سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

شیوه های تربیتی و اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 925 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص يا به نقل از پيامبر اسلام(ص) و اهل بيت(ع)تاریخ: 1392.11.27
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در هم اندیشی اعتقادی و سیاسی مدیران بسیج در سپاه مورخ 92/10/30
شیوه های تربیتی و اخلاقی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم

قال رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم):«انّما بعثت بمداراة الناس»
خدمت همه خواهران مکرمه و برادران عزیز خوش آمد عرض می نمایم، انشاءالله خداوند متعال خیر دنیا و آخرت را به همگان کرامت بگرداند.ولادت با سعادت پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)و امام جعفر صادق(علیه السلام)را خدمت همه بزرگواران تبریک عرض می نمایم.
اخلاق پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)
ما باید عرض تقصیر به پیشگاه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ببریم.برای این که وقتی مسیحیت را نگاه می کنیم که برای ولادت پیغمبر خود حضرت عسیی مسیح(علیه السلام)چقدر برنامه ریزی می کنند و چقدر جشن می گیرند اما ما مسلمانان با این که پیغمبر ما پیامبر اعظم(صلی الله علیه و آله و سلم)است، اگر در مجموع نگاه کنیم می بینیم که به اندازه مسیحی ها به ولادت پیغمبر خود احترام نمی گذاریم.در صورتی که از اهل بیت(علیهم السلام)روایت داریم که اگر شما خوبی ها و محاسن کلام ما را به مردم منتقل کنید کافی است چون مردم جذب ما می شوند.
مدارا و محبت سرلوحه کار بسیج
پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)در روایتی می فرمایند:من به مدارای با مردم مبعوث شده ام.اگر ما هم همین مدارا و محبت کردن با مردم را سرلوحه کار خود در بسیج قرار دهیم می توانیم افراد بیشتری را جذب بسیج کنیم.با توجه به این که امروز دشمن برای هر گروه برنامه ریزی کرده، عده ای را با شبهات اعتقادی، عده ای را با مسائل شهوت و عده ای را از راه عرفانهای کاذب سرخ پوستی، چینی، هندی و...منحرف می کند تا فرزندان ما را از دین و معنویت دور کند.
بسیج تفکری فراگیر و تفکر علوی خالص
از نظر بنده تفکری که نقد نداشته و می تواند کشور و دنیا را نجات دهد تفکر بسیج است.تفکر بسیجی یعنی خدا را دیدن و خود را ندیدن،مثلاً از اول انقلاب ما تفکرات زیادی در صحنه سیاسی داشته ایم.مثلاً چپ و راست که مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)نقد کردند و فرمودند:خودی و غیر خودی.یعنی این تقسیم بندی را قبول نکردند که عده ای چپ هستند بدند و عده ای که راست هستند خوبند.بعد از مدتی در عرصه سیاسی اصولگرا و اصلاح طلب آمد، دشمن می خواهد اینگونه بین شیعه اختلاف ایجاد کند.باز مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)نقد کردند و فرمودند:اصولگرای اصلاح طلب یعنی در ذات اصولگرایی اصلاح طلبی است.(یک روز بنده با شخصی اصلاح طلب که به کربلا رفته بود دست دادم و احوال پرسی کردم.شخصی به من گفت:چرا به این اسرائیلی دست دادی)این تقسیم بندی ها یک تقسیم بندی اشتباه است.اما تفکر بسیجی تفکری است که نقد ندارد.امام خمینی(رحمة الله علیه)با این عظمت فرمودند:خدایا مرا با بسیجیانم محشور فرما.بسیج منا اهل البیت شده مانند سلمان ایرانی که فرمودند:سلمان منا اهل البیت است.کسی که بسیجی شد، به مقامی دست پیدا می کند که امام خمینی(رحمة الله علیه)می فرمایند:خدایا مرا با بسیجیانم محشور فرما یا مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)فرمودند:خدایا همان طور که امام بزرگوار از تو خواست من هم از تو درخواست می کنم که مرا با بسیجیان محشور فرمائی.بسیج تفکری فراگیر و تفکر علوی خالص است.
اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در کتاب مکارم الاخلاق
بنده تعبیری از امام حسن(علیه السلام)در باب پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خدمت دوستان عرض می نمایم که مصداق یک بسیجی است.امام حسن(علیه السلام)یک دایی داشتند که فرزند حضرت خدیجه(سلام الله علیها)بود و دایی ناتنی امام حسن(علیه السلام)بود.دایی امام حسن(علیه السلام)در خانه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بزرگ شده بود، اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را می دانست و به عنوان توصیف کننده اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در کتابها شناخته شده است.کتابی به نام مکارم الاخلاق به زبان عربی است که ترجمه هم شده،در این کتاب اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)شرح داده شده است.امام حسن(علیه السلام)به دایی ناتنی خود می فرمایند، اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را برای من توصیف کن.ایشان چنین فرمودند:1- «خَفِيفَ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونَةِ»هزینه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بر بیت المال کم بود و یعنی سبک زندگی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ساده بود. اما«كَثِيرَ الْمَعُونَةِ»کمک و خیر ایشان نسبت به جامعه از همه بیشتر بود.یعنی خرج ایشان بر بیت المال کم اما خدمت به نظام، بیت المال و مردم بیشتر بود.اگر بخواهیم بسیجی را با این کلام تعبیر کنیم بسیجی یعنی کم خرج و پرکار.در اوایل انقلاب هم مدیریت جهادی بود.مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)هم در صحبت های اخیر خود با شهرداران فرمودند:مدیریت جهادی.در اول انقلاب برای جهاد چندین نفر بودند، تنها یک ماشین داشتند، بیشترین خدمت را می کردند و حقوق کمی می گرفتند چون مدیریت جهادی بود و برای خداوند قدم برمی داشتند.اگر چپ یا راست، کارمند یا پزشک یا رئیس جمهور باشی یعنی در هر طبقه ای باشی و تفکر بسیجی داشته باشی، ارزشمند است و خیلی از مشکلات حل می شود.این تفکر کشور و دنیا را نجات می دهد.شیوه جذب ما هم باید با مدارا باشد، باید با فرزندان بسیجی رابطه دوستی و محبت داشته باشیم.«كنز، [كنز جامع الفوائد و تأويل الآيات الظاهرة] مُحَمَّدُ بْنُ الْعَبَّاسِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ النَّوْفَلِيِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حَمَّادٍ الشَّاشِيِّ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ أَسَدٍ عَنْ عَلِيِّ بْنِ إِسْمَاعِيلَ الْمِيثَمِيِّ عَنْ عَبَّاسٍ الصَّائِغِ عَنِ ابْنِ طَرِيفٍ عَنِ ابْنِ نُبَاتَةَ قَالَ خَرَجْنَا مَعَ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع حَتَّى انْتَهَيْنَا إِلَى صَعْصَعَةَ بْنِ صُوحَانَ فَإِذَا هُوَ عَلَى فِرَاشِهِ فَلَمَّا رَأَى عَلِيّاً ع خَفَّ لَهُ فَقَالَ لَهُ عَلِيٌّ ع لَا تَتَّخِذَنَّ زِيَارَتَنَا إِيَّاكَ فَخْراً عَلَى قَوْمِكَ قَالَ لَا يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ وَ لَكِنْ ذُخْراً وَ أَجْراً فَقَالَ لَهُ وَ اللَّهِ مَا كُنْتَ إِلَّا خَفِيفَ الْمَئُونَةِ كَثِيرَ الْمَعُونَةِ فَقَالَ صَعْصَعَةُ وَ أَنْتَ وَ اللَّهِ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ مَا عَلِمْتُكَ إِلَّا إِنَّكَ بِاللَّهِ لَعَلِيمٌ وَ إِنَّ اللَّهَ فِي عَيْنِكَ لَعَظِيمٌ وَ إِنَّكَ فِي كِتَابِ اللَّهِ لَعَلِيٌّ حَكِيمٌ وَ إِنَّكَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيم»(بحارالأنوار،ج 23،ص211)
در جلساتی که برای سرمربیان در تهران یا در مشهد برگزار می شود و بنده هم توفیق شرکت داشتم، مثلاً وقتی آیة الله حائری شیرازی برای سخنرانی می آیند در همان جلسه اعلام می کنند که دو نفر، دونفر با هم معانقه کنند و یکدیگر را ببوسند.اگر دوستان به هم محبت کنند تأثیرگذاری هم بیشتر است با فرمان و دستور و بداخلاقی کار درست پیش نمی رود.
نمونه ای از شیوه های تربیتی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
1- یکی از شیوه های تربیتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مدارا است.داستانی در این باره خدمت دوستان عرض می نمایم.جوانی نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمد و گفت:اجازه بده تا من زنا کنم.هر کسی جای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود عصبانی می شد و می گفت:او را ببرید و شلاق بزنید(این یک درد و گره است که نمی توان آن را با سرکوب کردن باز کرد)اطرافیان او را دعوا کردند.اما پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:با او کاری نداشته باشید،بعد از جوان سؤال کردند:آیا تو خواهر و مادر داری؟جوان گفت:بله.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:آیا دوست داری با خواهر یا مادر تو زنا کاری کنند؟جوان کمی فکر کرد و گفت:نه.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:آیا اگر دختری داشتی دوست داشتی با او زنا کنند؟جوان گفت:نه.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:تو دوست نداری با خواهر، مادر و دخترت زنا صورت گیرد، دیگران هم دوست ندارند.بعد حضرت دست بر سینه جوان گذاشتند و برای او دعا کردند و فرمودند:خدایا قلب این جوان را پاک کن، گناهش را ببخش و دامن او را از آلودگی و بی عفتی حفظ کن.منظور این است که بسیجی هم باید اینگونه تأثیرگذار باشد، نه این که وقتی گناهی در جامعه دید با اسلحه و شلاق بخواهد آن را درست کند، این کار نیروی انتظامی است.کار حلقه صالحین تربیتی است و باید روی شیوه های تربیتی کار کند.
2- روش تربیت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با موعظه نبود ایشان دست مردم را می گرفتند و آنها را تربیت می کردند.یک روز پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)با اصحاب خود به یک بیابان آمدند، بعد شروع به هیزم جمع کردن، کردند و فرمودند:شما هم بروید و هیزم جمع کنید.اصحاب گفتند:اینجا که هیزم پیدا نمی شود.حضرت فرمودند:بروید هر چقدر که توانستید جمع کنید.اصحاب رفتند و ذره ذره هیزم جمع کردند وقتی همه اصحاب هیزم های خود را روی هم ریختند، خرمنی از هیزم شد.بعد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با این عمل می خواستند به اصحاب خود درس تربیتی دهند.اولاً این نشان می دهد که خود پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هم کار می کردند و اینگونه نبودند که به اصحاب دستور دهند دوماً مشارکت در کار را یاد دادند و سوماً نکته تربیتی این است که فرمودند:ای دوستان، ای مسلمانان گناه هم اینگونه جمع می شود، وقتی انسان ذره ذره گناه کند پشت او از گناه سنگین می شود.این شیوه تربیتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود.
ما هم به اخلاق و سلوک پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)محتاج هستیم.اگر جامعه و خانواده های ما هم بتوانند اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در زندگی خود پیاده کنند و فیلم بسازند، تأثیر زیادی خواهد داشت.اگر بتوانیم شیوه اخلاقی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در دنیا ارائه کنیم همه می پسندند.
اخلاق فردی پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ساده زیستی و رسیدگی به فقراء
یکی از شیوه های اخلاقی زندگی پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم) این بود که ساده زندگی می کردند.یک روز پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)لباس نداشتند شخصی آمد و گفت:من به شما 12 درهم هدیه می دهم بروید و برای خود لباس بخرید.(پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)صدقه قبول نمی کردند اما هدیه را قبول می کردند.زیرا صدقه بر سادات حرام است.برای همین حضرت زینب(سلام الله علیها)فرمودند:«اِنَّ الصَّدَقَة علینا مُحَرَّمَه»صدقه بر ما آل محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)حرام است)پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)پول را به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)دادند و فرمودند:بروید و لباسی برای من بخرید.امیرالمومنین علی(علیه السلام)به بازار رفتند و یک لباس به قیمت دوازده درهم خریدند و لباس را محضر رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم) آوردند.حضرت فرمودند:علی جان این لباس خوب است اما اگر می شود لباس را پس دهید تا لباس ارزان تری بخریم(مستجب است که وقتی کسی جنسی را برگرداند صاحب مغازه جنس را اگر خراب نشده باشد پس بگیرد به این کار اقاله می گویند)و بتوانیم از این پول بیشتر استفاده کنیم.امیرالمومنین علی(علیه السلام) با صاحب مغازه صحبت کردند و او هم قبول کرد و لباس را پس گرفت.بعد رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)با امیرالمومنین علی(علیه السلام)رفتند تا لباس بخرند.در مسیر دیدند که یک دختر بچه ای گریه می کند(شیوه پیغمبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم)اینگونه بود که احوال نیازمندان را می پرسیدند و نسبت به مردم بی اعتنا نبودند)از دختر سؤال کردند برای چه گریه می کنی؟دختر گفت:من کنیز هستم اربابم چهار درهم به من داد که وسیله بخرم اما آنها را گم کردم، جرات نمی کنم به خانه برگردم، می ترسم.حضرت چهار درهم از پول خود را به او دادند و فرمودند:این چهار درهم را بگیر به خانه برگرد.بعد حضرت به بازار رفتند و پیراهنی به قیمت چهار درهم خریدند،همین که می خواستند پیراهن را امتحان کنند و بپوشند، مردی آمد و گفت:یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم)شما لباس نو خریدید.من لباس ندارم ای کاش برای من لباسی می خریدید(به کسانی که تکدی گری می کنند پول دادن کار خوبی نیست البته نباید آنها را رد کرد.ما باید انسانهایی که واقعاً فقیر و نیازمند هستند را شناسایی کنیم.یک روز بنده در حرم حضرت معصومه(سلام الله علیها)دیدم که پیرمردی دست و پای خود را به بهانه مریض بودن تکان می دهد و گدایی می کند.کمی به او توجه کردم و دیدم وقتی کسی اطراف او نیست دست و پای او نمی لرزد و سالم است اینها تکدی گری است)حضرت لباسی که خریده بود به پیرمرد بخشیدند.بعد با باقی مانده پول یعنی چهار درهم دیگر، پیراهنی برای خود خریدند.بعد وقتی برمی گشتند به دختر رسیدند و دیدند که هنوز به خانه نرفته است.حضرت فرمودند:چرا نرفتی؟دختر گفت:دیر شده می ترسم که اربابم مرا کتک بزند.حضرت فرمودند:جلوتر برو راهنمایی کن تا پیش اربابت برویم.حضرت هم حرکت کردند و رفتند.عادت پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم)این بود وقتی درب خانه ای می رفتند روبروی درب خانه نمی ایستادند کنار درب خانه می ایستادند.همچنین پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)عادت داشتند به اهل خانه سه سلام می دادند که وقتی صاحب خانه جواب می دادند و می گفتند:بفرمائید بعد حضرت وارد خانه می شدند.وقتی حضرت به خانه ارباب دختر رسیدند سلام کردند و فرمودند:سلام ای اهل منزل، اما جوابی نیامد برای بار دوم سلام کردند و فرمودند:سلام ای اهل منزل، باز هم جوابی نیامد و برای بار سوم سلام کردند.صاحب خانه آمد و گفت:علیکم السلام یا رسول الله(صلی الله علیه و آله و سلم)خوش آمدید.بعد از احوال پرسی، حضرت فرمودند:من سه مرتبه سلام کردم چرا جواب سلام مرا نمی دادید؟صاحب خانه گفت:سلام شما بر ما سعادت و خوشبختی می آورد، می خواستم بیشتر بر ما سلام کنید تا خوشبختی بیشتری شامل حال ما شود.بعد حضرت فرمودند:هوای این دختر را داشته باش.صاحب خانه به رسول خدا(صلی الله علیه وآله وسلم)احترام گذاشت و گفت:به احترام شما این دختر را که برده من است آزاد می کنم.بعد حضرت به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)فرمودند:عجب مال پربرکتی بود، دو برهنه را پوشاند و یک برده را در راه خدا آزاد کرد.این ساده زیستی و شیوه کار پیغمبرخدا(صلی الله علیه وآله وسلم)بود که اینگونه هم از مال استفاده صحیح و هم به مردم خدمت رسانی می کردند.اگر ما هم بتوانیم این شیوه های اخلاقی را مدیریت کنیم و بسیج اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را به صورت فیلم در آورد یا امروز وقفیات در جامعه را به ساخت فیلم قرار دهند تأثیر زیادی ایجاد می کند.ممکن است یک ساعت فیلم مطابق با ده ساعت سخنرانی در جامعه تأثیرگذار باشد.
چند جمله از سیره پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خدمت دوستان عرض می نمایم.مرحوم علامه طباطبایی کتابی راجع به اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نوشته اند که نام کتاب سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است و ترجمه هم شده است.در این کتاب سیره فردی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و خانوادگی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نوشته شده است که بنده چند جمله ار سیره فردی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)عرض می نمایم.
سیره فردی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
1- پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)نعمت های الهی را گرچه ظریف و کم بود بزرگ می شمردند و هرگز نعمت خداوند را کفران نمی کردند(یک روز بنده یک داستان خواندم که نوشته بود:مادری زیاد در خانه کار می کرد و کسی از او تشکر نمی کرد.یک روز مادر بر سر سفره غذا یونجه گذاشت و گفت بخورید.همه اهل خانه شاکی شده بودند که چرا یونجه بر سر سفره آورده اید؟مادر گفت:من فکر نمی کردم شما تشخیص دهید چون هر چه درست می کردم شما می خوردید و چیزی نمی گفتید و حتی یک بار از من تشکر نکردید)پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هیچگاه از غذایی مذمت نمی کردند و نعمت های الهی را بزرگ می شمردند.2- هیچوقت کسی ندید که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به خاطر مسائل مادی و دنیوی عصبانی شود اما ایشان به مسائل دینی والهی حساس بودند.3- خنده پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تبسم بود نه قهقهه.4- ایشان بزرگ فامیل را احترام می کردند.برای همین وقتی که ایرانی ها در زمان خلیفه دوم اسیر شدند، امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)همین روایت را خواندند که سیره پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)این بود که بزرگ هر قوم را احترام می کردند.بعد از دومی خواستند دختران یزدگرد که بزرگ یک قوم بودند را احترام کند چون دومی می خواست آنها را شلاق بزند و اعدام کند اما امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)مانع شدند.حضرت علی(علیه السلام)ایرانی ها را دوست می داشتند و کاری کردند که این سه دختر ازدواج کنند.یکی از آنها با امام حسین(علیه السلام)ازدواج کرد.
سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در برخورد با افراد مختلف
4- هنگامی که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)وارد جمعیتی می شدند محل نشستن خود را آخرین نقطه مجلس قرار می دادند.یعنی هر جا که خالی بود می نشستند و باعث آزار مردم نمی شدند.5- ایشان طوری برخورد می کردند که هر کس خیال می کرد محبوب ترین شخص نزد پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خودِ اوست.یعنی ایشان نگاههای خود را مساوی تقسیم می کردند.6- هر کس از ایشان حاجتی می خواست یا آن را انجام می دادند یا با زبان خوش می فرمودند:برایم مقدور نیست.7- ایشان برای مردم به منزله عبد و پدر بودند.8- مجلس ایشان مجلس حلم، حیا، صدق و امانت بود.در آن مجلس صداها بلند نمی شد و کسی غیبت نمی کرد.9-ایشان به پیرها احترام می گذاشتند و به کودکان ترحم می کردند.حتی در سن پیری به کودکان سلام می کردند،کودکان را مورد محبت و ترحم قرار می دادند.از طرف دیگر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آنقدر عظمت داشتند که خداوند بر ایشان سلام می دادند.مردم فرزندان خود را نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)می آوردند تا در گوش آنها اذان بگویند، آنها در دامن ایشان کثیف می کردند.بعد مادرها می خواستند که با سرعت فرزندان خود را ببرند(از لحاظ پزشکی هم آمده است که نباید کودکان خود را هنگام ادرار دعوا کنید و بگذارید ادرار کنند)اما ایشان می فرمودند:اشکال ندارد آب هست من لباسم را تمیز می کنم.9- پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)گشاده رو، نرم خو و خوش اخلاق بودند و اخم نمی کردند حتی شوخی هم می کردند.امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)هم خوش برخورد بودند و می خندیدند.حتی بر ایشان ایراد می گرفتند که ایشان به درد حکومت نمی خورد چون می خندند.
مزاح پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)با اصحاب
یک روز پای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خسته و درد گرفته بود و می خواستند پای خود را در جمع دراز کنند بعد فرمودند:می توانید بگوئید پای من مانند چه چیزی است.هر شخصی چیزی گفت اما حضرت فرمودند:هر دو مانند هم هستند و فرقی نمی کنند.
پیرزنی خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمد و درباره بهشت سؤال کرد.حضرت فرمودند:پیرزنها به بهشت نمی روند.پیرزن گریه کنان بیرون آمد و در راه بلال را دید.بلال از او سؤال کرد برای چه گریه می کنی؟پیرزن گفت:پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به من فرمودند:پیرزن ها به بهشت نمی روند من هم ناراحت شدم.بلال گفت:حتما اشتباه شنیده ای مگر می شود پیرزن ها به بهشت نروند.بعد بلال خدمت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)رفت و سؤال کرد برای چه فرمودید پیرزنها به بهشت نمی روند.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:سیاه ها هم به بهشت نمی روند.بلال ناراحت شد و رفت در راه به امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)رسیدند به ایشان گفت:پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند که پیرزنها و سیاها به بهشت نمی روند ما هم ناراحت شدیم.امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)فرمودند:پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)درست فرمودند چون پیرزن ها جوان و سیاه ها، سفید می شوند و به بهشت می روند.
زنی نزد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آمد و درباره همسر خود صحبت می کرد.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)فرمودند:همسر شما همان شخصی است که خال سیاهی در چشمانش است.زن ناراحت شد و گفت:خیر چنین نیست.حضرت علی(علیه السلام)فرمودند:در همه چشمها خال سیاه است.منظور بنده این است که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خوش برخورد بودند، خشونت، ناروا گویی، عیب جویی و ستایش های نابجا در وجود ایشان نبود و مزاح می کردند.
10- هر چه را میل نداشتند به جای انتقاد نسبت به آن تغافل می کردند.تغافل کردن هم خیلی مهم است و می گویند که نصف دین تغافل کردن است.تغافل یعنی این که بگوئید من ندانستم.حضرت می دانستند چه کسی خطاکار است اما با اینکه می دانستند تغافل می کردند یعنی طوری برخورد می کردند که کسی احساس نمی کرد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)از دل او باخبر است.در جامعه امروزی ما حتی اگر مردم چیزی را ندانند هم افشا می کنند«برای دروغگویی همین بس که هر چه شنیدی برای دیگران نقل کنی».ما چقدر در این جامعه دچار گناهان بزرگ شده ایم اما پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)دانسته ها را هم تغافل می کردند.11- خود را به کارهای بیهوده سرگرم و از کسی مذمت نمی کردند.12- هنگام خنده با مردم می خندیدند و هنگام تعجب و تحسین آنان را همراهی می کردند.13-اگر کسی به حضرت جفا می کرد ایشان تحمل می کردند.14- تا گفتار کسی از حق تجاوز نمی کرد و تا به غیبت و گناه نمی رسید صحبت او را قطع نمی کردند.15- مانند بردگان روی زمین می نشستند،با دست خود کفششان را وصله می کردند، بر الاغ بدون جهاز سوار می شدند.پشت سر خود کسی را سوار نمی کردند.این بخشی از اخلاق فردی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بود.کتاب های زیادی در باب اخلاق پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)وجود دارد آنها را مطالعه کنید و اخلاق پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)را در زندگی خود پیاده کنید.
سؤال و جواب
هدف آمریکا زمین زدن و نابودی جمهوری اسلامی

سؤال:هدف آمریکا از تحریم ایران چیست؟جواب:از ابتدا که نظام جمهوری اسلامی برپا شد، هدف آمریکا زمین زدن و نابودی نظام جمهوری اسلامی بود.یعنی محاصره اقتصادی و سیاسی کردند تا جمهوری اسلامی شکست بخورد.در واقع همان کاری را کردند که مشرکین مکه نسبت به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)کردند تا اسلام را شکست دهند.اما آنها در هدفی که از تحریم داشتند موفق نشدند.بنده به یاد دارم زمانی که کارتر دستور داده بود رابطه با ایران قطع شود، حضرت امام(رحمة الله علیه)فرمودند:اگر کارتر یک کار درست در عمر خود انجام داده باشد همین است که دستور داد رابطه با ایران قطع شود چون همین باعث پیشرفت کشور ما شد.در واقع آنها می خواستند ما را زمین بزنند اما همین تحریم باعث استحکام داخلی کشور ما شد.بنابراین هدف آمریکا نابودی اسلام است.
حضرت امام خامنه ای(حفظه الله تعالی)فرمودند:من به این مذاکرات خوش بین نیستم.بعد از ایشان سؤال کردند پس اینهمه تلاش برای مذاکره چیست؟ایشان فرمودند:من خوش بین نیستم اما منع هم نمی کنم.در ذات آمریکائی ها دروغگویی است.همان روزها که مذاکرات تازه تمام شده بود چه حرفهایی درست کردند، بنابراین بدبینی مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)نسبت به دشمن درست بود.
سؤال:چرا عاملان فتنه 88 محاکمه نشدند؟اگر محاکمه می شدند دیگران هم جرأت نمی کردند بگویند فتنه 88 سوء تفاهم بوده است.جواب:بنده فکرمی کنم که نظام جمهوری اسلامی کار درستی انجام داد. یعنی نظام کاری کرد که مردم اینها را محاکمه کنند و از چشم مردم و کسانی که با آنها رأی داده بودند بیفتند.زیرا اگر نظام با آنها برخورد می کرد مثلاً آنها را زندان می کرد برای کشور مشکل درست می کردند، دوباره عده ای را تحریک می کردند.همین که آنها را آزاد گذاشتند و از چشم مردم افتادند از همه چیز بهتر است.به نظر بنده این بهترین شیوه محاکمه نظام جمهوری اسلامی بود که هم رأفت و هم آگاهی نظام را نشان داد.حتی طوری شد مثلاض افرادی که در این شهرستان برای آنها ستاد زده بودند اظهار برائت کردند.یعنی نحوه برخورد نظام به نحوی هوشمندانه بود که افرادی که ستاد زده بودند هم اظهار برائت کردند و گفتند:وقتی فهمیدیم اینها نسبت به اصل نظام چنین برخورد کردند ما از آنها حمایت نمی کنیم.
سؤال:در اخبار شنیدیم که خانم اشتون قرار است که به تهران بیاید.آیا اگر این اتفاق بیفتد نتیجه ای به نفع ایران خواهد داشت؟جواب:قطعا گفت و گو و مذاکرات مؤثر است.وقتی آنها بیایند، مردم را ببیند و با مسئولین صحبت کنند تأثیر خواهد داشت.
سؤال:آقای روحانی که در تبلیغات انتخاباتی خود اعلام می کرد که این دولت فرا جناحی است اما فعلا انتصابات نامبرده نشان داد که تمام افراد از جناح اصلاح طلب و کارگزاران می باشد حرفها و عملکردهای وی با هم تناقض دارند چگونه می توان به سایر گفته های ایشان اعتماد کنیم؟جواب:وقتی مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)به ایشان اعتماد می کند.کسی که ولی ما است و دستور می دهند که باید از ایشان حمایت کنیم ما نمی توانیم از ولی فقیه خود جلو بیفتیم.بالاخره بسیج یعنی حرکت پشت سر ولایت نه جلو و نه عقب.
عده ای سلمان را دیدند که پشت سر امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)حرکت می کرد.سؤال کردند:سلمان تو هم با حضرت علی(علیه السلام)آمدی اما رد پای تو نیست.سلمان گفت:من در راه رفتن هم به حضرت علی(علیه السلام)اقتدا می کنم.این ولایتمداری است، بنابراین وقتی مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)می فرمایند:اینها فرزندان مطیع ما هستند ما باید از آنها حمایت کنیم ما هم باید به دستور ایشان عمل کنیم.اما به معنای این نیست که نباید انتقاد کنیم یا مسائل را نفهمیم.بالاخره وقتی آقای روحانی هم بر سر کار آمدند، عملکرد ایشان هم تا به حال خوب بوده.
سؤال:اینکه می گویند خداوند در همه چیز است یعنی چه؟همانطور که در طیبات است نعوذبالله در خبیثات هم هست؟جواب:خداوند که جسم نیست.اینکه امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)می فرمایند:داخل در اشیاء هست«لا ممازجه»اما ممزوج نیست یعنی خالق همه چیز است نه داخل در اشیاء یعنی این نشان می دهد که انسان خالقی دارد.مثلا برگ نشان می دهد که آفریننده دارد«به هر جا بنگرم کوه و در و دشت***نشان از قامت رعنا تو بینم»منظور این است که خداوند خالق همه چیز است.
خداوند منشأ خیر و خیر محض
سؤال:خداوند در قرآن می فرماید:هر چیزی که به شما می رسد از جانب ما است و هر شری که به شما می رسد از جانب خودتان است.آیا با این موضوع که همه چیز در ید و قدرت خداوند است منافات ندارد؟خیر،هر خوبی که در عالم است از خداوند به ما می رسد چون خداوند به کسی شر نمی رساند و هیچوقت اراده شر نمی کند.هر خوبی، از ناحیه خداوند است چون مبدأ انسان خداوند است.اما هر بدی که به ما برسد منشأ آن خودمان هستیم.چون خداوند به کسی شر نمی رساند و منبع خیر و خیر محض است.به شخصی خبر دادند که فرزند شما مشک سقا را پاره کرده است.مرد به همسر خود گفت:من خیلی مراقبت کرده ام آیا شما کاری انجام داده ای که فرزندمان چنین شده است؟خانم گفت:من هم کاری انجام ندادم اما وقتی حامله بودم یک روز دوستداشتم انار بخورم.کندن انار از باغ مردم هم حرام بود.اما من چوبی در انار فرو کردم و آب آن را خوردم.مرد گفت:چون تو در دوران حاملگی این کار را انجام دادی روی فرزندمان تأثیر گذاشته و او هم امروز مشک سقا را پاره کرده است.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.