سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

مومن وطلب حج ازخداوند

ارسال شده توسط: عرببازدید شده: 551 مرتبه
دسته: سخنراني در خصوص حجتاریخ: 1393.08.03
 
سخنرانی حجت الاسلام علی ابراهیمی امام جمعه محترم زرند درتمتع 93 (شماره9)

http://yascms.ir/emam/gozaresh/a1002.jpg


السلام علیک یا صاحب الزمان (عج) .

خوش آمد عرض می کنم خدمت همه شما حجاج بیت الله الحرام و تشکر می کنم از حضور به موقع شما در این جلسات، از فرمایشات جناب حاج آقای قهاری و مدیریت محترم کاروان جناب آقای امین استفاده کردیم.

حج اکبرچه زمانی است؟
از نظر اهل سنت بعضی از اوقات حج می شود حج اکبر و آن زمانی است که عَرَفه روز جمعه باشد اگر حاجی ها عرفات را در روز جمعه درک کند آن حج خیلی بزرگ است و این یک توفیق بزرگی است که امسال خدای بزرگ نصیب من و شما کرده که حج ما حج اکبر است و این نعمت بزرگی است.

مومن وطلب حج ازخداوند:
من یک روایتی را دیدم که مومن در قبرش دوست می دارد که تمام دنیا و آنچه که در دنیا هست را بدهد تا خدا یک حج را نصیب او کند و اینقدر حج ارزش دارد ، یک مومن حاضر است تمام دنیاو آنچه در دنیا هست را بدهد تا خدا حجی را نصیبش کند و حالا خداوند حج به این زیبایی را نصیب من و شما کرده و الحمدلله همه شماعمره تمتع را به خوبی انجام دادید و از لباس احرام خارج شدید که این قسمت اول کلاس است و کلاس بعدی زیارت خودِ خداست و ان شاءالله کلاس بالاتری را برگزار می کنیم و حج اکبری را انجام خواهیم داد این لحظات را در شهر مکه قدر بدانید چرا که دیگر چنین برنامه ای تکرار نخواهد شد و لحظه لحظه آن ارزش دارد، یک رکعت نماز در مسجدالحرام به منزله صد هزار نماز است و در هیچ کجای دنیا در هیچ پرونده ای نمی نویسد یک نماز صد هزارنماز است و این فقط در مسجدالحرام است ، حج هم به راحتی نیست و با سختی همراه است که امروزه امکانات خیلی خوب است اما در گذشته با الاغ و شتر می آمدند و حوادث بسیاری بود و گاهی سیل می آمد و مردم را با خودش می برد ، کتابهایی را که در خصوص حج نوشته شده است مطالعه کنید که با چه سختی مردم حج را برگزار می کردند مثلاً یک سال نصف زائران را آب برده است و یا سال 54 آتش سوزی شده بود و خیلی از مردم سوختند ولی الآن ما به راحتی حج را برگزار می کنیم و امکانات بسیار خوبی را برای حج فراهم کرده اند .

حج وکسب منفعت:
ما به حج می رویم تا منافعی نصیب ما بشود" ِلیَشهَدُ مَنافِعَ َلهُم" حاجی به حج می آید تا منفعت بگیرد ،حج کسب و منفعت است هم منفعت مادی ، فردی، اجتماعی و معنوی . از امام صادق (ع) سوال کردند :این منفعت دنیایی است یا آخرتی؟فرمودند:همه اش است ،هم منفعت دنیا و هم منفعت آخرت و هم منفعت اجتماعی که اجتماع سالانه مسلمانان است و هم منفعت فردی دارد استجابت دعا در مرکز است و همه برکات در این خانه خداست، شما ببینید که در روستای شما می گویند قدمگاه حضرت علی (ع) با اینکه امیرالمومنین (ع) به ایران نیامده اند و شما می روید و آنجا را می بوسید و احترام می گذارید و حال این مکه قدمگاه همه انبیاء است و آدم می خواهد که با فرشتگان همنوا شود و هر لحظه فرشتگان از آسمان می آیند و می روند و قدمگاه همه انبیاء الهی است و هر منفعتی که بخواهید در اینجا هست، بسیاری از امراض صعب العلاج در اینجا درمان شده است.

مردعرب ودرخواست دعا:
یک روز یک نفر به حج آمد و دعاکردوگفت:ای خدایی که هر چیزی را می توانی بدهی که هیچ کس نمی تواند بدهد ،آن را به من بده و شب بعد آمد و گفت:خدایا آن چیزی را از من دور کن که هیچکس نتواند از من دور کند.وشب بعد گفت: چهار هزار درهم به من بده که امیرالمومنین(ع) حاضربودندوفرمودند:ای مرد شب اول که دعا کردی و گفتی: چیزی به من بده که آن بهشت است و آن را فقط خدا می تواند بدهد و شب بعد آمدی و گفتی خدایا چیزی را از من دور کن و آن جهنم است که آن را غیر خدا هیچ کس نمی تواند از تو دور کند و چهار هزار درهم را برای چه می خواهی ؟گفت:هزار درهم را می خواهم ازدواج کنم و هزار درهم که خرج زندگی است و هزار درهم می خواهم خانه بخرم و هزار درهم می خواهم کاسبی کنم.امیرالمومنین(ع) می فرمایند: من پولی ندارم ولی بعد از حج به مدینه بیا و به مدینه آمد،سوال کرد منزل علی ابن ابیطالب کجاست؟و آقا امام حسن و امام حسین (ع) گفتند :بله پدر ما هستند و آمدند به منزل و به پدرشان گفتند: یک عربی آمده و با شما کار دارد و می گوید که شما ضمانتی کردید و فرمودند: بله بگویید بفرمایند داخل و صدا زدند قنبر برو و آن باغی را که پیامبر(ص) هسته هایش را کاشته است را به مزایده بگذار برو و ثروتمندان مدینه را جمع کن که آمدند این باغ را به چهار هزار درهم فروختند و پول آن را به آن مرد دادند و گفتند: برو و زندگی کن اینجا همه دعاها مستجاب می شود و گره ها باز می شود.

عنایت امام عصر(عج) به پیرمرد ایرانی:
یک سال ما به مکه آمدیم و یک پیرمردی گم شده بود و من وقتی او را دیدم گفت: من جرات نمی کردم به کسی بگویم من گم شده ام و پرسیدم راه خانه خدا کدام طرف است و آمدم به خانه خدا و گفتم: خدایا من غریب هستم دیدم که یک آقایی آمد و آنجا به من کمک کرد تا طوافم را انجام دادم و مرا راهنمایی کرد و من را کنار حجرالاسود برد و گفت: این سنگ را زیارت کن و به راحتی زیارت کردم و من را به صفا و مروه بردند و همه اینها که تمام شد گفت: اینهایی که از پله ها بالا می روند همشهریان تو هستند دنبال آن ها برو امام زمان (عج) همه جاحضور دارند اینجا گرفتاریها برطرف می شود و از این لحظه لحظه ای که در مکه هستیم استفاده کنیم ان شاءالله که بتوانیم از منفعتی که خدا نصیب ما کرده بهترین اسفاده را ببریم من یک مقدار از مکان مقدسی که نزدیک خانه خداست و همین طور ارکان مقدسه را می گویم ما از ماشین که پیاده می شویم یک محوطه بزرگ را مشاهده می کنیم اسم این مکان شِعب ابی طالب است امروز حج خیلی پیشرفت کرده و خیلی از مسائل توضیح داده شده اند و پاکیزه شده است مثلاً قبرستان ابوطالب را می گفتند شِعب ابی طالب در حالی که شعب ابی طالب آنجا نیست .

شعب ابیطالب ومحاصره اقتصادی پیامبر(ص):

شِعب جایگاهی است که پیامبر خدا سه سال در آنجا محاصره بودند و مسلمانان بدترین سختیها و شرائط را داشتند تا جایی که امروز اسلام به دست ما رسیده است یک پوست شتری را پیدا و موهای آن را کندند و کوبیدند و آن را آرد کردند هر کدام قاشق قاشق خوردند تا بتوانند زنده بمانند و اینقدر بر مسلمانان سخت گذشت و فاصله این کوه با آن کوه را در زبان عربی شعب می گویند ، مشرکین یک طومار نوشته بودند که با مسلمانان هیچ معامله ای را انجام ندهند و بالای آن نوشته بودند" بِسمِکَ اَللهُمَ "و بعد وحی از طرف خدا نازل شد که موریانه ای آمده و تمام این قطعنامه را خورده و فقط این کلمه را باقی گذاشته است ، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و وقتی که این معجزه را نشان دادند محاصره اقتصادی تمام شد این سه سال خیلی سخت گذشت و حضرت خدیجه و ابوطالب بلافاصله از دنیا رفتند و آن سال را "عامُ الحُزن" نامیدند و این اسلام به ما درس می دهد که استقامت کنیم و تحمل داشته باشیم شِعب ابی طالب درس استقامت و پایداری در مقابل دشمن را به ما می دهد.

معرفی مکانهای مقدس مکه معظمه:
در کنار این مکان، یک مکان دیگر محل ولادت پیامبراست و همینطور که به پایین می رویم در سمت راست شما تنها یک ساختمان زرد رنگی است که بالای آن نوشته است "مَکتَبَهُ مَکَهِ المُکرَمِه" (کتابخانه ملی) و الآن کتابخانه است ولی در واقع اسمش "مُولِدُالنَبی"است یعنی محل تولد پیامبر (ص) یعنی منزل پدری پیامبر بوده است و بعداً اینجا مسجدی را ساختند ، زمانی که وهابیون روی کار آمدند آن را خراب کردند و شهردار آن زمان دید که اینجا از بین می رود، آمد ودر آنجا کتابخانه ای را درست کرده است و در سمت چپ ما یک ساختمان بلندی است که این ساختمان قصرالقیافه است و برای شاه فهد بوده است و از میهمانان خودش در اینجا پذیرایی می کرد در واقع اینجا یک کوهی بوده است به نام "ابوقُبیس" که در شهر مکه کوه مقدسی بوده است چون محل مهمترین معجزه پیامبر بوده است شکافته شدن ماه یعنی دو نیم شدن ماه در آنجا اتفاق افتاده است امروز هم عِلم ثابت کرده که ماه به هم چسبیده است و این کوه را از آنجا کنده اند و ایستگاه ماشین است و ما در سال 62 که به اینجا آمدیم و 18 ذی الحجه بود ، آمدیم یک مقدار شکلات هم خریدیم و با خودمان به بالای کوه بردیم و همین که می خواستیم این شکلاتها را تقسیم کنیم پاکستانی ها متوجه شدند و هر چه شکلات بود را بردند ، مسجدی به نام مسجد بلال ساخته بودند که این کوه الآن به طور کلی از جا کنده شده است و بعد یک خاطره دیگر هم دارد و حضرت آدم وقتی که از دنیا رفت روی همین کوه ابوقبیس دفن شد اما حضرت آدم الآن در نجف دفن شده است حالا چه اتفاقی افتاد که حضرت آدم را در اینجا دفن کردند قصه اش این است وقتی که همه دنیا را آب فراگرفت حضرت نوح که سوار کشتی بود با کشتی آمد و دور خانه خدا طواف کرد و کشتی کنار کوه ابوقبیس پهلو گرفت و حضرت نوح استخوانهای آدم را از اینجا برداشت و به همراه خودش برد و در نجف دفن کرد و خودش هم در آنجا دفن کردندو یک قبری هم برای امیرالمومنین (ع) درست کرده است که چندسال قبل از طوفان چنین قبری را برای آن حضرت آماده بود در این مکان خانه حضرت خدیجه هم بوده است که بعداً همه اینها را تخریب کرده اند و محل ولادت حضرت زهرا (س) هم آنجا بوده است روبروی خانه حضرت خدیجه (س) خانه ابولهب بوده است و ابولهب همیشه به پیامبر سنگ می زده و پیامبر هم پشت آن سنگ پنهان می شده است و اینها در گذشته کنار مروه بوده اند .

صفاومروه چگونه به این نام خوانده شده است:
چطور شده که به این قسمت هم صفا و مروه می گویند حضرت آدم وقتی که روی کره خاکی آمد ،آمد روی کوه صفا چون حضرت آدم صفی الله یعنی برگزیده خدا بود این کوه هم برگزیده شد و اسم آن هم کوه صفا شد چرا به این نام خوانده می شود؟چون حضرت آدم که بزرگترین و برگزیده ترین مخلوقات خدا بود و روی این کوه فرود آمد و فاصله بین صفا و مروه 400 متر است و بعد آن را هم کوه مروه می گویند به این دلیل آن مروه می گویند چون حضرت حوا هم وقتی روی زمین آمد روی کوه مروه فرود آمد و این خانه خدا در زمان حضرت آدم ساخته شده و در زمان حضرت ابراهیم تجدید بنا شد و بعد همین طور که طواف خانه خدا مرسوم بوده است و حتی ایرانیان قبل از اسلام هم به حج می آمدند و هدایایی را نیز می آوردند و چون ما از نسل حضرت ابراهیم هستیم اعتقاد داریم که خانه خدا قبل از اسلام هم بوده است و همینطور طواف خانه خدا مرسوم شده بود و درخصوصو لباس احرام هم در مکه یک عده خاصی بودند و کسی که می خواست طواف کند باید این لباس انحصاری بپوشد و این لباس را هم فقط همان طایفه داشتند و بعد این لباس هم گران بود و نمی توانستند آن را تهیه کنند و کم کم مردم بدون لباس طواف می کردند چون پولی که می بایست بدهند و آن لباس را تهیه کنند نداشتند و بعدازآن یک زن و مردی در خانه خدا معصیت کردندکه به سنگ تبدیل شدند و یکی را روی کوه صفا گذاشتند و دیگری را روی کوه مروه و کم کم همین دو نفر که به سنگ تبدیل شده بودند را بعنوان خدا انتخاب کردند و بت های دیگر هم درست شد و دور همین کوه صفا و مروه بت پرستی رواج پیدا کردو مسلمانان دوست نداشتند که بیایند و صفا و مروه را انجام دهند و می گفتند صفا و مروه از شعائر مشرکین است و آیه قران نازل شد که (اِنََّ الصَفا وَ المَروِه مِن شَعائِرِالله) می گوید اینها در واقع شعائر خداست و آنها تقلب کرده اند و صفا و مروه از شعائر الهی است و بعد می فرماید: «و َمِن حَجِ البَیت اَو اِعتَمَر فَلا جُناحَ اَن یَطوفَ بِهِما» شما اگر حج عمره و تمتع را انجام می دهید باید اینجا سعی صفا و مروه را انجام دهید «وَ مَن تَطَوَعَ خَیراً فَاِنَ اللَه شاکِرُ عَلیم» می فرماید :هر کس صفا و مروه را انجام دهد خدا از او تشکر می کند.

صفاومروه ازبرکت حضرت هاجر:
همین صفا و مروه که از برکت حضرت هاجر است ،و قتی که فرزندش را گذاشت و به این سرزمین آمد ،چون ساره گفته بود که هاجر را با این بچه ببر و در یک بیابان بی آب و علف بگذارکه حضرت ابراهیم آمد و کنار خانه خدا آن ها را گذاشت حضرت ساره هنگام ازدواج شرط کرده بود که باید به حرف من گوش کنی و گفت: اینها را می بری و از اسب هم پیاده نمی شوی و وقتی هاجر را تنهای تنها در یک بیابان بی آب و علف (منتهی کنار پایه های خانه خدا بوده است) گذاشت و حرکت کرد که برود هاجر دوید و آمد و گفت: ما را در این بیابان به چه کسی می سپاری ؟گفت به صاحب این خانه و چقدر این زن مومن است گفت:همان ما را بس است و ما به هیچ کس دیگری نیاز نداریم و سایبانی را درست کردند و وقتی که آب و غذای ایشان تمام شد این زن آمد و به طرف صفا او دید که آب نیست و دوباره به مروه نگاه کرد و دید آب است اما وقتی که رسید آبی نبود و این فاصله را 7 مرتبه طی کرد و می دوید و بعد جبرئیل آمد و پایش را محکم به آن نقطه زد و آب از زیر پای جبرئیل جوشید و از آن زمان آب زمزم مایه شفا شده است و این صفا و مروه درس بزرگی را به ما می دهد که ای مومن در زندگی نباید نا امید شوی و در بین زندگی و گرفتاریها هیچ وقت نا امید نشوو همیشه یک نقطه امیدی است.

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.