جاذبه هاى مسجد
ارسال شده توسط: مدیر | بازدید شده: 889 مرتبه |
دسته: متنوع | تاریخ: 1388.12.17 |
  |
جاذبه هاى مسجد
نويسنده:
دكتر سيد مهدى سجادى
مقدمه
چنانچه ميدانيم قدرت جذبکنندگى هر مکانى يا موقعيتى به ميزان ارضاءکنندگى آن مکان در رابطه با نيازهاى پيرامونى بستگى دارد. جذبکنندگى يک موقعيت ممکن است به دو جهت مورد توجه قرار گيرد. گاهى بعضيها بر اين باورند که يک موقعيت جذاب است، به خاطر اينکه فى نفسه جذاب است. چه آن موقعيت نيازى را ارضاء نمايد و چه ارضاء نکند. در اينجا ارزش فينفسه امور و موقعيتها مورد توجه است. ارزشمندى امور به زعم اين گروه امري ذهنى و فينفسه است و جاذب بودن موقعيت يا مکانى مستلزم اين است که خود آن موقعيت واجد ويژگيها و خصايصى باشد که در نگاه بينندگان زيبا و ارزشمند به نظر آيد.
عدهاي ديگر بر اين باورند که ارزشمندى امور و يا جاذب بودن موقعيتى به ارزش بيرونى و عيني آن است و آن موقعيت بايد واجد ويژگيهايى باشد که به واسطة آن بخشى از نيازهاى آدمي ارضاء شود. و بر اساس ديدگاه دوم (چنانچه ما نيز بر آن تأکيد ميورزيم) موقعيتي همچون مسجد بايد واجد ويژگيهايى باشد که آن ويژگيها به ارضاء نيازهاى مردم منجر شود. بين ميران ارضاء کنندگى مسجد و ميزان جاذب بودن آن رابطة مستقيمى وجود دارد. آدمى نيز رو به موقعيتهايى دارد که اين نيازها را ارضاء ميکنند. بر اين اساس ما ابتداءً در اين مقاله به مفهوم نياز ميبپردازيم و سپس به انواع نيازها توجه ميکنيم. بعد از آن نيز به جاذبههاى خود مسجد ميپردازيم و در پايان نيز پيشنهادهايى را جهت بهبود جاذبههاى مسجد ارايه مينماييم و همچنين توصيههاى پژوهشى مورد نظر را نيز عرضه ميکنيم.
1- مفهوم نياز
پيرامون مفهوم نياز (need) انديشمندان از زواياى مختلف به بحث پرداختهاند که اين زواياي نگرش به اين مفهوم دال بر اين نکته است که اين واژه فينفسه از ماهيت تأويلى و تعبيري برخوردار است و نميتوان معنى واحدى براى آن در نظر گرفت. به همين خاطر نيز صاحب نظران روانشناسى و تعليم و تربيت، جامعهشناسى و زيستشناسى به طبقهبندى آن پرداختهاند. به عبارت ديگر معنايى که براى واژة نياز مطرح شده است و يا طبقاتى که براى آن قايل شدهاند (صرف نظر از نوع نگاه به مسأله) همه ناظر بر يک اصل اساسى است و آن اصل طبيعت، درون و فطرت آدمى است. تمامى نهادها، مکانها، موقعيتها و حتي قلمروى چون دين، علم، فلسفه، جامعهشناسي، زيستشناسى و ... نيز تبيين مفهوم نياز و دستهبندى آنها را متناظر بر ويژگيهاى خلقتى ـ طبيعى و فطرى آدمى دانستهاند.
ما با قبول اين اصل به تعاريف مختلفى که براى واژة نياز مطرح شدهاند، به اختصار اشاره مينماييم.
الف: نياز به عنوان يک ميل (خواستن) و يا ترجيح
در اين ديدگاه نياز به معنى همان چيزى است که انسان ميل به آن دارد (آن را ميخواهد و ميطلبد) و يا آن را از ميان ديگر شقوق ترجيح (preference) ميدهد. اين تعبير از نياز ناظر بر گرايش درونى آدمى بر چيزى است. به ديگر عبارت خواستههاى افراد (هر چه باشد) همان نياز او را شکل ميدهد، و بر اين اساس سازمانها و يا نهادهايي که در پى ارضاء نيازهاى افراد هستند تا بتوانند به دامنة جاذبة خود بيافزايند، بايد به خواستها، نظرات و برداشتهاى افراد نيز توجه خاصى نمايند و فعاليتهاى خود را با آن سازگار نمايند.
البته بايد توجه داشت که بعضيها نيز اين نکته که نياز همان خواستة آدمى است را نميپذيرند و بر اين باورند که بسيارى از چيزها را که آدمى ميخواهد، جزء نياز او نيستند.
«... نيازها معادل خواست افراد نيستند، چرا که يک حالت روانشناختى (psychological state) است و رفتار افراد را منعکس ميکند. در حالى که نياز نوعى وضعيت عيني (objective) است که دربارةافراد مطرح ميشود.
... به عبارت ديگر افراد بعضى چيزها را ميخواهند، اما جزء نياز آنها نيست.» [1]
ب: نياز به عنوان يک نقيصه يا مشکل
بسياري بر اين باورند که آدمى وقتى احساس نياز ميکند که کمبودع نقص و يا مشکلى (problem) را در حفظ وضعيت موجود خود احساس نمايد. به عبارت ديگر نياز به معني بر هم خوردن حالت تعادلى موجود در وضع زندگى و رفتار آدمى و پديد آمدن نوعى عدم تعادل و عدم توازن در زندگى اوست. بنابراين تلاش براى ارضاء نيازهاى فوق (کمبود، نقايص يا مسايل) و حل عدم تعادلها و عدم توازن بايد ناظر بر نوعى حل مسأله (problem _ solving) باشد.
ج: نياز به عنوان ضرورت
توجه اساسى بعضى صاحبنظران به نياز معطوف به اين معناسب که نياز براى آدمى همان چيزي است که انسان نسبت به ان اح-ساس خلاء و فقدان ميکند. به ديگر عبارت نياز نه به عنوان يک مشکل يا مسأله بلکه به عنوان فقدان چيزى مفيد و ضرورى است. ممکن است انسان در وضع موجود خود در حالت تعادل و توازن قرار داشته باشد ولى اين فى نفسه به معنى بينيازى او نيست چرا که او در عين تعادل و توازن چيزهايى را ضرورى ميداند که خود فاقد آن است. به هر حال ضرورى بودن چيزى يا مفيد بودن چيزى و يا فقدان آن چيز به معنى نياز تلقى ميشود.
د: نياز به مفهوم فاصله
انسانها از اين جهت که ميخواهند خود را با وضع آرماني، ايدهآلى و مطلوب مقايسه کنند، فاصلهاى را بين وضع موجود خود و وضع مطلوب خود احساس ميکنند. نگاه به وضع موجود (actual state) اگر ناظر بر کم و کيف و ارزشيابى آن وضع باشد، در واقع اين نگاه، نگاه به وضعيت آرمانى و مطلوب است که آدمى در پى آن است. تأکيد بر محاسبة نفس و محاسبة اعمال در اسلام قرآن کريم، تأکيد بر توجه به وضع مطلوب و آرمانى (target state) است.
به عبارت ديگر نگاه به مطلوبيتها و يا دفع مطلوب، يعنى توجه به نوعى داورى و قضاوت ارزشى و هنجارى است. البته بسيارى از صاحبنظران بر اين عقيدهاند که براى کاهش فاصله بين وضع موجود و وضع مطلوب بايد به دو رويکرد توجه نمود:
«... تغيير وضع موجود جهت انطباق با وضع مطلوب و تغيير آنچه که ايدهال هستند در جهت انطباق با وضع موجود، به عبارتى ديگر تغيير ايدهآلها و مطلوبها» [2]
هدف از طرح مفاهيم مربوط به نيازها و دستهبنديهاى آن، تأکيد بر رسالت مهم مساجد در امر بررسى نيازها و به عبارت ديگر نيازسنجى است. از آن جهت که نيازها مقولهاي داراى دادههاى عينى و هم داراى داده هاى مبتنى بر نگرشها، ارزشها و هنجارهاى مورد نياز هستند، بر اساس نيازسنجى مشتمل بر دو نوع سنجش است. سنجش واقعى و عينى (objective) و سنجش هنجارى (normative).
بر اين اساس توجه به اوضاع و احوال عينى و واقعى زندگى بشر (نيازهاى ضرورى و اساسى حيات آدمي) و توجه به وضعيت آرمانى و مطلوبى که آدمى مى بايست به آن دست يابد (در تعابير اسلامى مقام خليفهاللهي)، امر نيازسنجي، توسط مسؤولان جامعة اسلامى و مسؤولان مساجد را امرى مؤکد و ضرورى مينماياند، آنچه که مساجد را از جاذبه و جذابيت مياندازد، تأکيد صرف بر ايدهآلها و يا نيازهاى مطلوب آدمى و فهم ايدهآلها و غفلت از نيازهاي آني، فورى و ضرورى حيات آدمى است. بنابراين و براى اينکه بحث ما روال بهترى بيابد، در اينجا به بحث در پيرامون انواع نيازهاى آدمى که مساجد ميتوانند در ارضاء آن نقش داشته باشند و بر جذابيت خود بيافزايند، ميپردازيم.
2- انواع نيازها
چنانکه گفتهايم دستهبنديهاى مربوط به انواع نيازها ناظر بر کيفيت، ويژگى و اقتضاءات وجود آدمى است. آنچه که دامنة نيازهاى آدمى را با نيازهاى حيوانات مشخص و متمايز ميسازد، همين تأکيد بر اختصاصات، ويژگيها و اقتضاءات وجود آدمى است. بنابراين نيازهاى آدمي از دو قلمرو برخوردار است. قلمرو عينى واقعى (factual) و قلمرو ايدهآل و مطلوب و هنجاري. به همين اعتبار روانشناسان و جامعهشناسان نيز در دستهبنديهاي نيازها اين دو قلمرو را مورد توجه قرار دادهاند.
دستهبندي سلسله مراتب نيازهاى مزلو (maslow) که معروفترين دستهبندي مربوط به نيازهاست، نيز ناظر بر همين دو قلمرو عينى و مطلوب نيازهاست. اساساً تدوين سلسله مراتبى نياز به شکل هرم نيازها نيز خالى از معنا نيست. هرم نمايانگر هم دامنه، قلمرو و وسعت و فراگيرى نيازهاست و هم نمايانگر ميل آدمى به کمال و صعود و پيشرفت (حرکت به سمت بالا) ميباشد، که خود دال بر تأکيد بر وضعيت مطلوب و آرماني بشر است. آنجا که مزلو از خودشکوفايى (self - actualization) به عنوان يک نياز سخن به ميان ميآورد، ميخواهد به ميل و احساس نياز بشر به دستيابى به کمال و وضع آرماني، هنجارى و مطلوب اشاره نمايد.
مزلو در هرم سلسله مراتب نيازها (نمودار زير) به دستهبندى سلسله مراتبى نيازها و تدوين آن پرداخت.
البته تغيير سلسله مراتب نيازهاى مزلو نيز خود از اهميت خاصى برخوردار است. آنچه که در آنى تفسير مهم است اين است که آيا نوعى رابطة عمودى يا منطقى (logical) مبتنى بر توالى بين سلسله مراتب نيازها وجود دارد يا خير؟ به عبارت ديگر آيا ارضاء نياز به محبت لزوماً به معنى لزوم ارضاء نياز به امنيت است يا خير و يا انيکه خودشکوفايى لزوماً و منطقاً مستلزم ارضاء نياز به تعلق، محبت، امنيت و نياز فيزيولوژيک است يا خير؟ که البته خود جاى بحث فراوان دارد.
البته خود مزلو بر رابطة منطقى بين نيازهاى فوق قايل است، اما بسيارى از مفسرين جامعهشناسي و مفسرين دينى اين رابطه مبتنى بر توالى منطقى را که به نوعى استلزام منطقى استوار است، نميپذيرند و حتى نوعى دوآليسم (dualism) بين آنها قايلند. از نظر عرفا و آنهايى که سير و سلوک دارند، تأکيد بر ارضاء تمامى نيازهاى فيزيولوژيک، نه تنها کمکى واقعى به ارضاء نيازهاى معنوى و روحى نميکنند بلکه ممکن است در روند آن خلل نيز پديد آورد. که البته اين ديدگاه نيز محل مناقشة فراوانى است که جاى بحث پيرامون آن در اين مقاله نيست. به هر حال هدف ما از طرح مسأله نياز يادآورى پذيرش اصل نيازهاست و نه چيزى ديگر.
ـ نيازهاى فيزيولوژيک
مزلو با قرار دادن نيازهاى فيزيولوژيک در قاعدة هرم بر اين نکته تأکيد ميورزد که بعضي از نيازهاى آدمى همچون گرسنگي، تشنگي، نيازهاى غريزى که جزء نيازهاى زيستشناختي آدمياند (يا همان نيازهاى عينى و واقعي) از آن جهت که فقدان آنها يا عدم ارضاء آنها به معنى فقدان حيات و يا عدم ادامة حيات و زندگى است، از اهميت و اولويت اول برخوردار هستند. هيچ انسانى نميتواند بدون ارضاء نيازهاى اوليه به حيات خود ادامه دهد. نيازهاى فيزيولوژيک هم در اولويت هستند و هم به لحاظ دامنه و قلمرو، از وسعت بيشترى برخوردارند. يعنى تعداد افراد بيشترى را در خود جاى ميدهد. به عبارت ديگر تمامى افراد را به خود جلب ميکند.
بنابراين تأکيد بر اولويت ارضاء نيازهاى اوليه و تأکيد بر اصل اولويت و ارضاء نيازها از جايگاه خاصى برخوردار است.
ـ نياز به امنيت، محبت و تعلق
نيازهايي همچون امنيت، محبت و تعلق به اجتماع نيز از سنخ نيازهاى بشرى است اما متمايز از نيازهاي فيزيولوژيک. اساساً آدمى به واسطة برخوردارى از نيازهايى چون امنيت، محبت و تعلق از حيوانات متمايز ميشود. خود مزلو نيز نيازها را به دو دستة کلى نيازهاى فيزيولوژيک و نيازهاى روانشناختى تقسيم نموده است. بنابراين هويتيابى و معنى بخشى به زندگي انسان مستلزم تأکيد بر ارضاء نيازهاى روانشناختى اوست، نه صرفاً نيازهاى فيزيولوژيک آدمي. مکانهايى که در ارضاء اين نيازها موفقيت بيشترى دارند، از جذابيت بيشترى نيز برخوردارند. البته بايد اشاره کنم که اين نيازها نيز بيشتر ناظر بر وضعيت موجود افراد هستند، چرا که نيازهاى فوق از جمله نيازهاى عينى و واقعى افراد است که بايد ارضاء شوند.
ـ نياز به خودشکوفايى
نياز به خودشکوفايى نيازى است که در عين اينکه در قلمرو نيازهاى روانشناختى است، اما به لحاظ ماهيت و موقعيت خاص خود، بيشتر در قلمرو نيازهاى مطلوب، هنجارى و آرمانى قرار دارد. تمامى انسانها براى رسيدن به جايگاهى غير از جايگاه موجود و براى ارضاء نيازي غير از نياز موجود (فيزيولوژيک، امنيت، ...) تلاش ميکنند و آرمانخواهى آدمى نيز اساساً ناظر بر تأکيد او بر ضرورت ارضاء نياز خودشکوفايى است.
تبيين جايگاه واقعى آدمى و اينکه انسان به چه درجاتى ميتواند نايل آيد، نيز زمينة ارضاء و شکوفايى اين نياز را فراهم مينمايد.
در تجزيه و تحليل نياز انسان به خودشکوفايى و دستيابى به ابعاد و زواياى نياز به خودشکوفايى در مييابيم که بخشى از نيازها، علاوه بر نيازهاى خاص روانشناختى همچون نياز به کمال، نياز به تعادل روحي، نياز به مقام و موقعيت برتر، اعتماد به نفس، نياز به پرستش کردن و درک اين نياز و همچنين نياز زيباييشناختي است. اگر مساجد ما بتوانند احساس نياز به پرستش کردن، فوايد، ضرورت و اهميت آن را به درستى تبيين نمايند، و اگر مساجد بتوانند جنبههاى زيباييشناختى کارکرد خود را به درستى به مردم تفهيم نمايند، در واقع به ميزان جاذبة خود افزودهاند.
در مساجد اگرچه انسانهايى وارد ميشوند، اما اين افراد علاوه بر اينکه ميخواهند با حضور در مساجد احساس امنيت (آرامش روحى و رواني)، جلب محبت (جلب رحمت و رضايت الهي) و احساس تعلق (تعلق به منبع لايزال وحي) نمايند، در عين حال ميخواهند حس پرستش (احساس سرسپردگى و توکل به خدا) نمايند و به ارضاء نياز به حس زيباييشناختي بپردازند. بسيارى از انسانها نه براى خود، بلکه براى خاطر نفس حضور در مساجد و ارضاءکنندگى آن در بعد زيباييشناختى به مسجد روى ميآروند. از ميان نيازهايى را که مساجد ميتوانند به درستى ارضاء نمايند، به دو نيازى که در بعد معنوى از برجستگي خاصى برخوردارند، اشاره ميکنيم که مساجد و فقط مساجد ميتوانند به ارضاء آنها کمک نمايند و آنها به پرستش و نياز به حس زيباييشناختى است.
الف ـ نياز به پرستش (devotion)
يکي از نيازهاى اساسى آدمى که از جمله نيازهاى معنوى و روحى آدمى است، نياز ه هويتشناسي است. انسانها هميشه از خود پرسيدهاند که من کى هستم (who am i?)، من به کجا تعلق دارم (where do i belong?)، هدف من چيست (what is my purpose?) و سؤالاتي از اين قبيل. اين سؤالات اگرچه ظاهراً روانشناختياند اما در واقع ماهيت مذهبى و معنوى دارند. به عبارت ديگر خودشکوفايى دينى که ما آن را مورد توجه قرار ميدهيم، ناظر بر طرح سؤالاتى و زمينة هويتشناسى فردي، جمعي، تعلق فرد به مبدأ و منشأ خلقت و هدفدارى زندگى است که اساساً دين براى پاسخ به اين سؤالات ظاهر شده است. ارسال رسل نيز بر اين مبنى بوده است تا هويت آدمى و هدف زندگى او را به انسان نشان دهند و به سؤالات فوق پاسخ دهند. بر اين اساس عمدهترين سؤال بشر، سؤال هستيشناختى (cosmological) و سؤال انسانشناختى (anthropological) است. پاسخگويى به اين سؤالات يعنى کمک به ارضاء احساس نياز انسان به پرستش است.
مسجد مکانى براى پرورش دينى وايجاد تعامل پايدار بين زندگى فرد و يادگيريهاى ايمانى و مذهبى اوست. يادگيريهاى دينى و ايمانى نيز بيشتر مربوط به هويتشناسي، ارزش سنجي زندگي، تعلق فرد به مبدأ و هدفدارى زندگى اوست بنابراين، اين فرآيند (پرورش ديني) که مادامالعمر نيز ميباشد، مستلزم پاسخگويى به پرسشهايى است که فرد از هويت فردي، ارزش شخصيتى و هدف زندگى خود در ذهن خود دارد. از جاذبههاى مساجد ميتواند اين باشد که مساجد هم در برانگيخته شدن سؤالات خاص (که در ديگر مکانها طرح نميشوند) نقش دارند و هم در پاسخگويى به آن سؤالات. پاسخ به سؤالات فوق البته به هوشياري مذهبى (religious awareness) منجر ميشود. و اين هوشيارى نيز مقدمة احساس نياز فرد به پرستش کردن است. بنابراين مساجد با طرح سؤالات خاص احساس نياز فرد به پرستش کردن را در او زنده ميکنند. (مساجد احساس خاص را پديد ميآورند) و هم به آن پاسخ ميدهند. به عبارت ديگر از جاذبهةاى مسجد ايجاد حس نياز است و نه فقط ارضاء نيازهاى احساس شده. حس پرستش نيز از آن دسته از نيازهايى است که بايد در افراد پديد آيد. به همين خاطر ميتوانيم ادعا کنيم که مساجد دو کار عمده انجام ميدهند، که جذابيت آنها نيز بستگى به کيفيت انجام آن دو چيز دارد. يکى پرورش مذهبى و دينى (religious nurture) و ديگرى آموزش (religious education) است.
در بعد پرورشى مساجد به تمرين دادن آداب، اعمال و رفتارهاى خاص دينى و مذهبى کمک ميکنند. به عبارت ديگر دينباورى و يا ايجاد حس نياز به پرستيدن را به طور عملى و عينى و در طى گذران دوران زندگى فرد به او ميآموزند. در بعد آموزش مذهبى نيز به اراية آموزشهاى خاص دربارة دين تأکيد ميورزد.
از جاذبههاى مساجد تلفيق عمل دينى و نظرية دينى است. چرا که ايجاد حس نياز به پرستش هم مستلزم تأکيد بر انجام اعمال و حرکات خاص است و هم مستلزم آگاهيبخشى و اطلاعرساني به شيوة عقلانى و با عنايت به زبان خاص خود است. چنين کارکردى را هيچ مکانى به جز مسجد نميتواند داشته باشد و به همين خاطر است آنهايى که دين را ضمن عمل و آگاهيبخشي در مساجد فراگرفتهاند و تجربه کردهاند، پايدارتر از آنهايى هستند که دين را در مکانى ديگر جستجو نمودهاند.
«... رسالت مراکز پرورش دينى نه فقط پرورش انسانهاى مؤمن، بلکه کمک به خلق سؤالاتي دربارة هويت، ارزش زندگي، تعلق فرد به مبدأ و ... و اراية پاسخهاى لازم و مناسب است. يکى از نيازهاى آدمى نياز به خودفهمى دينى و ايمانى يا (faith - self understanding) ميباشد. با برآوردن اين نياز است که انسان احساس نياز به پرستش ميکند. [3] »
نياز انسان به پرستش در واقع نيازمند اين مقدمه است که انسانها ابتداءً نياز به اعتقاد داشتن را در خود احساس نمايند. آنهايى نياز پرستش را احساس مى کنند که اعتقادى به دين و مذهب داشته باشند. به عبارت ديگر نياز به داشتن اعتقاد در آنها برانگيخته شده باشد.
البته اعقتاد داشتن نيز دو گونه است. اعتقاد به (در) دين (in religion) و اعتقاد دربارة دين (about religion). چنانچه بياعتقادى نيز دو گونه است. بياعتقادي در (به) دين و بياعتقادى دربارة دين.
«... يک مسيحى ممکن است با عقايد يک مسلمان دربارة خدا مخالف باشد. او مخالف اسلام (عقيدة اسلامي) است نه مخالف دين. اما يک ملحد با کليت و اصل دين مخالف است ( به اصل دين اعتقاد ندارد). حالت اولى حاکى از بياعتقادى به عقيدة مذهبى خاصى است و دومى دال بر عدم اعتقاد به اصل دين است.» [4]
به هر حال ايجاد اعتقاد به دين مستلزم تأکيد بر انجام اعمالى است که آن دين آنان را ترويج ميکند و ايجاد اعتقاد دربارة دين تأکيد بر اراية اطلاعات لازم دربارة اصل دين، ضرورت دين، ماهيت آن و کارکرد دين است. اگر مساجد بتوانند در تلفيق عمل دينى و عبادتى و آگاهيبخشى دينى فعال باشند، ميتوانند احساس نياز به پرستش را در افراد پديد آورند و ارضاء نمايند، که اين کارکرد خود از جاذبهها و اختصاصات مساجد ميباشند.
ب ـ حس زيباييشناختى (aesthetic)
يکى ديگر از نيازهاى روانشناختى ـ وجودى آدمى چنانچه گفته شد، نياز آدمى به حس زيباييشناختي است. زيباييشناسى از آن جهت که کيفيتى درونى و ناظر بر حالات درونى آدمى است، ارضاء آن ميتواند مقدمهاى براى رويکرد آدمى به معنويت و پرستش خداوند باشد. يکى از ويژگيها و جاذبههاى مساجد ميتواند اين باشد که با ارضاء حس زيباييشناختى و ايجاد اين حس به پرورش دينى و مذهبى افراد کمک نمايد. سوق دادن افراد به سمت خدا و توجه دادن آنها به فرامين الهى اگر چه از وظايف مساجد است، اما اين خود مستلزم ارضاء حس اساسي است و آن حس زيباييشناختى است. انسانها داراى اين احساس هستند اما جهت دادن آن احساس به سمت خاص ميتواند کارکرد ويژة مکانهاى متعدد نيز باشد. بعضى از مکانها اين احساس زيباييشناختى را به جنبههاى مادى و دنيوى هدايت ميکنند و بعضى مکانها همچون مسجد نيز اين حس را به سمت معنويت سوق ميدهند. به هر حال از کارکردهاي اختصاصى مساجد و يا اماکن مذهبى اين است که اين حس درونى و طبيعى را به سمت مبدأ جهان و امور معنوى هدايت ميکنند.
زيباييشناسي حساسيت و پاسخى است که فرد به امور زيبا نشان ميدهد. خداوند نيز زيباست (الله جميل) و بنابراين انسانها طبيعتاً بايد به سمت خدا روى کنند. و اگر ما زيباييهاى خلقت خداوند را معلوم و مکشوف کنيم، اين حس به سمت زيبايى معنوى و دينى گرايش پيدا ميکند و نسبت به آن احساس پاسخگويى پيدا ميکند. اينکه چگونه مساجد ميتوانند کارکرد زيباييشناختي داشته باشند، خود بحثى است که ما در بحث جاذبههاى مسجد به آن اشاره مينماييم.
3- جاذبههاى مسجد
مساجد ميتوانند قدرت جذبکنندگى خاصى را دارا باشند و چنانچه گفتهايم اين قدرت با ميزان توانمندى مسجد در ارضاء نيازهاى خاص آدمى که در ديگر مکانها تحقق نمييابند و يا به طور واقعى متجلى نميشوند، رابطة مستقيمى دارد. از ميان جاذبههاى فراوان مسجد ميتوانيم به چند جاذبة عمومى و کلى مسجد به شرح زير اشاره نماييم.
الف ـ جاذبة زيباييشناختى مساجد
چنانچه ميدانيم زيباييشناسى مربوط به مطالعة زيباييها در قلمرو هنر و طبيعت است. در اين مقاله آنچه مورد توجه است مطالعة کيفيتهاى خاص از تجربههايى است که افراد در ارتباط با هنر و طبيعت دارند. زيبايى در واقع حساسيت و پاسخ درونى افراد نسبت به امور بيروني است.
«... زيباييشناسى مطالعة پاسخ و حساسيت فرد نسبت به امور زيباست نه مطالعة کارکردهاي هنري.» [5]
آنچه در زيباييشناسى مطرح است پاسخ به چند سؤال اساسى است، همچون:
ـ چه چيزى يک چيز را زيبا ميکند؟
ـ يک کار هنرى چه کارى است؟
ـ چه پاسخى زيباييشناسانه است؟
ـ تحت چه شرايطى تجربهاى به لحاظ کيفى زيباييشناسانه است؟
ديويي (dewey) در پاسخ به مسألة زيباييشناسى در تعليم و تربيت ميگويد:
«... زندگى کيفيت درونى خودش را داراست. تعليم و تربيت و رسالت مراکز تربيتى سر و کار داشتن با آن کيفيت درونى است. اين کيفيات، کيفيات ابزارى (instrumental) نيستند، بلکه از طريق آن ما چيزى را پديد ميآوريم که فينفسه کمالجويانه (consummatory) هستند.
زيباييشناسي تجربهاى کمالجويانه است و توجه به اين مسأله از وظايف اصلى مراکز تربيتى است.» [6]
البته زيباييشناسى مسألهاى (تجربهاي) در راستاى توسعه و رشد عقلانيت و آزادى است. در ايجاد اين حس تنها هدف مراکز تربيتى توجه به جنبههاى عينى و تجربى و يا حسى نيست، بلکه از طريق تقويت حس زيباييشناختى است که ميتوانيم به عقلانيت توسعه بخشيم و به آزادى مجال ظهور بدهيم.
مساجد اگر به جاذبههاى زيباييشناختى روى ميکنند بايد توجه به رشد عقلانى و آزادي افراد داشته باشند نه به انفعال کشاندن فرد و يا تسليم شدن و يا تلقين آنها. انسانها اگر احساس کنند که با حضور در مساجد ميتوانند به رشد عقلانى و آزادى ضمن تسليم خدا شدن که از مؤلفههاى حس زيباييشناختى هستند،دست يابند، به حضور بيشتر در مساجد راغب ميشوند.
«... وحدت شخصيتى و سلامت جمعى و عقلانيت و آزادى به وسيلة روشى از تعليم و تربيت که اساساً زيباييشناختى است حاصل ميشود. [7] »
البته براى رشد حس زيباييشناختى و توسعة عقلانيت و حس آزادى که از مؤلفههاى حس زيباييشناختي است ميتوان از هنر و درک زيباييها و ابزارى که کمک به اين درک ميکند همچون موسيقي، هنر، نقاشي، شعر و ... استفاده نمود. مدارس نيز اگر از هنر بهره ميگيرند، در اين راستا ميباشند. البته مدارس بيشتر به جنبههاى علمى ـ تجربى و نفس آموزش هنر تأکيد ميورزند. و بيشتر به مؤلفههاى اين هنر که هماهنگى (harmony) و نظم (rhythm) هستند، توجه دارند. اما مساجد ميتوانند به اثرات ثانويهاى که اين هماهنگى و نظام به جاي ميگذارند، آن هم در راستاى تقويت عقايد دينى توجه نمايند. آنچه مهم است کيفيت و جهت بهرهبردارى از حس زيباييشناختى است. اگر در مقولة هنر و زيباييشناختى از هماهنگى و نظم صحبت ميشود، مساجد ميتوانند با طرح آن دو مقوله در ارتباط با اصل و اساس خلقت به نفع عقيدة دينى بهرهبردارى نمايند. حتى انتقال فيزيکى ابزار و آلات موسيقى و هنر که مقدمة برانگيختن حس زيباييشناختى است، بايد در راستاى تقويت حساسيت فرد نسبت به امورى باشد که به لحاظ دينى زيبا تلقى ميشوند.
تفاوت مسجد با ديگر مکانها در پاسخى است که به سؤالات زيباييشناختى ميدهد.
چرا که مفهوم هنر و مقولة زيباييشناسى از قلمرو مفهومى باز و وسيع برخوردار است و نميتوان آن را به شرايط زمانى و مکانى خاصى محدود کرد. جاذبههاى مسجد نسبت به ديگر مکانها اين است که پاسخى به اين سؤالات ميدهد، پاسخ ويژه و به نفع دين است.
اينکه در پاسخ به اين سؤال زيباييشناختى که چه چيزى يک چيز را زيبا ميکند؟ و اينکه زيبايي يک چيز به چيست؟ چه پاسخى ارايه نماييم، از اهميت بالاى برخوردار است.
در مدارس به خصوصيات عينى و امور زيبا توجه ميشود و در مساجد ميتوان به منشأ زيبايي توجه نمود. بنابراين جاذبة مسجد به اين است که پاسخى خاص و متمايز به سؤالات زيباييشناختي ارايه نمايد. پاسخى که در مدارس کمتر به آن توجه ميشود.
ب ـ جاذبههاى زبانشناختى مساجد
چنانچه ميدانيم ترويج عقايد و افکار فينفسه بر عمل زبانشناختى و يا زبانشناسانه (linguistic) متکى است. استفاده از زبان خاص (به عنوان يک ابزار) در جهت رساندن مطلب و يا تبيين موضوعى خاص امر بسيار مهمى است که اخيراً بسيارى از فلاسفه تحليلي نيز به آن تأکيد ميورزيدند. به عبارت ديگر به زعم بسيارى از فلاسفه و روانشناسان استفاده از ساختار گرامى خاص ميتواند نقش مهمى را در تبينن يک مسأله داشته باشد. البته اين بيشتر به زبان مکتوب اشاره دارد در حالى که زبان شفاهى نيز جايگاه خاصي را داراست. به عبارت ديگر قضايا و عبارات مورد نظر از ساختار منطقى و زبانشناختي خاص برخوردارند.
از جاذبههاى مساجد ميتواند به کارگيرى زبان خاص در طرح موضوعات مورد نظر باشد، که اين زبان در ديگر مکانها از موضوعيت و اهميت لازم برخوردار نيست.
از جمله زبانى که ما در مساجد استفاده مينماييم، زبان محاورهاى و يا خطابهاى است. خطابه صرفنظر از اينکه يک روش نيز ميباشد، يک زبان و منطق نيز تلقى ميشود.
سخنرانيهايي که در مساجد انجام ميگيرد، يا مبتنى بر داورى و قضا و تند، و يا تکليفکنندهاند و يا الزامآور و يا اينکه رفتارياند. همة اينها اتفاقاً زبان پرستشى نيز هستند. انسانها براى روى کردن به پرستش، نياز به قضاوت و داورى کردن، نياز به احساس تکليف، نياز به احساس الزام و انجام رفتارهاى خاص (اعمال و مناسک) دارند.
«... زبان حاکم بر آموزش دينى و مذهبي، زبان داورى گونه، الزامآور، تعهدآور و رفتاري است.» [8]
کمکي که جنبة زبانشناختى به تأمين نياز انسان به پرستش ميکند، اين است که اين زبان عباراتى را در خدمت آدمى قرار ميدهد که بيان اين عبارات حالات خاصى را در فرد منتقل ميکند و نوعى باور، توکل و اعتماد به خدا را تداعى ميکند. ذکر گفتن و دعا خواندن و يا استفادة مناسب از بعضى کلمات و القاء بعضى کلمات و اقوال به نفس و همة اينها دال بر تأثير زبان شناختى آموزش دينى است که خاص و جاذبة مسجد است.
«... بيان اين عبارت که خدا خالق ماست و يا در مسيحيت، گفتن اين عبارت که خدا پدر ماست (god is our father) فقط ايراز يک واقعيت نيست، بلکه بيان وظيفة فرد در قبال خدا و توکل بر اوست. عقيدة مذهبى عقيده به خدا و يا عقيده به دنياست نه فقط عقيده به وجود خدا. وارد شدن به فعاليتهاى دينى يعنى وارد شدن به فعاليتهاى اميدبخش و توکلآور و تأييد وظيفة فرد نسبت به خداست.» [9]
از ديگر جاذبههاى مسجد اين است که مسجد از زبانى استفاده ميکند که خود آن زبان، زبان دين است. دين اساساً يعنى مخاطب قرار دادن فطرت و درون انسان. يعنى تذکره، يادآورى و الزام کردن و تکليف نمودن و ... حال اگر کسى زبانى به کار گيرد که الزام و تعهد را تداعى کند، در واقع خود دين را به کار گرفته است. دين به اين معنى خود يک زبان است. يعنى بين زبانى که عقايد دينى با آن بيان ميشود و خود دين پيوستگى معنايى و ماهيتى و محتوايى وجود دارد.
ج ـ جاذبههاى روششناختى مسجد
از ديگر جاذبههاى مسجد جاذبة روششناختى است. در مسجد از روشهايى بهره گرفته ميشود که کاملاً متمايز از روشهايى باشد که در ديگر مکانها به کار ميرود.
1- روش اکتشافى
يکى از روشهاى مورد استفاده در مساجد روش اکتشافى (exploratory) است.
«... تعليم و تربيت مذهبى به معنى تشويق افراد جهت شرکت در فرآيند تحقيق پيرامون مفهوم خدا و کسب تجربههاى پرستش براى فرد و دريافت معانى خاص آن تجربه براى فرد است. منطقاً بين آنچه که ما بايد براى مشغول شدن در عقايد خاص مذهبى بپذيريم (پذيرش مفهوم خدا و يا زبانى که مذهب براى رسيدن آن بيان ميشود) و آنچه را که فرد براي خود دربارة مذهب فکر ميکند، تمايز وجود دارد.» [10]
آنچه در مساجد ميتواند مورد توجه واقع شود دو نکتة مهم است. نکتة اول اين است که ياد بگيريم که براى خودمان دربارة خدا فکر کنيم (خودفهمي). و نکتة دوم اين است که ياد بگيريم تا پيرامون نفس فکر کردن دربارة خدا فکر نماييم. در اين رويکرد توجه به جنبههاى ذهنى و کشف زواياى پرستش و عبادت و اعقتاد به خدا مورد توجه است.
2- روش (رويکرد) تلويحى و ضمنى
يکى ديگر از ويژگيهاى روششناختى مسجد به کارگيرى روشهاى تلويحى و غيرمستقيم براى آموزش و تعليم و تربيت دينى است. رويکرد ضمنى (implicit) در کل در ميان روشهاى آموزش که در مدارس به کار ميآيند نيز مورد استفاده است. اما در مساجد قابليت به کارگيرى اين روش نسبت به ديگر مکانها بيشتر است. در اين روش به طور غيرمستقيم به القاء يا انتقال مفاهيم مورد نظر پرداخته ميشود.
در رويکرد تلويحى نه به طور مستقيم، بلکه به واسطة به کارگيرى موضوعات متنوع و مختلف اما مربوط به يک موضوع يا مفهوم و به طور پنهان و غيرمستقيم به آموزش و ترويج مفاهيم ديني پرداخته ميشود. اگر تأکيد بر آموزش مستقيم باشد ممکن است موجب دلزدگى و گريز فراگيران از موضوع مورد نظر گردد.
برنامههاي آموزشى پنهان (hidden) نيز موضوعى است که به واسطة روش تلويحى و ضمنى مورد تأکيد قرار ميگيرد.
3- روشهاى ترغيبى (exhortation)
در اين روش ترغيبى يا نصيحتى به مردم ياد داده ميشود که چه چيزى درست است و چه چيزي نادرست است. در اين مکان است که ملاکهاى رفتار خاص معرفى ميشوند. آنچه مهم است نه به انفعال کشاندن افراد، بلکه کمک به افراد جهت انجام رفتارهاى خاص دينى است. يعني اين با ترغيب همراه است. اين روش از جاذبههاى مسجد است. موعظة حسنه (ادع الى سبيل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنه ...) نمايانگر نوعى روش ترغيبى است که به نرم شدن دلها کمک ميکند. جاذبة اين روش اين است که افراد شرکتکننده ملزم به پاسخگويى و انجام وظيفه نيستند.
«... البته به طور کلى نميتوان روش ترغيب را منتفى دانست که چرا که ميتوان به واسطة ترغيب درست، افراد را به سمت رفتار و قضاوتهاى معقول و منطقى هدايت کرد.» [11]
4- روش تمثيلى (example)
در قرآن نيز مثالهاى مختلفى جهت تبيين واقعيات موجود زندگى بشر به کار رفته است. اين مثالها هم ناظر به کارگيرى عباراتى است که متوجه طبيعت است (آنجا که براى تبيين رشد آدمى و نياز انسان به کمال از روياندن يک دانة گندم در دل خاک و ... و سپس رشد و کمال آن و ... از تمثيل بهره ميبرد و هم ناظر بر اعمال و رفتار آدميان، اقوام و ملل مختلف در طول تاريخ است. به عبارت ديگر الگوپردازى (modeling) در مساجد از جاذبههاى مسجد است.
د ـ جاذبههاى محتوايى مساجد
از ديگر جاذبههاى مساجد به کارگيرى محتواى (content) خاص است که ديگر مکانها کمتر به آن ميپردازند. اين محتواها به لحاظ غايت و ساختار با ديگر محتواها در ديگر مکانها متفاوت است. غايت محتوايى موجود در مساجد جنبة خداشناسانه، درک خلقت، هستى و به عبارت ديگر طرح مسايل متافيزيکى (انسانشناسانه و هستيشناختي) است. که البته خود مؤلفة اساسى ديندارى است. ساختار محتوا نيز بيشتر غير مکتوب (برعکس محتوى در مدارس) است و بيشتر به صورت محاورهاى طرح ميشوند.
از ديگر ويژگيهاى محتوايى مساجد، حالت بين محتوايى بودن و يا بين موضوعى بودن (interdiscipline) آن است. در مساجد پيرامون يک مسألة خاص از موضوعات و محتواهاي متنوع ديگرى نيز بهره گرفته ميشود. اگرچه از قضاياى علمى و غيردينى نميتوان مطلقاً نتايج دينى و معنوى گرفت، اما وجود جنبة ترکيبى (integrative) در محتوا ميتواند به فهم و يادگيرى و درک آنچه که در مساجد عرضه ميشود، کمک نمايد.
بنابراين جاذبة حتوايى مسجد اين است که محتوايى که در آن طرح ميشوند، لاجرم مرتبط با ديگر محتواها ميشود که حتى به لحاظ موضوعى در قلمرو مستقلى هستند.
4- پيشنهادها
جهت بهبود حالت جذبکنندگى مساجد (با توجه به جاذبههاى ديگرى که در ديگر مکانها وجود دارد)، پيشنهادهاى زير ارايه ميشود:
1- توجه هر چه بيشتر به خواستهها و برداشتها نقطهنظرات مردم و کمک به ارضاء نيازهاي فورى و ضرورى مردم (فراهم کردن زمينة ارضاء اين نيازها)
2- فعاليتهايى در راستاى حل مسايل مساجد نيز ميتواند زمينة جذب بيشتر را فراهم نمايد. مساجد هر چه در حل مسايل عمومى مردم موفقتر باشند، جاذبة بيشترى خواهند داشت.
3- انطباق با شرايط موجود، مساجد بايد همگام با تحولات پيراموني، نقش و کارکرد خود را متحول سازند.
4- پرهيز از طرح صرفاً مسايل ايدهآلى و آرمانى و توجه بيشتر به واقعيات عينى و عملي زندگى مردم و طرح امور دستيافتني.
5- طرح سؤالات جديد (ايجاد سؤالات تازه) و کمک به اراية پاسخ به آن سؤالات.
6- تلفيق نظر و عمل. مساجد ضمن ترغيب افراد به انجام عملى اعمال و مناسک، لازم است زمينههاي نظرى مربوط به آن را نيز مطرح نمايند.
7- اراية پاسخهاى متمايز به سؤالات خاص، پاسخى که در ديگر مراکز کمتر ارايه ميشود.
8- کنترل جاذبههاى موازى (رقيب). تا زمانى که جاذبههاى موازى جاذبة مساجد وجود دارند (درجامعه)، تقويت جاذبههاى مساجد امرى مشکل مينماياند.
9- کنترل جاذبههاى تعديل کننده (فروکاهنده). بعضى جاذبه ممکن است در جامعه وجود داشته باشند. که جاذبة مساجد را تعديل و تهديد نمايند. بايد آنها را شناخت و کنترل کرد.
10- کنترل جاذبههاى تهديدکننده، بعضى جاذبههاى موجود در جامعه ممکن است نه تنها به جاذبههاى مساجد کمک نکنند بلکه آنها را تهديد ميکنند. اين جاذبهها نيز بايد شناسايى و کنترل شوند.
5- توصية پژوهشى
در زمينة تمامى عواملى که به نحوى به تعديل و تهديد جاذبههاى مساجد کمک ميکنند، ميبايست پژوهشهايى صورت گيرد. همچنين پيرامون نقش جاذبههاى رقيب و موازى و چگونگى بهبود نقش مساجد در پاسخگويى به نيازها، سؤالات و مشکلات عينى و عملى مردم نيز ميتوان به تحقيق پرداخت.
با تشکر ـ دکتر سيد مهدى سجادى
عضو هيأت علمى دانشگاه تربيت مدرس
|
|
| چاپ این نسخه درجه: 0.00 چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه |