سيماي علي بن ابراهيم
ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 1044 مرتبه |
دسته: حديث | تاریخ: 1388.08.30 |
  |
شهر قم همواره خاستگاه و پناهگاه اصحاب و راويان امامان مكتب ناب تشيع و بزرگانى چون زكريا بنادريس، زكريا بنآدم، ابراهيم بنهاشم و جمع بسيارى ديگر از رادمردان مكتب امامت و ولايتبوده است.
على بنابراهيم، يكى ديگر از فرزانگان نامدار و راويان معروف و پرآوازه جهان تشيع است.
اينك به دوردستهاى تاريخ نظر افكنده، به زيارت يكى از نامآوران تشيع در قرن سوم و چهارم هجرى مىرويم و به تماشاى سيماى على بنابراهيم مىنشينيم. على فرزند ابراهيم بنهاشم، از راويان مشهور و قابل اعتماد است و كنيهاش را ابوالحسن دانستهاند.
اثر بسيار معروف و ارزشمند او - تفسير على بنابراهيم - موجب شده است تا وى را «مفسر قمى» بنامند. قبل از اينكه به شرح حال او پردازيم، به پاس احترام به مقام علمى و معنوى پدرش، ابتدا نگاهى اجمالى به سيماى پدر بزرگوارش - ابراهيم بنهاشم - مىافكنيم تا از منظر او، شناختبهترى به فرزند پيدا كنيم.
ابراهيم بنهاشم
ابراهيم بنهاشم پدر بزرگوار على بنابراهيم و كنيهاش «ابواسحاق قمى» است وى در اصل از بزرگان شيعيان كوفه بوده است و سپس به شهر قم مهاجرت كرده است. او از اصحاب امام رضا(ع) و امام جواد(ع) است.
در بارهاش گفتهاند:
ابراهيم بنهاشم اولين كسى بود كه احاديث ائمه بزرگوار تشيع را كه در ميانراويان كوفى رايجبود، به شهر قم نقل و منتشر كرده است.[1] و از اينرو مىتوان او را پيشگام حديث در قم دانست. شيخ طوسى، او را از شاگردان يونس بنعبدالرحمان - از اصحاب امام رضا(ع) - دانسته است[2] و مىگويد: ابراهيم بنهاشم به ملاقات امام رضا(ع) رسيده و محضر او را درك كرده است.[3]
ايشان كتابهاى متعددى دارد كه از جمله آنها «النوادر» و «قضايا اميرالمؤمنين(ع)» است[4] ابراهيم بنهاشم، از طريق نقل روايات و احاديث ائمه عليهم السلام، خدمات بيشمارى به اسلام كرده و عشق و علاقه خويش را به مكتب ائمه معصومين(ع) ابراز كرده است اگر چه ابراهيم بنهاشم را در زمره ياران امام رضا(ع) بشمار آوردهاند اما هيچ روايتى از امام رضا(ع) و نيز يونس بنعبدالرحمان به نقل از او يافت نشده است[5] اما روايات متعددى را از امام جواد(ع) نقل كرده است[6] كه در كتب حديث معروف تشيع به ثبت رسيده است. [7]
وى از بزرگان بسيارى استفاده كرده و نزد آنان حديثشنيده و نقل كرده است كه تعدادشان حدود 160 نفر مىباشد.[8] از جمله آن بزرگان، محمد بنابىعمير است كه تعداد 2921 روايت را از وى نقل كرده است. [9]
مجموع رواياتى كه از ابراهيم بنهاشم قمى نقل شده است و در كتابهاى معتبر وجود دارد،6416 مورد مىباشد.[10] علامه حلى در باره اعتبار علمى روايات نقل شده از سوى او مىگويد: هيچ كس از ياران و اصحاب در باره نفى يا تعديل روايات وى، مطلبى را نگفتهاند ولى روايات او بيشمار است و قبول كردن رواياتش نزد من ارجحيت دارد.[11]
اين مسئله در ميان بزرگان علم رجال مورد نقد و بررسى قرار گرفته است و بزرگمردانى چون شهيد ثانى احاديث او را معتبر و صحيح دانسته، آنها را مورد قبول خود مىدانند.[12]
محقق عالى مقام - آيت الله خويى - مىگويد: سزاوار نيست در باره موثق بودن ابراهيم بنهاشم شك و ترديد به خود راه داد.[13]
على بنابراهيم
نام اين راوى عاليقدر، در شمار اصحاب حضرت امام هادى(ع) قرار گرفته است. شيخ طوسى به اين مساله اشاره كرده است.[14] سپس نجاشى به پيروى از شيخ طوسى در باره على بنابراهيم مىگويد:
او از افراد مورد وثوق و قابل اعتماد در احاديث و روايات مىباشد و مذهب و افكار اعتقادى او كاملا صحيح است.[15]
على بنابراهيم علاوه بر عصر امام هادى(ع)، در دوران حيات پر بركت امام حسن عسكرى(ع)[16] و نيز زمان غيبت صغرى زندگى مىكرده است. البته در كتابهاى معتبر تشيع هيچ روايتى از امام هادى و نيز ديگر امامان معصوم عليهم السلام به نقل از على بنابراهيم يافت نشده است. آيت الله خويى در اين باره مىگويد: نبودن روايت مستقيم از ائمه عليهم السلام منافاتى با اين مطلب ندارد كه نامش در زمره اصحاب امام هادى(ع) باشد. [17]
علاقه و دلدادگى او نسبتبه سرچشمههاى زلال امامت، به اندازهاى بود كه نه تنها شيعيان، بلكه دانشمندان اهل سنت نيز به اين مساله اشاره كردهاند. ابن حجر عسقلانى كه از دانشمندان نامدار اهل سنت در علم رجال است، از على بنابراهيم در كتاب خويش نام برده، سپس مىگويد: او از شيعيان سرسخت است.[18] سرسختى و ارادت او نسبتبه پيشوايان معصوم، در لابلاى رواياتى كه على بنابراهيم نقل كرده بخوبى آشكار است.
همچنين تلاش بىوقفه و زحمات طاقتفرساى او در شنيدن، بدست آوردن، يادگيرى و منتشر ساختن روايات و احاديث، اين محبت و علاقمندى را شفافتر ساخته است. اين تلاش بىوقفه به حدى بوده است كه على بنابراهيم توفيق يافته تا تعداد 7140 روايت را نقل كند.[19]
كتاب «كافى» تاليف حديثشناس بزرگ ثقةالاسلام كلينى، مملو از روايات و احاديث على بنابراهيم استبه گونهاى كه مىتوان آن كتاب را «مسند على بنابراهيم» بشمار آورد.
كلينى خود در اين باره مىگويد: تمام احاديثى را كه در كتاب خود (كافى) آوردهام به نقل از بزرگانى چون على بنابراهيم، محمد بنيحيى، على بنموسى كميدانى، داوود بن كوره و احمد بنادريس است. [20]
از اين تعداد (7140) رواياتى كه وى نقل كرده است، تعداد 6214 مورد از آن را از پدرش ابراهيم بنهاشم و او نيز از محمد بنابىعمير نقل كرده است. تعداد بيشمار روايات على بنابراهيم، ستايش و تمجيد همگان را بار آورده است. از اينرو عمر رضا كحاله - از دانشمندان اهل سنت - ضمن معرفى او مىگويد:
على بنابراهيم شخصيتى فقيه، مفسر قرآن و اخبارى است (كسى كه احاديثبسيارى را نقل مىكند) و كلينى از او روايتبرگرفته است. [21]
به يقين اين فقيه قمى، براى بدست آوردن و گردآورى اين حجم بسيار زياد از احاديث و سخنان پيشوايان دين، به نقاط مختلفى مسافرت كرده است و در راه رسيدن به اين مهم زحمات زيادى را بر خود هموار كردهاند.
او در اين راه علاوه بر استفاده از محضر بزرگان شيعه، نزد حافظان و راويان اهل سنت رفته و از آنان احاديثى را ثبت و ضبط كرده است.
ابنحجر عسقلانى در اين باره مىگويد: على بنابراهيم از برخى علماى اهل سنت چون ابوداود سيستانى، ابنعقده و افراد ديگر، روايت نقل كرده است.[22]
مفسر قمى در اواسط زندگى پرافتخارش، نعمتبينايى خود را از دست داد[23] و تا پايان عمر با دلى روشن و قلبى حقبين به حيات با بركتخويش ادامه داد اما او با اين حالت جسمانى خويش، از پاى ننشست و همچنان در درياى عميق روايت و حديثشنا مىكرد تا از اين طريق معارف انسانساز شريعت را به كمك و يارى امامت گردآورده و آن را به آيندگان بسپارد.
بنابراين بزرگترين امتياز وى و زرينترين صفحه زندگىاش را مىبايست، گردآورى، تدوين، تاليف و نقل و نشر روايات امامان معصوم عليهم السلام بر شمرد. از اينرو بر ما سيرابشدگان از زمزم زلال «كافى» وظيفه است تا اين تلاش عظيم و مقدس را ارج نهيم.
آثار و تاليفات
راويان و اصحاب امامان معصوم عليهم السلام، به منظور ثبت و ضبط معارف ناب مكتب تشيع و انتقال آن به نسلهاى آتى، احاديث معتبر را از نزديكترين و مطمئنترين ياران ائمه دريافت مىكردند سپس آنها را در موضوعات مختلف دستهبندى و تنظيم كرده و هر موضوعى را در كتابى مستقل با نامى ويژه به نگارش در مىآوردند. على بنابراهيم هاشم كه از معروفترين راويان تشيع مىباشد و روايات بسيار زيادى (بيش از 7000 حديث) را نقل كرده است، به اين امر مهم (دستهبندى موضوعى روايات) همت گمارده استبه گونهاى كه نام 14 كتاب او بدين شرح به ثبت رسيده است. شيخ طوسى پنج كتاب او را چنين نام مىبرد:[24]
1- التفسير
2- الناسخ و المنسوخ
3- قرب الاسناد
4- الشرايع
5- المغازى ابنالنديم - دانشمند بزرگ اهل سنت - در كتاب خويش، از على بنابراهيم قمى، تحت عنوان فقهاء و محدثان و علماى شيعه، نام برده و علاوه بر «قرب الاسناد» نام دو كتاب ديگر وى را چنين مىنويسد:[25]
1- المناقب
2- اختيار القرآن
دانشمند بزرگ علم رجال - نجاشى علاوه بر هفت كتاب نامبرده فوق، از ديگر كتابهاى وى چنين نام مىبرد:[26]
1- التوحيد و الشرك
2- فضائل اميرالمؤمنين(ع)
3- الانبياء(ع)
4- المشذر
5- الحيض
6- رسالهاى در معناى هشام و يونس (ع) - جواب مسائل محمد بنبلال.
اگر چه هر يك از كتابهاى اين فقيه بزرگ اسلام، خود گنجينهاى ارزشمند است اما كتاب تفسير على بنابراهيم قمى از امتياز ويژه و موقعيتبرجستهاى برخوردار است كه نگاهى به آن كتاب ضرورى مىنمايد.
تفسير نور با نور
از خدمات ارزنده اين شخصيت نستوه، تاليف كتاب تفسير قرآن است. از آنجا كه كتاب «تفسير القمى» از مزاياى خاصى برخوردار است، به مطالبى چند از اين تفسير اشاره مىشود تا از آن طريق، گوشهاى ديگر از زندگى اين راوى نور آشكار گردد.
علىبنابراهيم قمى در اين كتاب، براى توضيح و تفسير هر يك از آيات نورانى حق، روايات متعددى از امام صادق(ع) را به نقل از پدرش ذكر كرده است. پدرش نيز آن روايات را از طريق ابن ابىعمير و برخى ديگر از بزرگان بيان نموده است.
اما پس از چندى يكى از شاگردان على بنابراهيم، رواياتى ديگر از امام محمد باقر(ع) را در تفسير و توضيح آيات قرآن، به آن تفسير اضافه مىكند و با اضافه كردن آن روايات، ساختار كتاب تفسير از اوائل سوره آل عمران (و انباكم بما تاكلون و ما تدخرون فى بيوتكم) تا آخر قرآن تغيير مىيابد. در واقع تفسير موجود كه به «تفسير قمى» معروف است، تفسير امام باقر و امام صادق عليهما السلام مىباشد.
شيوه اين تفسير بصورتى است كه به مناسبت هر آيه قرآن، حديثى از امام صادق و امام باقر(ع) در ذيل آن بيان شده و از اين طريق شرح و توضيح داده شده است. اين تفسير، از تفسير معروف به عسكرى جدا بوده و همچنين تفسيرى به نام تفسير كبير و صغير نيز وجود ندارد.
آن دسته از رواياتى كه از سوى امام صادق(ع) در اين تفسير وجود دارد، از طريق على بنابراهيم نقل شده و دسته ديگر كه از سوى امام باقر(ع) است از طريق ابىالجارود نقل شده است.[27]
«تفسير القمى» از منابع بسيار قديمى و معتبر شيعه استبطوريكه منبع تفاسير بعدى قرار گرفته[28] و علامه طبرسى و ديگر مفسران از آن بهرهمند شدهاند.[29] در باره تفسير على بنابراهيم مطالب بسيارى از سوى بزرگان و پژوهشگران مختلف نقل شده است كه مشتاقان مىتوانند بدانجا مراجعه نمايند.
تفسير القمى در دو جلد به چاپ رسيده است. اين تفسير اولين بار در سال1313 قمرى با چاپ سنگى، در دسترس عموم قرار گرفت.
و تا كنون با تصحيح و حواشى جديد، چندين بار بصورت مجدد چاپ شده است.
بستگان
به يقين بخشى از هويت مذهبى، علمى و اجتماعى هر شخص، از آيينه شفاف خانواده، بستگان و نزديكان او آشكار مىگردد. اين اصل مهم در همگان قابل بررسى و مطالعه است.
از آنجا كه على بنابراهيم قمى نيز از اين قاعده مستثنى نبوده است، نگاهى هر چند مختصر به بستگان وى ضرورى مىنمايد.
على بنابراهيم علاوه بر پدرى فرزانه، برادران و فرزندانى داشته است كه همگان از راويان مشهور و معروف شيعه بودهاند.
برادران او عبارتند از:
1 - اسحاق بنابراهيم - بنظر مىآيد وى برادر بزرگ على بنابراهيم بوده است زيرا كنيه پدرشان (ابراهيم) «ابواسحاق» بوده است. از آنجايى كه كنيه هر شخصى معمولا بر اساس نام فرزند اول آن شخص بوجود مىآمده استبنابر اين احتمال مىرود كه اسحاق برادر بزرگ على بنابراهيم است. همچنين روايت كردن على بنابراهيم از برادرش اسحاق اين ادعا را قوت بخشيد. چنانچه شيخ عباس قمى مىگويد، از برخى روايات معلوم مىشود كه على بنابراهيم، برادرى به نام اسحاق داشته است و او از برادرش اسحاق رواياتى را نقل كرده است.[30] محقق پرتلاش - آيت الله خويى - نيز اين مطلب را يادآورى كرده است.[31]
از ديگر برادران وى چندان اطلاعى در دست نيست.
فرزندان او عبارتند از:
1- احمد بنعلى بنابراهيم - وى از بزرگان شيعه بوده و شيخ صدوق با عبارت «رضى الله عنه» از او به نيكى نام برده و روايات بسيارى را از وى نقل كرده است.[32]
شان و مقام والاى او به حدى بوده است كه يكى از دانشمندان اهل سنت در كتاب خود - لسان الميزان - از وى ياد كرده، مىگويد: احمد بنعلى در «رى» سكونت داشته است و كنيهاش ابوعلى بوده است. او از پدرش - على - و نيز چند تن ديگر از بزرگان همچون سعد بنعبدالله، عبدالله بنجعفر حميرى و احمد بنادريس، احاديثى شنيده و نقل كرده است.[33]
روايات اين فرزانه قمى، در كتاب بحارالانوار به چشم مىخورد. [34]
2- محمد بنعلى - او از استادان شيخ صدوق بشمار مىآيد به گونهاى كه آن فقيه بزرگ شيعه از محمد بنعلى بنابراهيم قمى رواياتى را نقل كرده است.
محمد كتابهايى را مشتمل بر احاديث ائمه معصومين تنظيم و تهيه كرده است. [35]
علامه مجلسى، پس از نام على بنابراهيم، آورده است «... و كتاب العلل لولده الجليل محمد»[36] و بدين طريق از كتاب وى به نام «العلل» ياد شده است.
3- ابراهيم بنعلى - او از ديگر فرزندان فرزانه مفسر - على بنابراهيم - است و رواياتى را به نقل از پدرش بيان و منتشر كرده است. [37]
شيخ عباس قمى مىگويد: از مقدمه كتاب بحارالانوار، چنين برمىآيد كه ابراهيم بنعلى، از محدثانى بوده است كه روايات زيادرى را نقل نموده است. [38]
پرواز به بيكران
از تاريخ وفات على بنابراهيم قمى اطلاع دقيقى يافت نشده است اما پژوهشگران بر اساس روايتى كه شيخ صدوق در باره وى در كتاب «عيون اخبار الرضا» نقل كرده است، چنين استفاده كردهاند كه على بنابراهيم تا سال307 قمرى زنده بوده است و وفاتش پس از اين تاريخ واقع شده است.[39]
سرانجام روحملكوتىآنفرزانهدوران، به بيكرانهها پرواز كرد و پيكر پاكش در شهر قم به خاك سپرده شد و بدان سرزمين مقدس، شرافتى ديگر بخشيد.
هم اكنون مقبره آن فقيه بزرگ و مفسر انديشمند، در پارك ملى شهر، روبروى مدرسه آيت الله العظمى گلپايگانى، واقع در خيابان ارم(آية الله العظمى نجفى مرعشى)، زيارتگاه عاشقان كوثر مىباشد.
[1] . رجال النجاشي، ص 16، مؤسسه النشر الاسلامي
[2] . رجال الطوسي، ص 369
[3] . الفهرست، شيخ طوسي، ص 4 . علامه تهراني درباره اين كتاب، مطالب قابل توجهي بيان كردهاند (ر. ك: طبقات اعيان الشيعه، ج 1، ص 169)
[4] . همان ـ الامام الجواد، السيد محمد القزويني، ص 103
[5] . معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خويي، ج1، ص 317ـ 318
[6] . معجم رجال الحديث، سيد ابوالقاسم خويي، ج1، ص 317ـ 318
[7] . التهذيب، ج4، كتاب الزكاة ، حديث 397؛ معجم رجال الحديث، ج1، ص 321
[8] . همان، ص 317
[9] . همان، ص 318
[10].همان
[11].رجال العلامه الحلي، ص 5
[12].الامام الجواد عليه السلام، ص 103
[13].معجم رجال الحديث، ج1، ص 317
[14].الامام الهادي عليه السلام، السيد محمد كاظم القزويني، ص 308، مركز نشر آثار شيعه
[15].رجال النجاشي، ص 260
[16].الذريعه، آقا بزرگ تهراني، ج4، ص 302
[17].معجم رجال الحديث، ج 11، ص 189
[18].لسان الميزان، ج 4، ص 191
[19].معجم رجال الحديث، ج 12، ص 213
[20].رجال النجاشي، ص 378
[21].معجم المؤلفين، ج 7، ص 9
[22].لسان الميزان، ج 4، ص 191
[23].رجال النجاشي، ص 260
[24].الفهرست، ص 89 شيخ عباس قمي ميگويد: كتاب قرب الاسناد وي، غير از قرب الاسناد معروفي است كه از كتابهاي عبدالله بن جعفر حميري است «قرب الاسناد» مثل «امالي» از كتابهاي رايج بين محدثان است زيرا محدثان حديث در زمانهاي گذشته برخي از احاديثي را كه از نظر سلسه سند واسطه كمتري تا امام معصوم داشته و به اصطلاح داراي سند عالي بودهاند در كتاب ويژهاي جمع آوري كرده و آن را «قرب الاسناد» مي ناميدند آنان به اين نوع كتابها افتخار ميكردند(فوائد الرضويه، ص 264)
[25]. الفهرست، محمد بن اسحاق النديم، ص 312، دارالمعرفه، بيروت ـ معجم الادباء، ياقوت حموي، ج 12، ص 215
[26]. رجال النجاشي، ص 260
[27]. الذريعه، ج 4، ص 302 الي 309ـ تفسير القمي، مقدمه، شيخ آقا بزرگ تهراني ـ ص 5
[28]. خلاصه الاقوال، علامه حلي، ص 49
[29]. بحارالانوار، ج 1، ص 27 . ر.ك: مقدمه سيد طيب موسوي جزائري بر كتاب تفسير القمي ـ الذريعه، ج4، ص 302ـ تصوف و تشيع، هاشم معروف الحسني ـ مفاخر اسلام، علي دواني، ج2
[30]. فوائد الرضويه، ص 264
[31]. معجم رجال الحديث، ج 12، ص 214
[32]. الكني و الالقاب، شيخ عباس قمي، ج3، ص 84، مكتبه الصدر، تهران ـ طبقات اعلام الشيعه، شيخ آقا بزرگ تهراني، ج1، ص 32، مؤسسه مطبوعاتي اسماعيليان
[33]. همان، ص 85
[34]. بحارالانوار، ج3، ص 39ـ ج 18 ، ص 315ـ ج 25، ص 193
[35]. طبقات اعلام الشيعه، ج 1، ص 167، 168
[36]. بحارالانوار، ج 1، ص 8
[37]. بحارالانوار، ج 82، ص 12و ج 108، ص 63
[38]. فوائد الرضويه، ص 264
[39]. الذريعه، ج 4، ص 302
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |