سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

نقش هدایتگری امام حسین(علیه السلام)

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 663 مرتبه
دسته: عاشورا،شهيد،شهادت و مسائل مربوطهتاریخ: 1392.10.05
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در شب شام غریبان در مسجد النبی(صلی الله علیه و آله و سلم)مورخ 92/8/23
نقش هدایتگری امام حسین(علیه السلام)
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

توفیقی نصیب بنده شد که در جمع شما عزاداران،ارادتمندان، علاقه مندان و عاشقان اهل بیت(علیهم السلام)حضور پیدا کنم.
پذیرش دعوت خداوند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و جانشین پیغمبر یعنی حضرت علی(علیه السلام)
خداوند تبارک و تعالی می فرمایند:«اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ»به خدا و پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)لبیک بگوئید و دعوت خداوند، پیغمبر خداوند و جانشین پیغمبر را هم بپذیرید«لِمَا يُحْيِيكُمْ»اگر دعوت خداوند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و جانشین پیغمبر یعنی امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)و امام حسین(علیه السلام)را پذیرفتید و لبیک گفتید خوشبخت زندگی می کنید، حیات طیبه پیدا می کنید و زندگی ها رو به راه می شوند.
امروز هم دعوت امام حسین(علیه السلام)نیاز به اجابت و لبیک دارد.امروز هم فریاد«هل من ناصر حسيني» و «هل من مغیثٍ یُغیثنا»بلند است.«ان الحسین مصباح الهدی و سفینة النجاة»امروز هم امام حسین(علیه السلام)هدایتگری دارند و کشتی نجات هستند.امروز هم این راه رهرو و لبیک گو می خواهد.امشب شب عاشورا است، انشاءالله خداوند تحولی در ما ایجاد کند که بتوانیم به امام حسین(علیه السلام)لبیک بگوئیم.«يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ اسْتَجِيبُواْ لِلّهِ وَلِلرَّسُولِ إِذَا دَعَاكُم لِمَا يُحْيِيكُمْ وَاعْلَمُواْ أَنَّ اللّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ وَأَنَّهُ إِلَيْهِ تُحْشَرُونَ»(سوره انفال،آیه 24)
نقش هدایتگری امام حسین(علیه السلام)
امام از لحظه ای که از شهر مکه حرکت کردند، چون امام، دلسوز و خیرخواه بودند و نقش هدایتگری داشتند،افراد مختلفی را دعوت کردند.یکی از کسانی که امام دست فرزندان خود را گرفتند و به خیمه او رفتند شخصی به نام حربن یزید جعفی بود.حربن یزید جعفی از سرداران و از افراد نامی و متشخص کوفه بود منتها دچار تردید شده بود و نمی توانست راه را تشخیص دهد.به بیرون از کوفه رفته و خیمه زده بود.امام حسین(علیه السلام)به خیمه او رفتند اما او به جای این که جذب سیدالشهداء(علیه السلام)شود از امام سؤال کرد:این محاسن شما رنگ مشکی و خیلی زیبایی دارد آیا این محاسن خود را رنگ کردید یا رنگ محاسن شما طبیعی است؟امام فرمودند:ای حُر بن یزید!پیری من زودرس بوده، مشکلات بر من مانند شب تار بوده و من زود پیر شدم و محاسنم را رنگ کردم.بعد امام حسین(علیه السلام)فرمودند:ای حُرّ بیا به ما اولاد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)کمک کن چون تو گناهان زیادی انجام دادی(حُرّ در جنگ صفین، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)را همراهی نکرد)بیا، توبه کن و مار را یاری کن که جبران گناهان تو شود.حُر گفت:آقا من برای این از کوفه بیرون آمدم و خیمه زدم چون نه می خواستم با یزید و عبیدالله باشم و نه می خواستم با شما باشم، می خواهم رندگی خودم را داشته باشم.هر چه امام حسین(علیه السلام)او را راهنمایی کرد فایده ای نداشت.حُرّ گفت:من اسب خوبی دارم که در هیچ نبردی مرا رها نکرده و شمشیر خوبی دارم که آن را به هر جا زدم بریده است، این شمشیر و اسبم را در اختیار شما می گذارم.امام فرمودند:من نیازی به شمشیر و اسب شما ندارم، من می خواستم جان تو را هدایت کنم بعد به این آیه قرآن استشهاد کردند«وَمَا كُنتُ مُتَّخِذَ الْمُضِلِّينَ عَضُدًا»(سوره کهف،آیه51)گمراه را هر چه کار کنید نمی توانید هدایت کنید.بعد امام او را نصیحت کردند و فرمودند:پس از اینجا برو، چون آن لحظه که صدای مظلومیت«هل من ناصر و هل من مغیثٍ یُغیثنا»مرا بشنوی و جواب ندهی، آن لحظه آتش بر تو می بارد.پس از اینجا برو تا صدای مظلومیت مرا نشنوی.حُر بعداً پشیمان شد و گفت:مظلوم تر از حسین(علیه السلام)چه کسی است؟ایشان به خیمه من آمدند اما هر چه فرمودند من زیر بار نرفتم.بعد از آن حُرّ یک عمر با پشیمانی زندگی کرد و سوخت و دیگر فایده ای هم نداشت.
نقش هدایتگری امام حسین(علیه السلام) بر زهیر بن قین
امام حسین(علیه السلام)حرکت کرده بودند و به کربلا می رفتند. زهیر بن قین ابتدا از یاران امام حسین(علیه السلام) و جزء دوستان حضرت علی(علیه السلام)نبود و پیرو سومی بود.البته از مجاهدین در رکاب پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود اما تبلیغات روی او اثر گذاشته، جزء حزب بنی امیه قرار گرفته بود و دلش نمی خواست با امام حسین(علیه السلام)باشد.زهیر به سمت عراق می رفت، امام حسین(علیه السلام)هم به سمت عراق می رفتند.زهیر اصلا دلش نمی خواست در کاروانسراها با امام حسین(علیه السلام)باشد به طوری که اگر امام در هر کاروانسرا اتراق می کردند زهیر به کاروانسرای بعدی یا قبلی می رفت.در یکی از همین سفرها که می رفتند در یک منزل ناچاراً در کنار هم قرار گرفتند.ظهر شد، سفره را انداختند و می خواستند غذا بخورند.امام حسین(علیه السلام)نرفتند، یک نفر را فرستادند و فرمودند:به زهیر بگو به خیمه نزد ما بیاید.وقتی این خبر را به زهیر دادند،او در حال خوردن بود که بهت زده شد. همسر زهیر به نام دُلهم گفت:زهیر چه خبر شده؟پسر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تو را دعوت کرده نمی خواهی اجابت کنی؟لااقل برو سخنان امام حسین(علیه السلام)را بشنو نخواستی عمل نکن و زهیر را تشویق کرد(مانند زمان جنگ که بعضی همسران خود را تشویق می کردند که به جنگ بروند.وقتی مادران ما در مجالس سیدالشهداء(علیه السلام)حضور داشتند،اشک ریختند و گریه کردند بعد ما را شیر دادند این عشق به امام حسین(علیه السلام) و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)از ناحیه شیر مادر به ما منتقل شد.قدر پدر، مادر و همسر خود را بدانیم.همسران خوب نعمت بزرگی هستند)که به دیدن امام حسین(علیه السلام)برود.زهیر با دلنگرانی حرکت کرد و به خیمه سیدالشهداء(علیه السلام)رفت(در تاریخ نقل نشده یا ما نمی دانیم در خیمه چه اتفاقی افتاد که محبت سیدالشهداء(علیه السلام)به قلب زهیر تابید)زهیر موقع رفتن ناراحت اما موقع برگشتن خندان و خوشحال بود و به قول معروف«هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله».بعد زهیر پیش همسر خود آمد و گفت:بیا خیمه را جا به جا کنیم.همسرش گفت:زهیر چه اتفاقی افتاده؟زهیر جواب داد:خیمه خود را کنار خیمه امام حسین(علیه السلام)ببریم، زهیر دیگر از امام جدا نشد.در شب عاشورا وقتی امام به اصحاب اختیار دادند که هر کدام می خواهید بروید، آزاد هستید و بیعت را حتی از اباالفضل(علیه السلام) و علی اکبر(علیه السلام)هم برداشتند و فرمودند:مرا تنها بگذارید.زهیر بلند شد و گفت:یا حسین(علیه السلام)این یک جان چه قابل، کاش هزار جان داشتم که هزار بار کشته می شدم و باز زنده می شدم و در رکاب شما بودم.
نقش هدایتگری امام حسین(علیه السلام)بر خانواده مسیحی
امام حسین(علیه السلام)در مسیر کربلا خانواده دیگری را هم دعوت کرده بودند که مسیحی بودند.در مسیر که می آمدند امام سؤال کردند این خیمه از آنِ چه افرادی است؟جواب دادند:این خیمه از آنِ یک خانواده مسیحی است. امام پیش آن خانواده رفتند،آنجا پیرزنی بود.امام پرسیدند چکار می کنید و چه مشکلاتی دارید؟پیرزن گفت:گوسفند داری می کنیم و بی آبی سخت است. امام سنگی که کنار این خیمه بود را جابجا کردند چشمه ای جاری شد بعد فرمودند:با چه کسی زندگی می کنید؟پیرزن گفت:پسرم تازه ازدواج کرده و با آنها زندگی می کنم،الان گوسفندها را به صحرا برده اند.امام حسین(علیه السلام)فرمودند:وقتی پسرت آمد بگو ما غریب و بی کس هستیم بیاید و ما را یاری کند.آنها مسیحی بودند.چقدر حقیقت امام حسین(علیه السلام) دلهای آماده را جذب می کند پسر با همسرش آمد تازه داماد بود.پیرزن گفت:پسرم مرد بزرگواری اینجا آمد که من نورانیتش را در قلب خودم احساس کردم و ایشان به من فرمودند:به پسرت بگو ما تنها در فلان سرزمین هستیم بیاید و ما را یاری کند.بعد همه چادرها را جمع کردند و همه مسلمان و شیعه شدند.در روز عاشورا همین مادر به پسرش گفت:اگر می خواهی شیرم را حلالت کنم باید فدای امام حسین(علیه السلام)شوی. این پسر به میدان رفت و جنگید.لشکر عمر بن سعد او را اسیر کرد و به او گفت:چنان داغی بر دل مادرت می گذارم که تا قیامِ قیامت بماند.بعد دستور داد سرش را جدا کردند و جلوی مادرش انداختند.مادر سر پسرش را بوسید بعد نیزه را برداشت و سر را به طرف دشمن انداخت و گفت:ما چیزی را که در راه خدا دادیم پس نمی گیریم.وقتی پسر می خواست به جنگ برود همسرش اجازه نمی داد.همسرش گفت:باید نزد سیدالشهدا(علیه السلام) برویم تا من اجازه بگیرم که اگر تو شهید شدی در بهشت من همراه تو باشم. اینها هدایت سیدالشهدا(علیه السلام)است.امیدواریم بتوانیم از مجالس سیدالشهداء(علیه السلام)بالاترین استفاده را ببریم.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.