمد الشيرازي الغروي المفيد(ق12-ق12)». و همان جلد، ص 349:« محمد المفيد (ق12-ق12) … عالم فاضل اديب شاعر …و استبعدان يكون هو محمد الشيرازي الملقب بالمفيد السابق ذكره» كه دليل استبعاد مؤلف محترم، معلوم نشد و محمد شيرازي غروي مفيد (استاد شيخ بلاغي) به فرموده صاحب «الكواكب المنتثره» احتمالاً همان شيخ محمد مفيد بحراني شيرازي است. در اين صورت مؤلف همچون موارد قبلي، شخص واحدي را چهار مرتبه عنوان نموده و متعدد پنداشته است.
16. برخي ديگر از تصحيفات اسامي از اين قرار است:
16-1 . ج1، ص 195: آقا احمد مازندراني بيدآبادي. (آقا محمد)
16-2. همان جلد، ص 313: السيد الامير حسين بن علي الحسيني. (سيد حسن)
16-3. ج3، ص 131: حاج محمد جعفر اردوبادي.(حاج محمد جعفر آبادهاي)
16-4. همان جلد، ص131و132: سيد جعفر بن صدرالدين عاملي. (سيد ابوجعفر)
16-5. همان جلد، ص 342:« امام العزر» ابطحي.(ختام الغرر)
16-6. همان جلد، ص 29: روضات حظوظ الايام در اينجا دو كتاب «الروضات» و «حظوظ الايام» يكي محسوب شدهاند.
17. ج1، ص 209: در ضمن كتبي كه توسط مرحوم محدث ارموي تصحيح و تحقيق شده، كتاب «فيض الاله» ذكر شده كه بايد گفت كتاب «فيض الاله في ترجمة قاضي نورالله» از تأليفات خود مرحوم محدث است كه با كتاب «الصوارم المهرقه» علامه قاضي نورالله تستري، تحقيق محدث ارموي، چاپ شده است.
در همان جلد، ص 218، ضمن عنوان آيه الله سيد جواد قمي آمده:« صرّح بانّ اسمه الحقيقي «محمدتقي» … و اضاف الي القابه «الطاهري» و لانعلم وجهه.»
تلقّب ايشان به «طاهري» به اعتبار جدّ مادري وي مرحوم شيخالاسلام ملامحمد طاهر قمي صاحب «تحفة الاخيار» است.
18. ج1، ص 83:« ميرزا ابوالقاسم الاصبهاني (ق13-ق14) ابوالقاسم بن محمد جعفر النائيني الاصبهاني … فاضل لعله مشتغلاً بالطب. له تحفة الناصرية الّفه سنة 1276». كتاب «تحفه الناصريه» در فنون ادب كه منتخبي از اشعار عرب با ترجمه آنهاست، در سال 1278 ﻫ چاپ سنگي شده و در آنجا مؤلف خود را « ابوالقاسم بن الحاج محمد ابراهيم الرشتي المعروف باصفهاني» معرفي كرده است.
مرحوم مهدوي نيز در تذكره خويش ميرزا ابوالقاسم بن محمد ابراهيم رشتي اصفهاني را عنوان كرده و مينويسد: «عالم فاضل اديب محقق مؤلف كتاب تحفه الناصريه … »[24]
هم ايشان در جايي ديگر از كتاب خود مينويسد: «ابوالقاسم نائيني اصفهاني از اطباء و پزشكان و مؤلفين بوده و از آثارش كتابي است در معرفت اقسام تب.»[25]
از آنجا كه مؤلف مستندات مطالب خويش را متذكر نشدهاند، معلوم نيست كه ابوالقاسم نائيني هم كتابي به نام «تحفة الناصريه» داشته و يا مانند موارد قبل، دو شخصيت همنام را يكي پنداشتهاند.
19. ج3، ص 167:« الشيخ محمد حسن اليزدي( … ) محمد حسن بن ابراهيم اليزدي الاصبهاني» وي «فاضل جليل و خطيب اديب … مؤلف كتابي است در تاريخ غزوات حضرت اميرالمؤمنين(ع) … در 17 محرمالحرام سال 1286 وفات يافته .»[26]
كتاب مورد اشاره سيفالواعظين و الذاكرين نام دارد كه يكبار چاپ سنگي شده و اخيراً نيز با تغييراتي چاپ جديد شده است.
20. ج2، ص 472:« السيد رضيالدين محمد الشيرازي (ق11-ق12) … له تفسير القرآن الكريم.» مفسر مزبور « عالم فاضل محقق جليلالقدر عظيم المنزلة زاهد متقي از مدرسين و محدثين و ائمه جماعت اصفهان بوده و در روز جمعه 5 ربيعالثاني 1113 وفات يافته و در تخت فولاد در تكيهاي مخصوص به نام «تكيه آقارضي» مدفون گرديده [و] قبرش از قبور مورد توجه عموم ميباشد.»[27]
مؤلف در ج 1، ص 114، از اجازه روايتي سيد رضيالدين محمد بن محمدتقي الموسوي الشيرازي در سال 1106 ﻫ ياد نموده كه با شخصيت مورد اشاره يكي است.
گفتني است كه تفسير مورد اشاره ، نورالانوار و مصباحالاسرار نام دارد كه نگارنده با فحص فراوان، نشاني مجلدات مختلف آن را (شامل يكدوره كامل تفسير قرآن) در فهارس چاپي شناسايي كرده كه معرفي آن مجال ديگري ميطلبد.
21. برخي ديگر از مشاهير علما كه در اين كتاب به گونهاي ناقص معرفي و ناشناخته قلمداد شدهاند، به اين شرح است:
21-1. ج3، ص 277:« المولي محمد صادق البيكاني (ق13-ق13)»
وي ملا محمد صادق پيكاني(منسوب به قريه پيكان جرقويه) از افاضل شاگردان شيخ انصاري(ره) است كه مرحوم علامه گزي در تذكره خود از او ياد كرده است.
گفتني است كه در «الكرام البررة» ص 629، از «شيخ محمد صادق تنكابني» نام برده شده و درباره او آمده: « كان من رجالالدين المشاهير في اصفهان و من علمائها الاجلاء و هو من خيرة تلامذة العلامة الانصاري و اوائلهم. قرأ عليه شيخنا العلامة شيخ الشريعة الاصفهاني ايّام اشتغاله في اصفهان في حدود سنه 1290 ﻫ و سمعته يكثر الثناء عليه». با توجه به سخن علامه گزي، معلوم ميشود وي همان ملامحمد صادق پيكاني بوده و پيكان به تنكابن تصحيف شده و لذا تعدد عنوان تنكابني و پيكاني در برخي كتب، مانند تذكره مرحوم مهدوي صحيح نيست.
21-2. ج3، ص 90: « محمدباقر بن محمدتقي بن محمدباقر بن محمدتقي الاصبهاني. ملك مجموعة … » مالك مجموعه، كسي جز دانشمند شهير و شاعر و اديب فقيه محمدباقر الفت (1301-1384) نيست.
21-3. ج3، ص 71:« المولي محمدباقر المازندراني (ق12-ق12) تتلمذ علي الشيخ محمدبن محمّد زمان الكاشاني … » وي آقا محمدباقر هزار جريبي مازندراني (م1205) از اعاظم علما و فقهاي شيعه، ساكن در كربلا و استاد ميرزاي قمي و شيخ روايت علامه بحرالعلوم است.[28]
21-4. ج3، ص 293: « الشيخ محمد صالح المازندراني (ق13-بعد 1280) … ».
وي مولي محمد صالح جوبارهاي از احفاد مولي محمد سراب تنكابني، ساكن اصفهان و از اكابر علما و فقهاي آن سامان است كه به سال 1285 ق وفات كرده است.
21-5. ج2،ص 79: «عبدالغفار الاصبهاني (ق13-ق13) … » وي ميرزا عبدالغفار خان نجمالدوله (1259-1326) از رياضيدانان نامي كشور و مدرس دارالفنون بوده كه تأليفات فراواني از او به يادگار مانده است.[29]
21-6. ج2، ص 46:« الشيخ عبدالرزاق الاصبهاني (ق14-ق14) … لعلّه يقيم بكربلا … » صاحب عنوان، ميرزا عبدالرزاق محدّث حائري همداني (1291-1383) ساكن همدان و از مشاهير علماي آن سامان بوده است. شرح حال و اسامي حدود شصت عنوان از تأليفات او در مقدمه كتاب بررسي پيرامون مواكب حسينيه آمده است.
21-7. ج1، ص 368:« ملا زينالدين الخوانساري (ق 12- ق 12)…»فقيه محدث معروف زينالدين بن عين علي خوانساري از فضلاي اواخر صفويه بوده و وفاتش ظاهراً در سال 1167 ميباشد.[30]
گفتني است كه در كتاب اختران فروزان خوانسار قبر شيخ زينالدين خوانساري را در خوانسار نشان داده كه در چند دهه قبل مرمّت و بازسازي شده، ولي چون مرحوم مهدوي در كتب خويش قبر وي را در مقبره آب بخشان اصفهان نوشته، نويسنده اختران فروزان، قائل به وجود دو شخصيت همنام شده كه يكي در اصفهان و ديگري در خوانسار مدفون ميباشند.[31]
اين در حالي است كه به نوشته مرحوم سيد احمد روضاتي در مقدمه مناقب الفضلاء، شيخ زينالدين مزبور، وجود قبر وي در اصفهان قطعي نبوده و تنها بر اساس ظنيّات بيان شده.[32]
21-8. ج1، ص 257: «السيد حسن الكاشاني(ق13-ق14) حسن بن محمد الموسوي الكاشاني». وي سيد حسن كاشي واعظ معروف اصفهان كه در قدرت بيان كم نظير بوده و به سبب نگاشتن كتابي در تفسير آيه اولوالامر به دستور ظل السلطان و تفسير آن به حكام، توسط برخي از مجتهدين بزرگ تكفير شده … در سال 1320 وفات يافت.[33]
21-9. ج2، ص 26:« الشيخ عبدالحسين المحلاتي (ق13-ق14) … عالم مكثر نشيط استنسخ بخطه الجيد كثيراً من الكتب لفقره … »
عالم ياد شده كه تنها به نشاط و خط جيد و فقر او اشاره شده، صاحب كتاب «مغتنم الدرر» متولد 1270 در محلات، شاگرد ميرزا حبيب الله رشتي در نجف و متوفاي روز جمعه 22 ذي الحجه 1323 ق در اصفهان است. مرحوم مهدوي 26 عنوان از تأليفات او را ياد كرده[34] و مرحوم علامه گزي و علامه طهراني شرح حال او را آوردهاند. مرحوم طهراني مينويسد:
«عالم كبير من اجلّة العلماء و افاضل الفقهاء و اهل الورع والدين و التقوي، ضمّ الي مكانته العلميّة السامية، القدسيّة و الصلاح. فقد كان من رجال الله الابرار الاصفياء.»[35]
21-10. ج1، ص 178:« المولي آقا بابا الشيرازي (ق12-ق13) … » با توجه به اوصافي چون «المرشد الكامل» و «قرة عيون العارفين» كه در ذيل نام او ذكر شده، معلوم ميشود كه صاحب عنوان، عارف شهير ميرزا ابوالقاسم راز شيرازي معروف به «ميرزا بابا» از اقطاب سلسله ذهبيه، متوفاي سال 1286 ﻫ است.[36]
به جهت طولاني شدن مقاله از ذكر موارد فراوان ديگري كه در كتاب به چشم آمده و يادداشت شده بود،صرف نظر ميكنيم.
22. در برخي از اشعار فارسي كتاب، اغلاطي راه يافته كه وزن اشعار را مختل كرده است. شايد قضاوتهاي مؤلف در مورد ضعف ادبي اشعار برخي از رجال كتاب، ناشي از عدم ضبط صحيح آنهاست. به چند نمونه اشاره مي شود:
22-1. ج1، ص 37:
اميدم نيست غير عفوت چو دانم كه وهابي و ستاري و غفار
كه ظاهراً چنين بوده :« اميدم نيست جز عفوت چو دانم».
22-2. ج1،ص 78:
رفتي خيالت ماند در دل چنان كز كاروان آتش به منزل
كه بايد چنين باشد: « تو رفتي و خيالت ماند در دل».
22-3. ج1، ص 97:
برهروان محبت دهيد تسليتي كه ميرسد ز در دولت پيك موهبتي
كه صحيح آن اين است:« كه ميرسد ز در دوست پيك موهبتي».
22-4. ج1، ص 79:
ز چه رو شور فتاد است به عالم بكر
وز چه ره گشته چنين مرغ فرح سوخته پر
كه ظاهراً چنين بوده:« ز چه رو شور فتاده است به عالم يكسر».
22-5.ج3، ص 176:
ابن زياد گفت كه كمتر از زنيم خنجر براي آل محمد نميزنيم
هماز در غوايت و مشاء با نميم حلاف و معتد و عتل و هم زنيم
22-6. ج2، ص213:
تو را از اين چه كه گويند كلام كه بود اگر كلامم نكو گفته شد تو نيك پذير
22-7. ج1،ص15:
آغشته بخون چه داند اندر نارم
صحيح آن چنين است: « آغشته به خون چو دانه اندر نارم».
در پايان ضمن آرزوي سلامتي و طول عمر براي مؤلف محترم حضرت حجةالاسلام و المسلمين اشكوري توفيق ايشان را در ارائه ساير مجلّدات اين اثر نفيس از خداوند متعال خواستاريم.
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |