سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

مکالمه حضرت ابراهیم با ملک الموت

ارسال شده توسط: عرببازدید شده: 346 مرتبه
دسته: سخنرانیتاریخ: 1394.09.04
 
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی درمراسم وداع با پیکر شهید نادعلی پور مورخه94/08/16



http://yascms.ir/emam/gozaresh/bb525.JPG


الحمدالله ، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آل الله

قال الله الحکیم فی کتابه: « وَلا تَحسَبَنَّ الَّذينَ قُتِلوا في سَبيلِ اللَّهِ أَمواتًا بَل أَحياءٌ عِندَ رَبِّهِم يُرزَقونَ»(1)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)،یا بقیة الله ، یا اباصالح ،ادرکنا واغثنا،السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع)، السلام علیکم یا شهداء،یا سعداء ،یا نجباء، السلام علیکم یا خیر انصار الحسین(ع).

بنده هم خوش آمد عرض می کنم خدمت همه شما برادران ،خواهران،خصوصاً جوانان، نوجوانان، عزیزانی که زمان جنگ را درک نکردند ودر تشیع جنازه شهداء حضور نداشتند ولی اکنون بزرگ شدند و امشب در جوار این شهید بزرگوار که یکی از والاترین شهدای این منطقه است، شرکت کرده اند، واین افتخار والا نصیبشان شده است،خیرمقدم عرض می کنم خدمت همه شما بزرگواران، شورای اسلامی، دهیاری،بخشداری وتقدیر وتشکر می کنم از خانواده بزرگوار این شهید والامقام،از مسئولین عزیز،فرماندار پُرتلاشمان، نماینده پُرتلاش و زحمتکش،عزیزانمان از سپاه وبسیج ونیروی انتظامی، سرور ارجمند جناب آقای غلامی بخشدار محترم ، بنیاد شهید وامور ایثارگران ، همه عزیزان ودست اندرکاران ، مجری محترم وهمه عزیزانی که در این مجلس باشکوه وگرامیداشت این شهید والامقام صمیمانه تقدیر وتشکر می نمایم .

شفا بخشی شهداء:

برادران وخواهران به جمله ای را که می خواهم خدمت شما عرض کنم خیلی توجه کنید، این شهداء خیلی والامقام هستند ، درست است که سن آنها کم است،اما نزد خدا خیلی آبرو دارند،اینها دستشان در پیشگاه خدا باز است،ای گرفتاران و ای کسانی که دردها وگرفتاریها،فشارهای روحی وروانی اجازه نداده که نفس بکشید ، امشب به این شهید والامقام توسلی پیدا کنیم یکی از مقامات شهداء شفابخشی است،این را باور کنیم اینها بهترین انصار امام حسین در عصر غیبت هستند مدتی بنده برای زیارت قبر دوشهید گمنام رفته بودم یکی از آقایان نزد من آمد ونقل می کرد که من دوسال است که مریض هستم ویک کلیه ام هم از کار افتاده است وپیوند زده ام که یک بار بدنم پیوندرا پس زده است ودوباره پیوند زده ام منتهی بدنم طوری بود که انگار آب جوش بر روی من ریخته باشند ودو سال است که من یک خواب درست ندارم ویک نیمه شبی آنقدر حالم بد شد که همسرم گفت: من می خواهم به زیارت مزار شهداء بروم وبا هم به گزار شهداء رفتیم ونام یک شهیدی را که می شناختم صدازدم وگفتم : ای شهید تو نزد خدا آبرو وعزت داری بیا وکلید زندگی ومشکلات من بشو وگره کار من را باز کن ومی گفت که نمی دانستم که قبر اوکجاست، همینطور که با این شهید نجوا می کردم یک مرتبه خودم را بالای قبر آن شهید دیدم ونشستم که فاتحه ای را بخوانم دیدم که یک کلید دهم روی قبر آن شهید است وقتی که آن شب به خانه برگشتم بعد از دوسال آن شب اولین شبی بود که من توانستم به راحتی بخوابم وروز به روز هم بهتر می شوم، اینها خیلی نزد خدا عزت وآبرو واجر دارند .

چند وقت قبل که شهدای گمنام را به زرند آورده بودند ، خانمی به دفتر آمد وگفت : شوهر من از سال 87، بیماری طحال و زردی و هپاتیت گرفته بودکه طی دوسال درمان حال او کمی بهتر شد منتهی روز به روز بیماری اش خطرناک تر شد تا جایی که همه زندگی خودمان را فروختیم وهزینه درمان او کردیم ،ماهی ده میلیون تومان هزینه درمان شوهرم بود ،خانه و هرچه راکه داشتیم فروختیم تا بتوانیم هزینه های درمان او را بدهیم. می گفت من هیچ وقت به استقبال شهداءنرفته بودم اولین باری که شهدای گمنام را به زرند آوردند به استقبال رفتم،کنار ماشین حامل تابوت این شهدا رفتم و فرزند دو ساله خودم را کنار تابوت شهید گذاشتم وبه او گفتم پسرم از شهید بخواه پدرت را شفا بدهد .خودم هم خیلی التماس کردم.شب درخواب دیدم که شهیدبه خانه ما آمده ویک قابلمه جگر گوسفند دستش بود وگفت این گوسفند جلوی هیات ابوالفضل کشته شده است،برای شما آوردم ،آن را به شوهرت بده، ان شاءالله خوب می شود. از خواب بیدار شدم ،بعد ازاینکه من این خواب را تعریف کردم، دیدم پسرم شب در خواب دارد حرف می زند و مرتب نام علیرضا را تکرار می کردو گفت :مامان علیرضا پیش من آمده بود. از آن روز به بعد پسرم اسم شهید را مرتب تکرار می کند،آن خانم می گفت: نزدیک ظهر شد مسئول یک هیاتی در زد و گفت من شنیدم شوهر شما مریض است یک گوسفندی کشتیم جلوی هیات ابوالفضل(ع) و این جگرش را آوردیم برای شما،عین همان ظرفی بود که درخواب آن شهید به من داده بود، از برکت توسل به این شهدا شوهرم خوب شده و به لطف خدا در تهران آزمایش داده است که هیچ بیماری ندارد.

رویای صادقه مادر شهید نادعلی پور:

چند شب قبل به محضر مادر بزرگوار این شهید والامقام رفتیم نقل می کرد که من چند شب قبل در خواب دیدم که وارد یک باغ بسیار زیبایی شدم ودر این باغ هم دوقبربود ومن همینطور با خودم می گفتم که این دوقبر در این باغ به این خوبی وزیبایی چه می کنند ویک خانمی به من گفت: مگر نمی شناسی؟ گفتم: نه گفت: این قبر علی ورضاست واز خواب بیدار شدم تا این که روز تاسوعاشد ومن با خودم گفتم امروز یک مقدار نقل وشکلات می خرم و وجلوی هیئت خیرات می کنم وگفت: وقتی که رفتم جلوی هیئت دیدم که عکس علی جلو این هیئت است، عکس را زیارت کردم وهمان جا گفتم یا اباالفضل(ع)من دیگر طاقت ندارم وعمرم هم به سر رسیده است دلم می خواهد یک خبری از فرزندم بشود واز شما می خواهم که هرچه زودتر یک خبری از علی به من بدهی، وقتی که دست به دامن حضرت آقا اباالفضل(ع)شدم، یک مرتبه یک صدای از پشت سرآمد و به من گفت: مادر من آمدم وبعد از آن یک آرماشی به من دست داد، اینها شفا بخشی است، اینها حیات طبیه دارند وپیش خدا عزت وآبرو دارند،گره ها را باز و دردها را دوا می کنند،ای شهید بزرگوار که اباالفضل(ع) تو را فرستاد وبه مادرت گفتی من دارم می آیم ، حتما با دست پُرآمدی .

دیدار مادر شهید با فرزند شهیدش:

یک داستان دیگر را هم خدمت شما عرض می کنم تا مقام وعظمت شهداء حالا اگر چه داستان وخواب است ولی خوابی که عین واقعیت است،یکی از مادران شهید بنام معماریان که اهل قم است،نقل می کرد که پای من رگ به رگ شد وبعد هم نزد پزشک رفتم که گفت باید آن را گچ بگیری ودلم هم نمی خواست که برای درمان پیش نامحرم بروم تا اینکه شب عاشورا شد ومن هم نمی توانستم راه بروم ، گفتم یا امام حسین(ع) پای من را شفا بده که فردا با پای خوب شده بتوانم در مجلس شما بیایم وغذای امام حسین(ع) را درست کنم، من را شفا بده،می گفت: شب درخواب دیدم یک هیئت سینه زنی می آیند وامدند وارد مسجد شدند ، نگاه کردم ودیدم که پسر من محمد در این هیئت سینه می زند ودوستش هم بود، وقتی که اینها عزاداریهایشان تمام شد،محمد با دوستش نزد من امد ودوستش گفت : مادرخدا بد ندهد محمد گفت: نه چیزی نیست وگفت: مادر از طرف امام حسین(ع) یک باندی را برایت آوردم واین باند را روی پایت می بندم ان شاء الله که خوب می شودوبعد گفتم: مادر از کجا امدی؟گفت: ما از امام حسین(ع) اجازه گرفته ایم که شب عاشورا به خانواده هایمان سر بزنیم واول هم به زیارت حضرت امام رفتیم والان هم به دیدن شما امده ایم ومحمد امد واین باندهایی را که روی پای من بسته بود را باز کرد وآن پارچه سبز را روی پای من بست وبعد دوستش گفت: خانم معماریان امام حسین(ع) شما را شفا داده است،منتهی شما نذر کردید که اگر خوب شوید سه تا ماشین کرایه کنید وخانم ها وآقایان را به زیارت حضرت امام ببرید یادتان باشد که به این نذرتان عمل کنید ومی گفت: من از خواب بیدار شدم ودیدم که باندهای سفید از روی پای من باز شده اند وآن پارچه سبز روی پایم بسته شده است وپای من هم کاملاً سالم است، بلند شدم ونمازم را خواندم وبه آشپزخانه آمدم وشروع به کارکردم وهمسرم آمد وگفت خانم شما پایت درد می کند استراحت کن، این بوی عطر از کجاست؟دخترم گفت: بابا امام حسین(ع) مادرمان را شفا داده است،ومی گفت بعد من رفتم در اشپزخانه وخانمی بود که سالهای سال میگرن داشت، این پارچه را روی پیشانی اش گذاشت ومیگرن او هم برطرف شد وحضرت ایت الله گلپایگانی هم این پارچه رادیده بودند وخلاصه این پارچه خیلی قصه دارد وفقط همین جمله را می خواهم عرض کنم که برادران و خواهران این شهداء مقام شفا بخشی دارند ونزد خدا آبرو دارند چون همه چیز خودشان را برای خدا دادند، اینها چه کردند که به این مقام رسیدند ، اینها به خدا معرفت پیدا کردند ودستورات خدا را سعادت می دانستند ، به رسول خدا(ص) وامیرالمومنین(ع)وامام زمان (عج) وبه نایب امام زمان(عج) معرفت پیدا کردند خدا رحمت کند شهید صیاد شیرازی را وقتی که از دست مبارک مقام معظم رهبری سر دوشی گرفته بود خیلی خوشحال بود از او سوال کردند از سر دوشی گرفته اید اینقدر خوشحال هستید که درجواب گفته بود خوشحالی من به خاطر سر دوشی نیست بلکه از این خوشحال هستم که جانشین امام زمان(عج) از من راضی است ، اینها با امام که جانشین امام زمان (عج) اس معرفت پیداکردند وحرف او را حرف امام زمان وخدا می دانستند ، شما در وصیت نامه همین شهید بزرگوار می خوانید که دو مرتبه از مردم وخانواده خواسته اند که پیرو امام باشید ، محافظ باشید ،از امام جدا نشوید ، این خیلی مهم است،اساس هم همین است، اگر شهدای ما به این مقام دست پیدا کردند بخاطر ولایتمداری وادبشان نسبت به امام است،کسی که از دنیا رفت به هیچ وجهی دلش نمی خواهد به این دنیا برگردد.

مکالمه حضرت ابراهیم با ملک الموت:

روایت شده: حضرت ابراهیم خلیل (ع) فرشته‏ای را ملاقات کرد و به او گفت: تو که هستی؟ آن فرشته گفت: من ملک الموت هستم. حضرت ابراهیم گفت: آیه ممکن است به من صورتی را که در آن روح مومن را دریافت می‏کنی، بنمایانی؟ گفت: بله، از من روی گردان، و چنین کرد، به ناگاه جوانی شد با چهره‏ای زیبا، لباس پاک و زیبا و بویی پاک و طیب، ابراهیم گفت: ای ملک الموت، اگر مومن فقط روی تو را ملاقات کند برایش بس است، سپس گفت: آیا ممکن است که من صورتی را که در آن روح فاجر را قبض می‏کنی، بنمایانی؟ گفت: طاقت نمی‏آری. گفت: چرا!عرض کرد: از من روی گردان، چنین کرد و سپس به او نگریست. ناگهان مردی سیاه چهره را دید که موهایش راست شده و بوی بسیار بد و لباسی سیاه به تن دارد که از بینی او آتش و دود بیرون می‏آید، با دین این منظره وحشتناک غش کرد. وقتی به هوش آمد ملک الموت به حالت اولی خود بر گشته بود. ابراهیم به او گفت: ای ملک الموت، اگر کافر هنگام مرگ فقط تو را ملاقات کند (در عذابش) بس است.(2)اگر تمام دنیا را جمع کنی وبه کسی که از دنیا رفته بدهید و بگویید یکبار دیگر به دنیا برگردید وجان بدهید، می گویند ما حاضر نیستیم دوباره برگردیم، تنها کسی که حاضر است به دنیا برگردد شهید است.

گفتگوی امام حسین(ع) با یارانشان در شب عاشورا:

نقل می کنند در شب عاشورا وقتی امام حسین علیه السلام فرمودند: «من بیعت خود را از گردن شما برداشتم، تاریکی شب شما را فرا گرفته است از آن استفاده کنید و هریک از شما دست یکی از افراد خانواده را بگیرد و به‌سوی آبادی و شهر خویش حرکت کند تا خداوند فرجی بنماید، زیرا این مردم فقط در تعقیب من هستند و اگر بر من دست بیابند با دیگران کاری نخواهند داشت، خداوند به همه شما جزای خیر و پاداش نیک عنایت کند»(3) اما یاران امام با بصیرت هرچه بیشتر ماندن در کنار امام را با تمام خطرات و ضررهای دنیایی آن بر رفتن و تنها گذاشتن امام ترجیح دادند و بار دیگر از بوته سخت آزمایش سربلند بیرون آمدند. مسلم بن عَوسجه از یاران امام عرض کرد: «ای پسر پیامبر آیا دست از تو برداریم و برویم؟! نه به خدا سوگند من از خدمت تو دور نمی شوم. اگر در یاری تو کشته شوم و باز زنده ام کنند و دوباره بکشند و جسدم را آتش زنند هم چنان همین کار را می کنم و هرگز از تو جدا نمی شوم». پس از جنگ با دشمن وقتی بر زمین افتاد، حبیب بن مظاهر به او گفت: «اگر بعد از تو زنده بودم دوست داشتم وصیت می کردی تا آنچه می خواهی انجام دهم. ولی می دانم که من هم ساعتی بعد به تو ملحق خواهم شد». مسلم بن عوسجه گفت: «تنها وصیت من این است که تا جان در بدن داری دست از یاری حسین برنداری».این نشان شناخت بالا و معرفت یاران ابی عبدالله است.

عظمت مقام شهداء درمقابل علما:

یک جمله ای از مقام معظم رهبری است که خیلی عجیب است که می فرمایند: در عالم ملکوت علما، زهاد،عُبّاد،وقتی که مقام شهداء را می بینند حسرت می خورند ما واقعا درک نمی کنیم مثل یک بچه ای که در شکم مادر است هرچه که در دنیابرای او تعریف کنند او نمی تواند درک کند وآن معرفت را پیدا کند ما هرچه که به مقام شهداء فکر کنیم آن عظمت را نمی توانیم درک کنیم خداوند چه مقامی را به انها داده است.جابرفرزند شهیدعبدالله انصاری از صحابه پیامبر(ص) است،پیامبرخدا(ص) به جابر فرمودند:پدرتو عبدالله شهیدشده است ،خدا با هرکس که بخواهد حرف بزند ازپشت پرده سخن می گوید ولی با پدرتوبدون حجاب وپرده سخن گفته است و به پدرت فرمود:هر حاجتی از من داری بخواه تا آن را برآورده کنم و پدر تو گفت : خدایا من شهادت را دوست دارم ،یک بار دیگر مرا به دنیا برگردان تا جهاد کنم و به شهادت برسم ؛خدای متعال فرمود : من کسی را که از دنیا بردم دیگر بر نمی گردانم ، چیز دیگری را از من بخواه و پدرت گفت : پروردگارا عظمت و مقام جهاد و شهادت در راه خودت را به زنده گان برسان و خداوند فرمود : من پیام تو را به آنها خواهم رساندواین آیه نازل شد:"وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُواْ فِي سَبِيلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْيَاء عِندَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ " (1) وكسانى را كه در راه خدا كشته شده‏اند مرده مپندار، بلكه آنها زنده‏اند و نزد پروردگارشان روزى داده مى ‏شوند.

شهداء شاهد برماهستند:

شهدا برما شاهد هستند ، در دادگاه وقتی یک نفر را شاهد قرار می دهند که صحنه را دیده باشد، اگر ندیده باشد نمی تواند شهادت بدهد شهداء در روز قیامت شاهد هستند یعنی حضور دارند والان هم دارند می بینند این عظمت مقام شهادت است،هیچ کس نمی خواهد وقتی که مُرد به دنیا برگردد وتنها کسی که می خواهد به دنیا برگردد شهید است،اینها چون به خدا معرفت پیدا کردند یقین وباور کردند وامام را باور کردند ، اصل شیعه همین است.

اطاعت پذیری شهداء از ولایت

اینکه ما می گوییم السلام علیکم یا خیر انصار الحسین(ع) سلام برشما ای بهترین یاران امام حسین(ع)چون اینها باور کردند ، ولی فقیه را باور کردند وحرف او را حرف پیامبر می دانند، اگر امام می فرمودند جنگ، اطاعت می کردند واگر می فرمود باز هم صلح اطاعت می کردند، این یک درس بزرگ است، این شهید والامقام بعد از سی و دوسال می گوید شما باید ولایت پذیری را بین خودتان زنده کنید، این اصل بسیار مهم در راستای تبعیت از خداوند است : « أَطِيعُواْ اللّهَ وَأَطِيعُواْ الرَّسُولَ وَأُوْلِي الأَمْرِ مِنكُمْ »(4). شهدا خود از دستور امام پیروی می کردند، چنانچه در روایات داریم: «اَرًادًُ عَلیهم کَرًادًُ علینا »(5) اگر کسی حرف مجتهد عادل را رد کند، انگار حرف حضرت مهدی(عج) را رد کرده است و هرکس حرف امام زمان را ردکند، حرف خدا را رد کرده است. شهدا به این حقیقت نورانی دست پیدا کردندو پیرو ولایت شدند. در روايتی از امام صادق(ع) داریم كه حضرت مي‏فرمايد: « ... من كان منكم ممن قد روي حديثنا و نظر في حلالنا و حرامنا و عرف احكامنا فليرضوا به حكماً فاني قد جعلته عليكم حاكماً فاذا حكم بحكمنا فلم يقبل منه فانما استخف بحكمنا و علينا رد و الرادعلينا كالراد علي الله وهو علي حد الشرك بالله» (6) يعني : « بايد به كساني از شما (شيعيان) كه حديث و سخنان ما را روايت مي‏كنند و در حلال و حرام ما به دقت مي‏نگرند و احكام ما را به خوبي باز مي‏شناسند (عالم عادل)، مراجعه كنند و او را به عنوان حاكم بپذيرند. من چنين كسي را بر شما حاكم قرار دادم. پس هرگاه به حكم ما حكم كند و از او پذيرفته نشود، حكم خدا كوچك شمرده شده و بر ما رد شده است و آن كه ما را رد كند، خدا را رد كرده است و چنين چيزي در حد شرك به خداوند است » و همچنين بر اساس روايات و دلايل متعدد ديگر پيروي از فقيه جامع الشرايط در زمان غيبت، در امتداد همان اطاعت و پيروي از امام معصوم است. شهدای ما این را باور کردند وبه همین جهت در تمام وصیت نامه شهداء بیت الغزل می گویند پیرو ولی فقیه باشید واز ولایت جدا نشوید این اصل تشیع ماست وهیچ ربطی به مسائل خطی وجناحی وسلیقه ای ندارد ممکن است افراد در مسائل سیاسی جناحی اختلاف نظر داشته باشند ولی در بحث اعتقادات ناب تشیع از جمله بحث ولایت فقیه این یک حقیقت ودرس بزرگ شهدای ماست و رمز پیروزی ما هم همین بود.

توصیه رسول خدا(ص) در خصوص جوانان:

این شهید بزرگوار 15سال داشت و وارد 16سالگی شده بود، رسول خدا (ص) می فرمایند: « اوصیکُم بِالشُّبّابِ خَیرا »من شما را سفارش می کنم به نوجوانان و جوانان خوبی و محبت کنید چون آنها قلبی آماده پذیرش دارند و قلبشان سخت نشده ، قلب نوجوان و جوان آماده پذیرش است و حضرت می فرمایند: خداوند متعال مرا مبعوث کرد به عنوان « بَشیرا وَنَذیرا » بشارت دهم به خوبی ها و دور کنم از بدی ها و در کل روایت دو جمله را می فرمایند « فَحالَفَنِى الشُّبّانُ »حلف یعنی قسم ، جوانان و نوجوان با من هم قسم شدند اما « وَخالَفَنِی الشُّیوخُ » افراد مسن با من مخالفت کردند ، قلبشان سخت شده بود(7) پیام من بر قلب سخت مثل سنگ نفوذ نمی کند ، پیام من بر قلبی اثر می کند که رقیق باشد آماده پذیرش باشد ،مؤثر است.اکثر شهدای ما نیز جوان و دانشجو ودانش اموز بودند ما از حدود600شهید که در شهرستان داریم یک چهارم انها شهدای دانش اموز هستند، در سن 15سالگی اینهمه اهل تشخیص بودند .

شهداء وشناخت خدا:

اگر شما متن وصیت نامه این شهید را ملاحظه کنید که چه روایت نابی را از حدیث قدسی به عنوان مطلع وصیت نامه خود انتخاب کرده است : « من طلبنی وجدنی و من وجدنی عرفنی و من عرفنی احبنی و من احبنی عشقنی و من عشقنی عشقته و من عشقته قتلته و من قتلته فعلیّ دیته و من علیّ دیته فانا دیته »(8) ؛آن کس که مرا طلب کند، من را می یابد و آن کس که مرا یافت، من را می شناسد و آن کس که مرا شناخت، من را دوست می دارد و آن کس که مرا دوست داشت، به من عشق می ورزد و آن کس که به من عشق ورزید، من نیز به او عشق می ورزم و آن کس که من به او عشق ورزیدم، او را می کشم و آن کس را که من بکشم، خونبهای او بر من واجب است و آن کس که خونبهایش بر من واجب شد، پس خود من خونبهای او می باشم.

شما ببینید که بعد از سی ودو سال کدام مرده عادی می تواند موج ایجاد کند خیلی ها از دنیا رفتند، ولی اینگونه نتوانستند موج ایجاد کنند، این شهید از اول این شهرستان تا آخر آن موج ایجاد کرده ودلها را جذب کرده است چقدر اینها نزد خدای تبارک وتعالی عظمت دارند وبه خواست خودشان شناسایی می شوند تا بیایند وما را بیدار کنند وفردا ان شاء الله در زرند مراسم تشیع جنازه این شهید بزرگوار همراه با اقامه نماز برگزار می شود .

«والسلام علیکم رحمة الله وبرکاته»


پی نوشت:

1- سوره مبارکه آل عمران آیه ۱۶۹

2- تفسیر نورالثقلین‌، العروس الحویزی‌، ج 5، ص 448، موسسه التاریخ العربی‌.

3- الکامل فی التاریخ، ج ‌۴، ص ۵۷ / تجارب الأمم، ج ‌۲، ص ۷۵ / المنتظم فی تاریخ الأمم و الملوک، ج ‌۵، ص ۳۳۷

4- سوره مبارکه نساء، آیه 59

5- ر.ك: محمد بن يعقوب كلينى، اصول كافى، دارالتعارف، 1401ق، ج 1، ص 67 ؛ محمد بن حسن عاملى، وسائل الشيعه، تهران: انتشارات اسلامى، ج 18، ص 98.

6- اصول كافي، ج 1، ص 67؛ وسائل الشيعه، ج 18، ص 98

7- سفینة البحار، ج2، ص176

8- فیض کاشانی (م.1091 ه.ق) ، کلمات مکنونه / آیت الله سید نور الله جزائری، الخصائص الزینبیه /الجواهر السنیه (کلیات حدیث قدسی) ، ص 191 / تحریر المواعظ العددیه، ص 446.

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.