مطالب

دیدار فرمانده وکارکنان گردان 411 زرند با امام جمعه محترم

ارسال شده توسط: عرب	بازدید شده: 238 مرتبه
دسته: گزارش تصويري	تاریخ: 1396.11.24
فرمانده گردان 411 شهرستان زرند در معیت کارکنان پایور و وظیفه این گردان مورخه 96/11/23 با حضور در دفتر امام جمعه ضمن دیدار وگفتگو با حجت الاسلام اولمسلمین ابراهیمی امام جمعه محترم از نصایح ایشان بهره مند شدند . سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی در دیدار کارکنان گردان 411 زرند مورخه96/11/23 الحمدلله، الصلاة والسلام علی رسول الله وعلی اله آل الله خوش آمد عرض می کنم خدمت شما عزیزان وبزرگواران ، وارثین گردان 411 که در زمان جنگ این گردان متعلق به بچه های زرند بود وخوش هم درخشیدند،فرماندهان به نامی داشتند و روحانیون بسیار خوب وعزیزی که مسئولیت تبلیغات این گردان را برعهده داشتند مثل شهید عرب زاده وشهدای شاخص دیگر شهرستان که هرکدام واقعا یک ستاره درخشان بودند مثل شهید عبدالله زاده وشهید رشیدی شهدای بزرگواری که ما هرچه داریم از برکت آنهاست، نفس می کشیم از برکت شهداست، من یادم است که در عملیات کربلای پنج کنار شهید عرب زاده بودم ،ایشان روحانی گردان بودند ولاله گوشش ترکش خورده بود وبا یک تکه کاغذ آن را چسبانده بود،فکر می کنم که روز سوم بود ومی بایست خط وصل شود ، بچه های لشکر بیست وپنج کربلا چند شب بود که می آمدند وعملیات می کردند تا این خط وصل شود ولی وصل نمی شد وشب عملیات می کردند وصبح هم تعدادی شهید ومجروح برمی گشتند وعراقی ها از همان طرف آمدند و ما را محاصره کردند ،این خطی که گردان 411 داشت در دل دشمن بود واز چهار طرف محاصره شدیم ودیگرعملاً نه مهماتی ونه غذایی می رسید وهر ماشینی هم که می خواست غذا ویا مهمات بیاورد در سه راهی مرگ او را با تیر مستقیم می زدند ودر واقع تانکها پشت سرما مستقر شده بودند ، یک جیپ عراقی پشت سر من بود که تانک با تیر مستقیم به موتور این جیپ زد و اصلاً موتور آن پودر شد ودیگر اسحله ازکارافتاده بود وجان پناهی هم نبود که ما در آن پناه بگیریم ویک دژی هم بود که از بس عراقی ها آنرا زده بودند دیگر صاف شده بود ولی با همه این احوال بچه ها استقامت کردند وخط را نگه داشتند ودرهمین حین من از شهید عرب زاده سوال کردم آیا دلت می خواهد شهید بشوی؟ گفت راضی هستم به رضای خدا وبعد یک کاری پیش آمد ومن به یک سنگر دیگر رفتم که یک خمپاره آمد بود وبه پهلوی او خورده بود ، شهید عرب زاده عاشق حضرت زهرا(س) بود ورمز آن عملیات هم یا زهرا(س) بود وخیلی ازبچه ها هم ترکش به پهلوی آنها خورده بود واقعاً عجیب بود وهمان ساعات اولیه ای که وارد خط شدیم شهید قربان زاده شهید شد وبه بچه ها هم چیزی نگفته بودند تا روحیه آنها تضعیف نشود خوب منظور این است که شما وارث چنین شهدای گرانقدری هستید ان شاء الله که موفق باشید وبنده هم در خدمت شما هستم گردان 411 افتخار شهرستان است ولی متاسفانه خدماتی که انجام داده است آنگونه که باید وشاید نسل جوان ما اطلاعی از آن خدمات ندارد .یک زمانی که بنده در کوهبنان بودم در یک مجلسی ازدانش آموزان سوال کردم شهید نورمجیدی وشهید قربان زاده و رشیدی را کسی می شناسد؟ هیچ کدام نمی شناختند ولی فلان فوتبالیست برزیلی و اروپایی را همه می شناختند ومتاسفانه این شهدای گرانقدرمان که مظلومانه به شهادت رسیدند وهمه هست ونیست ما هم از برکت آنهاست به نسل سوم اطلاعاتشان کم است. شهید قربان زاده یک پارچه نور بود ویا شهدای روحانی که درهمین عملیلات کربلای پنج چهره هایشان مانند نور می درخشید در شب عملیات بچه ها بر کمپرسی ها سوار شده بودند وانهایی که رفتنی بودند واقعاً چهره ایشان نورانی شده بود ومشخص بود ان شاء الله که همه ما رهرو وقدر شناس این شهداء وقدر شناس حضرت امام ومقام معظم رهبری باشیم ودر راه ولایت حرکت کنیم. ان شاء الله که روزی برسد که وارثین شهداء رمز گشایی کنند و بگویند آنچه که گذشته است و بگویند شهدای ما چه کاری کردند. ان شاء الله خداوند به شما سلامتی وتوفیق بدهد . والسلام علیکم ورحمة الله وبرکاته