مفهوم تردد در احاديث
ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 1578 مرتبه |
دسته: حديث | تاریخ: 1388.08.20 |
  |
مفهوم تردد در احاديث
محمد حسن احمدي فقيه (يزدي)
چون حدود يك سال بين نشر اولين قسمت اين بحث و مقال كنوني به عللي فاصله شده، لذا مناسب است كه بحث را بر اساس نظمي طبيعي در چند فراز پيگيري كنيم، گرچه مستلزم اين باشد كه بخشي از مطالب گذشته تكرار شود.
1- متن حديث
قالالله عزوجل: ما ترددت في شيء انا فاعله كترددي في موت عبدي المؤمن يكره الموت واكره مساءته.
ترجمه: خداوند فرموده است: در هيچ امري كه من انجام ميدهم ترديد و ترددي مانند ترديد و تردد درباره مرگ بنده مؤمن خود ندارم، او از مرگ كراهت دارد و من نيز از ناراحتي او كراهت دارم.
2- مدرك حديث
اين حديث شريف يا عبارتي كه ياد شد و يا با مختصر تفاوت، در كتابهاي متعددي از مصادر حديثي شيعه و اهل تسنن نقل شده است كه به قسمتي از اين كتابها اشاره ميشود:
¯ كتابالمؤمن، تأليف حسين بن سعيد اهوازي (م حدود 250 ه ) نقل از امام باقر و امام صادق عليهماالسلام، چاپ قم، حديث 63-61، صفحه 32 و 33.
¯ اصول كافي، تأليف ثقهالاسلام كليني (م 328 ه ) بابالرضا بموهبة الايمان از امام صادق عليهالسلام با يك سند، چاپ آخوندي، جلد دوم، صفحه 246.
و نيز باب من آذي المسلمين، از امام باقر و امام جعفر صادق عليهماالسلام با سه سند، جلد دوم، صفحه 352 و 354.
¯ كتابالمحاسن، تأليف احمد بن محمد بن خالد برقي (م 274 ه )، باب 47 المحبوبات، حديث 443 از امام صادق عليهالسلام از حضرت رسول صلي الله عليه و آله، چاپ محدث ارموي، صفحه 291 چاپ نجف، صفحه 235.
¯ صحيح بخاري (م256)، كتاب الرقاق، بابالتواضع، از رسول خدا صلي الله عليه و آله، چاپ نه جلدي، جلد هشتم، صحفه131 جلد هفتم، صحفه 190 در مجموعه هشت جلد در چهار جلد.
¯ مسند احمد حنبل (م241 ه ) چاپ شش جلدي، جلد ششم، صحف 256.
اين پنج كتاب از تأليفات سده دوم تا چهارم است مدارك اصلي روايت تردد است. و در زمانهاي بعد در كتابهاي فراواني بطور مرسل و يا به نقل متصل (معنعن) از اين پنچ كتاب روايت شده است كه به تعدادي از آنها اشاره ميكنيم:
¯ القواعد و الفوائد، تأليف شهيد اول (م786 ه ) چاپ دو جلدي، نجف، جلد دوم، صفحه 181 و چاپ سنگي، ايران، صفحه 271 و 272.
¯ نضدالقواعد، تأليف فاضل مقداد (م826) چاپ قم، صفحه 69.
¯ وسائلالشيعه، حر عاملي (م1104) جلد دوم، صفحه 644 (باب عدم تحريم كراهه الموت) و جلد سوم، صفحه 53 و جلد هشتم، صفحه 588 (قسمتي از حديث)
¯ الجواهرالسنيه، تأليف شيخ حر عاملي، چاپ 1402، صفحه 98 و 121.
¯ مرآتالعقول، اثر علامه مجلسي، جلد نهم، صفحه 297، جلد دهم، صفحه 381-383.
¯ جامع احاديثالشيعه، جلد هفتم، صفحه 99.
¯ الاحاديثالقدسيه، چاپ 1389، قاهره، صفحه 81. كتاب ظاهراً تأليف برخي از دانشمندان معاصر است.
¯ النفحاتالسلفيه بشرح الاحاديث القدسيه، شرح كتاب سابق است، تأليف محمد منير دمشقي ازهري، صفحه 166 و 171.
¯ الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف تاجالدين بن المناوي الحدادي (م1031) صفحه 166 و 171.
در كتاب ديگري به نام الاتحافات السنيه بالاحاديث القدسيه، تأليف شيخ محمد مدني از دانشمندان سده دوازدهم در هند چاپ شده كه اين حديث در آن كتاب هم آمده است.
¯ ارشادالساري في شرح صحيحالبخاري، تأليف شهابالدين قسطلاني (م923)، جلد نهم، صفحه 290.
¯ الفروق، تأليف شهابالدين احمدبن ادريس القراني (م684) جلد سوم، صفحه69، چاپ بيروت در چهار جلد، و نام كامل آن البروق في انواء الفروق است.
¯ تهذيب الفروق و القواعد السنيه في الاسرار الفقهيه، تأليف شيخ محمد علي بن شيخ حسين الملكي المالكي، كه با همان كتاب الفروق قرافي چاپ شده، جلد سوم، صفحه 91.
¯ ادوار الشروق علي انواء الفروق، تأليف ابن الشاط (م723) اين كتاب و كتاب قبلي شرح و تهذيب و تنظيم همان كتاب الفروق قرافي است و با كتاب قواعد و فوائد شهيد اول نوعي هماهنگي دارد.
¯ قبسات، اثر ميرداماد (م1041) چاپ جديد، صفحه 469، چاپ قديم، صفحه 313.
¯ اسفار، اثر ملاصدرا (م 1050) جلد ششم، صفحه 392 و چاپ قديم جلد 3، صفحه 90.
¯ وافي، اثر فيض كاشاني (م1091) باب عزه المؤمن، جلد سوم، صفحه 130.
¯ اربعين، اثر شيخ بهائي (م1031) حديث سي و پنجم، صفحه 210 و 211.
شيخ بهائي پس از نقل حديث از كتاب كافي از ابان بن تغلب فرموده: «سند اين حديث صحيح است و دانشمندان اهل تسنن نيز همين حديث را با سند صحيح روايت كردهاند، پس اين روايت از روايات مشهور و مورد اتفاق علماي اسلام اعم از شيعه و سني است ».
و ضمناً روشن شد كه : حديث تردد در كتب حديثي و فقهي آمده، و نيز در كتب فلسفي و حكمي به تبع آن قسمت از روايت كه مربوط به تردد ميباشد ذكر گرديده است، علاوه اينكه در كتب ادعيه نيز با سندهاي صحيح نقل شده و نشاني دقيق آنها در فراز سوم همين مقاله خواهد آمد. بنابراين، اين توهم كه حديث مذكور در كتب روايي منشأيي ندارد، باطل شد، خصوصاً اينكه قبل از طرح آن در كتابهاي حكمي و فلسفي در كتب فقهي مطرح گشته و پيرامون آن مباحث مفصل و مستوفايي نيز انجام شده است.
3- حديث تردد در ضمن دعاي طول عمر
«اللهم ان رسولك الصادق المصدق صلواتك عليه و آله قال انك قلت ما ترددت في شيء انا فاعله كترددي في قبض روح عبديالمؤمن يكره الموت واكره مسائته … » دعاي فوق قسمتي از يكي از تعقيبات نماز است كه خواندن آن براي طول عمر سفارش شده و خيلي مؤثر است.
اين دعا در كتابهاي زير نقل شده است:
مصباح المتهجد، تأليف شيخ طوسي (م460) چاپ قم، صفحه 51.
فلاح السائل، اثر ابن طاووس (م644) چاپ تهران صفحه 167.
مكارم الاخلاق، اثر طبرسي چاپ سنگي، تأليف قرن ششم، صفحه149.
دعوات راوندي (م573) چاپ قم، صفحه 134.
جنة الامان كفعمي (م حدود 900) چاپ افست، صفحه 24.
بلدالامين كفعمي، چاپ رحلي، صفحه 12.
بحار الانوار، علامه مجلسي، جلد 83، صفحه7.
مقباس المصابيح، اثر علامه مجلسي، چاپ سنگي، صفحه63.
مستدرك الوسائل، حاجي نوري، جلد يكم، صفحه 345.
الباقيات الصالحات، محدث قمي، صفحه 73، حاشيه مفاتيح، چاپ دفتر نشر فرهنگ اسلامي.
تا اينجا به اين نتيجه رسيديم كه صدور حديث قدسي و كلام خداي متعال جاي هيچ ترديدي ندارد و با اطمينان كامل ميتوان گفت: جمله «ماترددت … »كلام خدا است. و اگر كسي در سند اين حديث خدشه كند دليل بياطلاعي و يا وسواس بيجاي اوست زيرا لااقل بايد بپذيرد: حجيّت حديثي كه با چند سند نقل شده و برخي از آنها صحيح است و در كتابهاي حديثي اصيل شيعه و سني آمده باشد، از نظر صحت مورد اتفاق و توافق همه علماي اسلام است.
4- سئوالهايي كه مطرح ميشود
با دقت در متن حديث تردد سئوالهايي مطرح ميشود كه به قرار ذيل است:
1- مقصود از تردد كه در اين حديث به خداي متعال نسبت داده شده چيست؟
2- از حديث استفاده ميشود كه در غير قبض روح مؤمن هم خداي متعال تردد دارد، ولي نه مانند تردد در قبض روح مؤمن پس چه خصوصيتي در قبض روح بنده مؤمن بوده كه بخصوص عنوان شده است؟
3- ميدانيم كه مؤمن واقعي از مرگ كراهت ندارد، پس چرا در اين حديث آمده كه مؤمن از مرگ كراهت دارد؟
4- خواندن دعايي كه جمله «ماترددت … » در آن هست چه رابطهاي با طولاني شدن عمر دارد كه گفتهاند خواندن اين دعا عمر را طولاني ميكند.
چون در اين روايت مشابه اين سئوالها و شايد برخي سئوالهاي ديگر مطرح بوده، از اينرو از چند قرن قبل دانشمندان شيعه و سني توضيحاتي پيرامون اين حديث ايراد كردهاند تا به برخي از اين سئوالها پاسخ داده شود مانند:
شهابالدين قرافي، از علماي اهل تسنن، در كتاب الفروق.
و از علماي شيعه شهيد اول، در كتاب قواعد و نيز كتاب ذكري.
شيخ بهائي، در شرح اربعين و …
ميرداماد، در قبسات.
ملاصدرا، در اسفار.
فيض كاشاني، در وافي.
علامه مجلسي، در بحارالانوار و مرآت العقول.
ملا صالح مازندراني، در شرح كافي.
امام خميني، در حاشيه اسفار. كه در حقيقت شرحي بر قسمتي از حديث مزبور است.
البته در بخش اول اين بحث (مندرج در شماره11 مجله) به اين سؤالها پاسخ داده شده، مراجعه شود.
5- معني تردد در بيان فقها (پاسخ سؤال اول)
واضح است كه تردد به معناي شك و ترديد نسبت به خداوند متعال محال است، پس در اينجا لازمه معنا كه تعظيم و بزرگداشت مؤمن باشد منظور است.
توضيح اينكه ما ميبينيم انسان اگر به كسي علاقه داشته باشد و او را بزرگ و با عظمت بداند، در بدي رساندن به او و ناراحت كردنش متردد ميشود و عجله نميكند و اگر با كسي دشمن باشد و او در نزدش كوچك و حقير باشد، در مجازات او هيچ ترديدي به خود راه نميدهد و فوراً به مرحله اجرا در ميآورد. پس به اين نتيجه ميرسيم كه خدا بنده مؤمن خود را بزرگ ميداند و تردد لازمه بزرگداشت، عجله و مبادرت (در تصميم) لازمه تحقير است.
بنابراين جمله «تردد» بر گرامي داشت خداوند نسبت به مؤمن و شرف و منزلت او نزد خداوند دلالت ميكند، يعني لازم معنا اراده شده است نه خود معناي تردد، و بازگشت حديث به اين جمله است: «منزله المؤمن عندي عظيمه»
اين پاسخ در الفروق اثر قرافي جلد سوم صفحه 69، چاپ بيروت، و قواعد شهيد اول چاپ نجف، جلد دوم، صفحه 181 و نضد القواعد فاضل مقداد، صفحه 69 چاپ قم و تهذيب الفروق شيخ محمد علي مكي مالكي، جلد سوم، صفحه 91، ياد شده است.
فاضل مقداد پس از جواب ياد شده فرموده است: در تأويل اين حديث غير از وجهي كه در بالا ياد شده وجوهي ديگر گفته شده است:
وجه اول: مقصود تردد عبد است به اين معنا كه خداوند متعال براي مؤمن وضعي را پيش ميآورد كه او گمان ميكند مرگش نزديك شده، و در اين حال استعداد و آمادگي كامل براي رفتن از اين جهان پيدا ميكند، و مشتاقانه به انجام عمل صالح مبادرت مينمايد.
سپس خداوند متعال وضع ديگري كه موجب بسط آرزوهاي او ميشود برايش پيش ميآورد و در نتيجه او مشغول فراهم كردن ضروريات زندگي دنيوي خود ميشود. در حقيقت اين عبد است كه مردد ميشود نه خداوند، ولي چون تردد عبد، معلول پيش آوردن اسبابي است كه خدا موجد اين حالت در عبد است، از اين رو خداوند تردد را به خود نسبت ميدهد.
پس طبق اين نظر، تردد در اختلاف احوال بنده مؤمن است، نه در زمان قبض روح و أجل، يعني زمان قبض روح مشخص است و هيچگونه تقدم و تأخري ندارد، و آنچه در آن تردد صورت ميگيرد حالات مؤمن است كه گاهي توجه به دنيا و گاهي توجه به آخرت پيدا ميكند.
وجه دوم: خداوند تبارك و تعالي هميشه حالاتي براي مؤمن پيش ميآورد كه مرگ را به ميل خويش انتخاب كند، يعني مؤمن به خاطر عدم فرصت براي كسب كمالات از مرگ كراهت دارد و خداي بزرگ نيز ناراحتي او را نميخواهد، لذا حالاتي برايش ايجاد ميكند كه نه تنها مرگ را بپذيرد بلكه آن را بخواهد و تقاضا كند. بنابراين پروردگار عالم پس از اينكه مؤمن مرگ را برگزيد، در مقام قبض روح او بر ميآيد بدون اينكه از طرف خداوند، عجلهاي در كار باشد. و در انسانها چنين است كه اگر كسي قدرت بر تعجيل داشته باشد و تعجيل نكند او را متردد ميدانند، ولي در خداي متعال كه تردد معنا ندارد بايد بگوييم او در اين مورد به صورت متردد است، گر چه در واقع ترددي در كار نيست.
مؤيد اين وجه روايتي است كه ميگويد: وقتي كه ملك الموت براي قبض روح ابراهيم آمد ابراهيم از قبض روحش كراهت داشت لذا خداوند قبض روح او را به تأخير انداخت. تا اينكه يك روز پيرمردي را ديد كه غذا ميخورد و آب دهانش از فرط پيري و سستي بر محاسنش ميريخت از اين رو حضرت ابراهيم از خداوند تقاضاي مرگ كرد يعني كراهتش از بين رفت و طالب مرگ شد.
پس همانطور كه ملاحظه ميكنيم هيچگونه ترددي از طرف خداوند در بين نبوده بلكه فقط بر طرف كردن حالت كراهت ابراهيم عليهالسلام از مرگ مقصود بوده كه در ظاهر به شكل تردد در قبض روح ابراهيم عليهالسلام ديده ميشود.
و درباره موسي عليهالسلام هم نظير همين داستان روايت شده است.
وجه سوم: حتمي بودن مرگ بر بندگان، با كراهت خداوند از ناراحتي مؤمنان، با هم متعارض هستند. و اين تعارض شبيه تردد است و به آن تشبيه شده و استعاره است.
وجه چهارم: در حقيقت ترددي در كار نيست بلكه تردد فرضي منظور است يعني خداوند ميفرمايد اگر من ترددي ميداشتم در قبض روح مؤمن آنچنان تردد ميكردم كه در هيچ امر ديگري آن اندازه ترديد نمينمودم. البته اين نوع تعبير مجازي است.
اين بود توجيهاتي كه فاضل مقداد براي نسبت دادن تردد به خداوند متعال ذكر مرده بود و با اختصار و نقل به معنا ياد شد.
6- مفهوم تردد در كتب حديثي
شيخ بهائي در شرح اربعين (حديث سي و پنجم صفحه 210 و 211) و غيره فرمودهاند: «ماتضمنه هذا الحديث من نسبة التردد اليه سبحانه يحتاج الي التأويل وفيه وجوه:
الاول: ان في الكلام اضماراً و التقدير: لوجاز علي التردد ما ترددت في شيء كترددي في وفاة المؤمن.
الثاني: انه لماجرت العادة بان يتردد الشخص في مساءه من يحترمه و يوقره كالصديق الوفي و الخل الصفي. وان لايتردد في مساءه من ليس له عنده قدر و لاحرمه كالعدو و الموذيات و الحيه و العقرب، بل اذا خطر بالبال مساءته اوقعها من غير تردد و لاتأمل، صح ان يعبّر بالتردد و التواني و التأمل في مساء الشخص عن توقيره و احترامه و بعدمهما عن اذلاله و احتقاره .
فقوله سبحانه: «ماترددت في شيء انا فاعله كترددي في وفاه المؤمن» المراد به والله اعلم ليس لشيء من مخلوقاتي عندي قدر و حرمه كقدر عبدي المؤمن و حرمته، فالكلام من قبيل الاستعاره التمثيليه.
الثالث: انه قدورد في الحديث من طرق الخاصه والعامه انالله سبحانه يظهر للعبد المؤمن عند الاحتضار من اللطف و الكرامه و البشاره بالجنه مايزيل عنه كراهه الموت و يوجب رغبته في الانتقال الي دارالقرار فيقلّ تأذّيه به فيصير راضياً بنزوله و راغباً في حصوله. فاشبهت هذه المعامله معامله من يريد ان يؤلم حبيبه الماً بما يتعقبه نفع عظيم فهويتردد في انه كيف يوصل ذالك الالم اليه علي وجه يقلّ تأذّيه به، فلايزال يظهر له ما يرغبه ما يتعقّبه من الله من اللذه الجسميه والراحه العظيمه الي ان يتلقاه بالقبول و يعدّه من الغنائم المؤدّيه الي ادراك المأمول فيكون في الكلام استعاره تمثيليه».
7- كلامي از علماي عامه پيرامون حديث تردد
علامه مجلسي در مرآت العقول (جلد نهم، صفحه 298) در توجيه اين حديث شريف به نقل از علماي اهل تسنن چند وجه ذكر فرموده است:
«الاول: ان معناه ما تردد عبدي المؤمن في شيء انا فاعله كتردده في قبض روحه فانه متردد بين ارادته البقاء وارادتي للموت فاناالطفه وابشره حتي اصرفه عن كراهه الموت، فاضاف سبحانه تردد نفس وليه الي ذاتة المقدسة كرامة و تعظيماً له كما يقول غداً يوم القيامة لبعض من يعاتبه من المؤمنين في تقصيره عن تعاهد ولي من اوليائه: عبدي مرضت فلم تعدني؟ فيقول: كيف تمرض و انت رب العالمين ؟ فيقول : مرض عبدي فلان فلم تعده فلو وعدته لوجدتني عنده فكما اضاف مرض وليه وسقمه الي عزيز ذاته المقدسة عن نعوت خلقه اعظاماً لقدر عبده و تنويهاً بكرامة منزلته فكذلك اضاف التردد الي ذاته لذلك.
الثاني: ان ترددت في اللغه بمعني رددت مثل قولهم فكرت و تفكرت و دبرت و تدبرت، فكانه يقول: مارددت ملائكي و رسلي في امر حكمت بفعله مثل مارددتهم عند قبض روح عبدي المؤمن فارددهم في اعلامه بقبضي له و تبشيره بلقائي و بما اعددت له عندي كماردد ملك الموت عليهالسلام الي ابراهيم و موسي عليهما السلام في القصتين المشهورتين الي ان اختار الموت فقضهما و كذلك خواص المؤمنين من اوليائه يرددهم اليهم رفقا و كرامه ليميلوا الي الموت و يحبوا لقاه تعالي.
و الثالث: ان معناه مارددت الاعلال و الامراض و البرو اللطف و الرفق حتي يري بالبرعطفي و كرمي فيميل الي لقائي طمعا و بالبلايا و العلل فيتبرم بالدنيا و لايكره الخروج منها».
نظر به اينكه عبارات فوق شبيه عبارات منقول از نضدالقواعد و غيره ميباشد و ترجمه آن عبارات نقل شد، لذا لزومي به ترجمه آن ديده نشد.
8- روايتي در بيان تردد (به معني قبض و بسط)
در بخش اول اين بحث كه در شماره يازدهم مجله چاپ شد گفتيم: منظور از «تردد» در اين حديث قدسي قبض و بسط پروردگار نسبت به مؤمن و فراهم كردن اسباب وسائل تكامل و ترقي اوست تا بدينوسيله به نكات ذيل و مانند آن آگاهي يابد:
1- به گناهان خود توجه پيدا كند.
2- از اعمال گذشته و گناهان خود توبه كند.
3- همواره به ياد مرگ باشد.
4- به كمالات توجه پيدا كند.
5- كمالات بيشتري براي خود كسب كند.
6- و بالاخره سعادت اخروي خود را تأمين نمايد.
در اينجا جهت توضيح بيشتر حديث مورد بحث، روايتي از امام صادق عليهالسلام از اصول كافي (جلد دوم، صفحه 449 كتاب الايمان و الفكر، باب نادر) نقل ميكنيم كه ميتواند دليل گفتار ما باشد:
محمد بن يحيي عن احمد بن محمد بن عيسي بن محبوب عن عبدالعزيز العبدي عن ابن ابي يعفور قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: قال الله عزوجل: ان العبد من عبيدي المؤمنين ليذنب الذنب العظيم مما يستوجب به عقوبتي في الدنيا و الأخره فانظرله فيما فيه صلاحه في آخرته فاعجل له العقوبه عليه في الدنيا لاجازيه بذلك الذنب اقدر عقوبه ذلك الذنب و اقضيه واتر كه عليه موقوفاً غير ممضي ولي في امضاء المشيئه و ما يعلم عبدي به فاتردد في ذلك مراراً علي امضائه ثم امسك عنه امضيه كراهه لمساء ته وحداً عن ادخال المكره عليه فاتطول عليه بالعفو عنه و الصفح محبه لمكافاته لكثير نوافله التي يتقرب بها الي في ليله و نهاره فاصرف ذلك البلاء عنه و قد قدرته و قضيته و تركته موقوفاً ولي في امضائه المشيئه ثم اكتب له عظيم اجر نزول ذلك البلاء وادخره اوفرله اجره ولم يشعر به ولم يصل اليه اذاه وانا الله الكريم الرحيم.
ترجمه حديث: ابن ابي يعفور گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه فرمود:
خداي تعالي فرمايد: گاهي بندهاي از بندگان مؤمن من مرتكب گناه بزرگي ميشود كه به سبب آن مستوجب عقوبت من در دنيا و آخرت ميگردد، در آن هنگام نظري به كار مؤمن و آثار اعمالش در آخرت ميافكنم و به آنچه صلاح اوست نسبت به آخرتش توجه مينمايم (و اگر اعمال او صالح نبود) در مجازات و عقوبتش در همين دنيا تسريع ميكنم (تا در آخرت پاك باشد و بتواند از نعمتهاي بيمنتهاي آنجا استفاده كند) و نيز عقوبت معصيتش را تقدير و اندازهگيري مينمايم. ولي اين عقوبت را بدون امضاء قطعي به حال توقف نگه داشته بر او واميگذارم و به تعليق مياندازم در حالي كه امضاء قطعي آن به خواست و مشيت من است (يعني به او مهلت ميدهم كه توجه پيدا كند و كسب كمالات بنمايد).
بنده مؤمن من اين مطالب را نميداند و من در امضاء كردن اين عقوبت بر او بسيار تردد مينمايم و عاقبت از آن امساك ميكنم و وقوع حتمي به آن نميدهم، زيرا ناراحتي او را خوش ندارم و مايل نيستم مكروهي بر او وارد شود، پس او را عفو ميكنم و از او ميگذرم به خاطر اينكه دوست دارم كارهاي مستحبي كه شب و روز انجام ميدهد و به وسيله آنها به من تقرب ميجويد مكافات و تلافي كرده باشم، پس آن بلاء و عقوبت را از وي برميگردانم، در حالي كه قبلاً تقدير كرده بودم (ولي امضاء قطعي نكرده) و بطور متوقف رها كرده بوديم و امضاء آن بستگي به خواست من داشت، سپس اجر و پاداش بزرگ اين نزول بلاء را برايش مينويسم و ذخيره ميكنم و زياد ميكنم بدون اينكه او توجه داشته باشد و بداند، در حالي كه رنج و سختي بلاء هم به او نرسيده است و من خداي كريم و رئوف و مهربانم.
همانطور كه ملاحظه ميفرماييد معنايي كه در اين حديث شريف از تردد اراده شده خصوصاً عبارت: «فاتردد في ذلك مراراً» همان معناي قبض و بسط است كه در قسمت اول اين مقاله بيان نموديم. پس در حقيقت ما آن روايت را به كمك اين روايت توضيح داديم.
9- ضمناً از آنچه در قسمتهاي گذشته ذكر گرديد و بعنوان پاسخ سئوال اول بيان شد، پاسخ سئوال دوم هم تا حدودي معلوم شد، و توجه به مسأله قبض و بسط، و كليت و شمول آن اين مطلب را در نوع امور روشن ميكند و نيازي به ذكر و تكرار آنچه بيان شد، نيست.
10- چرا مؤمن از مرگ ميترسد (پاسخ سؤال سوم)
براي مزيد ايضاح، قسمتهايي از پاسخ علما به سئوال سوم را نقل ميكنيم: شيخ بهائي رضوان الله عليه در كتاب اربعين در ضمن حديث 35 فرموده است:
گاهي توهم ميشود كه جمله «يكره الموت» در اين حديث و امثال آن، با روايت نبوي «من احب لقاء الله احب الله لقاءه و من كره لقاء الله كره الله لقاءه» منافات و تعارض دارد، زيرا ظاهر روايت نبوي اين است كه مؤمن حقيقي از موت كراهت نداشته بلكه به آن راغب است، همانطور كه از امير مؤمنان نقل شده كه فرموده «ان ابن ابي طالب آنس بالموت من الطفل بثدي امه» يعني پسر ابوطالب به مرگ از طفل به پستان مادر مأنوستر است و همچنين هنگامي كه ابن ملجم لعنه الله با شمشير به سر مقدسش زد، فرمود: «فزت و رب الكعبه»: سوگند به پروردگار كعبه رستگار شدم.
شيخ شهيد ما در كتاب ذكري اين اشكال را اينطور جواب داده است: حب و علاقمند بودن به لقاء الله مقيد به وقت معيني نيست، پس بر حال احتضار و ديدن چيزي كه او دوست دارد حمل ميشود. همچنانكه شيعه از امام صادق عليه السلام و اهل تسنن از رسول خدا روايت ميكنند كه: «من احب لقاء الله احب الله لقاءه و من كره لقاء الله كره الله لقاءه فقيل: يا رسول الله انّا لنكره الموت فقال: ليس ذلك ولكن المؤمن اذا حضره الموت بشر برضوان الله و كرامته فليس شيء احبّ اليه مما امامه فاحب لقاء الله و احب الله لقاءه...»
ترجمه حديث: رسول خدا صلي الله عليه و اله فرمود: هر كس لقاء خدا را دوست داشته باشد خداوند هم لقاء او را دوست دارد و هر كه لقاء خدا را كراهت داشته باشد خداوند هم لقاء او را كراهت دارد. به آن حضرت گفتند: اي پيامبر خدا ما از مرگ كراهت داريم، فرمود: اينطور نيست، چون حالت احتضار و مرگ مؤمن فرا رسد او را به رضوان و كرامت الهي بشارت ميدهند، و پس از اين بشارت، هيچ چيز نزد او محبوبتر از آنچه به او بشارت داده شده نيست، پس او لقاء خدا را دوست دارد و خداوند هم لقاء او را دوست خواهد داشت …
اين بود پاسخي كه شهيد اول در كتاب ذكري (ص52) افاده كرده كه با اختصار نقل شد.
مشابه اين روايت از حضرت صادق عليهالسلام نقل شده است، به فروع كافي، كتاب الجنائز، باب مايعاين المؤمن و الكافر، حديث 12، جلد سوم، صحفه 134 و نيز به كتاب معاني الاخبار، باب معني ماروي ان من احب لقاء الله … صفحه 236 مراجعه شود.
آنگاه شيخ بهائي نيز دو جواب ديگر در كتاب اربعين (ص212) نقل يا ذكر كرده است:
… جواب دوم اينكه: مرگ نفس لقاء الله نيست بلكه لقاء الله لازمه مرگ است و كراهت از مرگ به خاطر رنج حاصل از آن است و اين كراهت مستلزم كراهت از لقاء الله نخواهد بود.
جواب سوم اينكه: دوستي لقاء الله ايجاب ميكند كه انسان استعداد كامل لقاء الله را با افزودن به اعمال صالح خود تحصيل كند، و تحصيل اين استعداد و زياد كردن اعمال صالح با مرگ منافات دارد، زيرا مرگ فرصت را ميگيرد و دست انسان را از انجام اعمال صالح كوتاه ميكند، پس از اينرو مومن از مرگ كراهت دارد كه مانع كمال استعداد او براي لقاء الله ميشود.
11- از سياق كلماتي كه گذشت، پاسخ سؤال چهارم نيز مشخص شد كه تردد در حقيقت عنواني است بر تأخير مرگ. مرحوم صاحب وسائل اعلي الله مقامه پس از نقل اين قسمت (تردد) از حديث فرموده است: «اقول التردد مجاز كنايه عن التأخير» (وسايل الشيعه، كتاب الطهاره، ابواب الاحتضار، باب عدم تحريم كراهه الموت، ج 2، ص 644).
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |