سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

انديشه هاي فلسفي قرآن(جهان شناسي در قرآن)

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 830 مرتبه
دسته: علوم قرآنيتاریخ: 1388.10.29
 
انديشه هاي فلسفي قرآن(جهان شناسي در قرآن)

نويسنده: سيد احمد رمضاني مير


مباحث مقدماتي


همانطوريکه در مقالات نخستين اجمالاً متذکر شديم که فلسفه متافيزيک بعبارتي فلسفه اولي وخاص، علمي است که موضوع آن بطور خلاصه ، شامل بخشهايي است که : اولاً و خصوصاً ، متافيزيک ، از موجود بما هو موجود بحث مي کند ، يعني علمي است که از ماهيت اشياء و امور ذات و کنه آنها بحث مي کند که در اصطلاح غالب فلاسفه از جوهر سخن مي گويد. خلاصه اينکه فلسفه از وجود يا هستي مطلق و اوصاف آن بحث و سخن مي گويد. موضوعي که فلاسفه و متفکران از يونان باستان گرفته تا قرون وسطي و عصر معاصر بحثها و مجادله هايي متفاوت از آن موضوع داشتند و در واقع هنوز به جايي نرسيد. وختم مسلم نشده يعني هنوز فلاسفه و انديشمندان به حقيقت و ماهيت وجود مطلق يا جوهر، موجود با هر موجود ، نرسيدند، اما قرآن کريم، در اين بخش مهم فلسفه سخني به ميان نياورده است.


ثانياً،فلسفه متافيزيک، از اصول و قواعد کلي و بديهي عقلي، بحث مي کند، که بخشي از فلسفه است که فلاسفه از قديم الايام به حصول و يافتن اين اصول و قواعد بر مبناء عقل و ذهن بشري ‌پرداختند. اصولي که مورد قبول همه افراد و اذهان بوده است و هيچگونه ترديدي در آنها نبوده حتي نيازي به اثبات و چون و چرا ندارند، هر چند فلاسفه به اثبات آنها نيز پرداختند، نکته قابل توجه اينکه ، فلاسفه و متفکران از اين اصول عقلي و بديهي براي اثبات ديدگاههاي خود استفاده مي کنند. از جمله اين اصول شامل:


1- اصل ، الشيء ما لم يجب لم يوجد، يعني هر شيئ مادام که به سرحد وجوب نرسد هرگز وجود پيدا نمي کند.


2- اصل، الشيء لا يعدم بذاته ، هيچ چيز خودبخود نابود نمي شود بعبارتي ذات شي مقتضي نيستي خود نمي باشد بلکه همواره نيستي بر ذات شيئ عارض مي شود.


3- اصل، من فقد حسأ فقد علمأ، کسيکه حسي را نداشته باشد يا آنرا از دست بدهد ، در واقع عملي را ندارد يا عملي را از دست داده است. اين اصل مهم از ارسطو است


4- لايؤثر حتي يتأثر و غيره ... اما قرآن کريم، در اين بخش سخن به ميان نياورده است.


ثالثاً، فلسفه متا فيزيک از ، اصول کلي و عام جهان هستي بحث مي کند. بعبارتي بحث و نظر در مورد قوانين که مربوط به همه پديده ها و امور جهان هستي مي شود يعني ، مشمول قلمرو تمام جهان هستي مي شود.


مثلاً ، هيچ پديده اي در جهان هستي ثابت و لايتغير نيست، يا، کل جهان هستي حادث است و کل جهان هستي وحدت دارد و ... که در مقاله نخستين در بحث جهانشناسي در اين رابطه بحث شده است و در آنجا برخي از آن اصول و قوانين عام و کلي را در ديدگاه قرآني ، خصوصاً ، سخن گفتيم، اما قرآن کريم، در اين زمينه سخنها و ديدگاههايي دارد.


رابعاً، فلسفه متافيزيک، از مجردات جهان هستي ، سخن به ميان مي آورد. يعني بحث از حقايق و موجوداتي که درک و دريافت آنها نامحسوس بوده بلکه از طروقي چون عقل، نقل، دل و ... مي توان به وجود آنها پي برد. البته در اين بخش ، برخي از فلاسفه خصوصاً مسلمانان، به تبعيت از آيات به تحقيق و بحث پرداختند . اما بسيار ي از فلاسفه و متفکران به وجود چنين قائل نبوده و آنها را موهوم و ساخته ذهن بشري مي دانند. اما قرآن ، خصوصاً در اين بخش و موضوع، سخنها و ديدگاههاي زيادي دارد. که ما در اين مقاله قصد بيان و بررسي آنها را داريم، اگر چه قصد اصلي ما بيان ديدگاه و نظر قران کريم است اما در ضمن بحث برخي از مکاتبي که در اين زمينه سخن گفتند را متذکر خواهيم شد. البته فلاسفه و متفکران مسلمان به تبعيت از اهل آيات و احاديث در اين باب بررسي و به اثبات مسئله پرداختند که قرآن بهترين استدلال براي اثبات است . اگر چه اين بخش از فلسفه در ميان متفکران غربي جايگاهي خاصّ ندارد.





*مبحث جهان شناسي


موجودات مجرد جهان هستي‌و ديدگاهي اجمالي؛


بطور خلاصه، مجردات، شامل نوعي از موجودات جهان هستي مي باشند که مقدم جهان مادي بوده و اين گروه از موجودات ويژگي خاص خود را دارند که توسط مکاتب فکري مختلف و خصوصاً در آيات و احاديث از آن نقل شده است. اين موجودات ، مجرد و بسيار بوده ولي قابل درک ، شناخت و احساس براي افراد معمولي نبوده اما افراد خاص و ممتاز همچون اولياء و انبياء و متفکران مبدع اصالت وجودي آنها را درک نموده اند. ما نيز به تبعيت از آنها و خصوصاً آيات مبارکه قرآني بايد به وجود آنها معتقد بوده زيرا اعتقاد به آنها از شرايط و لوازم ايمان است.


هرکدام از اين موجودات از جمله عقل روح ، مثل افلاطوني ، ملائکه و ... داراي دو مراتب بوده و نيز در عالم خاصي سکونت داشته و با اوصاف خاص خود به وظايف ويژه اي درهستي مي ‌پردازند. و در مواقع موجوداتي پاک و صاف بود. که به خالق خود نزديک بوده و در واقع مأموران الهي براي هستي مي باشند.برخي از فلاسفه و مکاتب فکري در مورد اين موجودات مجرد سخنها گفته اند که به برخي اشاره اي اجمالي مي شود.


1- مثل افلاطوني ؛ از موجودات مجرد که افلاطون از آنها ياد مي کند مثل يا ide مي باشد . افلاطون درباره حقيقت اين موجودات مجرد مي گويد: اينها ، مجرد بسيط، کلي ، فنا نا پذير ، لايتغير و ثابت بوده و اصل و مبناء و حقيقت موجودات مادي مي باشند که جايگاه آنها در عالم معنوي و مثال بوده و سرانجام پس از خلقت ها و موجودات به علم مادي و به همراه آنها هستند و سرانجام پس از نابودي و مرگ موجودات به عالم اصلي خود عالم مثال برگشت مي کنند. او اشاره مي کند هر کدام از موجودات عالم مادي داراي مثلي ريزه مي باشند و عالتيرين مثل مثل اعلي و حسن مطلق است که مبناء ساير مثل و بازگشت هم به آنست ، بنابراين مثل انواع و اقسام داشته و ذو مراتب مي باشند .


افلاطون در مورد شناخت و درک اين موجودات مجرد - مثل - مي گويد، ما بوسيله عقل و شهود مي توانيم بوجود آنها پي ببريم زيرا عقل در عالم مثل و مثال بوده و حقيقت آنهارا مي داند اما پس ا زآميخته شدن بدو با روح و عقل ، در واقع بدن و جسم مانع عقل شد، و همين باعث عدم شناسايي ما بدان شده است اما آنها در عقل و روح ذهني ما بوده و باشيوه شهود و عقلاني مي توانيم به آنها پي ببريم. هر چند درک آنهابراي افراد معمولي سخت است. بطور کلي شارحان افلاطون، اين موجودات مثلي را معقولات - کليات نام نهادند و ...


2- ملائکه؛ از جمله موجودات مجرد جهان هستي مي باشند که مکاتب فکري درباره آنها سخنها گفته اند.

از جمله در مکتب فکري زرتشت و در اوستا ؛ آمده است که در جهان هستي در کنار خداي خدايان(اهور مزدا) امشا سپندان - ملائکه - وجود دارند که شامل انواعي از قبيل - ارديبهشت - بهمن - شهريور - اسفند - خرداد و مرداد مي باشند و هرکدام اوصاف ، وظايف خاصي دارند که خداي خدايان و بعبارتي اهورا مزدا، را در خلقت و ... ياري مي دهند ، مثلاً ارديبهشت ، اهورا مزدا يا خداي بزرگ را در خلقت گياهان ياري مي دهد بعبارتي خلقت گياهان در مکتب زرتشت به ياري ارديبهشت و بواسطه خداي بزرگ - اهورا مزدا - صورت مي گيرد. و همين طور سايرين که در واقع صفت خداي بزرگ - اهورا مزدا - در اين موجودات مجرد تجلي کرده است و آنها نيز تجلي خداي بزرگ را به موجودات مادي مي دهندو ...


3- روح ؛ در باره اين موجود مجرد ، بسيط ، متفکران فکري - فلاسفه سخنها بسيار گفتند که در مقاله هاي قبلي از وجود - حقيقت آنها بحث شده است.


در اينجا لازم است گفته شود که ، مثل افلاطوني خاص و مبدعش اوست و در قرآن و روايات نيامده اما مبحث از روح ، ملائکه، عقل و ... از جمله مجرداتي هستند که در قرآن از آنها گفتگوي بسيار شده است. و ما در ادامه ديدگاه قرآن کريم را درباره آن خواهيم گفت.





موجودات مجرد جهان هستي در ديدگاه قرآن ؛


قرآن کريم، از وجود موجوداتي ماوراي مادي در جهان خلقت سخن به ميان مي آورد، و در آيات متعددي از وجود اين موجودات مجرد و ماوراي مادي و نيز از حقيقت وخصوصيات خاصّ هرکدام نظرات و ديدگاههاي تقريباً کاملي دارد، ودر زير به نقل آنها از نگاه قرآني مي پردازيم. ضمناً بيان قرآن در مورد هر کدام دليل قاطعي ، نقلي در اثبات حقيقت و در اصالت وجودي آنهاست و هر مسلماني بايد براساس آن بدان ها معتقد و ايمان داشته باشد زيرا اعتقاد بدانها لوازم و شرايط مسلماني است. اما اين موجودات مجرد هستي از نگاه قرآني به قرار زير است.





1- روح و اوصاف وجوديش در ديدگاه قرآن؛


در زمينه روح، اصالت وجودي ، اثبات ، اقسام و اوصاف آن قبلاً در بحث اقسام وجود، ماهيت و ابعاد وجودي انسان و در ديدگاههاي مختلف ، اجمالاً سخن گفته شد. اما در اين مقاله و جايگاه، ديدگاه قرآني بنحو جامعتري بيان مي شود. بطور کلي قرآن در آياتش از وجود موجودي مجرد، بنام روح سخن مي گويد، خصوصاً ، روح را بهمراه موجود مجرد ديگري بنام ملائکه مي آورد.


تنزّل الملائکه و الروح فيها باذن ربهم من کل امر1


ملائکه و روح در آن (شب قدر) به اذن پروردگارشان ناز ل مي شوند.


اما قرآن کريم، در مورد حقيقت و اوصاف يا ماهيت روح اشاراتي دارد که برخي از آنها بقرار زير است:


1- اولاً درباره حقيقت اين موجود - روح - قرآن مي گويد، که آن از نسخ عالم امر است .


قل الروح من اقر ربّي(2)


بگو روح از امر پروردگار من است


2- روح در معيّت ملائکه بوده حتي در بسياري از امور ملازم با آنست .


ينزّلٌ الملائکه بالروح من امره(3)


ملائکه و روح را بامر خود فرو مي فرستد.


3- روح واسطه در وحي است. و در حقيقت آيات الهي از جانب خدا بسوي روح نازل مي شود و از آنجا به روح خاصي بنام جبرئيل فرود مفرستاد و آن نيز آيات را به قلب پيامبر (ص) نازل مي کند .


قل نًزًّلً روح القدس من ربّک


4- روح وسيله است براي تأييد ، دعوت ، انذار و تبيشير انبياء،


اًتًينا عيسي بن مريم البيّنات و اًيًّدناٌ بروح القدس4


به عيسي بن مريم معجزاتي داديم او را به کمک روح القدس تأييد کرديم.


ينزّل الملائکه بالروح من امره علي من يشاء من عياده انذرو 5


5- همانطوريکه غالب فلاسفه و متفکران گفتند روح در کل هستي ديده شده است. و مبناء حيات هستي است. قرآن نيز ، روح حقيقي مي داند که در وجود آدمي تجلي کرده است.


ثمّ سوّاه و نفخ فيه من روحه (6)


سپس آنرا بياراست و از روح خود را در آدم دميد .


6- همانطوريکه مسيحيان مي گويند روح در وجود مريم و عيسي بن مريم دميده شد. و به تثليت اعتقاد دارند.


قرآن ، نيز، روح را حقيقتي مي داند که عيسي بن مريم، دميده شد. و به تسليت اعتقاد دارند. قرآن نيز روح را حقيقتي مي داند که عيسي بن مريم، در وجود با آن متحد است.


انّما المَسيح عيسي بن مريم رسوله ا... و کلمه القيما الي مريم و روح منه (7)


همانا مسيح - فرزند مريم - فرستاده خداست و کلمه و روحي است از خود که به من القا نمود .


مراتب و اقسام روح


همانطور که قبلا بيان شد ، روح ذو مراتب بود و هر کدام نيز وظايف خاصي را دارند. از جمله روحي که وظيفه اش القاء آيات بر قلب پيامبر (ص) بوده و روح القدس يا جبرئيل نام داشت، روح اعظم، روح بدني، مادي ، روح شهوت و ... و نيز همانطوريکه قبلا بيان شد جايگاه اصلي روح در عالم ملکوتي و عالم امر و بعبارتي عالم روح و نفس است و در موجودات تجلي مي يابد.





2- ملائکه و اوصاف وجوديش در ديدگاه قرآن؛


يکي ديگر از موجوداتي که در قرآن از آن بارها، نام برده شده است. ملائکه مي باشد که اعتقاد به آنها را از شرايط و لوازم ايمان هر مسلماني مي داند.


امن الرسول بها انرل اليه من ربّه و المؤمنون کلَّ امن با... و ملائکه و کتبه و رسوله8


پيامبر به آنچه که خدايش بر او نازل کرده بود ايمان داشت و نيز تمامي مومنين به خدا، ملائکه ، کتابها و فرستادگانش ايمان آوردند.


* در آيه فوق ايمان به ملائکه در کنار ايمان به خدا - قرآن و انبياء بحساب آمده است .


* اما قرآن يک سلسله اوصاف و خصوصياتي را براي ملائکه اشاره کرده است که برخي بقرار زير است.


1- عبادت و بندگي خدا: بطور کلي از نظر قرآن ملائکه موجوداتي هستند که همواره به عبادت تسبيح و سجده او مشغولند و در برابر او خاشع و متواضع هستند.





ولله يسجد ما في السموات و ما في الارض من دابه و الملائکه و هم لايستکبرون (9)


آنچه در آسمان و زمين است از جنبندگان و ملائکه براي خدا سجده مي کنند و هيچگاه کبر نمي ورزند.


2- عدم سرپيچي از فرمان خدا: بطور کلي ملائکه موجوداتي هستند که مطيع اوامر الهي بوده هيچگاه از فرامين الهي دور نمي شوند .


لايسبقونه بالقول و هم بامره يعقلون (10)


ملائکه هرگز در سخن بر او - خدا - پيشي نمي گيرند و طبق فرمان او عمل مي کنند


وظايف و اعمال ملائکه در ديدگاه قرآن ؛


قرآن کريم، وظايفي را براي ملائکه در نظر گرفته است ، که در زير به برخي اشاره مي شود.


1- تدبير امور عالم: از ديدگاه قرآن، فرشتگان ، مدّبران امور عالم هستند و اين تدبير به فرمان خدا و از عالم عرش صورت مي گيرد.


وً النازعاتِ غَرقاً و الناشطات نَشطاً و السابحاتِ سَبحاً فالسّابقات سَبقاً فالمدُبراتِ امراً. (11)


و سوگند به فرشتگاني که از موقف خود حرکت مي کنند ، سوگند به آنها که از سوي هدف رهسپار شوند؛ سوگند به آنها که عازم ماموريت خود مي شوند. سوگند به آنها که بريگديگر سبقت مي گيرند سوگند به آنها که به امور و تدبير عالم مي پردازند.


2- نزول وحي بر انبياء : يکي ديگر از وظايف ملائکه از نگاه قرآن ، نزول وحي بر انبياء است، يعني ملائکه مأمورند که پيام الهي را - وحي - از خدا گرفته و بر قلب پيامبر القاء کند.


وَالصّافّا مالزَاجِراتِ زجراً فاّلئالياتِ ذِکرَاً(12)


و سوگند به ملائکه که صف مي کشند و سوگند به فرشتگاني که (شياطين) را مي دانند و سوگند به ملائکه اي که وحي را بر (پيامبر )، مي خوانند.


3- حفاظت انسانها : يکي ديگر از وظايف ملائکه از نگاه قرآني نگهباني مردم است و اين کار را به فرمان خدا انجام مي دهد.


و هو القاهرُ فوقَ عبادهِ و يرسلُ عليکمُ حفظه.(13)


و اوست (خدايي) که مسلط است بر بندگانش و نگاهباناني را بر شما مي فرستد .


4- قبض روح انسانها : يکي ديگر از وظايف مهم ملائکه قبض ارواح انسانها است . و اين کار بوسيله ملائکه خاصي بنام عزرائيل يا ملک الموت انجام مي گيرد. و آنها اين کار را نيز بفرمان خدا انجام مي دهند. الّذينَ تَتَوَفّا هم الملائکهُ ظالمي اَنفُسهِم فَاَلقَوِ السّلَم.(14)


5 - ثبت اعمال و افعال انسانها: يکي ديگر از وظايف ملائکه ثبت و ضبط هر آنچه که توسط انسانها انجام مي گيرد است هر آنچه ا زنيک و بد در خفا و ظاهر انجام مي دهند در نامه اعمالشان مي نويسند و در دادگاه عدل الهي براساس آن مجازات مي بينند.


انّ رُسُلنا يکتُبونَ ما تَمکُرٌنَ .(15)


همانا فرستادگان ما، آنچه فريبکاري مي کنند مي نويسند


6- اعمال ملائکه در قيامت : ملائکه علاوه بر وظايف فوق که در عالم دنيا انجام مي دهند، وظايفي را در عالم قيامت دارند از جمله اجراي سوال ، ميراندن انسانها در نفخه صور و زنده کردن آنها، دادن نامه اعمال و رسيدگي به حساب مردم در قيامت ، ثواب و غذاب در عالم برزخ ... از جمله وظايف ملائکه است.


و ما جعلنا اصحاب النّار الاّ ملائکه (16)


و ماکسي را جزء ملائکه صاحبان دوزخ قرار نداديم.





*مراتب و اقسام ملائکه و ديدگاه قرآن


ملائکه نيز مانند ساير موجودات مجرد ذو مراتب هستند و هرکدام با توجه به درجات وجوديشان داراي مقامي خاص هستند.


وَ ما منّا الّا لَه مقامٌ معلوم. (17)


و هيچيک از ما (ملائکه ) نيست مگر آنکه برايش مقام و مرتبه خاصي هست.


همچنين از نگاه قرآني، ملائکه مانند پرندگان صاحب بالهايي هستند که برخي صاحب دو بال و برخي صاحب 3 بال و .... هستند و لذا تعداد بالها بيانگر درجات آنها است .


جاعل الملائکه رسلا ً اولي اجنحه مئني رثلاث و رباع (18)


ملائکه را بصورت رسولاني آفريد داراي بالهايي دوتايي، سه تايي و چهار تايي .


· برخي ديدگاههاي کلي و اجمالي فلاسفه و متفکران درباره ملائکه :


1- گروهي اعتقاد دارند که ملائکه در واقع همين ستارگان آسماني اند.


2- گروهي اعتقاد دارند که ملائکه اجسامي لطيف و از نوع هواست که مي تواند به شکلهاي گوناگون در هوا در آيند.


3- گروهي اعتقاد دارند که ملائکه جواهري هستند که ذاتاً قائم بوده و از حيث ماهيت در نفوس بشري، مانند جريان خورشيد نسبت به تابش انوار احدي هستند .


4- گروهي اعتقاد دارند که ملائکه ذاتاً ناطق بوده و ازکالبدهاي خويش مفارغ هستند يعني جسماني نيستند با آنکه زنده اند.


1- جن و اوصاف وجوديش در ديدگاه قرآن؛


يکي ديگر از موجودات مجرد جهان هستي از ديدگاه قرآن جن است که به معني پنهاني و پوشيدگي است و نيز با لفظ جن و جان هر دو بکار رفته است اما قرآن در آيات مختلف از حقيقت و خصوصيات اين موجود اشاراتي دارد که برخي از اعم آنها به قرار زير است.


1- حقيقت جن، از آتش است، طبق آيات حقيقت وجودي جن از نوعي آتش خاص است، نه آتش معمولي ، و خلقَ الجانَّ مِن مارجٍ من نارٍ (19)


و جان را آميخته اي از آتش آفريد.


2- جنيان براي انسانهاي معمولي قابل روئيت نيستند اما آنها انسانها را مي بينند . اما براي انسانهاي خاص، از جمله اولياء و انبياء ... قابل رويت هستند.


انّه بويکم هو قبيلهٌ من حيثٌ لا نزونهم انا جعلنا الشياطين اولياء للّذين لايومنون (20)


همانا او (جن) شما را مي بينند از جايي که شما آنر نمي بينيد . همانا شياطين را دوستان افراد نا ايمان قرار داديم.


3- جنيان مي توانند برخي از انسانها را مطيع و گمراه نمايند .


و انه کان رجال من الانس يعودون برجال من جنّ فزادوهم رهقا (21)


مرداني از انسانها به مرداني از جن پناه مي برند. انها نيز باعث افزايش گمراهي و طغيان آنها مي شدند.


4- نکته مهم اينکه، از نگاه قرآن جنيان خصوصيات انسان را دارند و از نوع او مي باشند . از جمله مانند انسان کار مي کنند ،مانند انسان داراي پيامبر است. حتي برخي از جنيان به پيامبر (ص) ايمان آورده بودند.مانند انسان هم قادر به سخن گفتن و گوش کردن است، مانند انسان شعور داشته و به عبادت مشغول است و .... و ماخلقت الجن ّ و الانسن الّا لَيعبدون (22)


و جن و انس را نيافريدم مگر براي عبادت .


قل اوحي اليّ انّه استمع نفرو من الجن فتالو ا انا سمعنا قراناً عجباً (23)


اي پيامبر بگو که به من وحي شده است که گروهي از جن (آيات)را شنيدند و گفتنند همانا ما قرآني بس شگفت شنيديم.





مراتب و اقسام جن در ديدگاه قرآن


جنيان مانند انسان هستند و به دو گروه زن و مرد و نيز برخي کافر و برخي مومن هستند يعني برخي به رسالت پيامبر (ص) ايمان آوردند و برخي خير و برخي پاداش و برخي عذاب الهي دچار مي شوند و...


و انّه کان رجال من الانس و يعوذون برجال من الجنّ (24)


همانا مرداني از انسانها به مرداني از جن پناه مي برند


و انا مناّ المسلمون و منّا القاسطون (25)


و ما از (جنيان) گروهي مسلمان گروهي منحرف هستند.


ـ


4- شيطان و حقايق وجوديش از ديدگاه قرآن ؛


از جمله موجودات مجرد جهان هستي که در قرآن بوجود آن اشاره شده است، شيطان است . در زمينه اين موجود مجرد قرآن کريم، اوصاف و حقايقي را در مورد آن اشاره کرده است که به اعمّ برخي از آنها اشاره اي مختصر مي شود.


1- جنس و نوع شيطان : در اين زمينه اختلاف نظر بين راويان و علماي اسلامي وجود دارد زيرا در جايي قرآن اشاره مي کند که شيطان از جنس جن است.


فسجد و الا ابليس کان من الجّن فنسق عن امرربّه (26)


همه سجده کردند، مگر ابليس که از (جنس) جن بود.


و در جايي قرآن اشاره مي کند که شيطان از جنس ملائکه است


فسجد و الملائکه کلّهم اجمعون الا ابليس(27)


همه ملائکه سجده کردند مگر ابليس (که ابليس از جنّيان است)


اما غالباً نظر دوم را مي پذيرند و جنس شيطان را که ابليس از جنيان است مي دانند.


2- شيطان موجودي متمرد: از ديدگاه قرآن، از جمله موجوداتي است که بفرمان خدا تن نداد زيرا طبق آيات وفتي خدا دستور سجده بر آدم را مي هد او از اين کار سر باز مي زند و در جواب اينکه چرا به آدم سجده نکرد مي گويد : چون جنس من از آتش است و لذا برترم و جنس آدم از


خاک و لذا پست تر است . و بنابراين از او اطاعت نکر ومتمرد شد. و اين بيانگر اين است که حس ناسيوناليسمي داشت و دارد.


و ا ذ قلنا للملائکه اسجدوا لادم فسجدوا الّا ابليس . (28)


و بياد آور هنگاميکه به فرشتگان گفتيم که بر آدم سجده کنيد همه سجده کردند جزء ابليس


قال ءأسجد لمن خلقت طيناً (29)


(شيطان) گفت . آيا براي کسيکه او را از خاک آفريدي سجده کنيم .


لذا، پس از تمرد مورد غضب خداوند قرار گرفت و ازمقام و بارگاه خداوند رانده شد.


فاخرج منها فاذّک رجيم. (30)


پس از آن (مقام ) خارج شو زيرا تو از درگاه ما رانده شدي .


3- و پس از آنکه ا ز درگاه خداوند رانده شد از خدا مهلت خواست تا روز قيامت به او حيات دهد و خداوند نيز پذيرفت . و لذا تا روز قيامت در کنار انسان بوده و وي را اغوا کرد. و دشمن ديرينه اوست.


ربّ فانظرني الي يوم يٌنبقئون قالَ فاذّکَ مِنَ المٌنظَرينَ الي يومِ الوَقتِ المَعلومِ (31)


(شيطان) گفت: پرودگار ا به من تا روز رستاخيز مهلت ده.(خدا) گفت: به تو تا روز معين مهلت داده شد.


انَّ الشيطان للانسان عدٌّومبين(32)


فلسفه مهلت دادن به شيطان از ديدگاه قرآن؛


نکته مهمي که در اينجا مسئله است، اينکه چرا خدا به شيطان مهلت داد تا روز قيامت در دنيا بماند؟با وجود اينکه خدا مي دانست که شيطان براي گمراهي انسان مهلت مي خواهد، بجاي اينکه او را از بين ببرد چرا به او تا قيامت مهلت داد تا بسياري از انسانها را گمراه و اغوا کند؟


در جواب بايد گفت: اولاً ، همانطوريکه قبلاً بيان شد و قرآن نيز مويد است؛ انسان موجودي است صاحب اختيار و اراده و هر عملي که انجام مي دهد با اراده اش بوده نيز اعمالي که با اراده اش انجام مي دهد مستحق پاداش و جزا است و را ه کمال و سقوط را بهمراه دارد.


اماّ، شيطان هرکز نمي تواند انسان را به اعمال زشت و گمراهي مجبور کند، بلکه او با وسوسه هاي خود انسان گمراه و غير مومن را به اعمال زشت و گمراه دعوت مي کند اما هرگز نمي تواند انسان مومن و با ايمان را به اعمال زشت وسوسه و دعوت نمايد و اگر دعوت نمايد دعوت او را ردّ مي کند.


انّ عبادي ليس لک عليهم سلطان الّا من اتّبعکَ من الغاوينَ(33)


همانا بر بندگان من تسلط پيدا نخواهي کرد مگر گمراهاني که از تو پيروي مي کنند.


ثانياً: خداوند شيطاني را موجود شرّ ومتمرّد نيافريده بلکه براساس خير آفريده ، زيرا او موجودي بوده که ساليان به عبادت خدا مشغول بوده و سرانجام با اراده خودش از خدا دور شد. از طرفي نيز، انسان موقفي مي تواند مراتب کمال را طي کند که موانع بيشمار سر راهش، از جمله و سهوهاي شيطاني را دور کند.





_____________________________________________________________________________________________


1- سوره قدر


2- سوره اسراء


3- نحل -2


4- نحل 1.2


5- بقره - 87


6- نحل - 2


7- سجده - 9 ،


8- نساء - 171 ،


9- بقره - 285


10-آل عمران- 18 ،


11- انبياء- 27 ،


12- نازعات - 5- 1 ،


13- صافات - 3 - 1


14- انبيا - 20 ،


15- فاطر-1 ،


16- رحمان- 15 ،


17- 2- نمل - 39- 38 ،


18- جن - 6


ـ19- ذاريات - 56 ،


20- جن - 1 ،


21- جن - 6 ،


22 - جن - 14


23- نخل -28 ،


24- يونس - 21 ،


25- مدَثر - 31


26- کهف 50 ،


27- حجر 31-30 ،


28- اسراء 61 ،


29- اسراء 61 ،


30- حجر 34 ،


31- حجر 37- 36


32- يوسف 5 ،


33- حجر 42








سيد احمد رمضاني


چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.