سيستم مديريت محتواي ياس/دفتر امام جمعه بخش چترود  

مطالب

خانه مشهور لیست اضافه

جریان شناسی وتاریخ صدر اسلام در مواجهه با آینده (2)/عمار یاسر، تندیس ولایت مداری

ارسال شده توسط: عرببازدید شده: 473 مرتبه
دسته: خطبه های نماز جمعهتاریخ: 1395.05.03
 
خطبه نماز جمعه شهرستان زرند به امامت حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی امام جمعه محترم مورخه 95/05/1



http://yascms.ir/emam/gozaresh/bb525.JPG



خطبه اول:

اَلحَمدُ اللِه رَبِ اِلعالَمینَ الصَلاة وَالَسلامُ عَلی عَبِداللِه وَ رَسُولِهِ وَحَبیبِه وَصَفیهَ وَحافِظِ سِرِه وَمُبَلغِ رِسالاتِه ِ سِیدِنا وَمَولانَا اَبِی القاسِمِ المُصطَفَی مُحَمَدصلی الله علیه وآله وسلّم وَعَلی آله الطَیِبینَ الطاهِرین المَعصُومینَ اَلهُداةِ المَهدیین وَالَلعنَ الدائم عَلَی اَعدائِهِم اَجمَعینَ ِاِلی قِیامِ یَومِ الدین .

قال رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) : « عَلِی مَعَ الحَقَّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، اللّهُمَّ أدِرِ الحَقَّ مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ» (1)

السلام علیک یا صاحب الزمان(عج)، یا اباصالح، یا بقیة الله ادرکنا واغثنا

اُوصیکُم عِبادَالله وَنَفسی بِتَقَوَیَ الله

خشنودی مولایمان صاحب الزمان(عج) ، سلامتی رهبر عزیز و بزرگوارمان، شادی روح امام راحل عظیم الشأن، شادی ارواح طیبه شهدا ، شهدای والا مقام شهرستان ، دو شهید گرانقدر مهمان امروز نماز جمعه ، شهدای والامقامی که بستگانشان امروز در نماز جمعه حضور دارند یا حضور پیدا می کنند ، شادی ارواح مطهر دو شهید گمنام شهرستان و سلامتی همه خدمتگزاران به نظام اسلامی ،سلامتی خودتان وخانواده وفرزندانتان اجماعاً صلوات.

امیدوارم خداوند متعال ، این حضور مؤمنانه ، این نمازجمعه ، این خطبه، این نشستن و سکوت را از همه ما قبول بگرداند ، ذخیره ای ارزشمند برای دنیا و آخرت، مخصوصاً برای اولین لحظه ورود ما به عالم قبر و قیامت قرار بگیرد ، باز هم صلوات بر محمد وآل محمد(ص).

اولاً از حضور مؤمنانه همه شما برادران و خواهران مکرمه در نماز جمعه این هفته تقدیر وتشکر می کنم. از مسئولین محترم ،ستاد برگزاری نماز جمعه ،سروران عزیز روحانی، از هیأت امنای مسجد جامع ،مجری محترم ونیز از سخنران قبل خطبه ها ریاست محترم حوزه علمیه شهرستان ،جناب حجه الاسلام خجسته صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم.

در خطبه گذشته بحثی را ، تحت عنوان شناخت تاریخ صدر اسلام شروع کردیم. تا چراغ روشنی بخشی برای حرکت ما به سمت آینده باشد.

سعی می کنیم تا جریانات صدر اسلام را و برخورد افراد مختلف را نسبت به اهل بیت و میزان وفاداری آنها را نسبت به امیرالمومنین وحضرت زهرا بسنجیم. و در میزان مخالفت و نفاق آنها نسبت به اهل بیت مورد بررسی قرار دهیم که این روال ما در این خطبه و ان شاءالله در چند خطبه آینده ادامه خواهیم بود.

نقش آفرینان صدر اسلام :


دو گروه در صدر اسلام و در زمان پیامبر خدا و امیرالمومنین نقش آفرین بودند. گروه اول : دوستداران اهل بیت و امیرالمومنین بودند و گروه دوم مخالفان آنها بودند که بیشترین ضربه ای که به اسلام و اهل بیت وارد شد ،از ناحیه این مخالفین بود.دوستداران اهل بیت نیز دو گروه بودند. یگ گروه که با تمام وجود و تا آخرین لحظه عمر از حضرت امیرالمومنین و اهل بیت دفاع کردند و هیچ چیز نمی توانست مانع حمایت و دفاع آنها از اهل بیت شود.

گروه دوم کسانی بودند که با اینکه دوستدار اهل بیت بودند ولی خودشان را هم صاحب تشخیص می دانستند در نتیجه در بعضی مواقع که باید از حق و اهل بیت دفاع می کردند،سکوت می کردند وامیرالمومنین را همراهی نمی کردند.

اولین گروه دوستداران حضرت، مدافعان محکم و استوار ولایت بودند که امام شناس بودند واز بصیرت و بینش سیاسی بالایی برخوردار بودند و نیز دشمن شناس ،دشمن ستیز و اهل جهاد کبیر بودند. و حتی یک لحظه نیز دست از حمایت ولی زمان خود برنمی داشتند و هیچگاه دچار شک و تردید نشدند، یکی از سران آنها عمار یاسر بود. بحث خطبه امروز را بررسی زندگی عمار قرار دادم اینکه پدر و مادر او چه کسی بودند و دارای چه تفکراتی بود و چه شاخصه هایی داشت.

خانواده ی عمار

عمار بن یاسر صحابه بلند مرتبه پیامبر(ص)، از نخستین مسلمانان و از یاران نزدیک امام علی(ع) و از جمله نخستین شیعیان آن حضرت بود. نسب عمار به خاندان عنس بن مالک از قبایل قحطانی و ساکن یمن می‌رسد. پدر عمار، یاسر بن عامر با دوبرادرش حارث و مالک - پسران دیگر عامر - بدنبال برادر گمشده دیگرشان که خبری از وی نداشتند به مکه آمدند ولی او را نیافته وحارث و مالک باز گشتند اما یاسر و پدرش در مکه مانده و چون غریب بودند با ابو حذیفه بن مغیرة که از قبیله بنی مخزوم بودهم پیمان شده و جزء هم پیمانان - و موالیان - ایشان در آمدند. (2) یاسر در آنجا برای ابو حذیفه به کارگری پرداخت .ابو حذیفة نیز کنیز خود - سمیه دختر خیاط - را به همسری وازدواج یاسر در آورد و سپس آن کنیز را آزاد کرد و خداوند پس ازاین ازدواج عمار را به آن دو عنایت فرمود.(3)

اسلام آوردن عمار و خانواده اش :

وقتی رسول خدا(ص) دعوت خویش را آشکار کرد، شدت شکنجه و آزار مشرکان به اندازه ای بود که تازه مسلمان ها هیچ گونه امنیت جانی و مالی نداشتند.در این زمان، افرادی مخفیانه به خانه ی ارقم و نزد رسول خدا(ص) می آمدند و مسلمان می شدند. آورده اند، در این زمان بود که عمار نیز به یکتاپرستی و آیین رسول خدا(ص) علاقمند شد و تصمیم گرفت نزد پیامبر خدا برود و اسلام را بپذیرد. پس مخفیانه و با احتیاط به سوی خانه ی ارقم به راه افتاد. وقتی نزدیک خانه رسید، صهیب رومی را دید که کنار در ایستاده است. عمار آهسته و با کمال احتیاط، خود را به صهیب رساند و پرسید: «برای چه به اینجا آمده ای؟»صهیب گفت: «تو برای چه به اینجا آمده ای؟»عمار گفت: «می خواهم نزد محمد بروم و سخن وی را بشنوم». صهیب نیز گفت: «من نیز چنین تصمیمی دارم».آن گاه هر دو با هم نزد پیامبر اکرم(ص) رفتند و علاقه ی خود را به اسلام، آشکار کردند. پیامبر، اسلام را به ایشان عرضه کرد و هر دو در خانه ی ارقم مسلمان شدند. سپس یک روز آنجا ماندند و در تاریکی شب، با احتیاط و مخفیانه از آن خانه بیرون آمدند. آن گاه عمار به خانه ی خود رفت و پدر و مادر و برادرش را به اسلام دعوت کرد. آنان نیز آیین اسلام را پسندیدند و همگی به خیل تازه مسلمانان پیوستند.(4) گرایش سریع یاسر و سمیه به اسلام، در پرتو راهنمایی های فرزندشان عمار سبب شد که «آل یاسر» جزو نخستین خانواده هایی به شمار آیند که به اسلام گرویده اند.( آل یاسر به علت این که از مهاجران یمنی محسوب می‌شد و در مکه طرفدار و پایگاه اجتماعی نداشت از قشر مستضعفان به شمار می‌آمد.)(5)

پیامد اسلام آوردن خانواده ی عمار و نحوه شهادت آنها

هنگامی که خانواده ی یاسر، دین خود را آشکار ساختند، قبیله ی بنی مخزوم بسیار ناراحت و خشمگین شدند. ابوالحکم عمروبن هشام مخزومی، مشهور به «ابوجهل»، برادرزاده ابوحذیفه که پس از مرگ وی جانشینش شده بود، یکی از دشمنان سرسخت اسلام به شمار می رفت.(6) وی به همراه شماری از افراد قبیله ی بنی مخزوم، خاندان یاسر را به جرم اسلام آوردن، به سخت ترین وجه آزار و شکنجه می داد تا از اسلام روی برگردانند. در این هنگام، یاسر حدود هفتاد سال و همسرش سمیه 65 سال داشت.ابوجهل و گروهی از مشرکان به خانه ی یاسر آمدند و آنجا را آتش زدند. آنان عمار و پدر و مادرش را نیز به زنجیر کشیدند و ایشان را با سرنیزه و تازیانه به سوی محله بطحا بردند. سپس در آن مکان، ایشان را چنان زدند که خون از بدن هایشان جاری شد. آنان آتشی افروختند و بر سینه و دست و پای ایشان قرار دادند. سپس سنگ های سخت و سنگینی روی سینه هاشان گذاشتند و ایشان را به شکل های گوناگون شکنجه کردند. آورده اند: روزی حین شکنجه، چشم سمیه به رسول خدا(ص) افتاد که از آن محل می گذشت. پس خطاب به آن حضرت گفت: «اشهد انک رسول الله و ان وعدک الحق»گواهی دهم که براستی تو رسول خدا هستی و براستی که وعده ات حق و مسلم است. «اشهد انک رسول الله و ان وعدک الحق»گواهی دهم که براستی تو رسول خدا هستی و براستی که وعده ات حق و مسلم است. و بدنبال این سخنان جلادان بر سر آنها می ریختند و شکنجه ایشان را تکرار می کردند تا وقتی که آنان به حال غشوه می افتادند واز حال می رفتند و پس از آنکه به هوش می آمدند دو باره همان وضع راتکرار می کردند، و آنها نیز شکنجه ها را تحمل کرده و ذکر خدا رابر زبان جاری میکردند. تا اینکه خشم ابو جهل نسبت به ایشان زیاد شده و بر سرسمیه فریاد زد: که باید خدایان ما را به نیکی یاد کنی و محمدرا به زشتی نام بری یا اینکه کشته خواهی شد؟ ! سمیه گفت: «بؤسا لک و لآلهتک» مرگ بر تو و خدایانت!در اینجا بود که ابو جهل او را مهلت نداده و نخست لگد خودرا بر شکم آن زن با ایمان زد و سمیه نیز او و خدایانش را دشنام می داد که ناگاه ابوجهل با حربه ای که در دست داشت به شرمگاه سمیه زد و همچنان این عمل وحشیانه و شرم آور خود را ادامه داد تا آنکه سمیه در زیر آن رفتار ناهنجار و شکنجه شرمگین از دنیا رفت و نام آن زن با ایمان به عنوان نخستین شهید در راه رسالت پیامبر اسلام در تاریخ ثبت گردید. (در پاره ای از نقلها داستان شهادت سمیه را اینگونه نقل کرده اند که پاهای آن زن با ایمان را از دو جهت مخالف بر دو شتربستند و سپس با حربه ای بدنش را از وسط دو نیم کردند...). ابوجهل پس از اینکه سمیه را به شهادت رساند، سراغ شوهرش یاسر رفت و وی را که با بدن برهنه به زنجیر کشیده بودند، زیر ضربه های لگد گرفت. او آنقدر با لگد به شکم یاسر زد که وی نیز به شهادت رسید. نام یاسر نیز در تاریخ به منزله ی نخستین شهید مَرد راه ایمان، ماندگار شد.(7) بنا به گفته ی بلاذری، عبدالله، فرزند یاسر و سمیه نیز پس از شهادت پدر و مادرش، سومین شهید راه اسلام بود.(8)

حفظ جان و ایمان

پس از آنکه مشرکان یاسر، سمیه و عبدالله را به شهادت رساندند، همچنان به شکنجه ی عمار ادامه دادند. ابوجهل و دیگر مشرکان به عمار گفتند: «به محمد ناسزا بگو و از بت ها به نیکی یاد کن، وگرنه تو را نیز همانند پدر و مادر و برادرت می کشیم. عمار وقتی دریافت که مشرکان بدون تردید قصد کشتن وی را دارند، تقیه(9) کرد و با زبان، خواسته ی مشرکان را برآورد؛ در حالی که قلبش از ایمان به خدا و پیامبر اکرم(ص) سرشار بود. وقتی این خبر به رسول خدا(ص) و دیگر مسلمانان رسید، برخی به این کار عمار اعتراض کردند و گفتند: «عمار با این کار، گناه بزرگی مرتکب شده و از زمره ی مسلمانان خارج شده است»، ولی پیامبر اکرم(ص) به ایشان فرمود: «همانا سراسر وجود عمار مملو از ایمان است. ایمان با خون و گوشت و پوست او عجین است».طولی نکشید که عمار گریه کنان نزد پیامبر خدا آمد. حضرت به او فرمود: «مگر چه شده است که چنین ناراحتی؟» عمار گفت: «ای رسول خدا، مشرکان از سرم دست برنداشتند و مرا آنقدر شکنجه کردند که مجبور شدم در زبان و به ظاهر، برخلاف باور قلبی ام سخنانی بگویم». آورده اند پیامبر اکرم(ص) با دست مبارک خود اشک چشمان عمار را پاک کرد و فرمود: «اگر باز تو را شکنجه کردند و به تو فشار آوردند، آنچه را گفتی تکرار کن تا جان خود را نجات دهی».(10)

مدتی از این ماجرا نگذشته بود که آیه ای از سوی خداوند نازل شد و کار عمار را تأیید کرد و اتهام خروج از دین را از وی دور ساخت. خداوند- تبارک و تعالی- در این آیه فرمود: «کسانی که پس از ایمان کافر شوند- به جز کسانی که زیر فشار و اجبار قرار گیرند و در ظاهر، اظهار کفر کنند، ولی در دل و جان، ایمانشان پابرجا شد- خشم خداوند بر آنهاست و عذاب بزرگی در انتظارشان است».(11)

عمار؛ همدم پیامبر اکرم(ص)

عمار یاسر, به عنوان سربازى شجاع و با ایمان در رکاب پیامبر خدا(ص) حضور داشت و در جنگ هاى متعدد, با جان فشانى خود ایمان راستین خویش را نشان مى داد. عمار در هنگام مهاجرت پیامبر به مدینه همراه آن حضرت بود و در ساخت مسجد النبی حضور فعال داشت.در روایتی آمده است که عمار دوبرابر دیگران، برای ساختن مسجد سنگ جابه جا می کرد و می گفت: «یکی را برای خود و دیگری را به نیت پیامبر خدا جابه جا می کنم». «عثمان بن عفان» که بعدها سومین خلیفه ی مسلمانان شد، از جمله کسانی بود که به شرکت در چنین کارهایی علاقه نداشت؛ زیرا از آلوده شدن لباسش به گرد و غبار اکراه داشت و با گذاشتن سنگ های بیشتر بر روی دوش عمار او را اذیت می کرد. روزی پیامبر اکرم(ص) دید که عمار سنگ های بزرگ تری بر دوشش گذاشته است و به زحمت، آنها را جابه جا می کند. حضرت دست وی را گرفت و گرد و غبار سر و صورتش را پاک کرد. عمار به شوخی عرض کرد: «ای رسول خدا، اصحاب شما با سپردن این بار سنگین، خواهان کشتن من اند!» پیامبر با مهربانی و ملاطفت در پاسخ شوخی عمار فرمود: «آنان قاتل تو نیستند، بلکه گروه ستمگری تو را خواهند کشت، در حالی که تو آنان را به سوی حق دعوت می کنی»(12)

عمار؛ میزان و معیار حق

پس از رحلت پیامبر, عمار همچنان در راه دفاع از حق و ولایت و اهل بیت, استوار ماند و دچار انحرافات سیاسى یا دنیاطلبى هاى شیطانى و جاه طلبى نگشت و چون شاهد نادیده گرفته شدن توصیه هاى روشن رسول خدا درباره اهل بیت و امیرالمؤمنین(علیه السلام) بود, در راه دین و حمایت از على(علیه السلام) مصمّم تر شد و هرگز از آن جدا نشد. عمار, معیار حق بود و این مدال افتخار را رسول خدا(ص) به ایشان عنایت کردند. رسول خدا فرموده بود: «عَمَّارُ مَعَ الحَقِّ وَ الحَقُّ مَعَ عَمَّار یَدُورُ مَعَ الحَقِّ حَیثُ مَا دَارَ» (13)عمار با حق است و از آن جدا نمى شودو عمار برحق می چرخد و بشارت دادند از این رو در بروز فتنه ها وقتى کار بر مردم مشتبه مى شد, نگاه مى کردند عمار در کدام طرف است, همان جبهه را جبهه حق مى دانستند. (عمار تبدیل به یک شاخص شد وهمه اصحاب این سخن رسول خدا را شنیدند.)در نبرد صفّین نیز, وجود عمار در میان لشکریان امیرالمؤمنین(علیه السلام) دلیلى بود بر اینکه این سو حق, و جبهه مقابل, باطل و ستمگر است.
معتبرین نیز در شناخت حق و باطل به تردید افتادند!

خواجه ربیع (ربیع بن خثیم) که با سیاست نیز کار چندانی نداشت و از یاران امام علی (علیه السلام) محسوب می شد، به سبب زهد و تقوا، نزد مردم از احترام بالایی برخوردار بود. این شخص با آن جایگاهی که نزد مسلمانان داشت، در آستانه ی جنگ صفین همراه 400 قاری و زاهد نزد امام علی (علیه السلام) رفت و به آن حضرت گفت: ما 400 نفر، نسبت به درستی جنگ با معاویه و اهل شام تردید داریم. با این حال، می دانیم شما از همه برتر هستید، ولی به سبب تردیدی که گریبان ما را گرفته است، نمی توانیم همراهتان باشیم. بهتر است ما را به یکی از مرزها بفرستید تا با کفار بجنگیم و از جنگ با اهل قبله بپرهیزیم. امام نیز پذیرفت و آنها را به مرز ری فرستاد.(14)

پاسخ قاطع عمّار در رفع تردید

اسماء بن حکیم می گوید: ما در سپاه علی علیه السلام، در زیر پرچم عمّار یاسر با دشمن می جنگیدیم. نزدیک ظهر که شد، مردی از سپاه علی علیه السلام پیش عمار آمد و گفت: هنگامی که من از خانه بیرون آمدم، اطمینان داشتم که ما در مسیر حق هستیم و شکی نداشتم که این قوم ( معاویه و طرفدارانش) بر باطل و گمراهی هستند؛ تا شب گذشته، همین عقیده و اطمینان را داشتم؛ ولی دیشب دیدم که اذان گوی ما، در جمله های اذان، گواهی به یکتایی و رسالت محمدصلی الله علیه وآله می دهد و اذان گوی آنها (معاویه و هوادارانش) نیز گواهی به یکتایی خدا و رسالت محمدصلی الله علیه وآله می دهد و بعد از اذان، هم ما نماز می خوانیم، هم آنها و کتاب ما، یعنی قرآن هم یکی است؛ دعوت ما یکی است؛ رسول ما نیز یکی است. از این رو، دیشب شک و تردید بر من راه یافته است. عمّار به او گفت: آیا آن صاحب پرچم سیاه را که در مقابل من قرار گرفته است ( اشاره به پرچم عمروعاص) می شناسی؟ من با این شخص در عصر رسول خداصلی الله علیه وآله در رکاب آن حضرت، سه بار جنگیدم و اینک این چهارمین بار است که با او می جنگم و این بار، بهتر و نیک تر از سه بار قبل نیست؛ بلکه بدتر و زشت تر از آن وقت است. من در جنگ بدر، احد و حُنین، در برابر او جنگیدم. آن روز در عصر پیامبرصلی الله علیه وآله تجمّع ما در مرکز پرچم های رسول خداصلی الله علیه وآله بود؛ ولی تجمّع این قوم (عمروعاص و معاویه و سپاه آنان) در مرکز پرچم های مشرکان بود. آیا این لشکر (معاویه) و کسانی را که در آن هستند، می بینی؟ سوگند به خدا! دوست دارم که همة آنها، به صورت یک فرد بودند و من آن فرد را سر به نیست می کردم. سوگند به خدا! ریختن خون همة آنها حلال تر از ریختن خون گنجشک است! آیا ریختن خون گنجشک، حرام است؟ آن مرد گفت: نه، بلکه حلال است. عمّار گفت: ریختن خون آنها نیز حلال است، آیا مطلب را خوب بیان کردم؟ آن مرد گفت: آری، خوب روشن کردی. عمّار گفت: اینک برو؛ هرکدام از دو لشکر را خواستی، انتخاب کن؛ به زودی آنها (معاویه و پیروانش) با شمشیرهای خود، شما را می زنند؛ تا حدّی که باطل گرایان شما، به شک و تردید می افتند.آن گاه عمّار (با یقین و احساسات پاک خود) این جمله های تاریخی را فرمود: «سوگند به خدا! به اندازة خاشاکی که در چشم پشه رفته، آنها بر حق نیستند. سوگند به خدا! اگر آنها با شمشیرهای خود ما را بزنند و تا کنار نخل های سرزمین هَجَر (بحرین) ما را به عقب برانند، ما علم و اطمینان داریم که بر حق هستیم و آنها بر باطل می باشند».(15)

عمار یاسر، تندیس ولایت مداری

از خصوصیات عمار ، دشمن شناسی و بصیرت قوی ایشان در راه اعتلای اسلام و در دفاع از امیرالمؤمنین(ع) بود.بارها عمر و عاص سعی می کرد تا عمار را دچار تردید کند. ولی عمار شخصیتی نبود که فریب بخورد و بسیار محکم بود، از این رو رسول خدا او را به عنوان میزان حق انتخاب کردند. حذيفة بن يمان از اصحاب پيامبرخدا(صلي الله عليه و آله) و ياران امام علي(عليه السلام) است. او با لقبی چون: «صاحب سرّ رسول الله» معروف بود و پیامبر تمام خبرهای خصوصی را به ابوحذیفه می دادند.

عده ای در هنگام احتضار حذیفه، به عيادت او رفتند و از فتنه ياد كردند و گفتند: « إذا اختلف الناس بمن تأمرنا؟» وقتي مردم دچار اختلاف شدند، از چه كسي پيروي كنيم؟ گفت: « عليكم بابن سمية فإنه لن يفارق الحق حتى يموت»شما را به پسر سميه سفارش مي كنم؛ چرا كه او تا هنگام مرگ از حق جدا نخواهد شد، يا اين كه گفت: « فإنه يدور مع الحق حيث دار»او همواره بر محور حق مي چرخد، هر كجا كه برود.(16)(منظور از ابن سمیه ، عمار پسر یاسر است). عمار چنین شخصیتی داشت تا پایان جان در کنار امیرالمومنین (ع) ایستادگی کرد. تاریخ مدام در حال تکرار است.امروز هم که در عصر زعامت جانشین امام زمان (عج) هستیم ، افرادی هستند که تا آخر پای جان ،پای ولایت ایستاده اند و جا پای او می گذارند. البته افراد دیگری هم با شیوه ها و تفکرات متفاوتی در تاریخ آمده است که در خطبه های آینده عرض میکنم. هدف این است که ما راهمان را درست انتخاب کنیم و بدانیم که به چه کسی باید اقتدا کنیم.به افرادی چون عمار یا مالک اشتر یا عبدالله بن عباس و عبدالله بن جعفر که در یک لحظه که باید امام را یاری کنند، سستی کردند و کنار کشیدند.عمار یاسر در سال 37 هجری در 94 سالگی، به ضرب شمشیر سپاه ستم گر معاویه، در جنگ صفین، به فیض شهادت نایل آمد. شخصی که عمار را به شهادت رساند،کسی بود که در صدر اسلام در بیعت شجره (یا بیعت رضوان، همان بیعت مسلمانان با پیامبر(ص) ) شرکت داشت.پس در آن زمان، به علت آمیخته شدن حق و باطل ، تشخیص آن بسیار دشوار شده بود . اینجاست که باید به سخن رسول خدا (ص) رجوع کرد که امام علی (ع) را میزان حق معرفی کردند و فرمودند: «عَلِی مَعَ الحَقَّ وَالحَقُّ مَعَ عَلِی، اللّهُمَّ أدِرِ الحَقَّ مَعَ عَلِی حَیثُما دارَ » (17) على با حق است و حق با على. خدایا! حق را همیشه بر مدار على بگردان!

خطبه دوم
[b]
اَلحَمدُ اللِه رَبِ اِلعالَمینَ الصَلاة وَالَسلامُ عَلی عَبِداللِه وَ رَسُولِهِ وَحَبیبِه وَصَفیهَ وَحافِظِ سِرِه وَمُبَلغِ رِسالاتِه ِ سِیدِنا وَمَولانَا اَبِی القاسِمِ المُصطَفَی مُحَمَدصلی الله علیه وآله وسلّم وَعَلی آله الطَیِبینَ الطاهِرین المَعصُومینَ اَلهُداةِ المَهدیین وَالَلعنَ الدائم عَلَی اَعدائِهِم اَجمَعینَ ِاِلی قِیامِ یَومِ الدین.

اُوصیکُم عِبادَالله وَنَفسی بِتَقَوَیَ الله.

در آغاز خطبه دوم خود و همه شما برادران خواهران مکرمه را دعوت می کنم به تقوی الهی ؛ اولین نکته در توصیه به تقوی این است که امروز سالگرد اقامه اولين نماز جمعه رسمي تهران در جمهوري اسلامي ايران (1358 ش) است و روز نمازجمعه نامگذاری شده است .

سالروز اقامه اولین نماز جمعه پس از پیروزی انقلاب اسلامی:

روز جمعه پنجم مرداد سال 1358 برابر با سوم ماه مبارك رمضان سال 1399 ق، اولين نماز جمعه بعد از پيروزي انقلاب اسلامي به امامت ابوذر زمان، آيت‏اللَّه سيد محمود طالقاني در دانشگاه تهران برگزار شد. حضرت امام خميني(ره)، چند روز قبل از اين تاريخ، امامت جمعه را به ايشان سپردند و حكم برپايي و اقامه نماز جمعه را صادر فرمودند.نماز جمعه برکات فراوانی دارد و دژ محکمی در مقابل دشمنان است. یکی از علل ماندگاری انقلاب اسلامی، برپایی نماز جمعه هر هفته با حضور شما مؤمنان در سراسر ایران اسلامی است. همه اینها از برکت امام راحل و از برکت شهداست. نماز جمعه ، اولین برکتی است که خدای تبارک و تعالی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی شامل حال ما کرده است. همچنین نماز جمعه، یکی از فرائض دینی است که اسلام آن را واجب نموده و به شتاب در انجام آن تاکید کرده است.

اولین نماز جمعه توسط رسول خدا(ص):

پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم ) در مسجد الجمعه مدینه ، اولین نماز جمعه در اسلام را بجای آوردند وچنین خطبه خواندند: « ان اللَّه تعالى فرض علیكم الجمعة » خداوند نماز جمعه را بر شما واجب كرده «فمن تركها فى حیاتى او بعد موتى استخفافا بها او جحودا لها فلا جمع اللَّه شمله» هر كس آن را در حیات من یا بعد از وفات من از روى استخفاف یا انكار ترك كند خداوند او را پریشان مى‏كند « و لا بارك له فى امره» و به كار او بركت نمى‏دهد، « الا و لا صلاة له،» بدانید نماز او قبول نمى‏شود، «الا و لا زكاة له، » بدانید زكات او قبول نمى‏شود «الا و لا حج له» بدانید حج او قبول نمى‏شود،« الا و لا صوم له،»» بدانید روزه او قبول نمى‏شود « الا و لا بر له حتى یتوب » بدانید اعمال نیك او قبول نخواهد شد تا از این كار توبه كند.(18) این حدیث بیانگر اهمیت نماز جمعه از دیدگاه رسول خدا (ص) است. نعمت نماز جمعه از برکت انقلاب اسلامی نصیب ما شد، این روز را گرامی می داریم و از همه شما مومنین هم که هر هفته باشکوه در نماز جمعه شرکت می کنید و به امر رسول خدا (ص) قیام می کنید و دستور خداوند را در برپایی نماز جمعه اجابت می کنید ،صمیمانه تقدیر و تشکر می کنم. اهمیت نماز جمعه تا جایی است که خداوند سوره ای به نام جمعه در قرآن آورده است.

مناسبتهای هفته:

مناسبتها را به صورت خلاصه خدمت ما عرض می کنم.

سالروزجنگ خندق:

17 شوال سالروز جنگ خندق (احزاب) است که در این جنگ تمام قبائل و گروه‎هاى مختلف دشمنان اسلام براى كوبیدن اسلامِ جوان متّحد شده بودند. وقتی حضرت عـلى(عـلیـه‎السلام) بـه مـیـدان جـنـگ رهسپار شد، در آن حال پیامبر اسلام(صلى الله علیه و آله) فرمود: «بَرَزَ الاِْیمَانَ كُلُّهُ اِلى شِرْكِ كُلِّهِ» تمام ایمان در برابر تمام شرك قرار گرفته است.» (19)

این بیان به خوبى نشان مى‎دهد كه پیروزى یكى از دو نفر بر دیگرى، پیروزى ایمان بر كفر یا پیروزى كفر بر ایمان بود، و به تعبیر دیگر كارزارى بود سرنوشت ساز كه آینده ایمان و شرك را مشخّص مى‎كرد. حضرت علی علیه السلام توانست با رشادت ها و و از خود گذشتگی پیروز شود و هنگامی که حضرت عـلى(عـلیـه‎السلام) سر عمرو ( قهرمان بزرگ قریش)را به حضور پيغمبر آورد ، رسول خدا(صلى الله علیه و آله) ارزش ضربت حضرت على(علیه‎السلام) را چنین برآورد كرد: « «ضَربَةُ عَلِی یَومَ الخَندَقِ اَفضَلُ مِن عِبادَةِ الثّقلین» (20) ارزش این فداكارى بالاتر از عبادت تمام جنّ و انس ‍ است. زیرا در سایه شكست بزرگترین قهرمان كفر، عموم مسلمانان عزیز مى‎شدند و ملّت شرك، خوار و ذلیل گردید.این روز را به علت پیروزی سپاه اسلام و شکست عمروبن عبدودو به علت شجاعت ،ایثار ،دلاور مردی و از خود گذشتگی حضرت علی علیه السلام به عنوان روز فرهنگ ورزش پهلوانی و زور خانه ای نامیده شده است. امروز تعدادی از ورزشکاران ما نیز در نمازجمعه حضور دارند که به آنها تبریک عرض می کنیم.ان شاءالله که به ورزش پهلوانی و زورخانه ای که ریشه در آب و خاک ما و ریشه در ولایت ما دارد ،اهمیت ویژه ای داده شود.

روز کارافرینی وآموزشهای فنی وحرفه ای:


چهارشنبه روز كارآفريني و آموزش هاي فني حرفه اي را نیز در پیش رو داریم، که به مدیریت محترم فنی و حرفه ای و همکاران آنها تبریک عرض می کنیم و از زحمات آنها تقدیر می کنیم. مراکز فنی و حرفه ای از اهمیت زیادی برخوردار است، آموزش هایی در این مراکز به جوانان داده می شود تا به خواست خدای تبارک و تعالی بتوانند شغل مناسبی پیدا کنند وبتوانند زندگی خود را اداره کنند. خصوصا شهرستان زرند که به سمت صنعتی شدن در حرکت است ، نقش فنی حرفه ای بسیار پررنگ تر هم شده است.

شهادت مظلومانه شیعیان کشمیر:

امروز شاهدیم که مسلمانان مظلوم کشمیر از طرف دولت هند مورد اذیت و آزار قرار گرفته اند و در همین روزها بیش از 50 هزار نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند یا مجروح شدند. بیش از نود درصد ، کشمیر مسلمان هستند . شیعیان کشمیر در اعتراض به وحشی گری نیروهای هندی در سرکوب مردم، فریادهای «الله اکبر؛ خامنه ای رهبر» سردادند. جامو و کشمیر قبلا یک کشور مستقل اسلامی بود و بین هند و پاکستان قرار گرفته است وبخشی از این کشور را به هند و بخشی را پاکستان بخشیده اند و مسلمانی بسیار مظلوم آن، مورد ظلم و ستم قرار گرفته اند که ما این حملات کشور هند را محکوم می کنیم. هر جا مسلمانان هستند، این امریکا و استکبار جهانی است که نمی گذارد تا یک لحظه آرامش داشته باشند.


پی نوشت:

1- الجمل، ص ۸۱ / الفصول المختارة، ص ۱۳۵ و ۹۷ و ۲۱۱ و ۲۲۴ و ۳۳۹ / إعلام الورى، ج ۱، ص ۳۱۶

2- ابن اثیر، اسد الغابه، ۲۰۰۱، ج۳، ص۳۰۸

3- مامقانى, تنقیح المقال, ج2, ص320

4- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص187؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، اسد الغابه، ج4، ص30؛ سید محسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج8، ص372.

5- محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ج3، ص246؛ عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج2، ص67؛ سید محسن الامین العاملی، اعیان الشیعه، ج8، ص372.

6- احمد بن یحیی البلاذری، انساب الاشراف، ج1، ص130؛ ابن هشام، السیره النبویه، تحقیق مصطفی السقاء و...، ج1، ص236.

7- سید هاشم رسولی محلاتی، درس هایی از تاریخ تحلیلی اسلام، ج3، ص38-41.

8- محمد تقی التستری، قاموس الرجال، ج10، ص458

9- تقیه از اصول اسلامی است که عمل به آن در برخی موقعیت ها از وظایف انسان مؤمن است. تقیه در اصطلاح به معنای خودداری از اظهار عقیده در مواردی است که ضرر مالی، جانی و عرضی بسیاری متوجه انسان است. به عبارت دیگر، تقیه به معنای رهانیدن خویش- برخلاف وظیفه با گفتار یا کردار- از خطری است که از سوی دیگران متوجه انسان می شود(سید مصطفی حسینی دشتی، معارف و معاریف، ج3، ص64)
10- عزالدین ابوالحسن علی بن محمد بن الاثیر، الکامل فی التاریخ، ج3، ص67، سید محسن الامین، اعیان الشیعه، ج8، ص373.

11- مَن کفَرَ بَاللهِ مِن بَعدِ ایمانِهِ اِلا مَن اُکرِهَ وَقَلبُهُ مُطمَئِنٌ بِالایِمانِ(نحل، 106).

12- علی بن برهان الدین الحلبی، السیره الحلبیه، ج2، ص76، 77.

13- بحار الانوار، العلامه المجلسی، ج۴۴، ص۳۵

14- وقعة صفین، ص 115 / اخبار الطوال، ص 165

15- کتاب وقعه صفین ص 320

16- الاستيعاب في معرفة الأصحاب ج3 ص 1139

17- الجمل، ص ۸۱ / الفصول المختارة، ص ۱۳۵ و ۹۷ و ۲۱۱ و ۲۲۴ و ۳۳۹ / إعلام الورى، ج ۱، ص ۳۱۶

18- وسائل الشيعة؛ ج‌7، ص: 302.

19- بحارالانوار، ج 20، ص 215 .

20- بحارالانوار، ج20، ص 216/ مستدرك حاكم، ج 3، ص 32 .



http://yascms.ir/emam/gozaresh/m991.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m992.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m993.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m994.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m995.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m996.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m997.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m998.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m999.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1000.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1001.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1002.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1003.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1004.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1005.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1006.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1007.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1008.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1009.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1010.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1011.jpg

http://yascms.ir/emam/gozaresh/m1012.jpg

چاپ این نسخه درجه: 0.00   چند مرتبه به این پست امتیاز داده اند: 0 مرتبه

نظرات

تنها کابران عضو میتوانند نظر دهند.
 
 

 
 طراحی سايت توسط شهر الکترونیک کرمان  پشتیبان رسمی سیستم مدیریتی سایت ساز دریا طراحی شده است.