سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

نقش امام هادی(ع) در هدایتگری مردم

ارسال شده توسط: عرببازدید شده: 312 مرتبه
دسته: سخنرانیتاریخ: 1394.02.05
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی در مراسم شهادت امام هادی(علیه السلام) شهرخانوک 1/2/94


http://yascms.ir/emam/gozaresh/bb525.JPG


اَلحَمدُ اللِه رَبِ اِلعالَمینَ الصَلاة وَالَسلامُ عَلی عَبِداللِه وَ رَسُولِهِ وَحَبیبِه وَصَفیهَ وَحافِظِ سِرِه وَمُبَلغِ رِسالاتِه ِسِیدِنا وَمَولانَا اَبِی القاسِمِ المُصطَفَی مُحَمَدصلی الله علیه وآله وسلّموَعَلی آله طَیِبینَ الطاهِرین المَعصُومینَ اَلهُداةِ المَهدیین وَالَعنَ الدائم عَلَی اَعدائِهِم اَجمَعینَ ِاِلی قِیامِ یَومِ الدین.
قال الله الحکیم فی کتابه : « يُرِيدُونَ لِيُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ » (1)

در جمع نورانی شما بزرگواران، برادران ، خواهران در شب شهادت امام دهم ،امام هادی(علیه السلام) دعای سلامتی حضرت صاحب الامر را باهم قرائت می کنیم.

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)، السلام علیک یا علی بن محمد الهادی(علیه السلام)

خشنودی مولایمان صاحب الزمان(عج)،سلامتی رهبر عزیز وبزرگوارمان،شادی روح امام راحل عظیم الشأن،شادی ارواح طیبه شهدا ،شهدای والا مقامشهرستان، سلامتی همه خدمتگزاران به نظام اسلامی وسلامتی خودتان وخانواده و فرزندانتان اجماعاً صلوات بر محمد و آل محمد.

خدای متعال را شکرگزارم که توفیق عنایت فرمود تا در جمع شما مردم مؤمن ،متدین ،ولایت مدار، انقلابی ودر جمع خانواده های مُعزز شهدا ،جانبازان ،آزادگان و ایثارگران حضور پیدا کنم . ان شاءالله خدای متعال این مجلس ، نماز و دعای توسل و این عزاداری ها را به شایستگی از همه ما قبول بگرداند. صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم از حضور همه خواهران و برادران و خانواده معظم شهدا و خصوصاً از امام جمعه عزیز و محترم این شهر جناب حجه الاسلام والمسلمین رجب زاده که عالِمی عامل و دانشمندی صَمَدانی هستند که زمینه حضور بنده را در جمع شما مردم مؤمن و متدین و ولایت مدار فراهم کردند. خدای متعال خیرات و برکات و صحت و سلامتی به ایشان وبه همه شما عنایت بگرداند.

اهمیت حضور درنماز جمعه:

اولین نکته حدیث گهرباری را درباره اهمیت حضور در نماز جمعه خدمت شما عزیزان و بزرگواران عرضه می دارم. نماز جمعه نسبت به سایر نمازها ممتاز است و این از برکت امام بزرگوار و شهدای عزیزمان به نظام جمهوری اسلامی هدیه شده است.ما باید قدردان این باشیم .در دوران طاغوت ، ما نماز جمعه نداشتیم و اهل سنت دائماً به ما خُرده می گرفتند شما چگونه شیعیانی هستید که نمازجمعه برگزار نمی کنید.یک سمت برگزاری نماز جمعه حاکمیت و حکومت است ،چون حاکمیت طاغوت بود ما نمی توانستیم نماز جمعه را برگزار کنیم ؛ وقتی نظام اسلامی شد، از برکت امام و شهدا نماز جمعه به نظام ما هدیه شد.

اهمیت حضور درنماز جمعه از دیدگاه رسول خدا(ص):

روایتی را از رسول خدا (ص) در باب اهمیت حضور در نماز جمعه خدمت شما مؤمنین عرض می کنم. ما باید هر جمعه را قدر بدانید که از برکت حضور در نماز جمعه ما می توانیم ، ثوابی یک حج و یک عمره را داشته باشیم. پیامبر خدا (ص)می فرماید: « لِما اُسریَ بی اِلَی الَسماءِ لَیلَة المِعراج » وقتی که شب معراج مرا به آسمان بردند «رَأیتُ تَحتَ العَرش َسَبعینَ اَلفَ مَدینة» زیر عرش خدا هفتاد هزار شهر را دیدم « کُلُ مَدینةُ کَدُنیاکُم» که هر شهری همانند دنیای شما بود « وَ مَلائِکَةُ ناشِری، اَجنِحَتَهُم، یُسبِحُونَ اللهَ وَ یُهَلِلُونَه » و فرشتگانی را دیدم که بالهایشان را گسترده بودند و خدا را تسبیح و تهلیل می‏کردند( تهلیل یعنی لا اله الا الله) «وَ یَقُولُونَ» و می‏گفتند: (واین ملائکه دو دعا می کردند ، اولین دعای آنها این بود) : «اَللهُمَ اغفِر لِلَذینَ یَحضُرُونَ صَلوةَ الجُمُعَة» خدایا کسانی را که در نماز جمعه حاضر می ‏شوند بیامرزد ( ما هر جمعه با حضور در نماز جمعه مشمول دعای ملائکه قرار می گیریم ودعای دوم) : « اَللهُمَ اغفِر لِلَذینَ یَغتَسِلوُنَ یَومَ الجُمُعَة» خدایا کسانی را که روز جمعه غسل می‏کنند، رحمت کن.(2) این حدیث بخشی از عظمت نماز جمعه را می رساند . خواهران و برادران هم خودمان و هم همسایه ها فامیل خودمان را تشویق کنیم که در نماز جمعه حضور پیدا کنند.

اهمیت برگزاری مجالس عزاداری وجشن در شهادت وولادت ائمه(ع):

امشب شب شهادت امام دهم امام هادی(علیه السلام) است ؛ ما نوعاً اطلاعاتمان راجع به امیرالمؤمنین(علیه السلام) ، حضرت زهرا(س) وامام حسن و اما م حسین تا امام هفتم بیشتر است، اما نسبت به امام جواد(علیه السلام) وامام هادی(علیه السلام) وامام حسن عسکری (علیه السلام) اطلاعاتمان کمتر است و کمتر برای این بزرگواران مجلس به پا می کنیم. وقتی آقای رجب زاده گفتند جلسه ای برای امام هادی(علیه السلام) در جوار سه شهید بزرگوار و خانواده های این شهیدان می خواهد برگزار شود .بنده از صمیم دل استقبال کردم که توفیقی نصیب این حقیر شد که به این مجلس بیایم و چند کلامی را در باب زوایای زندگانی امام هادی (علیه السلام) خدمت شما عرضه بدارم. اول یک مقدمه ای را خدمت شما عرض می کنم که ما هر مقدار که می توانیم باید محبت و عشق و علاقه خودمان را نسبت به اهل بیت(علیه السلام) بیشتر کنیم و فرزندان خودمان را عاشق اهل بیت(علیه السلام) بار بیاوریم. یکی از راههای آن برپایی مجلس در ولادت اهل بیت (علیه السلام) است ولو با دادن یک شیرینی وهمچنین برگزاری مجالس بزرگداشت شهادتِ اهل بیت(علیه السلام) را هم می توانیم داشته باشیم و مناقب و فضائل اهل بیت را دراین مجالس بیان کنیم.

حیات وممات انسانها در دست خدای متعال:

پیامبر خدا(ص) می فرمایند: «أحبّوا الله » خدا را دوست بدارید « لَّما یَغذُوکُم مِن نِعَمِهِ» به جهت آن که از نعمت هایش به شما روزى مى دهد( وقتی ما نَفَس می کشیم ،این نَفَس، این حیات را خدای تبارک و تعالی به ما عطا کرده است که خداوند زنده است و حیات دارد . حیات عالم از برکت حیات خدای تبارک و تعالی است. به محض اینکه خداوند اراده بکند مانند اینکه برق از کارخانه قطع می شود ، حیات هم از ما گرفته می شود، چه بسیار انسانهایی بودند که شب خوابیده اند ، به امید اینکه صبح بیدار شوند ولی دیگر هیچ گاه بر نخواستند ، چه بسیار کسانی که روز را گذراندند ولی به شب نرسیده اند، حیات دست خدای تبارک و تعالی است . حضرت(ص) می فرماید این خدا را که روزی رسان شماست دوست داشته باشید) و در ادامه می فرمایند:« وَأَحِبُّونى لِحُبِّ الله» و مرا نیز به جهت دوستى خدا دوست بدارید( من هم از طرف خدا آمده ام و رسول و فرستاده او هستم ) « وَأَحِبُّوا أَهلِ بَیتى لِحبُّى» و اهل بیتم را به جهت دوستى من دوست بدارید. (3) این مجلس بزرگداشت شهادت امام هادی(علیه السلام) هم که امشب برگزار شده نشان از عشق و علاقه ما نسبت به رسول خداست.ان شاءالله هر حاجتی که داشته باشید از برکت این امام بزرگوار ،همه حاجت روا شوید .

شِمه ای از زندگی امام هادی(ع):

امام هادی(علیه السلام) فرزند امام جواد (علیه السلام) است و در روستایی اطراف مدینه به نام «بَصریا» ـ روستایی که امام موسی کاظم علیه السلام در نزدیکی مدینه به وجود آورده بود ـ به دنیا آمدند.امام جواد(علیه السلام) در جوانی و در سن 22 سالگی به شهادت رسیدند (و چون امام قبل،امام بعد را معرفی می کند وامام باید علم و حلمش و عظمت و عصمتش از همه مردم بالاتر باشد و باید خداوند امام را از طریق پیامبرش معرفی کند.) امام جواد(علیه السلام) فرزندشان امام هادی(علیه السلام) را در سن 6 سالگی و بعد از خودشان به عنوان امام معرفی کردند. همان گونه که هنگامی حضرت عیسی(علیه السلام) به دنیا آمد ،خداوند او راپیامبر قرار داد، منتهی دوران امامت اهل بیت ،مانند امام جواد(علیه السلام) وامام هادی(علیه السلام) چون مقارن با حکومت بنی عباس است ،یک دوران بسیار پُر مُخاطره ای بود. چون طاغوت های بنی عباس ظلم وستمشان مانند بنی امیه بود ولی به اسم اهل بیت و خاندان پیامبر حکومت می کردندو ظاهرسازی شان بسیار زیاد بود،مردم هم چشم و گوش بسته به آنها گوش می دادند. در نتیجه ظلم در دوران بنی عباس نسبت به اهل بیت بیشتر از زمان یزید بود. یزید علنی از اسلام تبری می جست ولی هارون وخصوصاً مأمون ادعای تشیع هم داشتند.در نتیجه شناخت این انسان خیلی سخت است . عصر امامت امام هادی(علیه السلام) مصادف با 7-8 نفر از این خلفای خونخوار بود که یکی از آنها متوکل عباسی بود. متوکل به قدری دشمن اهل بیت ،خصوصاً امام حسین بود، که دستور داد کربلا و حرم امام حسین را کاملاً تخریب کنند وحتی ساختمان های کنار حرم را شخم زدندو جو وگندم کاشتند وحرم را به آب بستند ولی آب دایره وار در اطراف حرم حرکت کرد و جلوتر نرفت که از آن زمان حائر حسینی شد یعنی یک ناحیه دایره ای مانندی که آب جسارت نکرد به سمت قبر شریف اباعبدالله برود.در آن زمان دستان زائرین امام حسین را قطع می کردند و مأمور گذاشته بودند که کسی به زیارت این حرم نرود. امام هادی (علیه السلام) در چنین دورانی به امامت رسیدند.متوکل از گسترش شیعه و اسلام ترس داشت. از برکت اهل بیت بخش هایی از ایران ،مصر، یمن و آفریقا شیعه شده بودند. متوکل برای اینکه امام را تحت سلطه خودش قرار بدهد (نفاق را ببینید) نامه ای محترمانه به امام نوشتند که ما شما را دوست داریم و مشتاق دیدار شما هستیم ، از شما می خواهیم تا از مدینه به سامرا تشریف بیاورید تا در ما در جوار شما باشیم وهر روز احوال شما را جویا بشویم ،فرمانده ای را به اسم یحیی بن هَرثَمه را با سیصد نظامی راهی مدینه کرد،تا امام را به سامرا بیاورند وبه آنها دستور داد تا در ظاهر احترام امام را حفظ کنند. چون از شورش و از انقلاب احتمالی مردم ترس و واهمه داشتند. آنها نامه را به امام دادند و گفتند شما باید تا سه روز دیگر آماده حرکت باشید. مردم وقتی که متوجه شدند اینها برای بردن امام آمده اند، می دانستند قرار است چه اتفاقی برای امام (علیه السلام)رخ دهد و رفتن حضرت به سامرا همانا و شهادت ایشان هم همانا ؛ برای همین مردم اعتراض کردند و گفتند اجازه نمی دهیم امام را ببرید ولی یحیی بن هرثمه قسم یاد کرد که اینطور نیست و این نامه خلیفه است ولی با ظاهر سازی مردم را قانع کردند که ما مأمور هستیم با احترام برخورد کنیم و امام را به مرکز حکومت ببریم و پشتیبان حکومت باشند و حکومتیان از طرفداران امام هستند واینگونه امام را از مدینه به سامرا آوردند و در واقع امام را تبعید کردند.( به امام هادی(علیه السلام)و امام حسن عسکری(علیه السلام) ، عسکریین می گویند زیرا شهر سامرا یک شهر نظامی بود،لشکر هم در زبان عرب به معنای عسکر است چون تحت نظر است و این دو امام هر دو به این شهر نظامی تبعید شدند).

نقش امام هادی(ع) در هدایتگری مردم:

متوکل اولین کاری که هنگام ورود امام به سامرا برای تحقیر کردن امام انجام داد ، دستور داد تا یک شبانه روز امام را در یک مسافرخانه ای سطح پایین نگه داشتند تا عظمت و قدرت امام را بشکند و ایشان را تحقیر کند. بعد امام را به خانه ای که برای ایشان تدارک دیده بودند، بردند.امام در این شهر تبعید بودند و باید به وظیفه امامت خودشان که هدایتگری(مردم در شهرها وکشورهای دیگر) است بپردازند و با شیعیان در ارتباط باشند. برای همین امام یک شبکه ای را راه اندازی کردند به نام شبکه وکالت و در هر منطقه ای یکی از فقها را به عنوان نماینده و وکیل خودشان معرفی کردند تا در زمان تبعید ، یاران و شیعیان امام بتوانند از این طریق با امام در ارتباط باشند.ولایت فقیه که فقیه جانشین است از همین شبکه وکالت به وجود آمده است. البته قبل از امام دهم نیز این شبکه وجود داشت منتهی امام چون خودشان مستقیم نمی توانستند نظارت بکنند از طریق فقهایی که به عنوان نماینده انتخاب کرده بودند، نامه ها رد و بدل می شد و وجوهات به فقیه هر منطقه ای می رسیدو فقها شبهات مردم را از طریق همین شبکه برطرف می کردند.امام باید به همه زبانها تسط داشته باشد.

تسلط امام هادی(ع) به زبانهای مختلف دنیا:

ابوهاشم جعفرى از صحابی امام بودند ( ایشان فردی عالِم بودند وخیلی از احادیث و روایاتی که از امام هادی (علیه السلام) به ما رسیده است از طریق ایشان بوده است.)حكایت می كند: روزى از روزها به محضر مبارك حضرت ابوالحسن هادى (علیه السلام) وارد شدم و پس از عرض سلام نشستم .پس از گذشت لحظاتى ، حضرت با من به زبان هندى صحبت فرمودند؛ ولى من نتوانستم پاسخ فرمایشات ایشان را بدهم، چون به زبان هندى آشنا نبودم .در همین اثناء، متوجّه شدم كه ظرفى پُر از سنگ ریزه در كنار امام (علیه السلام) قرار دارد، حضرت یكى از آن ریگ ها را برداشت و درون دهان مباركشان نهادند و آن را مقدارى مكیدند و سپس همان ریگ را به من عطا نموده و فرمودند داخل دهان خود بگذار. به دستور حضرت ، آن ریگ را داخل دهان خود نهادم و قبل از آن كه از محضر شریف آن حضرت مرخّص شوم ، حالتى را در خود احساس كردم ، مثل این كه مى توانم غیر از عربى هم سخن بگویم و در همان موقع به هفتاد و سه زبان ، سخن گفتن را فرا گرفتم كه یكى از آن ها زبان هندى بود.(4) بنابراین ابوهاشم با این عنایت امام توانستند با شیعیان که در جاهای مختلف جهان زندگی می کردند به راحتی مکالمه کنند و پیام رسان آنها باشند.

امام هادی(ع) ومقابله با مرد شُعبده باز:

متوکل از شدت دشمنی با امام هادی(علیه السلام) همواره دنبال راهی می گشت تا امام را تحقیر کند. یکی از نگهبانان متوکل می گوید: مرد شعبده بازی را از هند آورده بودند که کارهای خارق‌العاده انجام می داد. متوکل که دوست داشت امام هادی را خجالت زده کند، به شعبده باز گفت: اگر علی بن محمد را سرافکنده کنی هزار دینار خالص به تو می‌دهم. شعبده باز گفت: دستور بده نان های سبک و نازکی بپزند و در سفره بگذارند و مرا کنار او جای بده. سفره گسترده شد. شعبده‌باز کنار پشتی‌ای که عکس شیری بر آن نقش بسته بود نشست. هنگام غذا امام هادی علیه السلام دست بردتد تا نانی بردارند اما با شعبده آن شخص، نان از زمین به هوا بلند شد. بار دیگر امام خواستند نان دیگری بردارند که آن نان هم از سفره بلند شد و همه حُضار در مجلس خندیدند. در این هنگام امام هادی علیه السلام دست خویش را به پشتی زد و به نقش شیر روی پشتی فرمودند: « یا اَسَدُ الله خُذ عَدُّوُالله » ای شیر خدا دشمن خدا را بگیر. در همان لحظه نقش شیر به صورت شیر درنده ای زنده شد و بیرون پرید و آن مرد را بلعید، آن‌گاه باز سر جای خودش قرار گرفت و مثل سابق به صورت نقشی درآمد. همگان متحیر شدند. امام هادی علیه السلام برخاستند تا از مجلس خارج شوند. متوکل گفت: درخواست می کنم بنشینید، و این مرد را دوباره برگردانید. امام فرمودند: سوگند به خدا دیگر او را نمی‌بینی، آیا می‌خواستی دشمنان خدا را بر اولیاء خدا مسلط کنی؟ و از مجلس متوکل خارج شد و از آن مرد شعبده باز دیگر اثری دیده نشد(5) .

نقشه متوکل برای کشتن امام هادی(ع):

یک شب هم متوکل دستور حمله شبانه به خانه امام داد وگفت امام را در هر وضعی هست دستگیر کرده و به نزد من بیاوریدو قسم خورد که امام را به قتل برساند . شبانه از دیوار به منزل امام ریختند و امام را درحالی یافتند که لباس پشمی به تن کرده و در یک اتاق که پوشیده از ماسه بادی ودر زیر نور شمع، مشغول تلاوت قرآن بودند. در همان حال امام را دستگیر کردند و نزد متوکل بردند.متوکل به یکی از غلامانش گفت به محض اینکه امام وارد شد، او را بکش و شروع کرد به توهین به امام و همچنین چهار نفر از غلامان که غیر از قساوت چیزی در وجودشان نبود شمشیر راکشیده و آماده کردند. امام هنگامی که وارد سرای متوکل شدند، یک دعایی را خواندند که خود متوکل به استقبال امام آمد که چه کسی شما را در این موقع شب به اینجا آورده است و بعد امام را نزد خود نشاند و پیاله شرابی را که در دست داشت به امام تعارف کرد!اما امام از نوشیدن شراب سر باز زدند و فرمودند: پوست ، گوشت و خون من هیچ گاه آغشته به حرام نشده ونخواهد شد . متوکل گفت: پس برایمان شعری بخوان!! امام عذر خواستند اما متوکل ایشان را مجبور به این کار نمود تا مجلس را شاد کند وامام در آن جلسه چند بیت شعر را خواندند و بزم آنها به عزا تبدیل شد.بعضی از اشعار امام در آن جلسه قرائت کردند را خدمت شما عرض می کنم.

شعر خواندن امام هادی(ع) در مجلس متوکل عباسی:

امام (علیه السلام) شعری را به این مضمون خواندند:انسانهایی (و گردنکشانی) بودند که در قلعه هایی محکم بر قله کوهساران داشتند در حالى که مردان نیرومند از آنان پاسدارى مى‏کردند، ولى قله‏ها نتوانستند آنان را از خطر مرگ برهانند.آنان پس از مدتها عزّت، از جایگاه‏هاى اَمن به زیر کشیده شدند و در گودال‏ها جایشان دادند. چه منزل و آرامگاه ناپسندى! پس از آن که به خاک سپرده شدند، فریادگرى فریاد برآورد: کجاست آن دست‏بندها، تاج ها و لباس هاى فاخر؟ کجاست آن چهره‏هاى در ناز که به احترامشان پرده‏ها مى‏آویختند؟ گور به جاى آنان پاسخ داد: اکنون کِرم ها بر سر خوردن آن چهره‏ها با هم مى‏ستیزند! آنان مدت درازى در دنیا خوردند و آشامیدند ولى بعد از خوردن طولانى، خود خورده شدند!پس از خواندن این اشعار متوکل و هر که در مجلس بود گریستند تا جایی که متوکل همراه با گریه ،جام شراب را زمین زد و دستور داد امام را با احترام به منزلشان برگردانند (6). بعد متوکل از غلامانش پرسید چرا او را نکشتید؟ گفتند اطراف امام آنقدر آدم های شمشیر به دست بود که ما جرأت نکردیم دست به شمشیر ببریم. این بخشی از اذیت و آزارهایی بود که خلفا عباسی نسبت به امام داشتند.

پیشگویی امام هادی(ع)درمورد فرزند یوسف بن یعقوب :

یوسف بن یعقوب مسیحی می گوید: متوکل مرا خواسته بود، ولی نمی دانستم به چه علتی؟ از این رو صد دینار نذر امام هادی(علیه السلام) کردم ولی به علت شرایط نامناسب سیاسی، نمی توانستم نشانی منزل امام را از کسی بپرسم. سوار بر الاغ شدم و الاغ را حرکت دادم که الاغ جلوی درب یک خانه ایستاد که احساس کردم منزل امام است. غلامم در زد. شخصی بیرون آمد و گفت: یوسف بن یعقوب هستی؟ گفتم: آری، گفت: آن صد دینار کجاست؟ سکه ها را دادم و او آن ها را به امام رساند و به من اجازه ورود داد. امام را دیدم که تنها نشسته است. با محبت به من نگاه کرد و گفت: آیا وقت آن نرسیده که به راه راست بیایی؟ گفتم من به اندازه کافی دلایل روشن دیده ام. امام فرمودند: «تو اسلام نخواهی آورد، ولی فرزندت به زودی مسلمان شده و یکی از شیفتگان ما می گردد. ای یوسف! عده ای گمان دارند که دوستی ما به حال کسانی مانند تو سودی ندارد، که این اشتباه است؛ به دیدار متوکل برو که منظورت برآورده خواهد شد». پس از مرگ یوسف، فرزندش مسلمان و از دوستان اهل بیت شد و همواره می گفت: « أنا بِشارةُ مولای» : من بشارت مولاي خود (امام هادي (علیه السلام) ) هستم .(7) یک مسیحی با توسل به امام هادی (علیه السلام) حاجت روا می شود چه برسد به ما که شیعه هستیم. ما هم باید مانند امام معصوم گره گشا وکار گشا باشیم.

دستگیری امام هادی(ع) از مرد فقیر:

در روایت دیگری هم داریم که شخص فقیری خدمت حضرت هادی (علیه السلام) آمد و گفت: من از شیعیان جدتان امیرمؤمنان (علیه السلام) هستم و قرض سنگینی بر عهده‏ام است که توان پرداخت آن را ندارم، اکنون جز شما کسی را برای دادخواهی نیافته‏ام. امام (علیه السلام) فرمود: غمگین مباش و با من بیا. آنگاه او را به خانه‏شان بردند چون صبح شد به او فرمودند: برای آن که حاجتت برآورده شود از تو می‏خواهم که با آنچه به تو خواهم گفت هرگز مخالفت نکنی و او پذیرفت. آنگاه امام (علیه السلام) با خط خود در ورقه‏ای نوشتند: این مرد از حضرت هادی (علیه السلام) فلان مبلغ طلبکار است و مبلغ را بیش از مقدار قرض او نوشتند، سپس فرمودند: این کاغذ را بگیر و در سامرا نزد من بیا و در حالی که جماعتی نزد من هستند، این سند را ارائه کن و با ناراحتی و خشم، پولت را از من طلب نما. تو را به خدا قسم می‏دهم که مبادا با دستورم مخالفت کنی. عرب فقیر پذیرفت و در آن حال که امام (علیه السلام) به سامرا رفت و جماعت بسیاری از اصحاب خلیفه به دور آن حضرت اجتماع کرده بودند وارد مجلس شد و ورقه را بیرون آورد و مطالبه‏ی آن مبلغ را نمود. امام هادی (علیه السلام) با کمال مدارا و آرامش و زیرکی از او عذرخواهی نمود و وعده فرمودند در اولین فرصت قرض خود را ادا خواهد کرد. این خبر به متوکل رسید. او برای دلخوشی امام (علیه السلام) فوراً دستور داد تا سی‏هزار درهم به آن حضرت دادند. امام (علیه السلام) تمام آن پول را به مرد فقیر داده و فرمودند: «قرض خود را ادا کن و باقی آن را خرج معاش خانواده‏ات نما. مرد فقیر گفت: ای پسر رسول خدا! به خدا سوگند توقع من از شما کمتر از یک سوم این مبلغ بود، ولی خداوند، خود بهتر می‏داند مقام رسالت خود را در وجود چه کسی قرار دهد و چه کسی را امام و حجت خود بر مردم نماید(8)

گره گشایی حضرت خضر در حق مرد فقیر:

انسان باید خیرخواه و گره گشا باشد.حضرت خضر (علیه السلام) هم که امروز زنده هستند، گره گشا بودند. روزى حضرت خضر(علیه السلام) از بازار بنى اسرائيل مى گذشت ناگاه چشم فقيرى به او افتاد و گفت : خداوند به تو بركت دهد، به من صدقه بده ! خضر گفت : من به خدا ايمان دارم ولى چيزى ندارم كه به تو دهم . فقير گفت : « بِوَجهِ اللهِ لِما تَصَدَقَت عَلَى »؛ تو را به وجه (عظمت ) خدا سوگند مى دهم !به من كمك كن! من در سيماى شما خير و نيكى مى بينم تو آدم خيّرى هستى اميدوارم مضايقه نكنى .خضر گفت : تو مرا به امر عظيم (وجه خدا) قسم دادى و كمك خواستى ولى من چيزى ندارم كه به تو احسان كنم مگر اينكه مرا به عنوان غلام بفروشى،فقيرگفت : اين كار نشدنى نیست چگونه تو را به نام غلام بفروشم ؟ خضرگفت: تو مرا به وجه خدا (خداى بزرگ ) قسم دادى و كمك خواستى من نمى توانم نااميدت كنم مرا به بازار ببر و بفروش و احتياجت را برطرف كن !فقير حضرت خضر را به بازار آورد و به چهارصد درهم فروخت .خضر عليه السلام مدتى در نزد خريدار ماند، اما خريدار به او كار واگذار نمى كرد.خضرگفت: تو مرا براى خدمت خريدى ، چرا به من كار واگذار نمى كنى ؟ خريدارگفت: من مايل نيستم كه تو را به زحمت اندازم ، تو پيرمرد سالخورده هستى .خضرگفت : من به هر كارى توانا هستم و زحمتى بر من نيست .خريدارگفت: حال كه چنين است اين سنگها را از اينجا به فلان جا ببر! با اينكه براى جابجا كردن سنگها شش نفر در يك روز لازم بود، ولى سنگها را در يك ساعت به مكان معين جابجا كرد.خريدار خوشحال شد و تشويقش نمود و گفت :آفرين بر تو! كارى كردى كه از عهده يك نفر بر نمی آمد كه چنين كارى را انجام دهد.روزى براى خريدار سفرى پيش آمد خواست به مسافرت برود، به خضر گفت :من تو را درستكار مى دانم مى خواهم به مسافرت بروم ، تو جانشين من باش ،با خانواده ام به نيكى رفتار كن تا من از سفر برگردم و چون پيرمرد هستى لازم نيست كار كنى،كار برايت زحمت است .خضرگفت: نه هرگز زحمتى برايم نيست .خريدارگفت: حال كه چنين است مقدارى خشت بزن تا برگردم . خريدار به سفر رفت ،خضر به تنهايى خشت درست كرد و ساختمان زيبايى بنا نمود.خريدار كه از سفر برگشت ، ديد كه خضر خشت را زده و ساختمانى را هم باآن خشت ساخته است ، بسيار تعجب كرد و گفت :تو را به وجه خدا سوگند مى دهم كه بگويى تو كيستى و چه كاره اى ؟حضرت خضر گفت : چون مرا به وجه خدا سوگند دادى و همين مطلب مرا به زحمت انداخت و به نام غلام فروخته شدم .اكنون مجبورم كه داستانم را به شما بگويم :فقير نيازمندى از من صدقه خواست و من چيزى از مال دنيا نداشتم كه به او كمك كنم .مرا به وجه خدا قسم داد، لذا خود را به عنوان غلام در اختيار او گذاشتم تا مرا به شما فروخت .اكنون به شما مى گويم هرگاه سائلى از كسى چيزى بخواهد و به وجه خدا قسم دهد در صورتى كه مى تواند به او كمك كند، سائل را رد كند روز قيامت در حالى محشورخواهد شد كه در صورت او پوست ، گوشت و خون نيست ، تنها استخوانهاى صورتش مى ماند كه وقت حركت صدا مى كنند (فقط با اسكلت در محشر ظاهر مى شود).خريدارچون حضرت خضر را شناخت گفت : مرا ببخش كه تو را نشناختم . و به زحمت انداختم .خضر گفت : طورى نيست . چون تو مرا نگهداشتى و درباره ام نيكى نمودى ،خريدارگفت : پدر و مادرم فدايت باد! خود و تمام هستى ام در اختيار شماست .خضرگفت : دوست دارم مرا آزاد كنى تا خدا را عبادت كنم .خريدارگفت : تو آزاد هستى !خضرگفت: خداوند را سپاسگزارم كه پس از بردگى مرا آزاد نمود(9). منظور این است پیامران الهی و همه خوبان عالم ، از مهمترین کارهای که انجام می دادند، کارگشایی بود و این بزرگترین درسی است که ما از امامان معصوم و امام دهم می گیریم.

ظاهر سازی خلیفه عباسی در مراسم تشیع امام هادی(ع):

ما عاشق چنین امام بزرگواری هستیم که در سن 42 سالگی خلیفه عباسی امام را زهر داد وطوری صحنه سازی کردند که خود خلیفه ای که امام را به شهادت رسانده بود بر امام نماز خواند؛ تنها یاور امام در آن شهر امام حسن عسکری (علیه السلام) بودند که بدن امام را مخفیانه غسل دادند و نماز را خواندند.منتهی ظاهر را همین طور گذاشتند، خلیفه آمد ودستور داد امام را غسل دادند در جمع مردم برامام نماز خواند وامام را تشییع کردند. یک دفعه دیدند امام حسن عسکری (علیه السلام) سر برهنه و پا برهنه بر تشییع پدر شرکت کردند عزاداری و گریه می کردند. یکی پرسید آقا شما امام هستید چرا این گونه گریبانتان را چاک داده اید؟ فرمودند: وای بر شما موسی بر مرگ برادرش هارون گریبانش را پاره کرد چرا من بر مصیبت پدر خود که این گونه مظلوم به شهادت رسیده ،یقه پیراهن خود ار از این مصیبت چاک ندهم.
جانها به قربانت ای امام هادی (علیه السلام) ، جانها به قربانت ای امام حسن عسکری (علیه السلام)


پی نوشت:

1- سوره الصف، آیه 8 / می خواهند نور خدا را به دهانهايشان خاموش کنند ولی خدا کامل کننده ، نورخويش است ، اگر چه کافران را ناخوش آيد.

2- مستدرک الوسائل، ج 6، ص 10 و 11

3- سنن ترمذى، ج 5، ص 664، ح 3789; مستدرک حاکم، 3، ص 150

4- الخرایج و الجرائح، ج 2، ص 673، ح 3؛ الثّاقب فى المناقب ، ص 532، ح 467؛ بحارالانوار، ج 50، ص 138، ح 32؛ مناقب ابن شهر آشوب ، ج 4، ص 409

5- بحار الانوار، ج 50، ص 146، شماره 30 از خراپج.

6- مروج الذهب مسعودی، نورالابصار شبلنجی، تذکرةالخواص سبط ابن الجوزی، وفیات الاعیان ابن خلکان، مآثرالاناقة فی معالم الخلافه قلقشندی، سیره پیشوایان، ترجمه كتاب قطره اى از دریاى فضایل اهل بیت علیهم السلام : ج 2، ص 740

7- نگاهی بر زندگی امام هادی؛ محمد محمدی اشتهاردی؛ نشر مطهر چاپ دوم بهار 1377

8- منتهی الامال، محدث قمی، ج 2، ص 645، به نقل از کشف الغمة / کرامات و مقامات عرفانی امام هادی؛ سید علی حسینی قمی؛ نبوغ چاپ اول 1381.

9- بحار: ج 13، ص 321.

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.