سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

ارتباط با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)و دعا در حق حج گزاران

ارسال شده توسط: مدیربازدید شده: 548 مرتبه
دسته: عکس ها و خاطرات حجة الاسلام ابراهیمی امام جمعه در تمتع90تاریخ: 1393.06.09
 
سخنراني حجت الاسلام والمسلمین علی ابراهیمی امام جمعه محترم بافت در مكه سال 92 شماره 10

http://yascms.ir/istgah/ebrahimi3.jpg

بسم الله الرحمن الرحیم
از حضور گرم همه خواهران و برادران در جلسات و اعمال حج، صمیمانه تشکر و قدردانی می نمایم.از مدیریت بسیار خوب جناب آقای مداحی و جناب آقای شیردل که زحمت می کشند، تشکر می نمایم.نکته ای در باب ارتباط با امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)خدمت دوستان عرض خواهم کرد.
دعا برای ظهور امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)
حضرت یعقوب سالهای سال از فراق یوسف می نالید و چشمانش سفید شده بود.قرآن می فرماید:حضرت یعقوب(علیه السلام)به فرزندان خود فرمود:«يَا بَنِيَّ اذْهَبُواْ فَتَحَسَّسُواْ مِن يُوسُفَ وَأَخِيهِ»بروید و یوسف را پیدا کنید.بنابراین ما هم باید دنبال یوسف زهرا باشیم.در دنباله آیه می فرماید:«وَلاَ تَيْأَسُواْ مِن رَّوْحِ اللّهِ»نباید ناامید شوید.بالاخره ما هم امام خود را گم کرده ایم و باید دنبال ایشان باشیم.گاهی انسان چیزی گم می کند بسیار جستجو می کند تا آن را پیدا کند.الان ما امام عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را که انسان کاملی هستند گم کرده ایم، باید به دنبال ایشان باشیم و ناامید نشویم.در ادامه آیه آمده است:«فَلَمَّا دَخَلُواْ عَلَيْهِ»پس چون[برادران]بر او وارد شدند گفتند:«قَالُواْ يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ»اى عزيز به ما و خانواده ما آسيب رسيده است و سرمايه ‏اى ناچيز آورده‏ايم.وقتی ما هم به حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)رسیدیم باید بگوئیم ما سالها از فراق شما سختی زیادی کشیدیم.بعد برادران یوسف گفتند:«وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُّزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَآ إِنَّ اللّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِينَ»(سوره یوسف،آیه87 و 89)بنابراين پيمانه ما را تمام بده و بر ما تصدق كن كه خدا صدقه‏ دهندگان را پاداش مى‏دهد.
غیبت امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)از ناحیه بشریت
وقتی برادران آمدند حضرت یوسف(علیه السلام)فرمودند:«قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ جَاهِلُونَ» آيا دانستيد وقتى كه نادان بوديد با يوسف و برادرش چه كرديد!شما همان برادرانی بودید که یوسف را در چاه انداختید، گرگی را کُشتید و خون آن را روی لباس ریختید بعد به پدرتان گفتید گرگ یوسف را خورد.البته حضرت یعقوب متوجه شدند و فرمودند:این چگونه گرگی بوده که یوسف را خورده اما روی پیراهن هیچ جای پارگی نیست.الان هم چاه غیبتی که برای امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)درست شده، از ناحیه همه بشریت است والّا ایشان دوست دارند ظهور کنند.خداوند هم فیاض و فیض رسان است و نمی خواهد بندگانش از امام زمانشان محروم باشند.بندگان هستند که زمینه ظهور را آماده نمی کنند.«غیبته منا»غیبت و عدم دسترسی به حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف) که مظهر رحمت پروردگار هست از ناحیه بشریت است.
داستان علی بن مهزیار این بود که:وقتی علی بن مهزیار فرمود:آقا من 20 سال است که به انتظار شما هستم و در ایام حج همه جا به دنبال شما گشتم.امام فرمودند:من صبح و شام منتظر شما بودم.چون«کالام الشفیق علی ولدها»امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)از مادر نسبت به نوزاد خود نسبت به ما مهربان تر است، چون ایشان مظهر رحمت خداوند هستند.بعضی می گویند:امام زمان می آیند و جنگ به راه می افتد در صورتی که ایشان می آیند تا مردم را نجات دهند.انشاءالله هر روز حتی با یک سلام امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)را یاد کنیم.امام زمان(عجل الله تعالی فرجه الشریف)می فرمایند:اگر مردم به اندازه یک آب خوردن به فکر ظهور من بودند ظهور زودتر محقق می شد.یکی از برکات و تمامیت حج دیدار با حضرت صاحب الامر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)است.
دعا در حق حج گزاران
وقتی حضرت آدم(علیه السلام)خانه خداوند را ساختند از طرف خداوند مأمور شدند:«وَأَذِّن فِي النَّاسِ بِالْحَجِّ يَأْتُوكَ رِجَالًا وَعَلَى كُلِّ ضَامِرٍ يَأْتِينَ مِن كُلِّ فَجٍّ عَمِيقٍ»(سوره حج،آیه 27)در ميان مردم براى[اداى]حج بانگ برآور تا [زايران] پياده و[سوار]بر هر شتر لاغرى كه از هر راه دورى مى‏آيند به سوى تو روى آورند.وقتی إذن تمام شد و همه شنیدند شروع به دعا کردند هم حضرت اسماعیل(علیه السلام)، هم حضرت ابراهیم(علیه السلام)و هم حضرت هاجر دعا کردند که دعاها را خدمت دوستان عرض می نمایم.
حضرت ابراهیم(علیه السلام)دعا کردند و فرمودند:هر کس از پیروان حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)حج به جا بیاورد، خداوندا او را به آبروی من ببخش.چون ایشان بانی خانه خداوند هستند.اسماعیل و هاجر فرمودند:الهی آمین.
بعد حضرت اسماعیل(علیه السلام)دعا کردند و فرمودند:خدایا هر کدام از جوانان اُمت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)حج به جا بیاورد، او را به ابروی من ببخش.بعد حضرت ابراهیم و هاجر آمین گفتند.
بعد هاجر دعا کردند و فرمودند:خدایا هر کدام از زنان اُمت حضرت محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)حج به جا بیاورد او را به حق من ببخش.بعد حضرت اسماعیل و ابراهیم آمین گفتند.
دیروز برای عمره مجدد به زیارت یکی از همسران پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)رفتیم که نام ایشان ام المؤمنین میمونه بود.ایشان کسی بودند که خود را به پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بخشیدند«وَامْرَأَةً مُّؤْمِنَةً إِن وَهَبَتْ نَفْسَهَا لِلنَّبِيِّ»(سوره احزاب،آیه50).ام المؤمنین میمونه دو مرتبه ازدواج کرده بودند و ازدواج سوم ایشان با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بود که در دو فرسخی منطقه سرف به عقد پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) درآمدند و ماجرای زیادی دارد.
بعد از آن به منطقه شهداء فخ رفتیم که مانند کربلا است یعنی همان طور که سر یاران سیدالشهداء(علیه السلام)را بریدند و بدنهای ایشان سه روز در خاک گرم کربلا بود، بدن این فرزندان ائمه(شهداء فخ)هم سه روز در منطقه فخ روی زمین مانده بود که بعد سرهای ایشان را به بغداد بردند و وقتی امام موسی بن جعفر(علیه السلام)سرها را دیدند، فرمودند:«إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ».این جنایت را هادی عباسی در سال 169 انجام داده بود.رهبر این قیام هم شخصی به نام حسین بن علی بن حسن بن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب بود.یعنی امام حسن(علیه السلام)پسری به نام حسن مثنّی داشتند، حسن مثنی فرزندی به نام حسن مثلث(یعنی حسن سوم)داشت.حسن مثلث پسری به نام علی داشت که معروف به علی عابد بود.ایشان هم پسری به نام حسین داشتند.علی عابد بسیار بزرگ و باعظمت بود و در مدینه قیام کرد و مردم را از ظلم و ستم نجات داد بعد با یاران خود که بیش از 500 نفر بودند با لباس احرام آماده شدند تا بروند و محرم شوند اما نیروهای خلیفه عباسی آنها را به شهادت رساند.حتی پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) هم این حادثه را پیش گویی کرده ند و بر این حادثه گریه کرده بودند و داستان این بود که:پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)با اصحاب از مکان شهداء فخ رد می شدند که از اسب یا شتر خود پایین آمدند دو رکعت نماز خواندند.بعد از نماز بلند بلند گریه کردند.اصحاب هم پایین آمدند و گریه کردند، بعد از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)سؤال کردند برای چه گریه کردید؟حضرت جواب دادند:الان جبرئیل بر من نازل شد و فرمود:یکی از فرزندان شما در این نقطه به شهادت می رسد که هر کس در رکاب این مرد به شهادت برسد ثواب دو شهید دارد.
منطقه صلح حدیبیه
بعد از شهداء فخ به منطقه صلح حدیبیه رفتیم که در بخشی از تاریخ اسلام تأثیرگذار بوده است.پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)چندین روز با لباس احرام در این منطقه بودند و در سال ششم خواب دیدند که وارد شهر مکه شدند، عمره انجام دادند، سر خود را تراشیدند و کلید کعبه هم به دست ایشان است.بعد از بیدار شدن، با اصحاب مشورت کردند که چکار انجام دهیم من چنین خوابی دیدم(یکی از اخلاق های زیبای پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) این بود که به مسلمانان شخصیت می دادند«وَشَاوِرْهُمْ فِي الأَمْرِ»(سوره آل عمران،آیه159)مشاوره و مشورت کردن شخصیت دادن است.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم) احتیاج به نظرخواهی نداشتند اما در بسیاری از مسائل، از اصحاب مشورت می گرفتند و به آنها شخصیت می دادند) فرمودند:بیائید عمره انجام دهیم.حدود 1400 نفر لباس احرام پوشیدند، حرکت کردند اما در بین راه مشرکین جلوی آنها را بستند بعد آنها هم به منطقه ای به نام صلح حدیبیه رفتند که داستان مفصلی دارد و دیروز خدمت دوستان عرض کردم.
دو ماجرا در منا و روی کوه ثبیر
انشاءالله امشب دعای کمیل برگزار خواهد شد و بعدازظهر به اطراف منا که چند نقطه دیدنی دارد می رویم.بعد به جمرات خواهیم رفت یعنی جایی که حاجیان در روز دهم، یازدهم ذی الحجه به این ستون سنگ می زنند.قبلاً جمرات ستونی با ارتفاع یک متر بود اما الان این ستون را به طول ده متر درست کرده اند که سنگ زدن به آن هم آسان شده است.
اول:داستان این است که وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام)در عرفات بینا شدند که باید اسماعیل را در منا ذبح کنند.برای همین طناب و کارد برداشتند و به اسماعیل فرمودند:فرزندم من خواب دیدم«يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ»(سوره صافات،آیه102)که تو را ذبح می کنم.اسماعیل هم قبول کردند، شکایتی نکردند و فرمودند:«قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ»هر دستوری از طرف خداوند است انجام بده«سَتَجِدُنِي إِن شَاء اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ»(سوره صافات،آیه102)انشاءالله مرا از شكيبايان خواهى يافت.فقط چند خواسته دارم.اول:وقتی می خواهید سر مرا ببرید صورت مرا روی خاک بگذارید تا چشمم در چشمان شما نیفتد که باعث شود دستتان بلرزد.دوم:دست و پای مرا هم ببیندید.حضرت ابراهیم فرمود:برای چه؟ایشان جواب داد:ممکن است من دست و پا بزنم و خون روی شما که خلیل حق هستید بریزد.سوم اینکه:با مادرم تندی مکنید و لباس مرا برای ایشان ببرید که هر وقت دلشان تنگ شد بوی مرا استشمام کنند و اگر چیزی گفتند با او تندی مکنید.وقتی حضرت ابراهیم(علیه السلام)کارد را به گردن اسماعیل کشیدند،کارد نمی برید بعد کارد به اذن خداوند به صدا آمد که:«الخلیل یأمرنی و الجلیل ینهانی»خلیل حق می گوید ببر اما خداوند می گوید نبر.خداوند به جای حضرت اسماعیل(علیه السلام) قوچی به کوه ثبیر فرستاد که نصف کوه در منا و نصف دیگر آن مقابل کوه جبل النور است.در مسیری که حضرت ابراهیم می آمدند تا اسماعیل را ذبح کنند شیطان بر ایشان ظاهر می شد و می گفت:با یک خواب می خواهی فرزند خود را به کشتن دهی.حضرت ابراهیم(علیه السلام)هم سنگ ریزه برمی داشتند و به طرف شیطان پرت می کردند و او را از خود دور می کردند.شیطان در سه مکان بر حضرت ابراهیم(علیه السلام)ظاهر شد و حضرت هر بار با سنگ ریزه شیطان را از خود دور کردند. بعد از این ماجرا یکی از برنامه حاجیان این شد که در حج شیطان را از خود دور کنند.
دوم:کوه ثبیر ماجرای دیگری هم دارد و آن این است که حضرت ابراهیم(علیه السلام)فرمود:خداوندا چگونه مرده را زنده می کنید؟خداوند فرمود:مگر تو به من ایمان نداری؟حضرت ابراهیم(علیه السلام)فرمود:ایمان دارم می خواهم اطمینان قلبی پیدا کنم(مفسر قرآن حضرت آیت الله جوادی آملی فرمودند:حضرت ابراهیم(علیه السلام)امتحانات سختی پشت سر گذاشته بودند و این سؤال برای این بود که خداوند زنده کردن مرده را به او یاد بدهد)خداوند فرمود:چهار مرغ بگیر آنها را ممزوج کن و بکوب، که حضرت تیکه های مرغها را در جاهای مختلفی از کوه(این داستان هم در کوه ثبیر اتفاق افتاد) گذاشت و وقتی صدا می زدند، اجزاء به هم متصل می شدند.یعنی حضرت ابراهیم خلیل(علیه السلام)قدرت احیاء را هم یاد گرفتند.حج ما هم حج ابراهیم است یعنی باید مانند این مرد بزرگ موحد باشیم.پشت مقام ایراهیم(علیه السلام)نماز می خوانیم یعنی مانند این مرد بزرگ اهل توحید باشیم.
مسجدالبیعه
یکی دیگر از مکان هایی که می توانیم در منا بازدید کنیم، مسجدی به نام مسجدالبیعه است.یعنی وقتی از منا بیرون می آییم یک چهاردیواری است که سقف ندارد و مسجدی است که مردم مدینه آمدند و با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بیعت کردند.پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)تبلیغ خود را در ایام حج یعنی در سال یازدهم، دوازدهم و سیزدهم بیشتر کردند. هفت نفر از مردم مدینه آمده بودند تا با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بیعت کنند که دو نفر از آنها خانم بود و در سالهای بعد بیشتر شدند.حضرت باید در نیمه های شب با آنها ملاقات می کردند چون دشمن داشتند برای همین در بیرون از منا یک عقبه(گردنه)بود که ایشان به این مکان می آمدند و امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) هم بیرون از گردنه از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مراقبت می کردند.بعد آنها با پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)بیعت کردند و بیعت آنها هم این بود که دست از پیغمبر(صلی الله علیه و آله و سلم)برندارند، زنا نکنند، فرزندان خود را به ناحق نکشند، نماز بپا دارند و چندین مورد دیگر.بعد هم مسجدی به نام مسجد البیعه درست کردند.خوب است زائرینی که می آیند در این مسجد نماز بخوانند و در واقع اینگونه با پیغمبرخدا(صلی الله علیه و آله و سلم)بیعت کنند.ساختمان این مسجد از قرن نهم باقی مانده و کتیبه ای دارد که به خط کوفی نوشته شده است.اگر زائران عزیز دوستداشته باشند این مسجد را ببینند بعداز ظهر به این مکان خواهیم رفت که وقتی با کاروان های دیگر آمدید به یاد ما هم باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته



چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.