سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

داستان قرآنی : نتیجه کار خیر

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 2009 مرتبه
دسته: خطبه های نماز جمعهتاریخ: 1392.06.28
 
خطبه های نمازجمعه به امامت حجت الاسلام و المسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم شهرستان بافت مورخ 92/6/1
داستان قرآنی : نتیجه کار خیر
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم
خطبه اول

داستانی قرآنی از حضرت موسی(علیه السلام) در مورد نتیجه کار خیر
در خطبه های گذشته یکی از داستانهای کوتاه قرآنی را عرض می کردم ما باید هر چه بیشتر سرسفره قرآن بنشینیم اگر زندگی ما زندگی قرآنی باشد و محتوای قرآنی داشته باشد هم در این دنیا سعادتمند و خوشبخت زندگی می کنیم و هم در آخرت سعادتمند خواهیم بود. و لزوم این مباحث تفسیری و قرآنی بر کسی پوشیده نیست بعد از 1400 سال از نزول قرآن الان وقتش هست که معارف قرآن در زندگی من و شما بیاید از لابه لای کتابها به قلب و دل و روح من و شما بنشیند و ما این معارف قرآن را در زندگی خودمان پیاده کنیم قرآن همه چیز دارد. بنده داستانهای کوتاه قرآنی را برای شما انتخاب کردم که در این فرصت کوتاه هم داستان برای شما تعریف کرده باشم هم داستان راست و درست و داستانی که در زندگی من و شما نقش داشته باشد، کارآفرین و ارزشمند و تاثیرگذار باشد. به خاطر همین داستانهای کوتاه قرآنی را خدمتتان عرض می کنم. امروز بخشی از زندگی حضرت موسی(علیه السلام)، این کلیم الهی، این عبد مخلص الهی، این بنده دوستدار پروردگار را در باب ازدواج ایشان و کارخیر و نتیجه کار خیری که انجام دادند را خدمتتان عرض می کنم.
حضرت موسی(علیه السلام) نتوانست در مصر بماند فرعونیها تصمیم گرفتند که حضرت را بکشند ایشان از شهر مصر فرار کردند وقتی حرکت کرد. گفت خدایا مرا نجات بده قیام و زندگی من همه اش برای تو است. حرکت من هم برای تو است و نمی دانست که به کجا برود و جای مشخصی نداشت و تمام فرعونیها دنبالش می کردند و حضرت موسی(علیه السلام) می خواست از شهر خارج شود و نجات پیدا کند. موقعی که حرکت کرد دعا کرد خدایا مرا نجات بده و من را به راه راست هدایت کن. ایشان حرکت کرد هشت شبانه روز پیاده راه رفت این مرد بزرگ و پاک باخته الهی همراه خودش غذا نداشت و از برگ درختان و سبزی استفاده می کرد به چشمه ساری که می رسید از آب چشمه استفاده می کرد در تاریخ اینگونه نوشتند اینقدر بر حضرت موسی(علیه السلام) سخت گذشت که تمام کف پاهایش آبله زده بود و از بس که سبزی خورده بود پوست بدنش سبز شده بود. هشت شبانه روز حرکت کرد تا به سرزمینی به نام مدین رسید سرزمین مدین در جنوب شهر شام و شمال عربستان و در مسیر شهر تبوک قرار دارد. وقتی به اول شهر مدین رسید کسی که ناآشنا باشد به طرف چشمه سار می رود تا دست و صورتش را بشوید و غذایی بخورد این بزرگوار سر چاه مدین آمد حالا اسم امروزی او در تاریخ به نام معان است حجاجی که می خواهد به اردن بروند این شهر را می بینند حتی آن چا هم هست که حضرت موسی(علیه السلام) از آن آب کشیده است. حضرت موسی(علیه السلام) دید چوپانان سر این چاه هستند و گوسفندان خودشان را آب می دهند ودوتا دختر مواظب گوسفندان خودشان هستند. این داستان را از این جهت می خواهم خدمتتان عرض کنم که نتیجه کار خیر ببینید. برادران، مومنان و جوانان و نوجوانان عزیزم در زندگی دو چیز می ماند اگر ما با دو چیز زندگی کنیم قطعا خدا ما را کمک می کند یکی سعی کنیم رضایت خدا را در زندگی بدست آوریم هر قدمی برمی داریم رضایت الهی درآن باشد اگر خدا راضی است انجام دهیم اگر خدا ناراضی است آن کار راترک کنیم. یعنی قصد اخلاص و قربت داشته باشیم و انگیزه الهی در هر کار باشد. و دوم کارخیری که من و شما انجام می دهیم اگر در زندگی من و شما گره ای باشد به قول معروف اگر به مو برسد پاره نمی شود کار خوب و عقیده خوب و اخلاص آدم را نجات می دهد داستانی که می خواهم عرض کنم نتیجه کار خیر است.
حضرت موسی(علیه السلام) دید که این دختران در عین اینکه عفت و پاکدامنی خودشان را حفظ می کنند و با مردها بگو و بخند ندارند و حریم را حفظ می کنند موسی کلیم خدا هست با اینکه از شهر رانده شده و جایی ندارد اما مرد خداست مرد خدمت است خواست کار خیری انجام دهد به این دختران گفت«مَا خَطْبُكُمَا»کارتان چیست؟ حرف زدن مرد با زنان نامحرم اشکال ندارد. گفتند«قَالَتَا لَا نَسْقِي حَتَّى يُصْدِرَ الرِّعَاء» ما صبر می کنیم تا چوپانان گوسفندانشان را آب بدهند وقتی رفتند ما گوسفندانمان را می بریم که به آنها آب بدهیم. معلوم می شود که در این شهر کار خیری انجام نمی دهند بعد گفتند «وَأَبُونَا شَيْخٌ كَبِيرٌ» ما کار می کنیم چون پدرمان پیر شده است پدرشان حضرت شعیب(علیه السلام) است نوشتند که دویست سال سن داشت. ما اگر برادری داشتیم خوب او کار می کرد. از این آیات معلوم می شود که کار برای زن عیب نیست پدر که پیر شد همه کار می کنند ولو دختران پیغمبر باشند الان حضرت شعیب(علیه السلام ) پیر شده است و دختران هم چوپانی می کنند و خیلی از پیغمبران الهی شغلشان چوپانی بوده است. بیکاری و تنبلی بد و زشت است اگر پدر ناتوان شد همه باید دست به دست هم بدهند زندگی را اداره کنند. حضرت موسی(علیه السلام) به چوپانان گفت من یک ظرف آب از چاه برای شما و یک ظرف برای خودم می کشم آنها قبول کردند. باید ده مرد بتوانند این ظرف سنگین آب را از چاه بیرون بکشند تنهای تنها موسی کلیم ظرف آب را از چاه بیرون می کشید یکی برای چوپانان و یکی برای گوسفندان خانمها، خوب گوسفندان خانمها زودتر آب خوردند و به سمت خانه رفتند. حضرت موسی کلیم (علیه السلام) هم گرسنه و هم غریب و بی کس و تنهاست و هم ادب را با خدای متعال رعایت میکند. به این دخترها نیامد منت بگذارد که من به شما کمک کردم به پدرتان بگویید که من بی کس هستم اصلا هیچی نگفت. درخت کُنار یا چناری آنجا بود زیر آن درخت نشست و به خدا نگفت من گرسنه ام، ادب را رعایت کرد گفت خدایا هر چه بر من نازل کنی و بفرستی من به او نیازمندم. دختران زود به خانه رفتند حضرت شعیب(علیه السلام) سوال کرد چرا اینقدر زود آمدید؟ اسم دختران یکی صفورا و یکی لعیا در تاریخ آمده است. گفتند بابا امروز یک مرد قوی آمد و گوسفندهای ما را آب داد. هر کسی برای انسان کار خوبی انجام می دهد باید عکس العملی برای این کار او داشته باشید درست است برای خدا خدمتی کرده ولی شما نباید حق او را نادیده بگیرید این فرهنگ قرآن است و نباید خدمت او را نادیده بگیرید در کشاورزی، دامداری و مغازه داری و... خدمتی که در حق شما انجام می شود نباید نادیده بگیرید. حضرت شعیب(علیه السلام) گفتند دنبال حضرت موسی(علیه السلام ) بروید تا من مزد آب کشی را به او بدهم .
بنده این نکته را عرض کنم مردم قوم شعیب گرفتار یک پادشاه ظالم شده بودند خدای تبارک و تعالی حضرت شعیب(علیه السلام ) را فرستاد که این مردم را هدایت کند منتها تعدادی که مغازه دار بودند خیانت می کردند پول کامل می گرفتند اما مقدار جنس کمتری می دادند مثل امروز یک کیلو عدس می خرید پول کامل می گیرند اما وقتی وزن کنید 900 گرم است. شما به کرمان می روید در کنار جاده لاله زار سیب زمینی می فروشند به عنوان ده کیلویی اما وقتی جدا وزن می کنید هشت کیلویی هستند بنده امتحان کردم. خوب اینها کم می گذاشتند هر چقدر حضرت اینها را نصیحت می کرد باز اینها زیربار نمی رفتند می گفتند کار اجدادی ما است ترک نمی کنیم. بالاخره بر اینها عذاب نازل شد اول باد داغ آمد چنان تشنه شدند که چشمانشان می جوشید بعد به شهر ایکه نگاه کردند یک ابر سیاهی آمد اینها خوشحال شدند که باران می خواهد ببارد که نجات پیدا کنیم و به جنگل پناه ببریم وقتی آدمها گنه کار به جنگل پناه بردند در آنجا عذاب شدند. خداوند صدهزار نفر را عذاب کرد شصت هزار نفر را به خاطر گناه کم فروشی داشتند و بقیه هم به دلیل اینکه سکوت می کردن و امر به معروف نمی کردند. کسی که امر به معروف نمی کند دچار عذاب الهی می شود. وقتی این افراد کنار جنگل ایکه یعنی انبوه قرار گرفتند زلزله شد و از دو طرف صاعقه آمد و اینها خاکستر شدند. بعد حضرت شعیب(علیه السلام) ادامه دادند و مردم را هدایت کردند. حضرت شعیب(علیه السلام) فرمودند حضرت موسی(علیه السلام) را پیش من بیاورید.قرآن نقل می کند. دختر بزرگ حضرت حرکت کرد که به حضرت موسی(علیه السلام) نزد پدرش بیاورد. قرآن نحوه حرکت او را می گوید قرآن کتاب قصه نیست کتاب درس است. می گوید آمدن یک دختر که می خواهد با جوان نامحرم صحبت کند «عَلَى اسْتِحْيَاء» وقتی می آمد با حیا بود دختر باید پوشیده و با عفت باشد. نه اینکه جوری حرف بزند صدایش را نازک کند و زهر خودش را در دل جوان بگذارد و او را بیچاره کند. در کمال حیا و عصمت آمد بعد از سلام گفت پدرم شما را دعوت کرده تا مزد سقایی شما را بدهد. شما ببینید یک جوان آواره و بی کس و گرسنه از خدا طلب خیر کرده است خداوند اینجوری جواب می دهد
تو نیکی کن و در دجله انداز که ایزد در بیابانت دهد باز
او برای خدا خدمت کرد خدا هم او را دستگیری کرد و از ظلم نجاتش داد حرکت کرد و در مسیری که می رفت باد می آمد لباس دختر جابجا می شد و حجم پا و بدنش دیده می شد حضرت موسی(علیه السلام) گفت دختر صبر کن ما از جمله کسانی نیستیم که پشت سر به ناموس مردم نگاه نمی کنیم من جلو حرکت می کنم شما من را راهنمایی کنید. خوب ایشان نزد حضرت شعیب(علیه السلام) رسیدند. روز قبلش از خدا طلب خیر کرده بود خدا دعایش را مستجاب کرد و حضرت شعیب(علیه السلام) فرمودند«نَجَوْتَ» نجات پیدا کردی فرعون دیگر دستش به این سرزمین نمی رسد. او دیگر کاری به کار شما ندارد. در لابه لای این صحبتها دختر بزرگتر این صحنه را دیده بود پیش بابا آمد گفت اگر می خواهی کسی را اجیر و استخدام کنی که کارهایت را اداره کند این شخص مناسب است چون اولا هم قوی است و دوم هم امین گفت خوب قوی بودن را برای من تعریف کردی از کجا می فهمی که امین است؟ گفت در مسیری که من می آمدم بالاخره هر کسی به اندک حرکتی مشخص می شود چه کاره است. در مسیری که می آمد گفت به ناموس مردم نگاه نمی کنم خوب این امانت مردم است «الْقَوِيُّ الْأَمِينُ» شرط مدیریت دو چیز است یکی تخصص و دوم توانایی، حالا در هر کاری انسان باید هم متخصص باشد و هم توانایی داشته باشد.
در روایت خیلی تاکید شده است جوانی که برای خواستگاری می آید امین و پاک باشد بعد از پیشنهاد دختر بزرگتر حضرت شعیب فرمودند حضرت موسی(علیه السلام) امتحان خودش را پس داده است فرمودند من می خواهم یکی از دخترانم را به عقد شما در بیاورم. بعضی از خانواده ها میگویند دختر بزرگتر اگر ازدواج نکند دختر کوچکتر نباید ازدواج کند گفت می خواهم یکی از دخترها را به عقدت دربیاورم. نگفتند که مال داری؟ می دانستند که حضرت موسی(علیه السلام) در این شهر بی کس،بینوا و فقیر است ولی جوان خوب و پاک و امینی است همین برای ازدواج کفایت می کند آن هم شعیب پیغمبرخداست هم در حق حضرت موسی(علیه السلام) پدری می کند و هم پدر دخترهای خودش باشد. در خانه انبیاء هم دختر اگر به سن رشد رسید انبیاء هم باید مواظب بچه هایشان باشند و وظایفی نسبت به دخترانشان دارند اگر به سن رشد و ازدواج رسیدند پدری اگر کوتاهی کند مثل میوه ای بر روی درخت می ماند میوه درخت انار و سیب اگر به وقت آن را نچینید باد و آفتاب آن میوه را می گنداند می گویند اگر دختر به سن رشد رسید مثل میوه رسیده سر درخت است باید پدر و مادر به فکر ازدواج آنها باشند. حضرت شعیب(علیه السلام) وظیفه ای نسبت به دختران خودش دارد و هم نسبت به این جوان دارد. بالاخره او رهبر مردم است. گفت یکی از دخترانم را می خواهم به عقد تو دربیاورم منتها مهریه می خواهد مهریه آن این است که هشت یا ده سال برای ما کار کنی سخت گیری نکرد. که از اول بگوید هزار سکه تا دو هزار سکه مهریه باشد گفت اختیار با خودت است بهتر که ده سال کار کنی. حالا نتیجه کار خیر را ببینید. خدمت کردن به دو تا دختر در کنار چاه آب آن هم برای خدا چه کار می کند او به یک عارف روشن ضمیر دست پیدا کرد ده سال در خدمت یک پیغمبر الهی چقدر تجربه می تواند کسب کند. خانه، همسر و کار پیدا کرد این قرآن داستان را نقل می کند اگر زندگی انسان الهی شد و اخلاص داشته باشد خدا را در نظر گرفته باشد و اگر کار برای خدا انجام دهد خدا حمایتش می کند حضرت موسی(علیه السلام) بینوا و آواره در شهر مدین به خاطر یک کار خیر خدا او را از شر فرعونیها نجات داد و هم همسر و خانه و کار به او داد. حضرت قبول کرد که اختیار با خودم است من هشت سال بمانم یا ده سال که بعد مشکلی پیش نیاید. ماحصل این داستان از سوره قصص آیات 23 الی 28 بود.
خطبه دوم
«اوصیکم عبادالله و نفسی بتقوی الله»

در آغاز خطبه دوم خود و همه شما برادران و خواهران مکرمه را به تقوای الهی دعوت می کنم. توصیه بنده در تقوا همان رعایت اخلاص و انجام کار خیر است.
ازدواج و آسیبهایی که آن را تهدید می کند
برادران و خواهران امروز یکی از آسیبهایی که به طوری جدی اجتماع ما را تخریب می کند و واقعا مشکل برای جامعه اسلامی درست کرده است بالا رفتن سن ازدواج است آن هم عواملی دارد حالا ما صرف نظر از عواملی که ریشه اقتصادی دارد کار به جنبه اقتصادی آن ندارم.آن چیزی که بیشتر مد نظر اسلام و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است ازدواج باید ساده باشد و ازدواج حالت چشم و هم چشمی و مهریه سنگین جهیزیه سنگین نداشته باشد ازدواج ساده و به موقع و به هنگام باشد. مومنین و متدینین ما نسبت به پسران و دختران خود وظیفه داریم که در امر ازدواجشان بی اعتنا نباشیم همانطور که حضرت شعیب(علیه السلام) به یک جوان مومن و متدین اعتماد کرد و دخترانش هم که به سن ازدواج رسیدند نسبت به ازدواج اهتمام جدی به خرج داد. نباید در امر ازدواج سختگیری کنیم. کوشش بکنیم ازدواج دائم این اندازه پا پیچ جوانان ما نشود مهریه سنگین، شرط گذاشتن و کار داشتن اینها همه وبال گردن جوانان ما شده و باعث محرومیت نسل جوان ما شده است. در زمان گذشته جوانی از سربازی می آمد پدر و مادر مقدمات ازدواجش را فراهم می کرندد الان باید دانشگاه برود بعد کار پیدا کند از طرفی فشار جنسی فراوانی بر نسل جوان ما وارد شده است. در گذشته جوان چشم و گوشش بسته بود و شهوتش تحریک نمی شد امروز انواع و اقسام مسائل تحریک کننده برای شهوات در جلوی چشم جوان است و خود نگهداری و خود حفظ کردن کار بسیار دشواری است. ایمان نگه داشتن مثل آتش کف دست نگه داشتن است. می طلبد بزرگان فامیل و خاندان که مورد احترام همه هستند در امر ازدواج جوانان و فرزندان کوشش کند نگذارید این همه سختی اتفاق بیافتد. یک ضرورت واقعا اجتماعی است. جوانی که به سن رشد رسید پدر و مادر باید کوشش کند اگر بداخلاق باشد به برکت ازدواج خوش اخلاق می شود اگر فقیر باشد با توکل برخدا، خدا به او کمک می کند همانطور که به شما کمک کرد شما روزی ازدواج کردید از مال خدا چی داشتید؟ الحمدالله با توکل برخدا به همه چیز رسیدید خوب آنها بهتر از شما می رسند قطعا فرزندان شما از شما بهتر می شوند. منتها کمک کنید که امر ازدواج دائم در جامعه پابرجا شود.
ازدواج موقت وقتی نگاه می کنیم او از همه بدتر است ازدواج موقت اگر جوان و کسی نیازمند باشد اینقدر دست و پاگیر شده دفترخانه ها دیگر ثبت نمی کنند چگونه جامعه پاک بماند؟ جوانی می خواهد دائم ازدواج کند. اگر بخواهد ازدواج موقت کند اصلا هیچ دفترخانه ای ثبت نمی کند. اگر بخواهد گناه و معصیت و زنا کند خیلی برایش راحت تر است تا اینکه بخواهد به دفترخانه برود و ثبت کند و هزارتا بدبختی و بیچارگی مدرک است. بنده نمی دانم جامعه اسلامی را ما چگونه می خواهیم اداره کنیم و قوانین را سخت می کنیم. اسلام واقعا اینجور نیست اسلام سهل و آسان است، جامعه را پاک می کند. منتها ما سختگیریهای بی جا ایجاد می کنیم و باعث می شود جامعه از هم پاشیده شود و به سمت منکرات و معاصی برود. متاسفانه دشمن هم همین را می خواهد. ماهواره ها چکار کردند؟ اینها نسل جوان شیعه را فاسد می کند و می خواهند نسل جوان شیعه از هم پاشیده شود و زندگیش از هم پاشیده شود. این همه برای اینترنت و ماهواره ها خرج می کنند فیلم و کلیپ می سازند آیا دلش برای جوان سوخته است یا می خواهند جامعه را فاسد کنند. جامعه وقتی از درون پوسیده شد و این جامعه رو به رشد و صلاح نمی تواند حرکت کند وقتی ازدواج صورت نگیرد بچه و فرزند صالح در جامعه نداشته باشیم چگونه می توانیم در مقابل دشمن ایستادگی کنیم همان کاری که در آندلس کردند دخترهای اروپایی را به کشور آندلس آوردند جوانان را فاسد و مشروب خواری را ترویج کردند. یک دفعه کشور آندلسی که هشتصد سال مسلمانان اداره می کردند کشور مسیحی شد و مساجد به کلیسا و کتابخانه تبدیل شده است و فحشا و منکرات و زنا در جامعه رواج پیدا کرد. کشور اسپانیا یک کشور اسلامی بوده و آن را از مسلمانان گرفتند. اینها نکاتی است که اگر بخواهیم جامعه رو به رشد و صلاح برود در همه مسائل حتما باید ساماندهی شود.
راه پیشرفت شهرستان حفظ تعادل و دوری از افراط گرایی
یکی از مسائلی که در آستانه دولت جدید داریم و شهر ما نیاز به آن دارد تغییر و تحول بالاخره اجتناب ناپذیر است. هر دولتی می آید قطعا تغییراتی همراه خودش دارد بدون تغییر نمی شود. اگر تغییر نباشد کار پیش نمی رود منتها تغییراتی که در پیش داریم باید به سمت تعادل برود یعنی شعار تعادل باشد ما دوست داریم از ناحیه مسئولین عملی شود. نباید دوباره دچار افراط گرایی شویم. مسائلی که اصلا اسلام آنها را قبول ندارد زنده کنیم. مسائل خطی و پایینی و بالایی و این حرفها زنده نشود. دوباره شهرستان ضرر کند. ما و مردم واقعا راضی نیستیم هرگز اجازه نمی دهیم دوباره افراط گرایی در شهرستان حاکم شود ما جزء برادری و محبت و کار چیز دیگری نمی خواهیم. ما از مدیران آینده مان می خواهیم در جهت فرمایش مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) حماسه اقتصادی قدم بردارند گره از کار مردم باز کنند با توکل برخدا بنشینند و در شهرستان بعضی از توانایی ها واقعا مخفی مانده است شهرک صنعتی تعطیل شده است این همه مراتع داریم این همه آبهای زیرزمینی داریم و در بخش گردشکردی می توانیم حرف برای گفتن داشته باشیم و در هر مطلبی در شهرستان با استعدادهای درخشان ما می توانیم حرف داشته باشیم این همه پزشک خوب که در کشور خدمت می کنند اگر یک رو خوشی ببینند اینها به شهرستان می آیند. ما روحیه طرد و بحث افراط گرایی را اصلا نمی خواهیم برادری و مدارا می خواهیم. همه دست به دست هم بدهند که این شهرستان پیشرفت کند این یک راهبرد و نکته اساسی است برای حفظ تمامیت این شهرستان و ماندگاری این مردم و حفظ نسل جوانی که در این شهرستان هستند انشاءالله همه دست به دست هم بدهیم تا بتوانیم این شهرستان را از هر جهت آباد کنیم.
راه پیروزی در هر امری اطاعت از ولایت و امامت است
امروز جنگ احد واقع شده است و شهادت حمزه سیدالشهدا عموی پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) است. خدا همه شهدا را رحمت کند ما سر سفره شهدا هستیم مخصوصا حمزه سیدالشهدا این مرد بزرگی که امروز من و شما سرسفره خدمات ایشان نشستیم. منتها جنگ احد درسهای خیلی زیادی داشت آن لحظه ای که مردم و رزمندگان برای خدا کار کردند پیروز شدند آن لحظه ای که فرمان رهبر و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) را رها کردند و به جمع آوری دنیا افتادند شکست دنبال آن بود. پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم ) فرمودند ما پیروز شویم یا شکست بخوریم نباید این دهانه کوه را رها کنید. این سنگر سوق الجیشی و مهم باید نگهداری کنیم. لشکر کفر شکست خورد و فرار کردند. گفتند برویم غنیمت جمع کنیم فرمانده عبدالله بن زبیر گفتند آقا فرموده نباید سنگر را خالی کنیم کسی به حرفش گوش نکرد پنجاه نفر رزمنده آماده و پا به رکاب شروع به غنیمت جمع کردن کردند کشته هایی که آنجا بودند وسایل آنها را برداشتن و خالد بن ولید دنبال این بود که از پشت ضربه بزند انشاءالله خدا قسمت کند که صحنه احد را از نزدیک ببینید از پشت به مسلمانان حمله کردند و شکست اسلام را منجر شد و لشکر اسلام از هم پاشید. مسلمانان فرار می کردند اولی و دومی از کوه بالا می رفتند شیدان اعلام کرد که پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) کشته شده است آنها هم گفتند پیغمبر کشته شده به دین قبل برگردید حتی اولی و دومی گفتند. سه نفر همراه پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) ماندند یکی امام علی(علیه السلام ) و دوم یک جوان و خانمی بود خانمی به نام نسیبه که برای رزمندگان آب آورده بود دید پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) تنها شده و دشمن ایشان را محاصره کرده است شمشیر برداشت و از پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دفاع کرد پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) مجروح شده بود زنجیر کلاهخود حضرت در صورت حضرت فرو رفته بود و از بدن حضرت خون می آمد و امیرالمومنین علی(علیه السلام) بیش از هفتاد زخم کاری برداشته بود و پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم ) اشاره کردند بروید به سمت غاری که در نزدیکی احد است به آن سمت بروید و حضرت کلاهخود را پایین آوردند که شناخته نشوند دشمن هم جولان می داد وحشی آمد و حمزه را در تیررس قرار داد و نیزه را به پهلوی آقا زد و نزد هند آمد گفت من حمزه را شهید کردم هند خوشحالی کرد و بالای جسد حمزه آمد و شروع به بریدن اعضای بدن حمزه کرد و سینه را شکافت وقلب را درآورد. پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم ) وقتی بدن حمزه را دیدند گریه کردن و عبای خودشان را روی بدن حمزه انداختند. امروز روز شهادت چنین شخصیتی است. سلام ما بر همه شهدا و حمزه سیدالشهدا باد.
مناسبتها
دیگر مناسبتهای که در این هفته داریم وفات حضرت عبدالعظم حسنی است خدا این مرد بزرگ را رحمت کند.
روز پزشک را داریم این روز را به پزشکان گرامی تبریک عرض می نمایم.
هفته دولت را به مناسبت شهادت رجایی و باهنر داریم خدا این بزرگواران را رحمت کند.
نبرد امیرالمومنین علی(علیه السلام )سال پنجم در جنگ خندق داریم
روز کارمند را داریم امام بزرگوار ما می فرماید هر کس در هر کاری مشغول است کار را خوب انجام دهد این بزرگترین مبارزه با آمریکا است. اگر ما هر کاری که در دست ما هست خوب انجام دهیم کشور آباد می شود.
روز داروسازی داریم انفجار تروریستی در حرم امیرالمومنین علی(علیه السلام) و شهادت سید محمدباقرصدر را داریم.
توصیه مقام معظم رهبری (دام ظله العالی) به دولت جدید است. آقا از دولت می خواهند حماسه اقتصادی را جدی بگیرند.
نبود یک رهبر عالم و فرزانه دلیل شکست انقلاب مصر
در بحث مصر هم درسهای فراوانی بود که چگونه هشتاد سال اخوانیها زحمت کشیدند یک سال نتوانستند کشور داری کنند البته استکبار جهانی نمی گذارد. استکبار چگونه در این انقلاب تصرف کرد و آن را به شکست رساند؟ چقدر خون وشهید دادند و الان رئیس جمهور خائن را آزاد کردند و رئیس جمهور مردمی را اسیر کردند اینها درسهای بزرگی است. آقا به آقای مرسی و اخوانیها فرموده بودند لبخند آمریکاییها برای شما ضرر دارد مواظب باشید گرفتار دام آمریکا نشوید، گرفتار شیوخ منطقه نشوید آمریکاییها آمدند هم از مرسی و هم از ارتش حمایت کردند به مرسی اطمینان دادند که ارتش هرگز کودتا نمی کند و ما با آنها توافق کردیم از این طرف اخوانیها رابطه شان را با سوریه و ایران قطع کردند. بعد با اسرائیل رابطه برقرار کردند با حماس و فلسطینیها به مشکل برخوردند. از آن طرف با سعودیها و وهابیون با هم یکی شدند. عربستانیها آمدند سلفیها را وارد اخوانیها در مصر کردند و هم وارد دشمنان اخوانیها کردند، هم با دوستانشان دوست بودند و هم با دشمنانشان دوست بودند، این وهابیونی که تا به حال یک اخمی به اسرائیل و آمریکاییها نکردند در لحظه مناسب مخالفین اخوان و مرسی را در صحنه سیاسی آوردند و مردم را بر علیه حکومت قانونی به صحنه کشیدند بعد آمریکاییها از ارتش حمایت کردند کودتا و حسنی مبارک را آزاد کردند و مرسی را زندان کردند. یک انقلابی چقدر می تواند در کشورهای اسلامی تاثیر گذار باشد؟ چقدر خون و جان داده است؟ می بینید روی خوش به آمریکا نشان دادن و به کجا رسیدند؟ مقام معظم رهبری(دام ظله العالی) می فرمایند ما به آمریکا اعتماد نداریم به خاطر همین است. به هیچ وجه نمی شود به آمریکاییها اعتماد کنیم اگر فرصتی دست پیدا کند ضربه اش را می زند حالا چی شد؟ الان ارتش به جان ملت افتاده و ملت به جان ارتش، ارتش مصر تضعیف می شود و اخوان که بزرگترین گروه سیاسی مصر است تضعیف می شود یعنی یک گروه اسلامی از هم پاشیده می شود ارتش از بین می رود گروه اخوان از بین می رود این برنامه برای انحراف بیداری اسلامی در کشورهای عربی است و نتیجه این را بدهد که الجزایر و غیره برای چی می خواهید انقلاب کنید شما ببینید مصری که از همه قوی تر بود حکومت تشکیل داد و سرنگون شداختلاف شد و بدتر شد بعد باز دولتی سرکار آمد طرفدار آمریکا است بنابراین شما نباید انقلاب کنید نباید قیام کنید هر چقدر قیام کنید قیام شما هدر می رود این را استکبار جهانی به کشورهای اسلامی می گوید که هرگز موفق نخواهید شد ولی بدانید آینده جهان از آن اسلام و از آن امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) انشاءالله جهان به سمت ظهور حضرت ولی عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) است و بیداری اسلامی می رود.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته


چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.