سخنرانی و بازدید حجت الاسلام والمسلمین ابراهیمی امام جمعه محترم زرند در معیت حجت الاسلام قادری ریاست محترم اداره اوقاف وامور خیریه شهرستان از موقوفات مسجد حضرت اباالفضل(ع) سربنان در مورخه99/03/07
الحمدلله، الصلاة والسلام علی رسول الله وعلی آله آل الله
السلام علیک یا صاحب الزمان(عج) ، السلام علیک یا اباالفضل العباس(ع)، يا کاشف الکرب عن وجه الحسين اکشف کربي بحق اخيک الحسين(ع)
عید فطر آغاز سال نو معنوی :
روز بسیار خوبی است ، عید فطر را خدمت شما تبریک عرض می کنم، شروع سال معنوی ما از روز عید فطر است ، همان طور که شروع سال قمری از ماه محرم و شروع سال شمس از نوروز و شروع سال تکلیف دختران از 9سالگی و پسران از 15 سالگی است، شروع سال معنوی ما مسلمانان هم از پایان ماه مبارک رمضان و عید فطر است. در شب های قدر دعا کردیم که خدای تبارک و تعالی مارا پاک بگرداند و در عید فطر انسان همانند روزی است که تازه متولد شده است، آیه مبارکه « قَدْ أَفْلَحَ مَنْ تَزَكَّى » (1) هم اشاره به همین دارد که خوشبخت و سعادتمند و رستگار کسی که خودش را پاک کرده است، در ماه مبارک رمضان انسان پاک می شود. پیامبر خدا (ص) نیز در روایتی به علت نامگذاری ماه رمضان چنین اشاره کردهاند و فرمودند: « إنّما سُمِّیَ الرَّمَضانُ لأنّهُ یَرمَضُ الذُّنوبَ » (2) رمضان را رمضان نامیده اند چون گناهان را می سوزاند. همانطور که برگ درختان در پاییز می ریزد، برگهای درخت گناه هم در ماه مبارک رمضان می ریزد و جوانه های تقوی در دل انسان سبز می شود و در واقع عید فطر ، روز ولادت انسانهاست. خدارا شکر می کنیم توفیق عبادت نصیب ما کرده است، از زحمات شما برادران و خواهران گرامی، هیئت امنای محترم و جناب آقای قادری که همه به یک طریقی برای اهل بیت خدمتکاری میکنید، تشکر می کنم. به نظر من این خدمت عین آقایی است.
خادمی اهل بیت مایه افتخار و سربلندی:
زید بن حارثه یکی از غلامان رسول خدا(ص) بود که در سنین کودکى در سفری که به همراه خانواده اش رفته بود، مورد هجوم و غارت راه زنان قرار گرفتند ، به اسارت آنها درآمد. راهزنان پس از به اسارت در آوردن زید ، او را به بازار عکاظ مکه بردند و به عنوان برده فروختند. رسول خدا(ص) او را خریدند. زید نوجوان به رسول خدا (ص) انس و علاقه زیادى پیدا کرده بود، به همین دلیل وقتى پدر و عمویش براى یافتن و بردن او به مکه آمدند، نزد ابوطالب رفتند تا فرزند خود را که در خدمت رسول خدا بود تحویل بگیرند. پیامبر(ص) هم او را آزاد گذاشت تا چنانچه خود بخواهد همراه پدر و عمویش به خانواده خود ملحق شود. اما با کمال تعجب مشاهده کردند زید حاضر نیست از کنار پیامبر(ص) جدا شود! پدر زید گفت: واى به حال تو، بردگى را بر آزادى ترجیح مىدهی و حاضر نیستى به خانواده خود بازگردى؟ زید گفت: همینطور است، آنچه من از این شخص دیدهام بر همه چیز ترجیح دارد و به هیچ شکلى حاضر نیستم از حضور پیامبر اسلام (ص) دست بردارم.(3) خدمت به اهل بیت خصوصا خدمت به آقا ابوالفضل(ع) که باب الحوائج است ، افتخار بزرگی است که نصیب شما شده است.
ارادت غلام سیاه به امام سجاد(ع):
داستانی از زُهری یکی از یاران امام سجاد (علیه السّلام) نقل شده که بسیار عجیب است. وی میگوید: ایامی بود که خشک سالی شده بود و باران نمیبارید. همهی مردم برای نماز باران جمع شدند، حیوانات و کودکان را نیز آوردند، تا شاید بارانی بیاید، اما نیامد. پس از نماز، دیدم که غلامی آمد و در گوشه ای به سجده افتاد و گفت: «خدایا، تا باران نفرستی، سر خود را از سجده بلند نمیکنم». بعد از لحظاتی ابری آمد، رعد و برقی شد و باران شدیدی گرفت و آن غلام همان طور در سجده بود. وقتی بلند شد و به سمت شهر حرکت کرد، او را تعقیب کردم. دیدم به کوچه بنی هاشم رفت و وارد منزل امام سجاد (علیه السّلام) شد. زُهری میگوید: متوجه شدم که این فرد غلام امام سجاد (علیه السّلام) است. فردای آن روز به منزل امام سجاد (علیه السّلام) رفتم و گفتم که آمده ام غلامی از غلامان شما را بخرم. حضرت فرمود: همهی غلامان را بیاورید. وقتی همه آمدند، هر چه نگاه کردم، آن غلام را نیافتم. گفتم: آیا غلام دیگری در منزل دارید؟ گفتند: فرد دیگری در اسطبل است که زیر دست و پای چهار پایان را تمیز میکند. درخواست کردم او را نیز ببینم. وقتی او را آوردند، دانستم همانی است که میخواهم. قیمتش را پرسیدم، حضرت فرمود: پول نیاز نیست، آن را به تو بخشیدم. وقتی غلام متوجه شد،گفت: فلانی، چرا میخواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: غرض بدی ندارم. آن غلام گفت: چرا میخواهی مرا از آقایم جدا کنی؟ گفتم: من میخواهم با شما باشم. گفت: برای چه؟ گفتم: برای قصهی دیروز. زُهری گفت: همین که آن غلام متوجه شد ماجرا لو رفته است، گفت: خدایا، حال که چنین شد، دیگر از تو عمری نمیخواهم. عمر مرا بگیر. بلافاصله که این جمله را گفت، بدوگفتم: نفرین نکن، من تو را نمیبرم. همین که از منزل خارج شدم، دیدم یکی از غلامان حضرت به دنبالم آمده و گفت: زُهری! آقا میفرماید آن غلام از دنیا رفت. اگر میخواهی دوستت را تشییع کنی، بیا.(4)خدمت به اهل بیت مایه افتخار است، اگر روی هر کدام از اعمال خیر خودمان مثلا نماز دست بگذارید، نقطه ضعفی پیدا می شود، جز خدمتگزاری برای اهل بیت که سراسر خیر و مایه افتخار است. ان شاءالله خداوند این افتخار و سربلندی وآقایی را از ما نگیرد.
شهدای گمنام ؛ بندگان مخلص پروردگار :
در پایان از شما و از هیئت امنای محترم تشکر میکنم که این مسجد را مانند یک قطعه بهشت درست کردند، هم امورات مسجد را سروسامان داده اند و هم حرف وحدیث ها جمع شده است، ان شاءالله حاج آقای قادری یک توان مضاعف بگذارید و شهدای گمنام اینجا هم از غریبی دربیایند ، طوری که صلاح می دانید و خوب است که حرم آنها هم ساخته شود آنها هم به گردن ما حق دارند. شهدای گمنام بندگان خالص ومخلص پروردگار هستند که حتی از نام خودشان هم گذشتند .چه خوب است حرم آنها هم درست و آبرومند ساخته شود که جای تشکر و قدردانی دارد.از زحمات شما هم در زمینه حفظ اموال وقف تشکر میکنم ،این زحمات پیش خدا گم نمی شود، او ریز و درشت اعمال ما را می بیند ، هر قدمی که در این راه بردارید نزد خداوند مأجور است.
و السلام علیکم و رحمه الله و برکاته
پی نوشت:
1- سوره مبارکه اعلی ،آیه 14
2- کنز العمّال: ۲۳۶۸۸
3- بلاذری، انساب الاشراف، ۱۴۱۷ق، ج۱، ص۴۶۸-۴۶۹؛ ابن هشام، السیرة النبویة، دار المعرفة، ج۱، ص۲۴۸.
4- مسعودى، على بن حسین، اثبات الوصیة، ص 175، انصاریان، قم، 1384 ش؛ 1426ق.