سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

ماجراهای تاریخی در کوه ابوقبیس و شعب ابی طالب درس استقامت، تحمل و بردباری

ارسال شده توسط: مديربازدید شده: 713 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص حجتاریخ: 1393.04.10
 
سخنراني حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در مكه سال 92 شماره 5
ماجراهای تاریخی در کوه ابوقبیس و شعب ابی طالب درس استقامت، تحمل و بردباری
http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند را شکر می کنیم که زیارت دوره خود را به همت مدیر و معاون محترم کاروان و به همت زائران عزیز شروع می کنیم.
محل زندگی حضرت خدیجه(سلام الله علیها)

مکانی که در آن ایستاده ایم روبروی باب مروه و اولین مکانی است که جای آن در تاریخ مشخص شده و خانه حضرت خدیجه(سلام الله علیها)است.وقتی از باب مروه بیرون می آئیم، 15 متر به سمت صفا که برویم، خانه حضرت خدیجه(سلام الله علیها)است که الان قسمتی از خانه های ایشان، دستشویی هایی است که الان درست کرده اند.در منزل حضرت خدیجه(سلام الله علیها)، محل ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)هم مشخص بوده که در این قسمت مسجدی ساختند و در آن قرآن تدریس می کردند.پشت خانه حضرت خدیجه(سلام الله علیها)یک سنگ بزرگ بوده است، نزدیک خانه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم خانه ابولهب قرار داشته است که وقتی از خانه ابولهب به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) سنگ می زدند، ایشان پشت سنگ پنهان می شدند.
حضرت خدیجه(سلام الله علیها)مشهور به اُمّ المساکین
حضرت خدیجه(سلام الله علیها)به ام المساکین مشهور بودند.در خانه ایشان همیشه فقراء و ایتام بودند و ایشان از ثروتمندترین زنان قریش محسوب می شدند و ثروت ایشان با تمام ثروت و دارایی مردم مکه برابری می کرد.چون مکه شهر زیارتی بود مردم زیاد تجارت می کردند، اموال تجارتی به این مکان می آوردند و فروش می رفت بنابراین وضع تجارتی خوبی داشتند.حضرت خدیجه(سلام الله علیها)از راه صحیح درآمد جمع کرده بودند، درآمد ایشان مشروع بود و از راه تجارت ربوی و ربا نبود.کسب و کار ایشان از راه صحیح یعنی از عقود اسلامی از باب مضاربه به دست می آمد.ایشان کاروان های تجارتی راه اندازی می کردند که پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)هم دو مرتبه مسئولیت کاروان تجارتی ایشان را به عهده گرفتند یعنی پول از حضرت خدیجه(سلام الله علیها)و کار از پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)بود.حضرت خدیجه(سلام الله علیها)شخصیت بزرگی بودند که به عفت و پاکدامنی مشهور بودند،در زمانی که فساد و بی عفتی در شهر زیاد بود و زنان بدکاره بالای خانه ها پرچم می زدند و به عنوان خلاف مشخص بودند اما حضرت خدیجه(سلام الله علیها)از زنان آبرومند و پاک بودند.ایشان دو بار ازدواج کرده بودند که هر دو همسر ایشان از دنیا رفته بودند، ایشان با هوش و زکاوت و پولی که از همسرانش رسیده بود توانست ثروت سرشاری از راه حلال که خیررسان هم بود به دست بیاورد.خانه حضرت خدیجه(سلام الله علیها)همیشه مملو از فقراء و ایتام بود.
قصرالضیافه
قصری به نام قصرالضیافه وجود دارد که خاندان سعودی ها آن را ساختند تا وقتی خانواده های آنها می خواهند به زیارت بیایند در این ساختمان ها ساکن شوند و این قصر مشرف به خانه خداوند است.البته جایگاه این مکان که کوه ابوقبیس بوده برای ما مهم است.کوه ابوقبیس یکی از کوههای مشهور شهر مکه بود که شاهد ماجراهای تاریخی است.
ماجراهای تاریخی در کوه ابوقبیس
اول اینکه:وقتی حضرت آدم(علیه السلام)کنار خانه خداوند از دنیا رفتند، بدن مبارک ایشان را در این کوه(کوه ابوقبیس)دفن کردند.این ادامه داشت تا زمان حضرت نوح(علیه السلام)که وقتی حضرت نوح(علیه السلام)سوار کشتی شدند و نفرین کردند که خدایا این طایقه نسل مسلم به دنیا نمی آورند و کافر زاد و ولد می کنند،بعد از 900 سال پیغمبری هر صد سال یک نفر ایمان آورده، آنها را نابود کن.بعد از مسجد کوفه که وفار التنور آب شروع به جوشیدن کرد، از آسمان نیز باران می آمد، حضرت با کشتی 7 دور، دور خانه خداوند طواف کردند بعد وقتی می خواستند برگردند، استخوان های حضرت آدم(علیه السلام)را برداشتند و همراه خود به نجف بردند.به نجف«نیٌّ جَفَّ» می گفتند، در آن مکان نیزار بود که بعداً خشک شد و به آن «نیٌّ جَفَّ»می گویند.ایشان در نجف، هم حضرت آدم(علیه السلام)را دفن کردند، هم خودشان دفن شدند و هم قبری برای امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)درست کردند.وقتی به زیارت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می رویم سلام می دهیم:«السلام علیک و علی ضجیعیک آدم و نوح».بنابراین کنار امیرالمؤمنین علی(علیه السلام)، پدرمان حضرت آدم(علیه السلام)و شیخ الانبیاء حضرت نوح(علیه السلام)هم دفن هستند.
ماجرای دوم:زمانی که طوفان نوح آمد، جبرئیل حجرالاسود را داخل کوه ابوقبیس گذاشت تا زمان حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام)که وقتی خانه را بازسازی کردند، به راهنمایی جناب جبرئیل حجر الاسود را برداشتند و گوشه خانه خداوند کار گذاشتند.
ماجرای سوم این که:کوه ابوقبیس، شاهد معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بوده است.معجزه برای این بوده که مردم ایمان بیاورند و از جمله معجزاتی که از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)خواستند این بود که مردم گفتند:اگر دستور دهید ماه دو نیم شود ما به شما ایمان می آوریم یعنی معجزاتی که تا آن موقع پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)انجام داده بودند، زمینی بود مثلاً یک سوسمار ایمان آورده بود یا یک درخت شهادت داده بود. چون این معجزات زمینی بود آنها می خواستند چیزی درخواست کنند که جنبه آسمانی داشته باشد تا ببینند آیا حضرت می توانند انجام دهند یا خیر!جبرئیل نازل شد که خواسته آنها را اجابت کنید و به آنها بگوئید به کوه ابوقبیس بیایند.بعد زمانی که ماه بدر کامل بود مردم به کوه ابوقبیس آمدند، حضرت اشاره کردند و ماه دو نیم شد(قرآن هم تصریح کرده که ماه شکافته شده است، امروزه هم از نظر علمی ثابت شده که ماه به هم چسبیده)اما باز هم آنها ایمان نیاوردند و گفتند:ممکن است شما چشمان ما را سحر کردید که اینگونه ببینیم، بعد گفتند:اگر مسافرینی که از مکان های دیگر می آیند هم بگویند دو نیم شدن ماه را دیدند، به شما ایمان می آوریم. بعد منتظر شدند تا مسافرینی از شام و یمن آمدند، بعد ار آنها سؤال کردند.آنها گفتند ما هم دیدم که ماه دو نیم شد.اما آنها باز هم قبول نکردند و بهانه آوردند.بعد در این محل معجزه پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مسجدی ساختند که به مسجد بلال مشهور شد.
در سال اول که بنده به مکه آمده بودم، شخصی مرا به مکان هایی که نیاز بود ببینم، آورد.روز عید غدیر با ایشان به بالای کوه ابوقبیس و به مسجد بلال رفتیم اما الان هیچ آثاری از کوه ابوقبیس و مسجد بلال مشاهده نمی کنیم.
محل ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و احیاء چاه زمزم به دست حضرت عبدالمطلب
یکی از مکان های دیدنی دیگر ساختمان سفیدی است که روی آن نوشته:«مکتبة مکة المکرمه»که زادگاه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و محل خانه پدری پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)یعنی محل زندگی جناب عبدالله و آمنه بوده است.وقتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به دنیا آمدند، پدرشان از دنیا رفته بودند.داستان پدر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) یعنی عبدالله هم اینگونه بود که:در زمان عبدالمطلب، چاه زمزم پر شده بود، ایشان می خواستند چاه را احیاء کنند اما کسی را نداشتند که کمک کند.عبدالمطلب نذر کردند:خدایا اگر ده پسر به من بدهی به کمک این ده پسر چاه زمزم را احیاء کنم، یکی از فرزندانم را در راه تو قربانی می کنم.خداوند هم ده پسر به ایشان داد و ایشان چاه زمزم را احیاء کردند.وقتی عبدالمطلب چاه زمزم را احیاء کردند، نوبت به این رسید که یکی از پسران خود را قربانی کنند.ایشان بین فرزندان خود قرعه انداختند و قرعه به نام عبدالله افتاد.وقتی عبدالله را به قربانگاه بردند، مردم نگذاشتند ایشان را قربانی کنند.چون به عبدالله مصباح الحرم می گفتند یعنی اینقدر زیبا بودند که به ایشان شب چهارده و چراغ حرم می گفتند.وقتی عبدالله در شب تاریک در جایی قدم می گذاشتند آن محل روشن می شد.بعد همه دعا کردند که ای کاش قرعه به نام پدر پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) نیفتد.قرعه زدند و به نام عبدالله افتاد.اما باز مردم اعتراض کردند و دوباره قرعه زدند و هر بار قرعه زدند، قرعه به نام حضرت عبدالله می آمد.بعد مردم پیشنهاد دادند در یک شهر کاهنی هست نزد ایشان برویم و سؤال کنیم آیا راه حلی برای این مسئله هست(در راه اتفاقاتی پیش آمد که داستان مفصلی دارد)نزد کاهن رفتند و داستان را تعریف کردند.کاهن گفت:دیه هر انسان در شهر شما چقدر است؟آنها گفتند:دیه هر انسان ده شتر است.بعد کاهن گفت:بین عبدالله و ده شتر قرعه بزنید اگر قرعه به نام عبدالله افتاد، ده شتر اضافه کنید و اگر باز قرعه به نام عبدالله افتاد، ده شتر دیگر اضافه کنید و همین طور اضافه کنید تا قرعه به نام شترها بیفتد.آنها به شهر برگشتند بعد بین ده شتر و عبدالله قرعه زدند اما قرعه به نام عبدالله افتاد، باز ده شتر اضافه کردند و باز هم قرعه به نام عبدالله افتاد، آنقدر شتر اضافه کردند که 100 شتر شد و وقتی قرعه زدند به نام صد شتر افتاد.همه خوشحال شدند اما عبدالمطلب قبول نکردند و فرمودند:باید این قرعه را سه مرتبه تکرار کنیم تا من مطمئن شوم خداوند متعال به این حکم راضی است.باز سه مرتبه قرعه زدند و هر سه مرتبه به نام 100 شتر افتاد.عبدالمطلب صد شتر قربانی و گوشت آن را بین مردم مکه تقسیم کردند(عبدالمطلب هم چهره پادشاهان و هم چهره پیامبران را داشتند و انسان بزرگ و باعظمتی بودند، قبر ایشان در قبرستان ابوطالب است).بعد از آن رفتند و آمنه را برای عبدالله خواستگاری کردند.عبدالمطلب هم با این که ده فرزند داشتند، همان موقع یک زن برای خود خواستگاری کردند و از ازدواج عبدالله و آمنه، حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)و از ازدواج عبدالمطلب، حمزه سیدالشهداء به دنیا آمدند.
اتفاقات عجیب زمان ولادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
هم زمان با طلوع صبح و شب ولادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در عالم اتفاقات عجیبی رخ داده است.در آن زمان تخت پادشاهان سرنگون شد،آتشکده پارس که هزار سال روشن بود به طور کلی و برای همیشه خاموش شد، دریاچه ساوه که محل خوشگذرانی، گناه و معصیت بود خشک شد و 14 کنگره از قصر انوشیروان فرو ریخت.حوادث دیگری هم رخ داده از جمله این که:اجنه و شیاطین می توانستند با آسمانها ارتباط برقرار کنند و اخبار دریافت کنند اما این اخبارهای آسمانی هم قطع شد.محل ولادت پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در اختیار بنی هاشم قرار گرفت.بعد برادر حجاج بن یوسف به نام محمد بن یوسف خانه را خرید و جز خانه خود قرار داد.زبیده همسر هارون الرشید این خانه را دوباره خرید و مسجدی ساخت که محل ولادت پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) در آنجا مشخص بود اما در دوران وهابیت تخریب شد.الان شهردار مکه به نام قطان، با اجازه عبدالعزیز آنجا را کتابخانه ای ساخته که در مکان تولد پیامبر یک دعا هم داریم:«اَللّهُمَّ بِجاهِ نَبِیِّکَ الْمُصْطَفى، وَرَسُولِکَ الْمُرْتَضى، وَأَمِینِکَ»خداوندا! به جایگاه پیامبر برگزیده ات و رسول مورد رضایتت که امین«عَلى وَحْیِ السَّماءِ، طَهِّرْ قُلُوبَنا مِنْ کُلِّ وَصْف یُباعِدُنا عَنْ»وحى آسمانى تواست، دلهاى ما را از آنچه ما را از تو و محبتت دور و مهجور«مُشاهَدَتِکَ وَمَحَبَّتِکَ، وَأَمِتْنَا عَلى مُوالاةِ أَوْلِیائِکَ،»مى سازد پاک ساز، و ما را بردوستی اولیائت«وَمُعاداةِ أَعْدائِکَ، وَالشَّوْقِ إِلى لِقائِکَ، یا ذَاالْجَلالِ»و دشمنى اعدائت، و به شوق دیدارت، اى ذوالجلال«وَالاِْکْرامِ. اَللّهُمَّ إِنّـِی أَوْدَعْتُ فِی هذَا الْمَحَلِّ الشَّرِیفِ»و الإکرام بمیران، خداوندا! من به ودیعه سپردم در این جاى شریف«مِنْ یَوْمِنا هذا إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ خالِصاً مُخْلِصاً، أَشْهَدُ أَنْ لا إِلهَ»از امروز تا روز برپایى رستاخیز ایمان خالص و مخلصم را و گواهى مى دهم که معبودى جز خداى یکتا«إِلاَّ اللهُ، وَأَنَّ مُحَمَّداً عَـبْـدُهُ وَرَسُولُهُ»(کتاب اسرار الحرمین، محمد حسن امین)نیست و حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)بنده و فرستاده او مى باشد.
محل معراج پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)
محل معراج پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)در قرآن هم تصریح شده و محل معراج چند نوبت بوده است منتها یکی از مهمترین معراج های ایشان از منزل ام هانی، خواهر حضرت علی(علیه السلام)بوده است.یعنی اول از مسجد الحرام(منزل ام هانی)به بیت المقدس بوده بعد از بیت المقدس به آسمان بوده است که حضرت در بین المقدس هم نماز خواندند.این خانه الان داخل مسجدالحرام است.
یک سال که بنده آمده بودم، یکی از خادمان به من گفت:بیا و پایین ستون را استشمام کن.من وقتی پایین ستون را استشمام کردم، بسیار معطر بود و تمام ستون آیات قرآن است.بعد سؤال کردم این ستون برای چه اینگونه است؟ایشان گفت:اینجا محل معراج پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم) بود.بعد من مطالعه کردم و فهمیدم که معراج از خانه ام هانی بوده و منزل ام هانی هم داخل مسجد قرار گرفته و آن ستونی هم که خادم می گفت درست بود.امروز صبح که مطالعه می کردم، در کتاب نوشته بود مقابل خانه ام هانی دربی به نام درب ام هانی قرار دارد که الان نمی دانیم این درب وجود دارد یا خیر؟
محل شعب ابی طالب
به صحن جلوی مسعی یعنی جلوی صفا و مروه و مولد النبی شعب ابی طالب می گویند.شعب به معنای درّه است و به فاصله بین دو کوه درّه می گویند.چون مکه بیشتر کوهستانی است درّه های مختلفی داشته و هر درّه یک اسم دارد، به یکی از این دره ها، شعب ابی طالب، شعب علی و شعب بنی هاشم می گویند.
شعب ابی طالب یادگار و درس استقامت، تحمل و بردباری
از جمله حوادثی که در محل شعب ابی طالب رخ داد این بود که:در سال هفتم(یعنی هفت سال بود که پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به پیامبری مبعوث شده بودند) مشرکین دیدند که اسلام رو به تکامل است، تمام مبارزاتی که علیه مسلمانان انجام دادند به شکست انجامید، مسلمانان به حبشه رفتند و در آنجا زندگی خوبی دارند، پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)هم در شهر در حال پیشرفت هستند و جوانان گروه گروه ایمان می آورند ناراحت شدند بعد بزرگان قریش عهدنامه ای نوشتند:«بسمک اللهم»بعد زیر آن نوشتند که ما به هیچ وجه با بنی هاشم و مسلمانان خرید و فروش نمی کنیم(تحریم)، زن به آنها نمی دهیم، زن از آنها نمی گیریم و با آنها هیچگونه مراوده ای نداریم.آنها چنان بر پیامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)سخت گرفتند که مسلمانان مجبور شدند از اطراف به شعب ابی طالب بروند.این محاصره اقتصادی سه سال طول کشید و مسلمانان سخت ترین دوران را گذراندند اما دست از اسلام برنداشتند.به قدری بر مسلمانان سخت گذشت که یک شب پوست شتر خشک شده ای را پیدا کردند، آن را کوبیدند و هر نفر مقداری خورد که فقط از گرسنگی نمیرند.صدای گریه فرزندان از گرسنگی، گوش مشرکین را کَر می کرد اما آنها اهمیت نمی دادند و فقط ایام حج آزاد بودند، چون در ایام حج جنگ حرام بود.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) می آمدند تا مردم را نصیحت کنند از طرف دیگر ابولهب که عموی ایشان هم بود می گفت:پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)ساحر و دروغگو است، گوش به حرف ایشان ندهید تا مسلمانان می رفتند جنسی بخرند مشرکین آن جنس را به قیمت بالاتر می خریدند که مسلمانان نتوانند جنس خود را تهیه کنند.این دوران چنان سخت بود که در سال دهم حضرت خدیجه(سلام الله علیها)و ابوطالب از دنیا رفتند و آن سال را عام الحزن نامیدند.یعنی اندوه پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به مناسبت از دست دادن بهترین یاورانشان جناب ابوطالب و حضرت خدیجه(سلام الله علیها)بود.
شعب ابی طالب یادگار و درس استقامت، تحمل و بردباری دارد و نشان می دهد که یکی از نقشه های دشمن تحریم است.امروز هم جمهوری اسلامی قد علم کرده و انشاءالله موفق می شود.چند روز پیش مقام معظم رهبری(حفظه الله تعالی)صحبت کردند و اطمینان دادند که هر کس در مقابل ملت ایران قرار گیرد شکست می خورد تا الان هم که ما دیده ایم هر کس در مقابل ملت ایران قرار گرفته خداوند او را نابود کرده است.در روایت هم داریم:خداوند دشمنان اسلام را مانند برفی که آب می شود نابود می کند منتها این نیاز به صبر و تحمل دارد.حتی حضرت موسی(علیه السلام)هم که دعا کردند فرعون سرنگون شود، این خواسته چهل سال طول کشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.