سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

سيماي برقي، راوي دو هزار حديث

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 1040 مرتبه
دسته: حديثتاریخ: 1388.08.30
 
قم شهر روايت و راويان بزرگى است كه تاريخ نظير آنان را كمتر سراغ دارد. روايانى كه حقى بزرگ بر تمامى پيروان اهل بيت(ع) دارند و «كلام نور» و «امر رشد» [1] را براى امت نقل كردند. از جمله ناقلان حديث در قم احمد بن‏محمد بن خالد بن عبدالرحمان بن‏محمد بن على است كه در قرن سوم مى‏زيست و از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) به شمار مى‏رود.

از او و پدرش (محمد) به عنوان برقى ياد مى‏شود ولى معمولا مقصود از برقى همان احمد است. اصل وى كوفى، كنيه‏اش «ابوجعفر» است و محمد بن‏على جد سومش، به وسيله يوسف [2] بن‏عمر ثقفى در ماجراى قيام زيد (سال 122 ه ق) به شهادت رسيد. پس از شهادت محمد بن‏على(ع) عبدالرحمان با فرزند خردسال خالد به برق رود قم گريخت. [3]

احمد در منطقه برقه چشم به دنيا گشود، اندك اندك بزرگ شد و آن سامان را با عطر حديث معطر ساخت. در باره سال تولد وى در متون رجالى و تاريخى چيزى به چشم نمى‏خورد، اما با توجه به تاريخ وفاتش مى‏توان گفت كه در حدود سال 200 ه.ق پاى به گيتى نهاد.
حياة طيبه

برقى از اصحاب امام جواد(ع) و امام هادى(ع) است ولى در منابع موجود، حديثى كه بدون واسطه از اين دو بزرگوار نقل كرده باشد به چشم نمى‏خورد شيخ كلينى در كتاب شريف كافى حديثى از احمد، بدون واسطه از امام رضا(ع)، نقل كرده، ولى اين حديث در اصطلاح اهل رجال «مرسل‏» شمرده مى‏شود; يعنى واسطه‏اى بوده كه ذكر نشده است، زيرا چنانچه گذشت احمد متولد سال 200 است و شهادت امام رضا(ع) در203 اتفاق افتاد پس به طور طبيعى اين راوى نمى‏تواند از آن بزرگوار حديث‏شنيده باشد. شمار استادان او در حديث از صد تن فراتر است. نام برخى از آن بزرگان چنين است:

ابو على واسطى، سعد بن‏سعد، ابوايوب مدائنى، ابوخزرج انصارى، ابوسليمان حذاء جبلى، پدرش، ابن‏فضال، ابن محبوب، احمد بن‏محمد ابى‏نصر ، صفوان بن‏يحيى، عبدالعزيز بن‏مهتدى و عبدالعظيم حسنى. [4]
شاگردان

جاى بسى تعجب است كه او شاگردان بسيارى ندارد.

ابو على اشعرى، احمد بن‏ادريس، احمد بن‏عبدالله، احمد بن‏محمد بن‏عبدالله، حسن بن‏متيل دقاق، حسين بن‏سعيد، سعد بن‏عبدالله، عبدالله بن‏جعفر حميرى، على بن‏ابراهيم، على بن‏حسين سعدآبادى، على بن‏محمد بندار، على بن‏محمد بن‏عبدالله قمى، على ماجيلويه، محمد بن ابى القاسم، محمد بن‏احمد بن‏يحيى، محمد بن‏حسن صفار، محمد بن‏عيسى، محمد بن‏يحيى، معلى بن‏محمد [5] جمعى از شاگردان وى شمرده مى‏شوند.

جوامع روايى از او با عنوانهاى «احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى‏»، «احمد بن‏ابى‏عبدالله‏»، احمد بن‏محمد ابى‏عبدالله، برقى و احمد برقى ياد كرده‏اند.

ولى تذكار اين مطلب شايسته است كه، همان گونه كه آية‏الله خويى در معجم ذكر كرده‏اند، عنوان «احمد بن‏محمد بن‏ابى عبدالله‏» براى اين راوى اشتباه است; زيرا ابوعبدالله كنيه پدرش بود نه جدش. پس در اين موارد احمد بن‏محمد ابى‏عبدالله يا احمد بن‏ابى عبدالله صحيح است. [6]

در كتب روايى شيعه حدود دو هزار حديث از او نقل شده است. در بسيارى از موارد وى را احمد يا احمد بن محمد خوانده‏اند كه معمولا با راويانى چون احمد بن‏محمد بن خالد اشتباه مى‏شود. محقق آگاه در اين گونه موارد شخص را به وسيله استاد و شاگردانش تشخيص مى‏دهد.
تاليف كتابها و جمع‏آورى روايات بسيار

نجاشى و ديگر رجال‏شناسان صد كتاب او را ذكر كرده‏اند كه متاسفانه تنها كتاب «محاسن‏» وى باقى مانده است. داشتن يك كتاب براى دانشوران رجال بسيار مهم است تا چه رسد به اين همه كتاب در ابواب مختلف.

مهارت در نجوم، تاريخ، شعر، علوم ادبى و روايت.

او از ستاره‏شناسان بود و كتابى در علم نجوم تاليف كرده است. نجاشى و شيخ طوسى بر اين مطلب گواهى داده‏اند. [7] از جمله علومى كه برقى از آنها آگاه بوده، علم تاريخ است. مسعودى مى‏گويد: از جمله كسانى كه در تاريخ، كتاب نوشته‏اند احمد بن‏محمد خالد برقى است و نام كتابش «تبيان‏» است.[8] او استاد دو نحوى معروف احمد بن‏فارس (صاحب مجمل اللغة) و ابوالفضل عباس بن‏محمد است كه استادان صاحب بن‏عباد شمرده مى‏شوند. [9]

يكى از علماى قم، كه احمد بن‏محمد بن‏عيسى نام داشت، در نقل روايت‏بسيار حساس و سختگير بو. او برقى را از قم بيرون كرده، سپس از كرده خود پشيمان شد و او را به قم بازگرداند. احمد بن‏محمد بن‏عيسى پس از مرگ برقى با سر و پاى برهنه در تشييع جنازه‏اش شركت كرد تا وجدان خود را آرام سازد. [10]

در تبيين علت تبعيد برقى از قم به دو مطلب مى‏توان اشاره كرد:

الف) اعتماد او بر روايات مرسل [11] و نقل حديث از افراد ضعيف، چنان كه بيشتر دانشمندان رجالى بر اين مطلب تصريح كرده‏اند.

ب) آنچه علامه مامقانى [12] و گروهى ديگر بدان اشاره كرده‏اند و آن اتهام غلو است. [13] در اين مورد بايد يادآورى كرد كه، «قمى‏ها در قرن سوم و چهارم قائل به نفى بعضى از فضائل و صفات معصومين(ع) مانند علوم آنها و بعضى از معجزاتشان بوده و قائل به اين صفات را «غالى‏» مى‏دانستند و روايات او را مخدوش مى‏نمودند. در مقابل قمى‏ها، متكلمين بغدادى مانند شيخ مفيد ايستادگى نموده و به تخطئه قمى‏ها در عقايدشان پرداختند و آنها را مقصر ناميدند.» [14]

احمد بن‏محمد بن‏عيسى نه تنها برقى، بلكه گروهى ديگر را نيز به همين تهمت از قم بيرون كرد. او چنان بود كه به مجرد شك در غالى بودن فرد، وى را تبعيد مى‏كرد تا حقايق دينى دستخوش انحراف نشود. [15]

كمك به مردم

برقى در علم، عبادت و كمك به محرومان سرآمد روزگار، بود. او خود مى‏گويد:

به رى رفتم تا طلبى را كه از مادرايى [16] داشتم دريافت كنم; زيرا هر سال ده هزار درهم به خاطر زمينى كه در اجاره او بود دريافت مى‏كردم.

وقتى در رى بودم، پيرمردى بسيار رنجور و خون‏آلود نزد من آمد و گفت: من و تو هر دو شيعه و علاقمه‏مند به اهل بيت(ع) هستيم، حاجتى دارم.

گفتم: بگو.
گفت: به مادرايى گزارش داده‏اند كه، من نزد خليفه عباسى از وى شكايت كرده‏ام و او بدين سبب خون و مال مرا حلال دانسته است. به او بگو اين مطلب دروغ است.

به پيرمرد گفتم: حاجتت را برآورده مى‏سازم. او رفت و من در فكر فرو رفتم، زيرا مى‏ترسيدم اگر حاجت او را به مادرايى بگويم، خشمگين شود و از دريافت ده هزار درهم باز مانم. همان لحظه به سراغ كتابهايم رفتم; كتابى گشودم و با اين سخن امام صادق(ع) روبه‏رو شدم: كسى كه نيت‏خود را در برآوردن حاجت مؤمن خالص كند خداوند حاجت‏خود او را نيز برآورده مى‏سازد.

برخاستم و سمت اقامتگاه مادرايى شتافتم. عده‏اى از نگهبانها از ورود من جلوگيرى كردند و بعضى اجازه ورود دادند، سپس همگى اجازه دادند و من نزد او رفتم. مادرايى در بالكن نشسته، بر ستون تكيه داده بود و چوبدستى در دست داشت. پس از سلام به اشاره او نشستم و اين آيه را خواندم «وابتغ فيما آتاك الله و الدار الآخرة و لا تنس نصيبك من الدنيا و احسن كما احسن الله اليك و لا تبغ الفساد فى الارض ان الله لا يحب المفسدين‏» [17]

مادرايى گفت: لطف دارى، آرى خدا نعمتهاى بسيار به من داده; ولى اين مقدمه حاجتى است، حاجتت را بگو.

گفتم: فلان مرد را مى‏شناسى؟

گفت: آرى، آيا او شيعه و اهل ولايت ائمه(ع) است؟

گفتم: بله.

در اين هنگام چوبدستى‏اش را بر زمين انداخت، بر روى تخت نشست و به يكى از غلامانش گفت: آن بسته را بياور.

غلام بسته‏اى آورد كه اموال بسيار در آن بود. سپس دستور داد آن اموال را به پيرمرد بازگردانده، خلعتى نيز به وى بدهند و او را به خانواده‏اش ملحق كنند. آنگاه رو به من كرد و گفت: نصيحت‏خوبى كردى و بارم را سبك ساختى. بعد كاغذى برداشت و نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم، ده هزار درهم از ملك احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى در كاشان به وى تسليم كنند. لحظه‏اى بعد كاغذى ديگر برداشت و نوشت: بسم الله الرحمن الرحيم، ده هزار درهم به احمد بن‏محمد بن‏خالد برقى تسليم شود و اين به خاطر نيكى است كه در حق ما كرده است .... [18]
برقى در نظر دانشمندان

پرداختن به نظر همه دانشمندان شيعه در باره برقى فرصتى در خور مى‏طلبد، در اينجا تنها به نظر سه تن از آن بزرگواران بسنده مى‏كنيم:

نجاشى (متوفى 450) مى‏گويد: او مورد اعتماد است، گرچه از افراد ضعيف روايت نقل مى‏كرد و به روايات مرسل اعتماد داشت. [19]

شيخ طوسى (متوفى 460) او را از اصحاب امام جواد(ع) شمرده و احمد بن‏محمد بن‏خالد خوانده است. [20] علاوه بر اين در اصحاب امام هادى(ع) نيز از او ياد كرده،نامش احمدبن ابى عبدالله البرقى نگاشته است. [21] آن بزرگوار در كتاب هرست‏برقى را ستايش كرده،طريق خود به روايت او را ذكر مى‏كند.[22]

علامه حلى(متوفى 762) برقى را در قسمت اول كتاب خود يعنى كسانى كه مورد اطمينان هستند ذكر كرده،مى‏گويد: او در نقل روايت قابل اعتماد است. [23]
ديدگاه اهل سنت

احمدبن محمد خالد، علاوه بر اينكه در نظر شيعيان مورد احترام است نزد اهل سنت نيز جايگاهى والا دارد.ابن‏نديم (متوفى 375) در باره او مى‏نويسد: ابو عبدالله محمد بن‏خالد برقى از اصحاب رضا(ع) و فرزندش ابوجعفر(ع) است. پسرش احمدبن ابى عبدالله خالد است و كتاب الاحتجاج، كتاب السفر و كتاب البلدان ار آثار اوست. اين كتاب، البلدان، از كتاب پدرش بزرگتر است. [24]

ياقوت حموى (متوفى‏626): برق از آباديهاى قم، از نواحى جبل [25] است. ابوجعفر فقيه شيعه احمد بن ابى‏عبدالله از آنجاست.
حموى سپس صد كتاب از برقى برمى‏شمرد و از حمزه اصفهانى نقل مى‏كند كه، احمد از راويان لغت و شعر بود. [26] و اين دانشمند بزرگ در كتاب «معجم الادبا» نيز برقى را در شمار اديبان و صاحبان كتب ذكر مى‏كند. [27]

ابن حجر عسقلانى (متوفى 852) مى‏نويسد: اصل وى كوفى است، از بزرگان رافضه است و كتابهاى ادبى دارد; كتابهاى اختلاف الحديث، عيافه و قيافه بخشى از آثار اوست. احمد بن‏ابى‏عبدالله در زمان معتصم مى‏زيست. [28] صاحب كتاب «الاعلام‏» مى‏گويد: احمد بن‏محمد بن‏خالد ابوجعفر بن‏ابى‏عبدالله برقى از علماى متفكر و اهل بحث‏شيعه بود و اهل برقه، يكى از آباديهاى قم، به شمار مى‏آيد. اصلش كوفى است. او حدود صد كتاب دارد. يكى از آنها كتاب محاسن است كه دو جلد دارد و در فقه و آداب شرعيه نوشته شده است. كتاب البلدان، اختلاف الحديث و الانساب، اخبار الامم و الرجال از كتابهاى ديگر اوست. اماميه گفته‏اند كه او در نقل حديث‏به افراد ضعيف تكيه مى‏كرد. [29]

عمر رضا كحاله در باره برقى مى‏گويد: احمد بن محمد بن خالد بن‏عبدالرحمن بن‏محمد بن‏على برقى كوفى كينه‏اش ابوجعفر است. او عالمى است كه در بسيارى از علوم تبحر داشت. بخشى از كتابهاى وى بدين قرار است: التراجم و التعاطف، آداب النفس، ادب المعاشرة، كتاب المكاسب، كتاب الرفاهيه. [30]
كتاب محاسن برقى

تنها كتابى كه از برقى به يادگار مانده «محاسن‏» است. كتاب محاسن تنها مجموعه‏اى روايى نيست، بلكه دائرة المعارفى از علوم مختلف است. توجه مطالب زير اهميت اين كتاب را آشكار مى‏سازد:

شيخ كلينى (متوفى 328) در كتاب گرانسنگ كافى، در بسيارى از موارد، روايات خود را از محاسن نقل مى‏كند.

شيخ صدوق (متوفى 381) در اول كتاب مشهور «من لا يحضره الفقيه‏» مى‏فرمايد: قصد من در اين كتاب جمع‏آورى همه روايات نيست، بلكه هدف رواياتى است كه آنها را حجت مى‏دانم و بدانها عمل كرده‏ام. من روايات اين كتاب را از كتب مورد اعتماد، مانند كتاب حريز بن‏عبدالله سجستانى و كتب محاسن احمد بن‏ابى عبدالله برقى نقل مى‏كنم. [31]

شهيد قاضى نورالله شوشترى (متوفى 1091) در جواب دشمنان شيعه كه منابع شيعيان را منحصر در چهار كتاب مى‏شمردند، مى‏گويد: اين صحيح نيست و كتابهاى شيعيان بيش از اين است. او سپس بخشى از كتابهاى شيعه را برمى‏شمرد و ضمن آنها از كتاب محاسن برقى نيز نام مى‏برد. [32]

علامه محمدتقى مجلسى (متوفى 1070) مى‏نويسد: كتاب محاسن نزد ما هست و چنانكه مشايخ گفته اند اصل آن بسيار بزرگ و مورد اعتماد بود. آنچه فعلا نزد ماست‏شايد ثلث نسخه اصلى باشد. [33]

علامه محمدباقر مجلسى صاحب بحارالانوار (متوفى 1110) مى‏نويسد: از جمله منابع، در كتاب بحار محاسن برقى است كه از اصول معتبر به شمار مى‏رود و كلينى و همه مؤلفان بعد از او از آن روايت نقل كرده‏اند. [34]

شيخ آقا بزرگ تهرانى مى‏نويسد: كتاب محاسن به صورت كم و زياد نقل شده، ولى نام بخشهايى از آن كه در دست‏شيخ حر عاملى بوده چنين است: كتاب قرائن (ده باب)، كتاب ثواب اعمال (123 باب)، كتاب عقاب اعمال (70 باب)، كتاب صفوة و نور و رحمة (41 باب)، كتاب نوادر، كتاب مصابيح الظلم (49 باب و كتاب مكروهات نيز در همين كتاب است)، كتاب علل، كتاب السفر (39 باب)، كتاب المآكل (130 باب)، كتاب الماء (20 باب)، كتاب المنافع و الاستخارات، كتاب المرافق و البنيان و اتخاذ العبيد و الدواب (16 باب) نسخه‏اى از كتاب «العقاب‏» تا آخر «مرافق‏» در كتابخانه سيد صدرالدين و سيد محمد مهدى صدر و نسخه‏اى از اول كتاب «قرائن‏» تا آخر «مرافق‏» كه به خط مولا عبدالعلى طالقانى در سال 1052 نوشته شده در كتابخانه حاج على محمد و شيخ على كاشف الغطاء و مدرسه فاضلخان موجود است. [35]

شيخ طوسى در باره تعداد كتابهاى موجود در مجموعه محاسن مى‏گويد:

احمد بن‏محمد خالد كتاب محاسن و غير آن را تصنيف كرد. كتاب او به صورت كم و زياد نقل شده و آنچه فعلا در دست ماست، داراى بخشهاى زير است: كتاب الابلاغ، كتاب التبليغ، كتاب التراحم و التعاطف، كتاب آداب النفس، كتاب المنافع، كتاب ادب المعاشرة، كتاب المعيشه، كتاب المكاسب، كتاب الرفاهيه، كتاب المعاريض، كتاب السفر، كتاب الامثال، كتاب الشواهد من كتاب الله عز و جل، كتاب النجوم، كتاب المرافق، كتاب الزواجر (دواجن) كتاب الشوم، كتاب الزينة، كتاب الاركان، كتاب الزى، كتاب اختلاف الحديث، كتاب الطيب (طب)، كتاب الماكل، كتاب الماء (كتاب المشارب)، كتاب الفهم (العلم)، كتاب الاخوان، كتاب التخويف، كتاب تفسير الاحاديث و احكامه، كتاب العقل، كتاب التخدير، كتاب العلل، كتاب التهذيب، كتاب التسلية، كتاب التاريخ، كتاب انساب الامم (اخبار الامم) كتاب الشعر و الشعراء، كتاب العجائب، كتاب الحقائق، كتاب المواهب و الحظوظ، كتاب الحيوة (و اين كتاب نور و رحمة است)، كتاب الزهد و المواعظ، كتاب التبصرة، كتاب التفسير، كتاب التاويل، كتاب مذام الافعال، كتاب الفروق، كتاب المعانى و التحريف، كتاب العقاب، كتاب الامتحان، كتاب العقوبات، كتاب العين، كتاب الخصائث، كتاب النحو، كتاب العيافة و القيافة، كتاب الزجر و الفال، كتاب الطيرة، كتاب المراشد، كتاب الافانين، كتاب الغرائب، كتاب الحيل، كتاب الصيانة، كتاب الفراسة، كتاب العويص، كتاب النوادر، كتاب مكارم الاخلاق، كتاب ثواب القرآن، كتاب فضل القرآن، كتاب مصابيح الظلم، كتاب المستحسنات، كتاب الدعابة و المزاح، كتاب الترغيب، كتاب الصفوة، كتاب تعبير الرؤيا، كتاب المحبوبات و المكروهات، كتاب خلق السماء و الارض، كتاب البلدان و المساحة، كتاب بدء خلق ابليس و الجن، كتاب الدواجن، كتاب مغازى النبى(ص)، كتاب بنات النبى(ص) و ازواجه، كتاب الاجناس و الحيوان، كتاب التاويل.
فهرست موضوعی> علوم حديث> علم روايةُ الحَديث
> سيماي برقي، راوي دو هزار حديث [منبع الکترونيکي] >

شيخ طوسى آنگاه مى‏افزايد: محمد بن‏جعفر بن‏بطة كتابهاى زير نيز از آثار برقى شمرده است: كتاب ملحقات الرجال، كتاب الاوائل، كتاب الطب، كتاب التبيان، كتاب الجمل، كتاب ما خاطب به الله خلقه، كتاب جداول الحكمة، كتاب الاشكال و القرائن، كتاب الرياضة، كتاب ذكر الكعبة، كتاب التهانى و كتاب التعازى.
تبار پاك

احمد بن‏محمد از تبار علم و فقاهت‏برخاست و نسل بعد از خود را برپايه علم و تقوا تربيت كرد. تاريخ نام و ياد بخشى از بستگان اين محدث گرانمايه را چنين ثبت كرده است:

الف) پدرش محمد بن‏خالد از اصحاب موسى بن‏جعفر(ع)، امام رضا(ع) و امام جواد(ع) بود.

به گفته نجاشى او شخصى اديب و آشنا به اخبار و علوم عرب بود. كتاب التنزيل و التعبير، كتاب يوم و ليله، كتاب التفسير بخشى از آثار اوست. [36]

ب) پسرش عبدالله بن‏احمد در شمار روايان جاى دارد و كلينى از او نقل حديث مى‏كند. [37]

ج) عموهايش حسن بن‏خالد و ابى‏القاسم فضل بن خالد ناميده مى‏شدند. حسن بن‏خالد مجموعه‏اى روايى گرد آورده بود.

د) نوه‏هاى آن محدث برجسته، احمد بن‏عبدالله بن‏احمد (نوه پسرى) و على بن‏محمد ماجيلويه (نوه دخترى) از راويان هستند. على بن‏محمد ماجيلويه نيز مجموعه‏اى از سخنان اهل بيت گرد آورده است.

ه) دامادش محمد بن‏ابى‏القاسم ماجيلويه بود. جد محمد بن‏ابى‏القاسم نيز عمران البرقى از دانشمندان بود.

و) عموزاده‏اش على بن‏علاء بن فضل بن خالد [38] نام داشت.

ز) نبيره‏اش على بن‏احمد بن‏عبدالله بن‏احمد برقى [39] خوانده مى‏شد.
نقطه ضعفها

برقى با همه عظمتى كه دارد، با دو انتقاد عمده روبه‏رو شده است:

1. او از افراد ضعيف حديث نقل مى‏كرد و بر روايات مرسل اعتماد داشت. [40]

علامه وحيد بهبهانى در پاسخ بدين انتقاد مى‏فرمايد:

مورد اعتماد بودن برقى قطعى است و آنچه منتقدان گفته‏اند براى ما ثابت نشده، حتى اگر او بر ضعيفان اعتماد كرده باشد مى‏توان گفت: روش او در نقل حديث صحيح نبوده است. علاوه بر اين گروهى اين روش را مذموم مى‏دانند نه همه محدثان و دانشوران به همين جهت علماى قم و غير آنها از احمد بن‏محمد بسيار حديث نقل مى‏كردند. اين نشان مى‏دهد كه آنها روش او را مى‏پسنديدند. [41]

بايد در تاييد گفتار وحيد (ره) افزود كه بسيارى از افراد موثق از افراد ضعيف حديث نقل كرده‏اند و اين امر هرگز در درستى و راستگويى‏شان خللى ايجاد نمى‏كند. علاوه بر اين پذيرش روايات مرسل بحثى اجتهادى است كه در اصول فقه مورد بحث قرار گرفته است. [42] و به قول نويسنده كتاب الجامع فى احوال الرجال روايتهاى مرسل برقى از امام صادق(ع) از روايات مسند برتر است. [43]

بدين جهت ابن‏غضائرى، كه كمتر كسى از انتقاد او سالم مانده، احمد برقى را توثيق مى‏كند و مى‏گويد طعن قميين مربوط به كسانى است كه احمد از آنها نقل حديث مى‏كرد.

2. كلينى روايتى در باره تعداد ائمه بعد از پيامبر(ص) از احمد بن‏محمد برقى نقل مى‏كند. [44] و در حديث ديگر مى‏گويد: مثل همين روايت را محمد بن‏يحيى از محمد بن‏حسن صفار از احمد بن‏ابى عبدالله (برقى) نقل كرده است. در آن روايت محمد بن يحيى به محمد بن حسن صفار مى‏گويد كه، دوست داشتم اين حديث از غير احمد رسيده بود. محمد بن‏حسن جواب مى‏دهد: احمد بن‏ابى‏عبدالله ده سال قبل از تحير اين حديث را براى من نقل كرد. [45]

از اين روايت نتيجه گرفته‏اند كه برقى در مورد امامت امام زمان(ع) متحير بود. [46] عالمان رجال به اين انتقاد جوابهاى بسيار داده‏اند و ما به ذكر سه جواب بسنده مى‏كنيم:
1. محمد بن‏يحيى دوست داشت اين خبر از غير احمد نيز مى‏رسيد تا به حد تواتر برسد و مقصود از تحير، تحير شيعه است. عصر بعد از رحلت امام حسن عسكرى(ع) به «زمان تحير» شهرت يافت; زيرا بسيارى از شيعيان در باره امام دوازدهم متحير ماندند!

2. زمان نقل حديث‏بعد از رحلت امام حسن عسكرى(ع) بود و محمد بن‏يحيى مى‏خواست اين حديث از غير برقى باشد تا خبر امامت امام دوازدهم(ع) خبر غيبى باشد و به همين جهت محمد بن حسن صفار جواب داد اين خبر برقى مربوط به ده سال قبل از تحير شيعه است‏يعنى معجزه و خبر از آينده است[47] . مقصود از تحير زمانى است كه احمد بن‏خالد در تبعيد به سر مى‏برد و گروهى گمان مى‏كردند اعتقاداتش با موازين تشيع مطابقت ندارد.

بنابر اين ممكن نيست احمد كه خود ناقل روايات تصريح بر دوازده امام(ع) است، [48] در باره امامت متحير باشد.
رجال برقى [49]

گروهى كتاب رجال برقى را از آن احمد بن‏محمد بن‏خالد دانسته‏اند و گروهى به پدر (محمد) نسبت مى‏دهند; ولى علامه شيخ محمد تقى شوشترى ضمن تحقيق جالبى هر دو را مردود مى‏داند; به دليل اينكه:

1. احمد در سال 274 يا 280 از دنيا رفت و در اين كتاب از سعد بن‏عبدالله اشعرى قمى (متوفى سال 301) حديث نقل شده، پس سعد بن‏عبدالله استاد احمد بوده و معنى ندارد استاد به كلام شاگرد استناد كند.

2. در اين كتاب از عبدالله بن‏جعفر حميرى نيز روايت نقل شده است. آنچه در باره سعد بن‏عبدالله گذشت درباره عبدالله بن‏جعفر نيز صادق است.

3. در اين كتاب احمد بن ابى‏عبدالله عنوان شده و ذكر نكرده كه مؤلف همين كتاب است. در حالى كه روش رجال نويسان بر اين است كه وقتى نام خود را مى‏نويسند بر مؤلف بودن خود تصريح مى‏كنند. در اين كتاب محمد بن‏خالد ذكر شده و نگفته پدر من است.

پس رجال برقى يا از عبدالله بن‏برقى است كه كلينى از او نقل مى‏كند و يا از نوه او، يعنى احمد بن‏عبدالله بن‏احمد برقى است كه صدوق از وى نقل حديث مى‏كند و راى دوم قوى‏تر به نظر مى‏رسد. [50]
وفات برقى

نجاشى سال فوت او را273 مى‏داند و از على بن‏محمد ماجيلويه (نوه دخترى‏اش) نقل مى‏كند كه سال 280 بوده است. قول دوم صحيح‏تر به نظر مى‏رسد; زيرا در سال 275 مادرايى بر رى مسلط شد و برقى در زمان حكومت مادرايى نزد او رفته است. علاوه بر اين در مساله مرگ برقى به سخن على بن‏محمد ماجيلويه، بدين سبب كه نوه او شمرده مى‏شد و به زمان پدر بزرگش بوده، بيشتر مى‏توان اعتماد كرد.

به هر حال او در 80 سالگى دنيا را وداع گفت. شيعيان با چهره‏هاى اشك‏آلود و دلهاى آكنده از حسرت پيكر پاكش را تشييع كردند و احمد بن‏محمد بن‏عيسى، عالم بزرگوار شيعه، با سر و پاى برهنه در مصيبت از دست رفتن برقى آه حسرت برآورد. جسد مطهر آن محدث بزرگ را در حرم حضرت معصومه(س) به خاك سپردند.[51]

حديثى از كتاب محاسن مى‏تواند بهترين پايان بر اين نوشته باشد.

امام صادق(ع) فرمود: كسى كه ما اهل بيت را دوست‏بدارد و دوستى در قلبش جاى گيرد. چشمه‏هاى حكمت [از قلبش] بر زبانش جارى مى‏شود و عمل هفتاد پيامبر، هفتاد صديق، هفتاد شهيد و هفتاد عابدى كه هفتاد سال خدا را عبادت كرده باشد پى در پى براى او نوشته مى‏شود. [52]

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.