سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

نقش شعرا در دفاع از اهل بیت (علیه السلام )

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 608 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1392.08.16
 
سخنراني حجت الاسلام و المسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در شب شعر دفاع مقدس در امامزاده بزنجان مورخ 91/7/5
نقش شعرا در دفاع از اهل بیت (علیه السلام )
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

از همه مسئولین و مردم شریف بزنجان و برادران و خواهران مکرمه تقدیر و تشکر می کنم همچنین از دست اندرکاران این شب شعر ارشاد، کتابخانه عمومی ، کتابخانه آیت الله نجفی مرعشی ، بسیج ، شهردار محترم ، شهرداری و هیئت امنای این امامزاده ، استفاده کردیم از شعر شعرای عزیز مان واقعا فیض بردیم از همه عزیزان تقدیر و تشکر می کنم به ویژه از آقای اسدی و... ومجری محترم که برنامه را به نحو احسن اداره کردند انشاء الله این برنامه تا پایان خوب برگزار شود و از شعر شاعران واز زیارت این امامزاده فیض ببریم.
صله و هدیه به شاعر و اعجازحضرت علی (علیه السلام )
یک داستان نقل می کنم یک شاعری به حرم آقا امیر المومنین علی (علیه السلام )رفت شعری را در کنار ضریح آقا امیر المومنین علی (علیه السلام ) شروع به خواندن کرد گفت شعر بسازم از برایت یا علی قدر این گلدسته هایت یا علی ، همین دو بیت را خواند یکدفعه لوستر گرانقیمت جلو صورت شاعر قرار گرفت همه خدمه امیر المومنین علی (علیه السلام ) آمدند آن لوستررا بالا نصب کردند دوباره آن لوستراز بالا به پایین آمد و جلو شاعر قرار گرفت دوباره آنرا نصب کردند و این لوستر گران قیمت رایکی از پادشاهان هدیه کرده بود آن شاعر را نزد تولیت حرم بردند و لوستر را به او دادند و گفتند این هدیه امام علی (علیه السلام ) به شما می باشد شاعر وقتی این صحنه را دید گفت پس من هم می روم یک شعر بسیار ناب برای امیر المومنین علی (علیه السلام ) می سرایم و برای امیر المومنین علی (علیه السلام ) شعرم را می خوانم یک هفته زحمت کشید و به حرم امیر المومنین علی (علیه السلام ) رفت تا ببیند که کدام لوستر گران قیمت تر است و لوستر گران قیمتی انتخاب کرد و شروع به خواندن شعرکرد یک بار خواند دید خبری نشد و چندین بار خواند خبری نشد رفت و دوباره روز بعد آمد جلو لوستر گران قیمت شعر می خواند چندین روز کارش همین بود آخریک روز آمدو گفت یا علی اگر پهلوان نبودی که بودی فتح گشای خیبر نبودی که بودی همسر زهرا (سلام الله علیها )نبودی که بودی پدر حسن و حسین نبودی که بودی یا علی تو شعر شناس نیستی تو شعر تشخیص نمی دهی آن شاعر با شعرش شعر بسازم از برایت یا علی قدر این گلدسته هایت یا علی لوستر گران قیمت را برایش هدیه دادی من این شعر به این خوبی رابا وصف خواندم ولی به من هدیه ندادی تو شعر نمی شناسی قهر کرد و رفت خواب امیر المومنین علی (علیه السلام ) را دید آقا فرمودند من شعر می شناسم اما فرق تو با آن در این است که آن شاعر دو کلمه برای رضای خدا گفت اما تو برای لوستر سرودی تو برای من نسرودی چون کرم علی اجازه نمی دهدهرکس به خانه اش بیاید ناامید بر نمی گردد یک شاعری در هندوستان یک شعری سرودمصرع اول بیت آخرش این بود اگر به بنده نظر تورا افتاد مصرع بعدرا هرچه فکر کرد نتوانست بگوید مدتها فکر کرد نتوانست بسراید گفت هرکس مصرع بعد را برای من بسرایدبیاورد نصف مالم را به او می بخشم اگر به بنده نظر تورا افتادبه آسمان رود کار آفتاب نظر علی اگر به یک ذره ای بیفتد آن ذره مثل خورشید می درخشد او به طرف هندوستان حرکت کرد آمد این شاعر را پیدا کرد و این شعر را که مولی یادش داده بودبرایش خواند از امیر المومنین علی (علیه السلام ) هدیه گرفت شعری که شما برای اهل بیت می سرایید بدون صله و پاداش نیست
مومن با زبان و کلامش در راه خدا جهاد می کند
از رسول خدا حضرت محمد (صلی الله علیه وآله وسلم) پیغمبر خدا روایت داریم که می فرمایند مومن مجاهد است مومن اهل جهاد است یا با شمشیر جهاد می کند یا با زبانش جهاد می کند شعرا با شعرشان در راه خدا جهاد می کنند امشب ما جمع شدیم برای این شهدا شعر می گوییم مدح دفاع مقدس را می گوییم یک داستان از شهدا ء عرض می کنم از حسن روی یوسف دستها بریده باشد از حسن دلبر ما سرها بریده باشد یک شهید یک رزمنده همیشه دعا می کرد و می گفت یاحسین (علیه السلام)من خجالت می کشم در کربلا سر شما بریده شد در قیامت شما سردر بدن نداشته باشید اما من در قیامت محشور شومدر حالی که سردربدن دارم من هم می خواهم مثل شما سر از تنم جدا شود این شهید در عملیات فتح المبین به شهادت می رسد سر از تنش جدا می شود مدتی در آتش دشمن می ماند جنازه آن شهید را نمی تواند بیاورند وقتی جنازه را می آورندوصیت کرده بود که من را در حسینیه البسیه شیراز دفن کنید این وصیت نامه را که خوانده بودند می گردند و قبرش را پیدا می کنند هنور خبری از شهید نبود و شهید را نیاورده بودند وصیت کرده بود من قبر را با دست خود کنده ام و من را در آن دفن کنید وقتی شهید را می آورند و می خواهند دفن کنند می بینند این قبر درست اندازه شهید بی سر است که اگر این شهید سربه بدن داشت قبراندازه شهیدنبود برای این عزیزان ما امشب می خواهیم مدح بگوییم ماهستی خود را ازشهدا داریم ای شهدای عزیز ما به شما مدیون هستیم هر پست و مقامی که داریم از برکت شهداء است خدا کند ما مدیون شما شهداء قرار نگیریم هر کسی دین خود رابه یک نحوی باید ادا کند شعرای عزیز دین خود را با شعر و کلامشان دینشان راادا می کنند« الَّذِينَ آمَنُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللّهِ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ يُقَاتِلُونَ فِي سَبِيلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِيَاء الشَّيْطَانِ إِنَّ كَيْدَ الشَّيْطَانِ كَانَ ضَعِيفًا » (سوره نساء آیه 76)مومن واقعی در راه خدا جهاد می کند کافر هم جهاد می کند اما درراه کفر جهاد نمی کندشعرای متعهدجهادشان با زبانشان با شعرشان است از زمان رسول خدا همین گونه بوده است از زمان رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) عده ای بودند که با شعرشان از حق و حقانیت دفاع می کردند و مورد تشویق قرار می گرفتند روز غدیر خم وقتی پیغمبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دست آقا امیر المومنین علی (علیه السلام) را بالا آوردند شاعر حضرت حسان ابن ثابت گفت آقا اجازه می دهید این صحنه را به صورت شعر در آورم تمام ماجرای غدیر را به شعر در آورد آنجا که مولی علی (علیه السلام) را به عدل ولایت و رهبری تعبیر کرده است نه به معنای دوستی آنگونه که در تلویزیون اعلام کردند ولایت و رهبری است وقتی اشعار خود را تمام کردند آقا امیر المومنین علی (علیه السلام )برای او دعا کردند فرمود همیشه موید باشید به روح القدس تا زمانی که ما را یاری می کنید شاعر تا زمانی که از اهل بیت دفاع می کند جبرئیل امین و روح القدس از او حمایت می کند و او را کمک و مدد می کند به او الهام و عنایت می کند چرا آقا قید کردند تا زمانی که از ما دفاع می کنید چون در زمان امام علی (علیه السلام) از او دفاع نکرد خود را کنار کشید و از ولایت آقا امیر المومنین علی (علیه السلام) حمایت نکرد آقا فرمودند موید روح القدس هستی تا زمانی که از ما دفاع می کنید شعرا اگر تا آخرین لحظه از اهل بیت دفاع کنند مورد عنایت قرار می گیرند اسماعیل حمیری یک شاعری بود که همیشه در باب اهل بیت شعر می گفت یک روز شعری گفت امام صادق (علیه السلام) خیلی خوشش آمدچون اسماعیل در زمان جوانی مشروب می خورده است به امام صادق گفتند ایشان مشروب می خورد گفت امیدواریم به برکت ما گناهش بخشیده شود اسماعیل هنگامی که می خواست فوت کند یکدفعه چهره او سیاه شد بعد یکدفعه مثل گل از هم باز شد سرخ شد سیمایی زیباو قشنگ پیداکرد وزیرا امام حسین (علیه السلام)از او دستگیری کردندو او را مورد عنایت خود قرار دادند در زمان گذشته رادیو و تلویزیون نبود شعرا با شعرشان از اهل بیت دفاع می کردند دشمن را رسوا می کردند یک بیت شعر مثل دهها شمشیر بر علیه طاغوتها کاربرد داشت و نفوذ هم پیدا می کرد
تاثیر شعر در دفاع از اهل بیت (علیه السلام )
دعبل وقتی شعر خود را پیش آقا امام رضا (علیه السلام) تلاوت کردامام چندین هزار دینار طلا به او هدیه دادند و پیراهنی نیز به اودادند امام فرمودند با این پیراهن هزار شب نماز شب خوانده ام وبه دعبل داد دعبل در راه که می آمد دزدان به او و قافله حمله کردند و دستهای همه را بستند و آنان را اسیر کردندیکی از دزدان شعری را که دعبل در وصف خوانده یک بیت آن را می خواند دعبل صدا زد گفت این شعر را می شناسی گفت بله می شناسم گفت این شعر کیست گفت دعبل، گفت دعبل را می شناسی گفت من دعبل هستم گفت شما دعبل هستید دزد آمد دعبل را برداشت و پیش رئیس دزدان برد گفت این آقا می گوید من دعبل هستم گفت اگر تو دعبل هستی شعر مدارس الایات را برایم بخوان از اول تا آخر برایم بخوان وقتی دعبل شعر را خواند تمام حوادث وتمام اتفاقاتی که برای موسی بن جعفر (علیه السلام) اتفاق افتاده بودرابیان می کرد خود امام رضا (علیه السلام) دو بیت اضافه کردند قبرالطوس که اشاره می کند به قبر خودشان که در شهر طوس می باشد دعبل شعر را برای رئیس دزدان خواند به برکت دعبل همه آزاد شدند قم رفتندوقتی جوانان قمی شنیدند دعبل پیراهن امام رضا (علیه السلام) را داردگفتند برای پیراهن امام رضا (علیه السلام) هرچه پول بخواهی برای تو می دهیم . آن را به ما بده بزرگان قم و... گفتند به ما بدهید گفت نمی دهم دوباره التماس کردند گفت نمی دهم گفتند لااقل آستین پیراهن را به ما بده گفت آن را هم نمی دهم دعبل حرکت کرد در جاده جوانان قمی آمدند و او را غارت کردند پیراهن امام رضا (علیه السلام) را از او گرفتند دعبل خیلی ناراحت شد به شهر آمد و گفت پیراهن را بدهید آنقدر التماس کرد یک آستینی از آن پیراهن را به دعبل دادند و هنگامی که دعبل به شهر خودش آمد یک کنیزی داشت دید کنیز نابینا شده است خیلی ناراحت شد هرچه اموال داشت از بین رفت پولهایی که امام رضا (علیه السلام) به او داده بود مردم می آمدند سکه های امام رضا (علیه السلام) که نام امام رضا (علیه السلام) خورده بود مردم پولهای هنگفتی می دادند تا هرکدام یک سکه از سکه های امام رضا (علیه السلام) به عنوان تبرک داشته باشند دعبل یادش آمد آستین پیراهن امام رضا (علیه السلام) را دارد شب آمد و آستین پیراهن امام رضا (علیه السلام) زد به چشمان کنیز خود و صبح که بیدار شدید به برکت امام رضا (علیه السلام) چشمان آن کنیز شفا یافته است شعرای عزیز خیلی خوش آمدید انشاء الله که بر شما خوش بگذرد هر بیت شعری که شمابرای اهل بیت می گویید خدا یک خانه ای در بهشت برای شما آماده می کند سعی کنید همیشه خدمتگذار اهل بیت باشید و ما هم افتخار می کنیم وقتی شعرهای شما را می شنویم انصافا لذت می بریم تقدیر و تشکر می کنم از همه عزیزانی که شعر خواندند .

« والسلام علیکم و رحمت الله و بر کاته »

چاپ این نسخه درجه: 5.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 1 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.