مطالب

السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین .

خشنودی مولایمان صاحب الزمان ،سلامتی رهبر عزیز و بزرگواران ، شادی روح مطهر امام راحل عظیم الشان شادی ارواح مطهر شهداء شهدای شهرستان شهدای گمنام شهدای این محله شهدایی که بستگانشان در این جلسه حضور دارند سلامتی همه خدمتگزاران به نظام جمهوری اسلامی سلامتی خودتان اجماعاً صلوات

عُذروتقصیربه پیشگاه امیرالمومنین(ع):
خدای متعال را شکرگذاریم که توفیق عنایت فرمودتا در محضر نهج البلاغه امیرالمومنین علی (ع) باشیم جلسه قبل خدمتتان عرض کردم مرحوم جرجرداق که دو هفته ای است که از دنیا رفته اند ایشان می گوید که من از بچگی عاشق امیرالمومنین و فضائل آن حضرت بودم و بارها نهج البلاغه را مطالعه کردم و یک مسیحی می گوید که من بارها نهج البلاغه را مطالعه کردم و 50 سال در خدمت امیرالمومنین (ع) بوده است و ما شاید دو تا از خطبه های آن حضرت را نتوانسته ایم مطالعه کنیم ،ما باید واقعاً عذر تقصیر را نزد امیرالمومنین (ع)ببریم.

نهج البلاغه گزیده ای ازکلمات نورانی حضرت امیر(ع):
در نهج البلاغه تمام خطبه های امیرالمومنین بطور کامل نیست و گزیده ای از خطبه های آن حضرت است و در نهج البلاغه بیش از دویست خطبه نیست مسعودی قبل از سیدرضی است می گوید که اکنون 400 خطبه را مردم از امیرالمومنین (ع) حفظ هستند و چون سید رضی ادیب بود و نگاه ادیبانه و زبان شناسانه داشته، به امیرالمومنین گزیده ای از خطبه های امیرالمومنین را جمع آوری کرده است فرض کنید که از هر 10 کلمه یک کلمه و یا دو کلمه را انتخاب می کرد و آن هاراسه بخش کرده است یک بخش خطبه ها و یک بخش نامه های امیرالمومنین و یک بخش هم کلمات قصار امیرالمومنین (ع) خطبه های امیرالمومنین در نهج البلاغه بیش از اینهاست مثلاً یک خطبه است با این مضمون که یک روز افرادی آمدند و صحبت کردند و گفتند می توانید بدون نقطه حرف بزنید و نقطه نداشته باشد امیرالمومنین (ع) یک خطبه قرائت کردند بدون نقطه که اصلاً نقطه ندارد و این اعجاز امیرالمومنین (ع) است و همین طور خطبه های متعددی که امیرالمومنین (ع) دارندبعضی از اینها در نهج البلاغه نیامده است بنده به آقایان گفتم که از امشب خطبه ها را تکثیرو بین شما پخش کنند و بعد این خطبه را می خوانم و بعد چند نفر از آقایان هم خطبه را تلاوت کنند.

خاطره استاد مدرس:
ما یک استادی به نام مدرس افغانی داشتیم که خدا رحمتش کند این مرد آنقدر مخلص بود و صبح که می آمد سر درس واقعاً مجتهد بود و شرح امثله را درس میداد فرض کنید یک دکتری بیاید و کلاس ابتدایی را تدریس کند و بعد دانشگاه را هم با همان شور و شوق تدریس کندو ایشان در خاطراتشان نقل می کرد و می گفت:من یک بچه فقیری بودم و کتاب نداشتم و وقتی که می خواستم از روی کتاب دوستم نگاه کنم کتابش را عقب می کشید و اجازه نمی داد که من نگاه کنم و یک خاطره تلخ دیگر هم تعریف کرد و گفت: من جا نداشتم و در قبرستان وادی السلام می خوابیدم و آبی هم آنجا بود استفاده می کردم و یک روز وقتی از این آب خوردم با خودم گفتم ببینم که این آب از کجا می آید رفتم و رد آب را گرفتم و دیدم که این آب از جایی می آید که مرده ها را می شستند و گفتم خدایا به من رحم کن وراضی نباش که من اینقدر فقیرانه زندگی کنم و ایشان شخصیت علمی بالایی است و خیلی از علمای طراز اول پای درس این بزرگوار نشسته اند بعد خودش تعریف می کرد وقتی که امام به قم آمده بودند من رفتم دیدن ایشان و گفتم خیلی ازاین آقایان نزد من درس خوانده اند و یکی از آقایان که پیرمردی بود گفت :بله آقا ما هم نزد ایشان درس خواندیم که من گفتم تو الان هم باید نزد من درس بخوانی و امام هم یک خنده بلندی کردند و خدا این استاد بزرگ را رحمت کند.

خوب خطبه را شروع کنم این مرد عابد که اسمش همام (همام یعنی غمگین)و البته غم آخرت را می خورد به نزد امیرالمومنین (ع) آمد گفت:یا علی انسانهای با تقوی رابرای من توصیف کن ونشانه ای باشد که من خودم را در این نشانه ها ببینم .

علت عدم پاسخ سریع حضرت امیر(ع)به هَمام:
امیرالمومنین(ع) سختش آمد که جواب دهد حالا چرا؟ چند وجه ذکر کرده اند که یکی از آنها این است که اگر کسی چیزی پرسید فوری نباید جواب داد چرا که علم ارزش دارد و یک وجه دوم این بود که امام از عاقبت کار او آگاه بود که چگونه خواهد شد چون آخر کارکه امام 110 ویژگی را بیان کردند و 110 به حروف ابجد علی می شود یعنی آینه تمام این ویژگی ها خودم هستم و آخر کار که رسید همام یک نعره ای زد و افتاد و در همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد و یک جواب اجمالی دادند ای همام تقوی داشته باش و کار خوب انجام بده تو اگر تقوی داشته باشی،خدا با تو است و کارت اگر به مُو، هم برسد پاره نخواهد شد و خدا کمک خواهد کرد همام قانع نشد و پا به پا شد و امام را قسم داد و از بس اصرار کرد حضرت شروع به گفتن کردند منتهی هر کاری با ذکر و نام و حمد خدا باید شروع شود و فرمود: خدا که مردم را آفرید نیازی به اطاعت آنها نداشت و کمبودی نداشت که مردم خدا را بندگی کنند مثال آن مثل دکتر است ما که به دکتر مراجعه می کنیم به نسخه دکتر که عمل می کنیم هیچ نفعی برای دکترندارد بلکه درمان خودِ ما است و اینکه ما به دستورات خدا عمل می کنیم نفعی و ضرری برای خدا ندارد و خدا مخلوقات را خلق کرد و بی نیاز و ایمن بود یعنی معصیت و گناه آنها هیچ ضرری برای خدا نداشت و همه هم گناه می کردند به عظمت خدا ضرری نمیرسد. و نفعی هم به خدا نمی رسد و روزی را هم تقسیم کرد و هر کس را هم در جایگاه خودش قرار داد .

بالاترین وپرخطرترین نعمت:
همام انسانهای با تقوی معدن همه خوبیها هستند و هر خوبی که شما در نظر بگیرید دارا هستند اهل فضیلت و خوبی هستند و وقتی که حرف می زنند خوب صحبت می کنند مهمترین عضو بدن انسان زبان است و مهمترین گناهان هم از زبان است بالاترین نعمتی که خدا به انسان داده است نعمت حرف زدن است و در کنار آن هم گناهان زیادی است مثل قله کوه می شود و هر که بلندتر باشد دره هم در کنارش عمیق تر است و نعمت هر که بالاتر باشد در کنار آن خطر هم بیشتر است و بالاترین نعمت نطق است و در کنار آن عمده گناهان کبیره هم از همین زبان است و این اعضای بدن هر روز نزد زبان می آیند و می گویند تو را به خدا قسمت می دهیم که ما را جهنمی نکن چرا می گویند گناه زبان بیشتر است چون گناه زبان خرجی ندارد و به راحتی در اختیار است مثلاً غیبت کردن کاری ندارد و یا آبروی 50 ساله یک مسلمان را بردن کاری ندارد و با یک حرفی آبروی یک مسلمان را می برند و بنابرهمین اساس اولین سخن امیرالمومنین (ع) این است که مومنین زبان خود را به شر آلوده نمی کنند و پوشششان میانه روی است نه آنطور لباس شاهانه می پوشند و نه آنطور که در میان مردم انگشت نما شوند نعمتی را که خدا به آنها داده است اظهار می کنند اگر نعمت و امکاناتی را خدا در زندگی به شما داده است .می خواهد که آثار نعمت را بر شما و خانواده تان ببیند و می فرماید :هم خوب بخورید و بیاشامید و بپوشید و به دیگران هم کمک کنید یک بنده خدایی می خواست به مسافرت برود آمد و این درب را قفل کرد و یک نان خشک هم برای همسر و فرزندانش گذاشت و برگشت و دید که بچه ها این نان را روی قفل می مالند و می خورند گفت:یک بار هم نمی شود که نان خالی بخورید و حتماً باید نان خورشت بخورید؟ بعضی ها هم اینقدر سخت هستند پس باید در زندگی میانه رو باشید .

آموزش عملی میانه روی توسط رسول خدا(ص):
یک روز پیامبر خدا می خواستند میانه روی را به مردم اموزش بدهند یک مشت ماسه بادی را برداشتند و طوری دستتان را گرفتند که یک مقداری ریخت و یک مقداری در دستشان ماند و یک مرتبه هم دستشان را گرفتند و همه ماسه ها ماند و یک دفعه هم طوری گرفتند که همه ماسه ها ریختند و فرمودند اینگونه که همه شان ریختند درست نیست و اینقدر سفت بودن هم درست نیست و بلکه میانه رو باشید ،هم خودتان بخورید و هم به دیگران کمک کنید نوه یا دختر حضرت امام یک کفش ساده ای را پوشیده بود که امام فرمودند چرا اینطور می پوشی؟خدا این نعمتی را که به تو داده است آثار این نعمت را هم باید در وجود تو مشاهده کند و مومنین پوشششان هم در زندگی میانه روی است و شیوه آنها تواضع است هرگز نخورد آب زمینی که بلند است. اگر اجل شخصی راخداوندبرایشان مقدرنکرده بود،حتی یک لحظه هم دراین دنیانمی ماندند و دلشان می خواست که به سوی خدا پر بزنند ولی خوب این روح در این قفس خواهد بود تا مهلت مقرر فرا برسد هم شوق داشتند به ثواب و هم ترس داشتند از گناه و خدا در باطن آنها بزرگ است و همه کاره عالم را خدا می دانند امام (ره)را وقتی دستگیر کردند فرمودند: والله نترسیدم و همه چیز به جز خدا نزد آنها کوچک است و خدا درچشمشان بزرگ است و قدرتهای دیگر در چشم آنها کوچک است و غیر از خدا همه چیز را کوچک می بینند و گویا که همین حالا بهشت را می بینند و گویا اکنون آتش را هم می بینند و یک مدتی را در دنیا صبر و تحمل می کنند و گناه نمی کنند و خدا یک راحتی همیشگی را نصیبشان می کند دنیا آن را می خواهد ولی آنان چنین کاری ر نمی کنند .خوب هدف این بود که ما یک مقدار با نحوه خواندن نهج البلاغه آشنا شویم و عبارات نهج البلاغه یک مقدار سخت و سنگین تر از قرآن هستند این جلسه همین مقدار کافی است و ادامه آن برای جلسه بعد باشد. السلام علیکم و رحمه الله و برکاته