ازريابي علوم بر اساس تعاريف قرآن كريم
ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 671 مرتبه |
دسته: علوم قرآني | تاریخ: 1388.10.29 |
  |
ازريابي علوم بر اساس تعاريف قرآن كريم
نويسنده: جعفر ناظم رعايا
آنچه در زير ميخوانيد، نوشته يكي از خوانندگان علاقهمند و وفادار اين مجله است كه در مقوله «درجهبندي ارزشي علوم» بحثي جدي را پيش كشيده است. ضمن جلب توجه خوانندگان ارجمند به اين مقاله، يادآوري ميكنيم كه باب بحث و نقد و نظر در اين زمينه براي علاقهمندان همچنان باز است.
مفهوم و لوازم امت وسط؟
يكي ديگر از اصول و معيارهاي نظام اسلامي (دين) داشتن خصوصيت مركزيّت و اسوه و الگو بودن در تمام امور در ميان جهانيان است: «وَ كَذلِكَ جَعَلْناكُمْ اُمّةً وَسَطا لِتَكُونُوا شُهَداءَ عَليَ النّاسِ وَ يَكُونَالرّسُولُ عَلَيْكُمْ شَهِيدا...»1.
«و بدينگونه (با تعيين قبله و رويكردي خاص) شما را امتي ميانه و نمونه براي عموم مردم (جهانيان) قرار داديم آنچنانكه پيامبر براي شما اسوه و نمونه و شاهد ميباشد» .
بايد توجه داشت كه خداوند واژههايي را كه براي تركيب در آيات برگزيده است، علاوه بر اينكه نظر به تمام معانيِ متداول آنها در ميان مردم دارد؛ غالبا آن واژگان را به گونهاي در آيات تركيب ميكند كه در سياق آيات و فراز جملات و شؤون نزول و اهداف كلي نظام دين و ... معاني و مفاهيم جديدي را نيز بر آنها بار ميكند و بنابراين لغات و كلمات قرآن كريم متحمل معاني و مفاهيم بيشماري هستند و به همين دليل است كه قرآن كريم عليرغم محدود و معدود بودن آيات و كلمات(تقريبا 6236 آيه مشتمل بر 77400كلمه) ميتواند «تبيانا لكل شيء» باشد.
بنابراين كلمه «وسط» علاوه بر معاني كه مفسران براي آن استنباط كردهاند مانند ميانهروي و عدالت و امثال اينها، معاني واژگاني خود را نيز در آيه افاده مينمايد كه ذيلاً به بعضي از آنها بر حسب موقعيت مربوطه اشاره مينماييم:
«وسط» در خطّ؛ آن را به دو قسمت مساوي تقسيم مينمايد و خود نيز نه جزء چپ آن است و نه جزء راست آن، در حاليكه هم با راست رابطه دارد و هم با چپ، و اصولاً دو نيمه يك خط به وسيله نقطه منصّف با هم مربوط ميشوند.
«وسط» در دايره؛ مركز آن است و تمام مدارات فرضي در دايره، با نقطه مركزي آن سنجيده ميشود و اصولاً قرارگاه پايه ثابت پرگاري است كه با آن دايره را رسم مينمايند. بديهي است كه اگر موجباتي فراهم شد كه مركز دايره به سمتي حركت كند، بايد به همان نسبت به جوانب ديگر نيز حركت كند و پيش برود وگرنه مفهوم مركزيت خود را از دست خواهد داد.
«وسط» در اعداد؛ ارقام كوچك و بزرگ را با هم جمع و تفريق ميكند و معدل را مشخص مينمايد.
«وسط» در ترازو؛ زبانه شاهين آن است كه در سنجش، نقطه اعتدال را ارائه مينمايد.
«وسط» در احجام؛ مركز هندسي و نقطه ثقل است كه وزن و حدود آنها را ارائه مينمايد.
«وسط» در چرخ اجتماعات؛ محور است و بايد آنچنان متعادل و هموار و نرم باشد كه به آرامي وزنه چرخ و گردش آن را تحمل نمايد و اجتماعات را در امنيت كامل به سوي هدف پيش ببرد.
«وسط»، در ميان يك قوم، شريف و رئيس و بزرگ آن است و بايد در چنان موقعيت و خصوصيتي باشد كه به قوم خود شرافت و عزت ببخشد.
«وسط»، معاني و مفاهيم بسيار ديگري دارد كه عرضه بيشتر آنها ضرورتي ندارد.
خلاصه اين كه «وسط» مركز است و لذا خداوند كه مسلمانان را «شهداءللناس» قرار داده است (خواسته است تا نسبت به ساير مردم جهان، مركز و اسوه و نمونه باشند و لذا، وسط بودن، معيار يك نظام اسلامي است، پس هر مقدار كه يك نظام اسلامي در وسط بودن، خصوصيات مربوطه را از دست بدهد، به همان نسبت در خصوصيات ديني ضعيف و ناپايدار ميگردد، زيرا وسط پايگاه ثابت پرگاري است كه دايره اجتماعات آدميان را رسم ميكند و هر گاه پايگاه در مركزيت ثابت نباشد، دائره منظمي رسم نخواهد شد.
اين قاعده بايد در تمام دواير مربوط به امور بيشمار جهانيان حاكم باشد و مراعات گردد، مانند:
دايرههاي بيشمار علوم - دايرههاي بيشمار فنون و صنايع - دايرههاي بيشمار سياستهاي مدني، اقتصادي، بازرگاني، پولي.
دايره نظامي، دفاعي و هرگونه و هر تعداد دواير ديگري كه وجود داشته باشد يا در آينده به وجود آيد.
پس حدود و تعداد و كميت و كيفيت تمام امور فرعي يك نظام ديني را نواميس آفرينش كه بر اساس اصل تكامل مستمر استوار است، تعيين مينمايد «فِطْرَتَ الّلهِ الّتِي فَطَرَ النّاسَ عَلَيْها» كه از جمله آنها علوم و فنون و صنايع و سياست ميباشند.
علوم اسلامي و ضرورت فراگيري آنها
قبلاً به فرازي از آيه 89 سوره نحل(16): «وَ نَزَّلْنا عَلَيْكَ الكِتابَ تِبْيانا لِكُلِّ شَيٍ وَ هُديً وَ رَحْمَةً...» اشاره كرديم. اكنون لازم است از خود بپرسيم كه آيا اين قبيل آيات كلام خداوند هستند يا (نعوذبالله) نيستند؟
اگر كلام خداوند هستند(كه يقينا هستند) آيا ما بايد به اين قبيل كلمات هم ايمان داشته باشيم يا بايد در ايمان به آيات، گزينشي عمل كنيم «اَفَتُؤمِنوُنَ بِبَعْضِ الكِتابِ وَ تَكْفُرُونَ بِبَعْضٍ»2.
آيا خداوند (نعوذبالله) در بيان بعضي آيات مبالغه كرده است و اين كه فرموده است «تبيانا لكلّ شيء» فقط شامل بعضي از اشياء ميشود نه همه اشياء؟
اگر شامل تمام اشياء ميشود؟ آيا علوم و فنون و صنايع و سياسات و به طور كلّي تمام امور مدنيّت هم شيء هستند يا نيستند؟.
اگر علوم و فنون و... هم شيء هستند و مطابق نصّ صريح آيه مذكور قرآن كريم تِبْيانا لِلعُلوم و الصّنايِع و السّياسات هست، آيا ما بايد مثلاً علوم اسلامي را از بيانات علمايي مانند شهيد ثاني، فيض كاشاني، غزالي و امثال ديگر اين بزرگواران بازشناسيم و يا يافتههاي آنان را مربوط به عصر و زمان خود آنان واگذاريم و به قرآن كريم روي آوريم و از بيانگريهاي خداوند و كلام او راهكارها را استنباط نماييم؟
«وَ كَلِمَةُ اَللّهُ هِيَ العُلْيا».
بديهي است كه كساني خواهند گفت: خداوند طبقهبندي از علوم اسلامي به دست نداده است -چنانكه ميگويند قرآن يك كتاب علمي نيست.
آري خداوند در كلام خود طبقهبندي از آنگونه طبقهبنديهاي متداول در ميان مردم از علوم اسلامي به دست نداده و قرآن يك كتاب علمي از آن گونه علوم متداول در ميان مردم نيست. امّا خداوند طبقهبنديهاي لازم و مربوط به همه چيز را به لِسان الهي بيان فرموده است و قرآن نيز يك كتاب علمي به تمام معني است. امّا از نوع علوم الهي نه از نوع علوم مخلوق، زيرا اصلِ «لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيء» در همه چيز مصداق دارد و لذا به جرأت و اطمينان ميتوان گفت «لَيْسَ كَبَيانِهِ بَيانٌ - لَيْسَ كَعِلمِهِ عِلْمٌ - لَيْسَ كَمِثْلِ كَلامِهِ كَلامٌ....»
يقينا اگر خداوند يك طبقهبندي از نوع كارهاي مخلوق از علوم به دست ميداد يا قرآن كريم را به گونه علوم دستآورد مردم ميآراست، بايد آن قدر آيه نازل ميفرمود كه اگر تمام درختها قلم و تمام درياها مركّب ميشد براي نگارش و ثبت آيات كافي نبود، حتّي اگر چند برابر آنها را هم به وجود ميآورد (برداشتي از آيه 31/27 و بعضي آيات ديگر). امّا كلام خداوند؛ خداوندِ كلام است. و همانگونه كه خداوند آفريننده است، كلام او نيز خلاّق است و متناسب با نيازهاي انسانها و به مقتضاي ظرفيّتهاي زمانها و مكانها كلام و بيان ميآفريند: «وَ اِنْ شَيءٍ اِلاّ عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ اِلاّ بِقَدَرٍ مَعْلوُمٍ» هيچ چيزي نيست مگر اينكه خزاين آن نزد ما ميباشد و آن را نازل نميكنيم مگر به اندازه معلوم (لازم) و متناسب با نيازهايِ مخلوقات3.
بر اين اساس قرآني كه در شكل و حجم موجود نازل شده است نيز يك شيء است كه مفاهيم آن به تدريج بر بنيآدم نازل ميشود به شرط اين كه مسلمانان بخواهند و دست به دامن قرآن بزنند تا قرآن بيان نمايد كه علوم اسلامي و ساير مسائل مورد نياز به مردم كدام ميباشند.
به شرحي كه ذيل آيه 127سوره بقره(2) بيان كرديم، موضع مسلمانان در ميان جهانيان آنچنانكه خداوند مشخّص فرموده است در هر زمان و مكاني موضعِ مركزيّت و محوريّت و اسوه و الگوبودن است و لذا يكچنين موضعي، امروز نميتواند همانند مواضع زمانهاي پيشين باشد زيرا با اكتفاكردن به علوم و دستاوردهاي پيشين نميتوان چنين موضعي را كه در ميان متمدّنان، مركز و محور باشد احراز نمود، زيرا براي جهانيان هيچگونه مركزيّت و جذّابيّتي به وجود نميآورد. موضعِ امروز هم براي فردا و فرداها بيثبات خواهد شد.
گفتيم كه خداوند شرح و تفصيل نميدهد زيرا شرح و تفصيل هر قدر گسترده و مفصّل باشد نميتواند براي تمام زمانها و مكانها كارآيي داشته باشد و اين يكي از معجزات بيشمار قرآن كريم است كه بدون شرح و تفصيل و طبقهبندي و بدون ورود در علوم و فنون و سياسات و امثال اينها تكليف همهچيز را به روشني بيان ميفرمايد بهگونهاي كه در تمام عصور و دهور مسلمانان بتوانند صراط مستقيم را بازشناسند و در امنيّت و عزّت كامل پيشتاز باشند.
ذيلاً يكي از معيارها و مقياسهايي را كه خداوند براي شناختِ بسياري از امور مسلمانان از آن علوم و فنون، و به طور كلّي امور مادّي مشخّص فرموده است، مختصرا مورد توجه قرار ميدهيم تا از آنجمله تعداد و ارزش و ضرورت علوم اسلامي معلوم گردد:
«وَ اَعِدُّوا لَهُمْ مَا استَطَعْتُمْ مِنْ قُوَّةٍ وَ مِنْ رِباطِ الخَيْلِ تُرهِبُونَ بِهِ عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوِّكُمْ وَ آخرينَ مِنْ دُونِهِمْ لا تَعْلَمُونَهُمْ اَللّهُ يَعْلَمُهُمْ وَ ما تُنْفِقوُا مِنْ شَيءٍ فيِ سَبيلِ اللّهِ يُوَفَّ اِلَيْكُمْ وَ اَنْتُمْ لا تُظْلَموُنَ».
«و براي (مقابله با) آنان (كافران و دشمنان اسلام) آنچه در توان داريد نيرو و سواره نظام فراهم نماييد بهگونهاي كه دشمنان خودتان را به وسيله آن به هراس افكنيد و هرچه در راه خدا هزينه كنيد به شما باز پرداخت ميشود و از اين بابت مورد ستم واقع نخواهيد شد».4.
در اين آيه، چند نكته، در خور توجه و دقت است:
1. آيه خطاب به تمام مسلمانان در تمام ادوار تاريخ است. بنابراين حدود آمادگي نيروي دفاعي متناسب است با شرايط و مقتضيات زمان و مكان يعني آنگونه نيست كه مثلاً بشود براي قرون آينده حدودي مشخص نمود.
2. خطاب امر است و لذا انجام آن واجب است و هرچه واجب باشد، ارزش است و بياعتنايي به آن گناهي بزرگ است: وَ اَعِدُّوا....
3. قدرتِ دشمن تعيين كننده ميزان كميّت و كيفيّت است بنابراين تمام مسلمانان در هر يك از ادوار تاريخي خود بايد در محاسبه براي آمادگي دفاعي، ميزان قدرت نظامي دشمن را به اضافه ميزان قدرت نظامي متّحدان و همپيمانان دشمن را مقياس قرار دهند: «عَدُوَّ اللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ وَ آخَرينَ مِنْ دوُنِهِمْ....
4. قدرت دفاعي مسلمانان در هر زماني بايد از قدرت تهاجمي دشمن بيشتر باشد به گونهاي كه اصولاً دشمن جرأت تهاجم و طمع نداشته باشد: «تُرْهِبوُنَ بِهِ عَدُوَّاللّهِ وَ عَدُوَّكُمْ».
5. قدرت دفاعي هميشه بايد آماده باشد نه اينكه مسلمانان پس از حمله دشمن درصدد بسيج نيرو و دفاع برآيند: «تُرْهَبوُنَ بِهِ...».
6. لوازم تداركات دفاعي، انفاق، يعني جزء هزينههاي ضروري است، چه از نظر فردي و چه از نظر اجتماعي و ملّيت: «وَ ما تُنْفِقوا...».
7. دفاع از حدود و ثغور اسلامي و عزّت و كيان مسلمانان جهادِ في سَبيلِ اللّه است و معني جمله «في سبيل اللّه» يعني راهپيمايي به سوي خداوند يعني رفتن به سوي مقام قرب، و همان است كه تمام امور عبادي و غير عبادي مسلمانان بايد با همان قصد و نيّت باشد و هزاران معاني و مفاهيم و راهكارهاي ديگري كه جايِ بحث آنها در اين مختصر نيست.
حال اگر ما براي مثال قدرتهاي دشمنان نظام اسلامي را به اضافه قدرتهاي همپيمانان آنها را كه فعلاً و ظاهرا با ما مخالفتي ندارند «وَ آخَرِينَ مِنْ دوُنِهِمِ لا تَعْلَموُنَهُمْ اَللّهُ يَعْلَمُهُمْ» به حساب آوريم، به خوبي معلوم خواهد شد كه چه مقدار نيروي دفاعي و چه تداركاتي براي يك نظام اسلامي «ضرورت» دارد.
در چنين صورتي نميتوان علوم و فنون و صنايع نظام اسلامي را منوط كرد به آنچه پيشينيان تعريف كردهاند، بلكه سياستگزاران متعهّد به اسلام حقيقي «فَاقِم وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفا» بايد امراء و متخصصان و كارشناسان نظامي و غيرنظامي مانند سياستمداران امور داخلي و خارجي و اقتصاد و صنايع و علوم و... را فراخوانند و از آنان بخواهند تا مقدار و حدود نيرو و تداركات و ابزارها و تسليحات و علوم و صنايع لازم را كه براي امور دفاعي يك نظام اسلامي ضرورت دارد مشخّص نمايند.
بايد به اين نكته نيز توجه داشت كه براي دفاع فقط موازنه قوا مورد خواست خداوند نيست؛ زيرا فرموده است: «تُرْهَبوُنَ بِهِ» يعني قدرت دفاعي بايد به اندازهاي باشد كه دشمنان را به اضافه پشتيبانان آنها به هراس افكند. بدين معني كه اگر فرضا دشمنان مجهّز به موشكهاي قارهپيما و داراي كلاهكهاي هستهاي با قدرت تخريبي فلان مقدار «تي ان تي» هستند. موشكهاي دفاعي نظام اسلامي بايد با آنچنان كميّت و كيفيّتي باشند كه دشمن جرأت نكند انديشه كاربرد تداركات نظامي خود را به مخيله خود راه دهد.
در چنين صورتي متخصصان و كارشناسان و دستاندركاران نظام، در هر عصر و زماني بايد كميت و كيفيت علوم و صنايع و فنون و ضروريّات نظام اسلامي را مشخّص و طبقهبندي نمايند و لذا آنچه پيشينيان بر شمردهاند و با توجه به اقتضاآت زمان خود آنان بوده، مورد قبول ما نيز هست براي اين زمان كفايت نمينمايد.
اگر مطابق مفاد آيه مذكور (62/8) يك نظام اسلامي حنيف بايد از خود دفاع نمايد پس تدارك تسليحات دفاعي كافي، يك امر واجب است. وَ اَعِدُّوا، و چون چنين است، مجهزبودن به تمام علوم و فنون و صنايع و سياسات و توان اقتصادي ضروري و ارزشي است و چون في سبيل الله است. از جمله مصداقهاي صراط مستقيم و براي تقرّب است و لذا در رديف ساير عبادات است. و چون چنين است، براي هر فردي پرداختن به علوم و فنون و صنايع و... «متناسب با ذوق و استعدادي كه دارد» در حوزه نظام اسلامي براي خود هر شخص، هم رديف با ساير امور عبادي يك واجب عيني ميباشد.
پس ميتوان گفت: علاوه بر علوم معروف مذكور درصدر مقال، تمام علوم شيمي، فيزيك، كيهانشناسي...، رياضي، هندسه، معدنشناسي، متالولژي، جغرافي، زمينشناسي، نفت و گاز و انرژي و برق و... با تمام شعب و متفرّعات آنها، به اضافه تمام تخصّصهاي فني صنعتي، سياسات و علوم اجتماعي و به طور كلّي تمام تخصصها و علوم مربوط به مدنيّت جزء علوم اسلامي هستند و ارزشي و ضروري و واجب ميباشند؛ زيرا ضعيفبودن در هر يك از آنها به همان نسبت موجب نياز و ضعف نظام اسلامي در برابر جهان متمدّن و مادّيگرا خواهد شد و به نظام اسلامي (دين) و مركزيّتبودن آن خدشه وارد مينمايد.
«...ذلِكَ الدِّينَ القَيِّمُ وَ لكِنَّ اَكْثَرَ النّاسِ لا يَعْلَموُن».
بنابراين هرگز به صلاح يك نظام اسلامي نيست كه علوم و فنون و صنايع زمان را غير اسلامي شمرده شود و آنها در طبقه علوم معيشتي و فضايل اشخاص منحصر گردد؛ زيرا چنين روشي موجب وهن و ضعف و آسيبپذيري نظام اسلامي و خلاف خواست خداوند است.
--------------------------------------------------------------------------------
1. بقره (2) آيه 143.
2. بقره،(2) آيه 85.
3. حجر(15)، آيه 21.
4. انفال(8)، آيه 60.
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |